eitaa logo
🌷دایرةالمعارف شهدا🌷
229 دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
14 فایل
⭕این کانال حاوی مطالب مربوط به شهدای انقلاب ، شهدای جنگ تحمیلی ، شهدای ترور ، شهدای محور مقاومت و شهدای مدافع حرم می باشد. شامل زندگی نامه و ابعاد شخصیتی شهدا🌷 🆔 @shohada_tmersad313 ❤زندگی زیباست اما شهادت زیباتر❤
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 🌹 .... 🌷در عملیات فتح ‌المبین نیروهای سپاه و ارتش را در چهار محور و تحت امر چهار قرارگاه سازماندهی کردیم، تیپ ۸ نجف اشرف به فرماندهی احمد کاظمی را به قرارگاه فتح به فرماندهی برادر رشید واگذار کردیم و باز شدن «تنگه ذلیجان» و عبور نیروها از آن تنگه و محاصره دشمن در «تنگه رقابیه» را بر عهده احمد کاظمی سپردیم. 🌷با برادران مهندسی سپاه و جهاد به آن منطقه رفتیم، عده‌ ای می‌ گفتند سه ماه طول می‌ کشد تا با فعالیت‌ های مهندسی و خاکبرداری این تنگه باز شود ولی ظرف یک ماه باید تنگ را باز می‌ کردیم. پس‌ از آنكه احمد کاظمی مسئولیت آن محور را بر عهده گرفت عامل مهمی برای تشویق مهندسین سپاه و جهاد سازندگی شد و در کمتر از دو ماه تنگه برای عبور نیروها و خودرو آماده شد. 🌷در عملیات فتح المبین، احمد کاظمی، تیپ ۸ نجف را با کمک شهید مهدی باکری از همین تنگه عبور داد و تقریبا بیش از ۲۰ کیلومتر نیروها را از رمل‌ های پشت ارتفاعاتِ میشداغ عبور داد و از پشت سر، نیروهای دشمن را در تنگه رقابیه به محاصره درآوردند و تنگه رقابیه را که یکی از دروازه‌ های عملیات فتح المبین محسوب می‌ شد، باز کردند. وقتی پس از عملیات به او گفتم: «احمد، تو برای باز کردن تنگه زحمت زیادی کشیدی.»، در پاسخ گفت: «ذلیجان را خدا شکافت.» راوى: سرلشکر پاسدار محسن رضایی 📚 کتاب "فرماندهان دفاع مقدس: شهید احمد کاظمی" 🌹 🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🌷🌷 💠زندگے نامه سردار شهیـد 🕊محمد جعفر ‌🕊بیننده •••▪️🕊🌷🕊▪️•••
🌷🌷🌷 هشتم اسفند ماه سال 1327 ه ش در شهر کربلا چشم به جهان گشود. چون پدرش براي ادامه تحصيل به عراق مهاجرت کرده بود، او در کنار مزار علي بن ابيطالب (ع) به دنيا آمد. بعد از گذشت يک و سال و نيم از تولد محمد جعفر به ايران آمدند و در يکي از روستاهاي سبزوار اقامت گزيدند. چهار سال پس از آن، به مشهد رفتند و چون اجازه بازگشت به عراق را به آن ها ندادند، در کنار مزار امام هشتم (ع) سکني گزيدند.  حدود پنج سال نزد به پدرش که روحاني بود درس طلبه گي خواند. به پدر و مادرش احترام مي گذاشت. در دوازده سالگي جريان بت شکني حضرت ابراهيم را در مسجد بازگو کرد و گفت: «مردم بايد ابراهيم وار عمل کنند.» طاغوتيان از سخنان اين نوجوانان ترسيدند و ديگر اجازه سخنراني را به او ندادند •••▪️🕊🌷🕊▪️•••
🌷🌷🌷 در 15 سالگي لباس طلبه گي به تن کرد. عاشق اهل بيت (ع) بود و در راه رساندن پيام حق به مردم بسيار کوشيد. پس از مدتي لباس را از تن بيرون کرد و با لباس عادي به کوشش خود ادامه داد. مي گفت: «نمي توانم آن طور که شايسته است، حق اين لباس را ادا کنم.» آرزوي زيارت بارگاه امام حسين (ع) را داشت، ولي موفق به زيارت نشد. در 17 سالگي با خانم سکينه بيد خوري پيمان ازدواج بست. مدت زندگي مشترک آن ها 12 سال بود. ثمره ي ازدواج آن ها چهار فرزند است، محمد جواد در 15/10/1348، محمد مهدي در 30/6/1350، نرجس در 31/6/1353 و روح الله در 6/11/1357 به دنيا آمد. قبل از انقلاب به خاطر وضعيت جامعه، مي گفت: «من دختر نمي خواهم، اما بعد از انقلاب مي گفت: «خدايا هرچه مي خواهي حالا به من دختر بده.» در امور خانه با خانواده اش مشورت مي کرد. سعي مي کرد فرزندانش را مستقل و با اعتماد به نفس بزرگ کند و در امور درسي به آن ها کمک مي کرد. •••▪️🕊🌷🕊▪️•••
🌷🌷🌷 مناعت طبع داشت که اين خصوصيت به همسر و فرزندانش نيز منتقل شده بود. قبل از انقلاب در پخش اعلاميه و نوارهاي امام فعاليت مي کرد. نقش سازماندهي تظاهرات را در راهپيمايي ها برعهده داشت. او مقلد امام بود. در صنف ساعت فروشان جلسات مذهبي برپا مي کرد. در مسائل مذهبي رياکار نبود. نماز مي خواند. قرآن تلاوت مي کرد. حج عمره را به جاي آورده بود. در سفر حج با آقا مصطفي خميني آشنا شده بود. سنگ صبور همه بود. در بحران ها و مشکلات صبور بود و مشکل گشا. توکل به خدا داشت و يک اعتقاد عجيبي به امام رضا (ع) پيدا کرده بودند. در کنار کار روزانه به تبليغ احکام خدا نيز مي پرداخت.بعد از پيروزي انقلاب اسلامي وارد بسيج شد و بعد از مدتي به سپاه پيوست. او جزو موسسين سپاه در مشهد بود. زماني که در سپاه بود، هر مزايايي را که مي دادند او نمي گرفت، چون مي خواست کارش خالصانه باشد. •••▪️🕊🌷🕊▪️•••
🌷🌷🌷 بسيار متواضع بود. فخر فروشي نمي کرد. توکل به خدا داشت و هميشه موفق بود. در زماني که بني صدر کانديداي رياست جمهوري بود، به او راي نداد. مي گفت: «او فردي است، که سياست بازي مي کند.» بعد از انقلاب افراد ساواکي را پس از شناسايي به دادگاه انقلاب معرفي مي نمودند.در سرکوبي ضد انقلاب شرکت مي کرد. مدتي در کردستان، گنيد و مرز افغانستان حضور داشت. با شهيد چمران و شهيد رستمي فعاليت مي کرد. با شروع جنگ تحميلي، براي پيروزي انقلاب و برقراري جمهوري اسلامي به جبهه هاي حق عليه باطل شتافت. انگيزه هاي اعتقادي و علاقه به امام، باعث رفتن او به جبهه شد. مي گفت: «بايد جبهه ها را پر کنيم و به نداي امام لبيک بگوييم.» او با صياد شيرازي نيز رابطه داشت. مدتي در کردستان و سقز بود و در جنگ گنبد نيز حضور داشت و از طريق سپاه به مزارشريف افغانستان اعزام شدند. ايشان براي خانواده هاي شهدا نفت و وسايل ديگر مي برد. •••▪️🕊🌷🕊▪️•••
🌷🌷🌷 محمد جواد بيننده ( فرزند شهيد ) مي گويد: «در آخرين بار با يک گروه 60 نفري به جبهه ايلام رفتند. ايشان سرپرست گروه بودند. وقتي که ما براي بدرقه به راه آهن رفته بوديم، من به پدرم گفتم: حتماً به آرزويتان مي رسيد. بعد از 12 روز از اين جريان خبر شهادت پدرم را آوردند.» در نماز حاجت، طلب شهادت مي کرد. براي سازماندهي به ايلام رفته بود. با رزمندگان قرار گذاشته بودند که اگر خطري حس کردند، سه بار «الله اکبر» بگويند. در هواي تاريک که دشمن خمپاره مي زد، او متوجه خطر مي شود. اما توانست تنها يک بار الله اکبر بگويد که بعد خمپاره به او اصابت مي کند و به شهادت مي رسد. محمد جعفر بيننده در تاريخ 14/10/1360 در جبهه ايلام بر اثر اصابت ترکش خمپاره به درجه رفيع شهادت نايل گرديد. پيکر مطهرش پس از انتقال به مشهد، در بهشت رضا (ع) دفن گرديد. •••▪️🕊🌷🕊▪️•••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا