🌸͜͡🌱
میخوانمت به زبانِ دورانِ کودکی
بابایِ مهربانِ من یا امام رضا...🌟
📱¦⇠#استوری
💛¦⇠#امامرضادلم
🌿|•° @shohada_A_Gh
•~♥️✨🌸🍃~•
از حُر پرسیدند:
اباعبداللهالحسینعلیهالسلام
برای تو چگونه مولایی است؟!
فرمود:
امامحسینعلیهالسلام، تفسیر آیهی
"لا تقنطوا من رحمه الله" است..🌱
-یااباعبدلله✋🏻-
•
•
❏اَلسَـلامُعَلیڪَ یـٰابقیه الله...🍃(:
❏شرمندهامڪہبینِدعاهایشخصےام
"عَجِّللوَليِّكَالْفَرَجَ"توآخریشده
✦ـشایدآقافقطمنتظرتوست...
✦ـمارابنویسیدیـ𝟑𝟏𝟑ـارمهدۍ🥀💔
•
|دیارِ باکریها و امینیها|
📝| #زندگینامه 🕊| #شهید_طاهر_فقهبوکانی شهید طاهر فقه بوکانی، دوم تیر ۱۳۴۲، در خانوادهای مذهبی و شه
📝| #زندگینامه
🕊| #شهید_طاهر_فقهبوکانی
طاهر فردی روشنفکر، مسلمان و حزب الهی بود، موقعی که برادران ایرانی اش در جبهه ها مشغول نبرد با بعثیون بودند، نتوانست ساکت بنشیند. وظیفه اسلامی و انقلابی خود دانست که به کمک برادران رزمنده اش شتافت.🌿
وی که داوطلبانه به خدمت مقدس سربازی رفت، در صورتیکه تنها نان آور خانواده بود، پسر بزرگ خانواده با مخالفت شدید خانواده و مخصوصاً مادرش که نان آور و امیدی جز او نداشت روبرو شد، اما از آنجا که او عزم خود را برای نبرد جزم کرده بود، در خانه ماندن را ننگ میدانست، در همچنین شرایطی به مادرش گفت: مادر، جان پناه همه بی پناهان و کس همه بی کسان خداست، به خدا توکل کن و هرگز خدا را از یاد مبر؛ و این مخالفت ها در او اثری نداشت و او به سربازی رفت، و به عنوان سرباز ارتش در جبهه حق علیه باطل حضور داشت.
وی بعد از آموزش نظامی در خلال آموزش نظامی به علت شجاعت و اخلاق حسنه اش، چندین دفعه کارت تشویق گرفت. همیشه به علت اخلاق شامخش در همه مسؤولیت داشت و هرجا که به او احتیاج بود، میرفت شب و روز و استراحت و خواب برای او معنی نداشت. تا اینکه بعد از تقسیم به جزیره مجنون اعزام شد و یازدهم تیر ۱۳۶۴، در آنجا بعد از نبردهای بی امان و دلاورانه اش به آرزوی دیرینه اش یعنی شهادت رسید..😇
🔸| #پارت_آخر
•°|🌟 @shohada_A_Gh
ما هم شهید می شویم!
وقتی در #قتلگاه_دنیا
لذت گناهانش را
حراممان می کنیم...
و به جرم حزب اللهی بودن هم
سرزنش می شویم !
جهاد اکبر، بیش از
جهاد اصغر ،شهید دارد
شهیدانی از جنس ذوب شدن
💌˹@shohada_A_Gh˼💌
💎 غلطگیر
.
❓شما دور کدام کارها خط میکشید؟
🌟 توصیههای کاربردی آقا برای ترک گناه
.
•🌼| @shohada_a_gh
💌| امام باقر(ع)
دنیا را چون منزلی بدان،که در آن فرو آمدهای
و سپس از آن می کوچی؛ یا مانند مالی بدان
که در عالم خواب یافته ای و چون بیدار شوی
خبری از آن نیست. من این را به عنوان مثل
برایت گفتم؛ زیرا دنیا در نظر خردمندان و
خداشناسان همانند جا به جا شدن سایه هاست.
|درس خواندن با وضو|
یادم هست با وضوی نماز صبح تا نماز مغرب
و عشا را هم میخواندیم و یکسره درس میخواندیم، مصطفی می گفت: حسن از خدا
چیزهای #بزرگ بخواه چرا میگی دانشگاه
همدان هم شد، شد؟ ما باید برویم شریف.
من به همدان هم قانع بودم ولی مصطفی
می گفت: فقط شریف. تا عید که میخواندیم
شیمی چندان مد نظرش نبود مثلا میگفت:
من میخواهم بروم صنایع شریف.🧪
↩️ کتاب جسارت علیه دلواپسی