eitaa logo
🌷دایرةالمعارف شهدا🌷
235 دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
14 فایل
⭕این کانال حاوی مطالب مربوط به شهدای انقلاب ، شهدای جنگ تحمیلی ، شهدای ترور ، شهدای محور مقاومت و شهدای مدافع حرم می باشد. شامل زندگی نامه و ابعاد شخصیتی شهدا🌷 🆔 @shohada_tmersad313 ❤زندگی زیباست اما شهادت زیباتر❤
مشاهده در ایتا
دانلود
در عکس تو یک کربلا جاری ست آری باید برای عاشقی بی پا و سر شد 📆 تاریخ شهادت : ۹۶/۵/۱۸ 🆔 @shohada_tmersad313
🕊 بہ‌حاجے گفتم دانشجوها را بیاوریم براے دیدارتــون‌ و...🍃 ➕گفت: فقط بچہ حزب اللهـے ها را نیاورید، کسانے را هم بیاورید با من حرف بزنند کہ ما را قبـــول ...🥀 🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘﷽⚘ 📌مدح شهید حاج قاسم سلیمانی توسط یکی از فرماندهان جبهه مقاومت فلسطین القدس درب الشهدا فلسطین اشغالی فلسطين 🆔 @shohada_tmersad313
⚘﷽⚘ 🔰سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی؛ شهدا، محور عزّت و کرامت همه ما هستند. نه برای امروز، بلکه همیشه اینها به دریای واسعه خداوند سبحان اتصال یافته‌اند. آنها را در چشم، دل و زبان خود بزرگ ببینید. 🌹 🆔 @shohada_tmersad313
✍️ 💠 چانه‌ام روی دستش می‌لرزید و می‌دید از این جانم به لب رسیده که با هر دو دستش به صورتم دست کشید و به فدایم رفت :«بمیرم برات نرجس! چه بلایی سرت اومده؟» و من بیش از هشتاد روز منتظر همین فرصت بودم که بین دستانش صورتم را رها کردم و نمی‌خواستم اینهمه مرد صدایم را بشنوند که در گلویم ضجه می‌زدم و او زیر لب (سلام‌الله‌علیها) را صدا می‌زد. هر کس به کاری مشغول بود و حضور من در این معرکه طوری حال حیدر را به هم ریخته بود که دیگر موقعیت اطراف از دستش رفت، در ماشین را باز کرد و بین در مقابل پایم روی زمین نشست. 💠 هر دو دستم را گرفت تا مرا به سمت خودش بچرخاند و می‌دیدم از مصیبتی که سر ناموسش آمده بود، دستان مردانه‌اش می‌لرزد. اینهمه تنهایی و دلتنگی در جام جملاتم جا نمی‌شد که با اشک چشمانم التماسش می‌کردم و او از بلایی که می‌ترسید سرم آمده باشد، صورتش هر لحظه برافروخته‌تر می‌شد. می‌دیدم داغ غیرت و غم قلبش را آتش زده و جرأت نمی‌کند چیزی بپرسد که تمام توانم را جمع کردم و تنها یک جمله گفتم :«دیشب با گوشی تو پیام داد که بیام کمکت!» و می‌دانست موبایلش دست عدنان مانده که خون در نگاهش پاشید، نفس‌هایش تندتر شد و خبر نداشت عذاب عدنان را به چشم دیده‌ام که با صدایی شکسته خیالش را راحت کردم :«قبل از اینکه دستش به من برسه، مُرد!» 💠 ناباورانه نگاهم کرد و من شاهدی مثل (علیه‌السلام) داشتم که میان گریه زمزمه کردم :«مگه نگفتی ما رو دست امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) امانت سپردی؟ به¬خدا فقط یه قدم مونده بود...» از تصور تعرض عدنان ترسیدم، زبانم بند آمد و او از داغ غیرت گُر گرفته بود که مستقیم نگاهم می‌کرد و من هنوز تشنه چشمانش بودم که باز از نگاهش قلبم ضعف رفت و لحنم هم مثل دلم لرزید :«زخمی بود، داشتن فرار می‌کردن و نمی‌خواستن اونو با خودشون ببرن که سرش رو بریدن، ولی منو ندیدن!» 💠 و هنوز وحشت بریدن سر عدنان به دلم مانده بود که مثل کودکی از ترس به گریه افتادم و حیدر دستانم را محکم‌تر گرفت تا کمتر بلرزد و زمزمه کرد :«دیگه نترس عزیزدلم! تو امانت من دست (علیه‌السلام) بودی و می‌دونستم آقا خودش مراقبته تا من بیام!» و آنچه من دیده بودم حیدر از صبح زیاد دیده و شنیده بود که سری تکان داد و تأیید کرد :«حمله سریع ما غافلگیرشون کرد! تو عقب نشینی هر چی زخمی و کشته داشتن سرشون رو بریدن و بردن تا تلفات‌شون شناسایی نشه!» 💠 و من می‌خواستم با همین دست لرزانم باری از دوش دلش بردارم که نجوا کردم :«عباس برامون یه اورده بود واسه روزی که پای داعش به شهر باز شد! اون نارنجک همرام بود، نمی‌ذاشتم دستش بهم برسه...» که از تصور از دست دادنم تنش لرزید و عاشقانه تشر زد :«هیچی نگو نرجس!» می‌دیدم چشمانش از عشقم به لرزه افتاده و حالا که آتش غیرتش فروکش کرده بود، لاله‌های را در نگاهش می‌دیدم و فرصت عاشقانه‌مان فراخ نبود که یکی از رزمنده‌ها به سمت ماشین آمد و حیدر بلافاصله از جا بلند شد. 💠 رزمنده با تعجب به من نگاه می‌کرد و حیدر او را کناری کشید تا ماجرا را شرح دهد که دیدم چند نفر از مقابل رسیدند. ظاهراً از بودند که همه با عجله به سمت‌شان می‌رفتند و درست با چند متر فاصله مقابل ماشین جمع شدند. با پشت دستم اشک‌هایم را پاک می‌کردم و هنوز از دیدن حیدر سیر نشده بودم که نگاهم دنبالش می‌رفت و دیدم یکی از فرمانده‌ها را در آغوش کشید. 💠 مردی میانسال با محاسنی تقریباً سپید بود که دیگر نگاهم از حیدر رد شد و محو سیمای او شدم. چشمانش از دور به خوبی پیدا نبود و از همین فاصله آنچنان آرامشی به دلم می‌داد که نقش غم از قلبم رفت. پیراهن و شلواری خاکی رنگ به تنش بود، چفیه‌ای دور گردنش و بی‌دریغ همه رزمندگان را در آغوش میگرفت و می‌بوسید. حیدر چند لحظه با فرماندهان صحبت کرد و با عجله سمت ماشین برگشت. 💠 ظاهراً دریای این فرمانده نه فقط قلب من که حال حیدر را هم بهتر کرده بود. پشت فرمان نشست و با آرامشی دلنشین خبر داد :«معبر اصلی به سمت شهر باز شده!» ماشین را به حرکت درآورد و هنوز چشمانم پیش آن مرد جا مانده بود که حیدر ردّ نگاهم را خواند و به عشق سربازی اینچنین فرمانده‌ای سینه سپر کرد :« بود!» 💠 با شنیدن نام حاج قاسم به سرعت سرم را چرخاندم تا پناه مردم در همه روزهای را بهتر ببینم و دیدم همچنان رزمنده‌ها مثل پروانه دورش می‌چرخند و او با همان حالت دلربایش می‌خندد... ✍️نویسنده: 🆔 @shohada_tmersad313
♥️•° خـرده فروش نیسـتم، همـه را عمـده میـدهم یکـجا جوانـےام همه نـذر تو یا حسـین(؏) 😔💔 🆔 @shohada_tmersad313
4_5994772466784798198.mp3
10.45M
یاحسین این گدای گنه کار را بطلب😔💔 السلام‌علیک‌یااباعبدالله‌الحسین 🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘﷽⚘ به مناسبت آغاز به کار یازدهمین دوره‌ی مجلس شورای اسلامی: امام راحل عظیم‌الشّأن، مجلس را در رأس امور دانستند؛ این را میتوان جامع‌ترین تعبیری دانست که شأن مجلس و نیز وظیفه‌ی آن را در یک جمله‌ی کوتاه اعلام میکند. اگر قانون را راه و مسیر کشور به سمت قلّه‌ها و مقصدهایی بدانیم که در قانون اساسی معیّن شده است، مجلس، متعهّد این ریل‌گذاری و رهگشاییِ حیاتی است. ۱۳۹۹/۳/۷ ♡اَللّـٰهُـمَّ احْفَظْ سِیِّدِنٰا وَ قٰائِدِنٰا وَ وَليِّ اَمْرِنٰا اِمٰامَ الْخٰامِنِہ اي♡ به صلابت حیدریش صلوات 📿اللهُمَ صََلِ عَلي مُحَمَّدِ و آلِ مُحَمَّد وَ عَجِل فَرجَهُم 📿 🆔 @shohada_tmersad313
آقای قالیباف اینک گوی و میدان در دست شماست ما مجلسی سلیمانی ‌وار میخواهیم 🆔 @shohada_tmersad313
⚘﷽⚘ 📌ما هنوز شهادتی بی‌درد می‌طلبیم غافل که شهادت را جز به اهل درد نمی‌دهند ... ۱۳۶۳ تصویر: شهید شمایلی پس از مجروح شدن در عملیات «الی بیت المقدس» سال ۱۳٦۱ در عملیات « الی بیت المقدس» چند روز قبل از آزادی خرمشهر، هنگامی که حمید با بولدوزر مشغول احداث خاکریز بود، مورد اصابت موشک دشمن قرار گرفت و مجروح شد که البته پس از چند ساعت با بدن مجروح دوباره به خط مقدم نبرد بازگشت. ژنرالی از لشکر امام حسن علیه‌السلام 🌷 🆔 @shohada_tmersad313
⚘﷽⚘ 📌شمایی که با آغوش باز و با روی گشاده به طرف‌ِ الله و به طرف لقاء‌الله و به طرف شهادت می روید ، پیروز هستید. ۱۶_ص۹۰ رزمندگان ما در اواخر عملیات بیت‌المقدس حتی پوتین هم نداشتند که به پا کنند و با کتانی و کفش‌های بسیار ساده و ابتدایی جنگیدند و خرمشهر را فتح کردند . 🆔 @shohada_tmersad313
‏به امید مجلسی در شأن حاج قاسم وصیت شهید سلیمانی به سیاسیون: شرط اساسی احراز مسئولیت در جمهوری اسلامی اعتقاد حقیقی و عمل به ولایت فقیه است. ولایت عملی مخصوص مسئولینی است که می‌خواهند بار مهم کشور را بر دوش بگیرند، آن هم کشور اسلامی با این همه شهید! 🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘﷽⚘ 📌تنها کسی که شهید دارابی گوش به فرمانش بود... دم خداحافظی گفت که راهی سوریه‌ام. ناراحت و کلافه گفتم:حسین تو چرا حرف هیچ‌کس را گوش نمی‌دهی؟ کجا می‌روی؟ مگر تازه نیامده‌ای!؟ حداقل بگو به حرف چه کسی گوش می‌دهی؟ جواب داد مادر من فقط به حرف رهبرم گوش می‌دهم آقا دستور بدهد جانم را هم برایشان می‌دهم. وصیتی به بچه حزب‌اللهی‌ها می‌کنم و آن هم این است که: در قبال انقلاب احساس تکلیف کنند و ننشینند گوشه‌ای و نگاه کنند و مشکلات را به گردن دیگران بیندازند. 🌷 🆔 @shohada_tmersad313
[🕊] 👈 از شهیـــد آوینـے پرسیدند [ شهدا ] چہ ویژگے خاصے داشتند کہ بہ ایــن رسیدند..؟ ➕گفت: یکے را دیدم سہ روز در هواے گرم در خط مقدم جبهـہ روزه گرفتہ بود هـر چہ ازاو سوال کردم برادر روزه مستحبـے در این شرایط جائز نیست خودت را چرا اذیت میکنــے جوابــ نداد...🌱 وقتــے [ شهیــــد🕊 ] شد دفترچہ خاطراتش را ورق میزدم نوشتہ بود خب آقا مجید یک سیب اضافـہ خوردے جریمہ میـــشوی سہ روز روزه میگیرے تا[ ] ســرکش را مهار کرده باشے..! 🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘﷽⚘ 📌شهیدانه روبروے عکست ايستاده ام و به نگاهت خیره مانده ام تو هم چشمهايت مدتهاست به من خيره شده و من مثل كودكے لجباز به هر سو ميدوم تا به خيال خودم ديگر تحت تعقيب چشمهايت نباشم... گم ميشوم ميان دلبستگےهاے روزانه ام و با چشمهايے اشك آلود ، دوباره به التماس يك نگاه ديگر بر ميگردم سمت تو دوباره نگاهت را به زندگے ام گره ميزنے راه روشن ميكنے برايم و من دوباره لجبازےهاے كودكانه ام را از سر ميگيرم و غفلت زده خودم را به جاده خاكے ميزنم... حس يك كور محروم از روشنايے رهايم نميكند نمےبينم تورا و اين درد دارد اينطور نمےشود هنوز عاشق نشده ام هنوز فاصله دارم تا مرد ميدان عشق شدن براے همين است كه معنے نگاه هايت را نميفهمم گم شده ام چون تورا گم كرده ام بايد فكرے به حال اين دل کرد كه فقط مدعے عشق است وگرنه اين دل كجا و... رسيدن به قافله‌ے عشق كجا ؟ شرط عشق "جنون" است ما که ماندیم "مجنون" نبودیـم « یاحبیب الباکین»😔 🌷 🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❇️برادران و خواهرانم! جهان اسلام پیوسته نیازمند رهبری است؛ رهبری متصل و منصوب شرعی و فقهی به معصوم. خوب میدانید منزّهترین عالِم دین که جهان را تکان داد و اسلام را احیا کرد، یعنی خمینی بزرگ و پاک ما، ولایت فقیه را تنها نسخه نجاتبخش این امت قرار داد؛ لذا چه شما که به عنوان شیعه به آن اعتقاد دینی دارید و چه شما که به عنوان سنّی اعتقاد عقلی دارید، بدانید [باید] به دور از هرگونه اختلاف، برای نجات اسلام خیمه ولایت را رها نکنید. خیمه، خیمهی رسول‌الله است. اساس دشمنی جهان با جمهوری اسلامی، آتش زدن و ویران کردن این خیمه است. دور آن بچرخید. والله والله والله این خیمه اگر آسیب دید، بیت‌الله الحرام و مدینه حرم رسولالله و نجف، کربلا، کاظمین، سامرا و مشهد باقی نمیماند؛ قرآن آسیب میبیند. 🔹بخشے از وصیت نامہ ❤️              🇮🇷التماس دعای فرج وشهادت🇮🇷                ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─ 🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا