فرازی از #وصیتنامه✉️
#خواهر_عزیزم🍃
•|هرگاه خواستے از #حجاب خارجشوے
وَ لباس اجنبے را بپوشے بہ یاد آور ڪہ اشڪ #امامزمانت راجارے میکنے💔
بہ #خون هاےپاڪےڪہ ریختہ شدبراے حفظاین وصیتخیانت میڪنے
👈🏻بہ یادآرڪہ غرب را درتهاجمفرهنگے اش یارےمیڪنےو #فساد رامنتشرمیکنے وتوجہ جوانےڪہ صبحوشب سعےڪردهنگاهش راحفظ ڪندجلب میکنے
👈🏻بہ یاد آرحجابےڪہ برتو واجب شده تاتورادرحسن نجابت فاطمےحفظ ڪند،تغییرمیدهے...
🌿توهم شامل آبرویي،بعدازهمہ این ها اگرتوجہ نڪردے،
#هویتشیعہ راازخودت بردار(دیگہ اسم خودتوشیعہ نذار)
↜شهید #علاء_حسن_نجمه🌹
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
شهیدچمران🌹
در کنار همرزمان خود در جنبش "امل" در لبنان
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨مناجات عرفانی شهید مصطفی چمران🌹چند لحظه قبل از شهادتش
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دانشمند_عارف
شهید چمران 🌹
در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ براثر اصابت ترکش خمپاره در جبهه سوسنگرد ـ دهلاویه به شهادت🥀 رسید.
و در بهشت زهرا تهران به خاک سپرده شد.
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
📎پنـــــدنامہ
بگذارید بند بندم از هم بگسلد،
هستیم در آتش درد بسوزد و خاکسترم به باد سپرده شود، باز هم صبر میکنم و خدای بزرگ خود را عاشقانه میپرستم.
آرزو داشتم که شمـــــع باشم، سر تا پا بسوزم و ظلمت را مجبور به فرار کنم و به کفر و طمع اجازه ندهم بر دنیا تسلط یابد.
#شهید چمران🌹
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
✍🏻امام خمینی در وصف شهید چمران :
چمران در این دنیا شرف را بیمه کرد و در آن دنیا هم رحمت خدا را بیمه کرد
💐شماها چند سال دیگر نیستید در این عالم، چمران هم نیست؛ چمران با عزت و عظمت و با تعهد به اسلام جان خودش را فدا کرد و در این دنیا شرف را بیمه کرد و در آن دنیا هم رحمت خدا را بیمه کرد ؛ ما و شما هم خواهیم رفت. مثل چمران بمیرید. مثل این سربازهایی که در مرزها کشته میشوند بمیرید. این وصیتنامههایی که این عزیزان مینویسند مطالعه کنید.
🤲پنجاه سال عبادت کردید، و خدا قبول کند، یک روز هم یکی از این وصیتنامهها را بگیرید و مطالعه کنید و تفکر کنید. این جوانهای ما که علیل شدند الآن هم وقتی میآیند از من میخواهند که دعا کنم که اینها شهید بشوند؛ پایش را از دست داده، عصا زیر بغلش هست، لکن گریه میکند و میخواهد که دعا کنیم که شهید بشود. از اینها یک قدری تعلم پیدا کنید.
1 تیرماه 60
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
.
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمت_بیستوپنج۲۵
👈این داستان⇦ حبیب الله
ـ-----------------------------
💠گاهی عمق شک ... به شدت روی شونه هام سنگینی می کرد ... تنها ... در مسیری که هیچ پاسخگویی نبود ... به حدی که گاهی حس می کردم ... الان ایمانم رو به همه چیز از دست میدم ... اون روزها معنای حمله شیاطین رو درک نمی کردم ... حمله ای که داشتم زیر ضرباتش خورد می شدم ...
🌸آخرین روز رمضان هم تمام شد ... و صبر اندک من به آخر رسیده بود ... شب، همون طور توی جام دراز کشیده بودم ولی خوابم نمی برد ... از این پهلو به اون پهلو شدن هم فایده ای نداشت ...
🌼گاهی صدای اذان مسجد تا خونه ما می اومد ... و امشب، از اون شب ها بود ... اذان صبح رو می دادن و من همچنان دراز کشیده بودم ... 10 دقیقه بعد ... 20 دقیقه بعد ...
🌹و من همچنان غرق فکر ... شک ... و چراهای مختلف ... که یهو به خودم اومدم ...
- مگه تو کی هستی که منتظر جواب خدایی؟ ... مگه چقدر بندگی خدا رو کردی که طلبکار شدی؟ ... پیغمبر خدا ... دائم العبادت بود ... با اون شان و مرتبه بزرگ ... بعد از اون همه سختی و تلاش و امتحان ... حبیب الله شد ...
با عصبانیت از دست خودم از جا بلند شدم ... رفتم وضو گرفتم و ایستادم به نماز ... نمازم که تموم شد آفتاب طلوع کرده بود ... خیلی از خودم خجالت می کشیدم ... من با این کوچیکی ... نیاز ... حقارت ... در برابر عظمت و بزرگی خدا قد علم کرده بودم ... رفتم سجده ... با کلمات خود قرآن ...
🌷- خدایا ... این بنده یاغی و طغیان گرت رو ببخش ... این بنده ناسپاست رو ...
⚡️پدرم بر عکس همیشه که روزهای تعطیل ... حاضر نبود از جاش تکان بخوره ... عید فطر حاضر شد ما رو ببره سر مزار پدربزرگ ... توی راه هم یه جعبه شیرینی گرفتیم ...
💐شیرینی به دست ... بین مزار شهدا می چرخیدم ... و شیرینی تعارف می کردم که ...
چشمم گره خورد به عکسش ... نگاهش خیلی زنده بود ... کنار عکس نوشته بودن ...
🌸- من طلبنی وجدنی ... و من وجدنی عرفنی ... و من عرفنی ...
هر کس که مرا طلب کند می یابد ... هر کس که مرا یافت می شناسد ... هر کس که مرا شناخت ... دوستم می دارد.. هر کس که دوستم داشت عاشقم می شود ... هر کس که عاشقم شود عاشقش می شوم ... و هر کس که عاشقش شوم ... او را می کشم ... و هر کس که او را بکشم ... خون بهایش بر من واجب است ... و من ... خود ... خون بهای او هستم ...
#ادامــــــه_دارد...🌸
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_بیستــــ و ششم ۲۶
👈این داستان⇦ 《 نماز شکر 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
♨️ایستاده بودم ... و محو اون حدیث قدسی ... چند بار خوندمش ... تا حفظ شدم ... عربی و فارسیش رو ...☺️
دونه های درشت اشک ... از چشمم سرازیر شده بود ...😭
- چقدر بی صبر و ناسپاس بودی مهران ... خدا جوابت رو داد... این جواب خدا بود ...⚡️
جعبه رو گذاشتم زمین ... نمی تونستم اشکم رو کنترل کنم ... حالم که بهتر شد از جا بلند شدم ... و سنگ مزار شهید رو بوسیدم ...😘
- ممنونم که واسطه جواب خدا شدی ...
اشک هام رو پاک کردم ... می خواستم مثل شهدا بشم ... می خواستم رفیق خدا بشم ... و خدا توی یه لحظه پاسخم رو داد✨ ... همون جا ... روی خاک ... کنار مزار شهید ... دو رکعت نماز شکر خوندم ...⚜❣
وقتی برگشتم ... پدرم با عصبانیت زد توی سرم ...😔
- کدوم گوری بودی الاغ؟ ...😵
اولین بار بود که اصلا ناراحت نشدم ... دلم می خواست بهش بگم ... وسط بهشت ... اما فقط لبخند زدم ...🙂
- ببخشید نگران شدید ...
این بار زد توی گوشم ...
- گمشو بشین توی ماشین ... عوض گریه و عذرخواهی می خنده ...😁
مادرم با ناراحتی رو کرد بهش ...
- حمید روز عیده ... روز عیدمون رو خراب نکن ... حداقل جلوی مردم نزنش ...
و پدرم عین همیشه ... شروع کرد به غرغر کردن ...😖
کلید🗝 رو گرفتم و رفتم سوار ماشین شدم ... گوشم سرخ شده بود و می سوخت ... اما دلم شاد بود🎊 ... از توی شیشه به پدرم نگاه می کردم ... و آروم زیر لب گفتم ...
- تو امتحان خدایی ✨... و من خریدار محبت خدا ... هزار بارم بزنی ... باز به صورتت لبخند میزنم ...❣❣
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ ✨🍃✨
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
#تلنگر_آسمانی
اگر کسے میگوید نمیخواهم #بمیرم،
فکر نکنید کہ از #مرگ میترسد!!!
شاید او بہ غیر از " #شہادت " #راضے نیست...
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
🌷 #هر_روز_با_شهدا
#وابستگى_و_اراده!!
🌷شهيد هاشم رستمى، كلاهى داشت كه بسيار مورد علاقه اش بود. روزى كنار آب نشسته بود و در عالم خودش سِير مى كرد. جلو رفتم و با شوخى به او گفتم: هاشم! شما چقدر به دنيا و زر و زيورش دلبستگى داريد، چقدر به مال دنيا چسبيده ايد؟!
🌷....در حاليكه آهسته آهسته سرش را بالا مى آورد، با قطعه اى "نِى" كه در دست داشت كلاه را از سرش برداشت و به داخل آب پرتاب كرد و با لبخند گفت: آرى غلام جان! ما به دنيا دل مى بنديم؛ امّا هر وقت اراده كنيم از آن دل مى كنيم....
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
🌷 #هر_روز_با_شهدا
#به_جز_آن_شب...!!
🌷آن روز صبح با آنكه بچه ها صفوف نماز را مرتب كرده و فقط منتظر آمدن او بودند، در گوشه اى روى خاك به سجده افتاده بود و گريه مى كرد. جلو رفتم و گفتم: حاج آقا وقت نماز صبح است و بچه ها منتظرند، اما او از آمدن خوددارى كرد و گفت:...
🌷....و گفت: چگونه من پيش نماز اين بچه ها شوم در حاليكه آنها ديشب نماز شب خوانده اند و من در خواب غفلت به سر بردم. بعدًا در لابلاى كلمات خالى از ريايش اينگونه فهميدم كه به جز آن شب، هيچگاه نماز شب او قضا نشده بود، او طلبه جوان گردان غواصى، شهيد نادر عبادى نيا بود.
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
🌷 #هر_روز_با_شهدا
#تى٧٢
🌷در جريان عمليات والفجر ٨، دشمن زبون براى مقابله با نيروهاى دلير گردان ١٥٣ از تمامى امكانات خود، از جمله تانكهاى تى٧٢ استفاده نمود. يكى از خصوصيات اين تانكها اين بود كه موشك هاى آر.پى.جى ٧ بر آن كاملاً بى اثر بود. آنها كه تعدادشان به ٣٠٠-٢٠٠ دستگاه مى رسيد، با بهره گيرى از اين خصوصيت، به سرعت به سمت بچه ها در حال پيشروى بودند!!
🌷....در اين هنگام شهيد محسن عينعلى فرمانده شجاع گردان به همراه بقيه نيروها دست به ابتكارى جالب زد و او اولين نفرى بود كه با يك خيز متهورانه به روى اولين تانك پريد و با پرتاب نارنجك به داخل تانك، نيروهاى گردان را به پشت تانكها هدايت كرد....
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
🌷 #هر_روز_با_شهدا
#سيزده_ساله_اى_ديگر
🌷رزمندگان سوار اتوبوس ها شده و منتظر اعزام به جبهه بودند. او هم براى رفتن و اعزام شدن اصرار داشت و گريه مى كرد؛ اما ما به دليل سن و سال كم و جثه كوچكش با اين خواست او مخالف بوديم. خودش را زير چرخ يكى از اتوبوس ها انداخت و با زارى گفت: يا اين ماشين از روى جنازه ام رد شود و يا مرا هم ببرد. ناچار به قبول اعزام او شديم اما مشروط بر اينكه حق حضور در خط مقدم را نداشته باشد و فقط در عقبه بماند.
🌷....بعد از مدتى براى انجام پاره اى امور به همان جبهه رفتم و احوال آن نوجوان سيزده ساله را از فرمانده محور پرسيدم، از شور و علاقه او به جهاد بسيار تعريف كرد. آن نوجوان عاشق همان شهيد مجيد بادامى بود كه در پيشگاه خدا هم با پافشارى فيض شهادت را نصيب خود كرد.
راوى: آزاده سرافراز حـاج سعيد فرجيان زاده
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
🌷 #هر_روز_با_شهدا
#به_خاطر_مادرم_زهرا_س
🌷در عمليات كربلاى ٤، به جهت اصابت تركش به سرم از نعمت گويايى محروم شده بودم و تلاش پزشكان هم كار به جايى نمى برد. ....هرطور بود خودم را براى عمليات كربلاى ٥ به جبهه رسانيدم. قبل از عمليات در خواب ديدم كه در مسجدى هستم، بچه هاى گردان و شهيد حاج محسن عينعلى هم حضور دارند و شهيد حسن محمدقلى به مداحى مشغول است. در اين هنگام....
🌷 در اين هنگام دو سيد نورانى وارد مجلس شدند و در كنار حاج محسن نشستند، يكى از آنها فرمود: حاج محسن چرا حاج قاسم مداحى نمى كند؟ و ايشان جريان مجروحيت من را براى آنها تعريف كرد.
🌷وقتى آنها خواستند مجلس را ترك كنند، يكى از آن بزرگواران دستى بر سرم كشيد و گفت: به خاطر مادرم زهرا (س) بخوان. از خواب پريدم و متوجه شدم كه شفا پيدا كرده ام و اولين جمله _ بسم الله الرحمن الرحيم _ بر زبانم جارى شد.
راوى: سردار شهيد حاج قاسم محمدى دوست
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
🌷 #هر_روز_با_شهدا
#راز_شال_مشكى...!!
🌷بعد از شهادت غلامعلى سعيدى فر، بسيجىِ مخلص على اصغر فاتحى، بالاى جنازه اش حاضر شد و شال مشكى خودش را با شال شهيد سعيدى فر عوض كرد. همان روز فاتحى هم شربت شهادت را بنوشيد. اين بار شهيد عباس كيانيان بر پيكر پاك شهيد فاتحى حاضر شد و شال او را به گردن خود انداخت و شال خودش را نيز به گردن آن شهيد عاشق از اين قضيه ما خيلى تعجب كرده بوديم، تا اينكه....
🌷....تا اينكه فرداى آن روز برادر كيانان هم به شهادت رسيد. وقتى به عقب برگشتيم و وسايل آنها را باز كرديم. در وسايل شهيد سعيدى فر دست نوشته اى را پيدا كرديم كه روى آن خطاب به شهيدان فاتحى و كيانيان نوشته بود: من شهيد مى شوم و در آنجا منتظر شما هستم.
راوى: رزمنده دلاور امير خانزاده
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
🌷 #هر_روز_با_شهدا
#آفتاب_در_ديدار_آفتاب
🌷وقتى براى زيارت حضرت امام خمينى به جماران رفته بودم، يكى از همرزمان مهدى خبر شهادتش را همراه نامه اى برايم آورد. با افتخار در ميان جمعيت ايستادم و خطاب به روح خدا گفتم: اماما! دومين فرزندم را هم تقديم راه تو نمودم.
🌷مهدى در نامه اش برايم نوشته بود: مدت ٣١ ماه در سپاه خدمت كردم و حتى ريالى از آنجا نگرفتم. به شما هم سفارش مى كنم پولى از سپاه نگيريد.
