📆 #روز_شمار_شهدایی
🔆امروز #چهارشنبه ۲۱ مهر ماه 1400 مصادف با 6 ربیع الاول
📖ذکر روز چهارشنبه : یا حی یا قیوم
✅ذکر روز چهار شنبه موجب عزت دائمی می شود
🕊شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🌹
🆔️ @shohada_tmersad313
🌷 #هر_روز_با_شهدا
#انگشتری_آقا
🌷شهید سید علیاكبر علمالهدی از مسافرانی بود كه دریافت در باغ شهادت هنوز باز است و چون آهش از جنس نیاز بود، در سال ۱۳۷۹ به دیار محبوب شتافت. شب عید مبعث بود كه نیمههای شب از خواب پرید و صدایم زد و با صدایی كه به خاطر آسیبدیدگی تارهای صوتیاش به سختی شنیده میشد، گفت: «خواب دیدم كه مقام معظم رهبری به خانهمان تشریف آوردهاند. كنار تخت من نشستند و جویای حالم شدند. هنگام رفتن در دل آرزو كردم كه ای كاش آقا انگشتریشان را به من میدادند و بعد از خواب پریدم.»
🌷روز عید نزدیك غروب آقایی به منزل ما آمدند و گفتند: «منزل جانباز علمالهدی اینجاست؟» گفتم: «بله» و آنان اذن دخول خواستند. من هم تعارفشان كردم. عدهای كه در بینشان پیرمردی عصا به دست حضور داشت، وارد خانه شدند. پیرمرد كنار سید نشست و گفت: «ما از بیت رهبری آمده ایم» و پس از آن مشغول احوالپرسی از سید اكبر و اهل خانه شد.
🌷....هنگام رفتن هم به هر كدام از دخترهایم یك اسكناس هزار تومانی به همراه عكس آقا دادند و گفتند: «این عیدی را آقا برای بچههای سید فرستادند.» چند لحظه بعد در میان حیرت ما، انگشتری را كه در دستش بود، درآورد و به سمت علیاكبر گرفت و با تبسم ادامه داد: «این انگشتری خود آقاست، ایشان فرمودند كه به شما بدهم.»
🌹خاطره ای به یاد جانباز شهید سید علیاکبر علمالهدی
راوی: همسر شهید
منبع: "مجله نگهبان"
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🆔️ @shohada_tmersad313
🌷 #هر_روز_با_شهدا
#صدور_گواهی_فوت!
🌷گاهی اوقات مناظر دلخراشی را شاهد بودم كه واقعاً دلهرهآور و ناراحت كننده بود. بار اولی كه برای صدور گواهی فوت به من مراجعه كردند را هرگز فراموش نمیكنم، چند كیسه آوردند جلویم گذاشتند. سئوال كردم اینا چیه؟ گفتند: تكههای بدن رزمندگان.
🌷قلبم به یكباره فرو ریخت و در نهایت ناراحتی از روی پلاك، نام و مشخصاتشان را نوشتم. توی هر تابوتی قطعهای از بدن شهید گذاشته شد و به شهرهایشان انتقال یافت.... این منظره برای من دلخراش و غمآور بود.
📚 كتاب "پرسه در دیار غریب" (خاطرات پزشكان)
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🆔️ @shohada_tmersad313
✨✨✨
💠آیتالله بهجت(ره)
شهادت،اگرحسابش رابڪنیم
موجب مسرّت است،نه موجب حزن
بایدبفهمیم ڪه شهادت، ازموجبات سعادت است
🕊سالروزشهادت شهیدمدافع حرم
#حاج_حمید_مختاربند🌹
#صلوات🌷
🆔️ @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨✨✨
تولدت مبارک قهرمان🌼🎂🎂🌼
#شهیدبابڪنوریهریس🌹
🆔️ @shohada_tmersad313
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌹
#ابتکار_حاج_قاسم....
🌷در یکی از عملیاتها وارد منطقه جنوب شرق شدیم که وسعتی به اندازه یک چهارم ایران داشت؛ در ابتدای کار جلسهای گذاشت و گفت هرطور که شده باید تمام این منطقه تحت پوشش قرار داده شود. از حاج قاسم یک سری امکانات خودرویی و بیسیم برای تجهیز تیپها برای عملیات خواستیم که حاج قاسم امکانات زیادی به ما داد و توانستیم عملیات را شروع کنیم....
🌷حاج قاسم در این شرایط ابتکار به خرج داد و این ابتکار استفاده از هوانیروز بود؛ با یک هلیکوپتر شناسایی کوچک بلند میشود و بالای کوهها میچرخید و با بیسیمهایی که به ایشان میدادیم و با ارتفاع بالایی که میگرفت تمام منطقه را پوشش میداد.... کار حاج قاسم بسیار خطرناک بود، هلیکوپتر برای زمان طاغوت بود و از لحاظ کیفیت مورد اطمینان نبود اما سردار با شجاعت خود بالای سر اشرار میرفت و آنها را پیدا می کرد!
🌹خاطره ای به یاد سردار دلها سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🆔️ @shohada_tmersad313
🟣#سیره_شهدا
❇️شهید مدافعحرم #وحید_فرهنگی_والا
☔️همسر شهید نقل میکنند: از خصوصیات و اعمال آقا وحید کاملا برایم روشن بود که همان کسی است که دنبالش بودم و هم من او را دوست داشتم هم خدا! آن اهمیت دادنشان به نماز و نماز اول وقت، آن تاکیدشان بر صداقت، آن همه جدیت و تلاش و کوششی که برای اسلام و هدایت افراد داشتند، همگی گویای این حقیقت بود.
☔️همیشه میگفتند: من اگر بتوانم حتی یک نفر را به صف نماز جماعت بکشانم، برای دنیا و آخرتم کافی است. همیشه برایم گل رز قرمز میخریدند و میگفتند این گل فقط مخصوص شماست و در دستهگلهایشان برای دیگران این گل را نمیخریدند.
🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات
💚اَللهُمَّصَلِّعَلَىمُحمَّـدٍوآلمُحَمَّد💙
🆔️ @shohada_tmersad313
🍃به یاد آن روزی، که لابلای هوای گرگ و میش صبح، میان مزه شیرین هوای پاییز، سیمای عاشقانه ات تا ابد بر لوح بهشتیان نقش بست❤️
🍃بابک نوری، شهیدی که معروف شده بود به #خوشتیپ_آسمانی، مانند نام خانوادگی اش، #نورانیت چهره اش زبانزد بود...
🍃شاید آن #اشک های شاعرانه برای مولای شهیدش، هرکدام همچو منشور، پرتویی از رنگین کمان را بر چهره اش نقش میبستند😌
🍃پرستوی عاشقی که سرزمین های #غرب، با آغوش باز پذیرای اقامتش بودند، اما بلیط در دستانش، گذر عاشقانه و یکطرفه ای بود به #سوریه. زمین، نردبان صعودش بود و آسمان، دل مشغولی اندیشه اش.
🍃شرط گزینش آزمون سبکبالان، زیبایی رخساره #دل است. غافل از آنکه هم #ظاهر و هم #باطن تو، هردو مملو از زیبایی حضور آفریدگار بود.
تو مجوز پرواز گرفتی و ما نیز که مفتخر بودیم به سیمای مزین، با قلب #تاریکمان دوباره جاماندیم و #جاماندیم و جاماندیم...
✍نویسنده : #مبرا_پورحسن
🌺به مناسبت سالروز #تولد
#شهید #بابک_نوری
📅تاریخ تولد : ۲۱ مهر ۱۳۷۱
📅تاریخ شهادت : ۲۷ آبان ۱۳۹۶
🥀مزار شهید : رشت
🕊محل شهادت : بوکمال سوریه
🆔️ @shohada_tmersad313
✨✨✨
#خاطرات_شهید🌷
○گفتند: برادر سلیمانے اینجا چند نفر سلمانے داریم براے همین ڪارها.
○خندید و گفت:
ڪار ڪردن براے بسیجیها خیلے لذت دارد.
یعنے میشود فرداے قیامت یڪے از اینها بیاید
دست من را بگیرد و بگوید این احمد در آن دنیا سر من را اصلاح ڪرد....»
#شهید_احمد_سلیمانی🌹
#شهادت: ۱۳۶۳٫۰۷٫۱۶
🆔️ @shohada_tmersad313
📋 #اطلاع_نگاشت
🕊امروز سالروز شهادت مدافع حرم " #سعید_بیاضی_زاده " است ،
این شهید عزیز را بیشتر بشناسیم...
💫با این ستاره ها میتوان راه را پیدا کرد.
💐شادی روح پرفتوح شهید #صلوات.
🆔️ @shohada_tmersad313
🌷 #هر_روز_با_شهدا
#فرماندهی_بنا
#بنای_فرمانده
🌷خیلی روی حلال و حروم حساس بودند. اولین شغلشان کار در مغازه شیرفروشی بود، وقتی از شغلش آمد بیرون دلیلش را که پرسیدم گفت: من باید شیر را بکشم بدم به مردم و چون من میدونم صاحب مغازه آب میکند داخل شیر، وزن شیر خالص، کمتر میشود و آب قاطی شیر میشود، ولی باید پول شیر را بدهند من نمیتوانم به مردم دروغ بگویم.
🌷بعد از این داستان، به مغازه سبزیفروشی رفتند. مدتی در مغازه مشغول بودند که فهمیدم خیلی ناراحت هستند، پرسیدم چی شده؟! گفت: صاحب مغازه سبزیها رو داخل آب گِل میذاره تا وزن سبزی بیشتر بشه، دیگر به اون مغازه نرفتند.
🌷یک روز دیدم که وسایل بنایی خریده با خوشحالی اومدند خونه و گفتند: دیگر ناراحت نباش، پولهایم دیگر حلال است و شُبهه ندارد. تا وقتی که سپاه تشکیل شد، دیگر ایشان روزها سپاه بودند و شبها بنایی میکردند. از سپاه حقوقی دریافت نمیکردند و رفتن به سپاه را بر خود وظیفه میدانستند.
🌹خاطره ای به یاد فرمانده شهید سردار حاج عبدالحسین برونسی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🆔️ @shohada_tmersad313
🌷 #هر_روز_با_شهدا
#حس_و_حال_نارنجک_اول!!
🌷نارنجک را که از کیف مدرسهام درآوردم، مادرم یکه خورد. انگار که کار بدی کرده باشم، با عصبانیتی آمیخته با ترس خودش را عقب کشید و گفت: این چیه دستته؟ تازه متوجه شدم از نارنجکی که در دستم بود ترسیده. نارنجک را به طرفش گرفتمو گفتم: اینکه ترس نداره. پلاستیکیه. بیا بگیرش.... مادر که هنوز با تردید به دستهایم نگاه میکرد گفت: باز با بچهها رفتید آتیش سوزوندید؟ نارنجک پلاستیکی یعنی چی؟...
🌷هنوز حرفهای مادر کامل تمام نشده بود که شروع کردم به توضیح: این نارنجکا پلاستیکیه. گوشهش رو شکاف دادن تا بتونیم پول هامونو توش بریزیم. امروز آقای ناظم اومد و اینها رو بین بچهها توزیع کردن. میگفت کمکهاتونو برای جبههها توی این قلکها بریزید تا ما از طرف آموزش و پرورش به دست رزمندهها برسونیم. راستی مامان! مگه رزمندهها پول میخوان. مگه توی جبههها مغازه هست تا اونا با این پولا چیزی بخرن؟
🌷مادر که داشت با دقت به حرفهایم گوش میداد، لبخندی زد و گفت: نه پسرم. با این پولا، وسایل مورد نیاز جبههها مثل آمبولانس، ماشینهای سنگرسازی و چیزهایی شبیه این میخرن. اگه پولا کم باشه هم حداقل میتونن مواد غذایی تهیه کنن و برای رزمندهها بفرستن.... از فردا تصمیم گرفتم پولهایی که پدرم برای خریدن پفک و آلاسکا به من میداد رو توی قلک بریزم تا زودتر از بقیه قلکم پر شده و آن را تحویل مدرسه بدهم.
🌷قلک من بعد از ۲۳ روز کاملاً پر شد. طوریکه دیگر حتی یک ۵ تومانی را هم نمیتوانستم تویش جا بدهم. پولهای خرد در کنار هم صدای جالبی میدادند و وزن قلکم را زیاد کرده بودند. دوست داشتم با قلکم عکسی یادگاری بیاندازم اما دوربین عکاسی بابا فیلم نداشت. نشستم و از روی آن یک نقای کشیدم. خیلی شبیه نشد اما یادگاری خوبی بود که بعدها میتوانستم با آن خاطراتم را یادآوری کنم. هنوز نقاشی آن روز را لابلای مدارک تحصیلی دبستانم نگه داشتهام.
🌷پدرم بعدها در جبهه، شیمیایی شد و چند سال بعد از پایان جنگ بر اثر جراحات زمان جنگ، شهید شد. مادرم هم حالا با انواع دردها دست و پنجه نرم میکند. سن من به رفتن به جنگ نرسید اما این روزها حداقل به اندازه همان قلک کوچک هم خوشحالم که سهمی در دفاع از سرزمینم داشتم. سال بعدش یک تانک پلاستیکی دادند تا کمکهایمان را توی آن جمع کنیم اما حس و حالی که آن نارنجک اول به من و مادرم داد را تکرار نکرد. انگار مثل اولین اعزام به جبهه بود که خاطرهاش هیچ وقت با خاطره دفعات بعد یکی نمیشود.
راوی: آقای میثم رشیدی مهرآبادی
منبع: پایگاه خبری _ تحلیلی مشرق نیوز
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🆔️ @shohada_tmersad313