راوى: پدر بزرگوار شهيدان بهادر بيگى (پدر چهار شهيد)
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
🌷 #هر_روز_با_شهدا
#نسيم_مجنون
🌷در عمليات ٢٠ شهريور، در جزيره مجنون، حدودًا هفت ساعتى مى شد كه با شرايطى سخت اعم از تنگى لباس غواصى، گرمى هوا، سنگينى تجهيزات و... در آب شنا مى كرديم. قبل از آنكه قدم به خشكى نهيم، شهيد شهرام نوروزى زير لب زمزمه كرد: "يا ابوالفضل العباس، يك نسيم خنك" هنوز چند لحظه اى از دعاى شهرام نگذشته بود كه لطف حضرت ابوالفضل (ع) در قالب يك نسيم خنك، جسم و جانمان را صفا بخشيد.
🌷اين نسيم تا حد زيادى باعث خنك شدن بچه ها و كاهش بخشى از گرما و سختى عمليات شد. به علاوه اينه باعث تكان خوردن نى هاى اطراف مسير شد كه با ايجاد سر و صدا، راحت تر مسير را طى كنيم. اما او اين دعا را براى ما كرد و براى خودش چيز ديگرى خواست و ما اين را وقتى فهميديم كه نسيم شهادت روح بلندش را تا آسمان بالا برد.
راوى: رزمنده دلاور محمد رنجبر
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
🌷 #هر_روز_با_شهدا
#توفيق_ماندن
🌷هنگامى كه براى انجام كارى وارد خط شديم، يكى از بچه هاى واحد به نام برادر حرمتى بر اثر انفجار مين از ناحيه پا مجروح شد. او را به داخل سنگر منتقل كرديم كه ناگهان شروع به گريه نمود، در حاليكه فكر مى كردم از درد مى گريد؛ پرسيديم: چرا گريه مى كنى؟
🌷و او در جواب گفت: دعا كنيد خدا توفيق ماندن در جبهه را از من نگيرد و به خاطر مجروحيت، مرا به عقب منتقل نكنند. با اين كلام او، اشك تمام بچه هايى كه در سنگر جمع بودند، جارى شد و همه گريستند.
راوى: رزمنده دلاور مسعود سيفى
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
#ماسك!
🌷بعد از عمليات كربلاى ٨، هواپيماهاى رژيم عرِاق، منطقه اى در خرمشهر را كه بچه ها در آنجا مشغول استراحت بودند، به شدت مورد بمباران شيميايى خود قرار دادند. به گونه اى كه بچه ها به صورت خيلى دردناك و مظلومانه اى به شهادت مى رسيدند. من كه خود مجروح شده و بدون آنكه بتوانم تحركى داشته باشم، فقط شاهد قضايا بودم و ديدم كه....
🌷....ديدم كه شهيد على غمخوار حسينى چگونه غمخوارى بچه ها را مى كرد و آنها را يكى يكى از منطقه دور مى كرد. او در اين نقل و انتقالات به مجروحى برخورد كه دچار گازگرفتگى شده و داشت خفه مى شد، در حاليكه مى دانست درآوردن ماسك از صورتش مساوى با شهادت است، اما ماسك خودش را به آن مجروح داد و خود مصدوم شيميايى گرديد.
راوى: رزمنده دلاور مهدى فرجى
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shihada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهید_چمران
#سالروز_شهادت
🎬 خوش دارم که در نیمه های شب در سکوت مرموز آسمان و زمین به مناجات برخیزم. با ستارگان نجوا کنم و قلب خود را به اسرار ناگفتنی آسمان بگشایم. آرام آرام به عمق کهکشانها صعود نمایم، محو عالم بی نهایت شوم . از مرزهای علم وجود در گذرم و در وادی ثنا غوطه ور شوم و جز خدا چیزی را احساس نکنم...
⏱️بمناسبت سالروز شهادت دکتر مصطفی چمران
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313