eitaa logo
🌷دایرةالمعارف شهدا🌷
235 دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
14 فایل
⭕این کانال حاوی مطالب مربوط به شهدای انقلاب ، شهدای جنگ تحمیلی ، شهدای ترور ، شهدای محور مقاومت و شهدای مدافع حرم می باشد. شامل زندگی نامه و ابعاد شخصیتی شهدا🌷 🆔 @shohada_tmersad313 ❤زندگی زیباست اما شهادت زیباتر❤
مشاهده در ایتا
دانلود
📸 شهدای فرشته‌گون رهبر معظم انقلاب: 🔹️ پزشکان، پرستاران، بقیّه‌ی عوامل درمانی حقیقتاً در حال جهاد فی‌سبیل‌الله هستند؛ کاری که امروز اینها میکنند جهاد فی‌سبیل‌الله است و ارزش خیلی بالایی دارد.
4_226596079330656783.mp3
3.81M
❇️ مناجات شعبانیه 🎙 حاج مهدی سماواتی التماس دعا🌺 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅༅𖣔🌺𖣔༅═─ 🆔 @shohada_tmersad313
🍃🌹🍃🌹🍃🌼🌼🌼 📎بوسه بر پای رزمندگان حاج حسين رزمنده‌ها را عاشقـانه دوست داشت و گاه اين عشق را جور‌ی نشان می‌داد كه انسان حيران می‌شد؛ يك شـب تانك‌ها را آماده كرده بوديم و منتظـر دستور حركت بوديم، من نشسته بودم كنار برجك و حواسـم به پیرامونمـان بود و تحركاتـی كه گاه بچه‌ها داشتند، يك وقت ديدم يك نفـر بين تانك‌ها راه می‌رود و با سرنشيــن‌ها گفت و گوهای كوتاه می‌كند كنجکـاو شدم ببينم كيست، مرد توی تاريكی چرخيد و چرخيد تا سرانجام رسيد كنـار تانكـی كه مـن نشسته بودم رويــش، همين كه خواستم از جايم تـكان بخورم، دو دستی به پوتينم چسبيد و پايم را بوسيـد، گفت: به خدا سپردمتون! تا صداش را شنيدم، نفسم بريد گفتم: حاج حسين؟ گفت: هيس؛ صدات در نياد، و رفـــت سراغ تانک بعدی. 🍃🌹🍃🌹🍃🌼🌼🌼
پای تاول زده گر جور دلم را بکشد تا در خانه ی لیلی به جنون خواهم رفت... ◻️تاریخ ولادت: ۱۳۶۰/۰۹/۱۱ ◻️محل ولادت: روستای صحرارود_شهرستان فسا_فارس ◻️تاریخ شهادت: ۱۳۹۵/۰۱/۱۳ ◻️محل شهادت: خان طومان_سوریه از مردم ایران و تمام مسلمانان جهان خواستارم تا به حول و قوه الهی، رهبر فرزانه، حضرت امام خامنه‌ای را یاری بفرمایند تا تیر حق و عدالت را بر قلب زورگویان جهان بنشاند و زمینه ظهور حضرت بقیة‌الله را فراهم آورند. عزیزان، همنشین قرآن و دست به دامان اهل بیت باشید، مساجد را از حضور با توجهتان پر کنید و در تمام مراحل زندگی توجهتان به خدا باشد.
☘سیزده یک عدد است لیک به ماها نرسید ⛅️چه کنم؟؟؟آن رقم سیصدِ آقا نرسید ☘جمع اعداد به یک بیت نشد اما باز ⛅️سیزده قرن گذشت و گل زهرا نرسید
🌹 خانه مان روضه امام حسین (ع) بود...مصطفی آن زمان 4 سال داشت. اواخر روضه نزدیک اذان ظهر بود که صدای ترمز شدیدی از خیابان آمد.....❗️ بلافاصله یکی از همسایه ها خطاب به من با صدای وحشت زده ای داد زد و گفت: حاج خانم بچه ات مرد!😱 از ترس خشکم زده بود و نمیتوانستم حرف بزنم، به دیوار تکیه زدم و آرام نشستم، درست روبه روی کتیبه بودم💔 همین که چشمم به کتیبه افتاد گفتم: یا ابالفضل العباس این پسر نذر شما😔، سرباز و فدایی شما... بعد هم به آقا متوسل شدم که بلایی سرش نیامده باشد..... 🌹و خدارو شکر آن روز به خیر گذشت.سرش شکسته بود اما به خیر گذشت. از این نذر سال ها گذشت و با هیچکس در میان نگذاشتم... فقط برای حضرت اباالفضل شیر نذری هر سال در روضه پخش میکردم. این نذری در همه ی سال ها ادامه داشت و این راز بین من و حضرت ابالفضل بود.❤️ راوی: مادر شهید مدافع.حرم 🌷
🎤 🌴فرمانده گردانی میگفت: خواب دیدم ...آقا گفت: لیست گردان و بده. لیست و دادم شروع کردند با خوکار قرمز🖍 زیر بعضی ها رو خط✍ کشیدن.. 🌴زیر هرررر اسمی خط کشید، تو عملیات، 😭 💥بچه هاااا! لیست اسم شماها دست دارن میبرن پیش ... میگن آقا من ⇜از این دختر⇜از این پسر، خیلییی ام👌 آقا براش بنویس 🌴بعد فکر کن، آقا خودکار سبزشو🖌 ور داره بگه این 💖 بچه هااااا بخر بخره ها! بچه ها زود باشین.. 🌹🍃🌹🍃 🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌‌... ایام برای دیدار اقوام به رفتیم . روز آخر، سر مزار رفتم. با گریه از خدا خواستم تا ما هم مثل راهی شویم. توی حال خودم بودم. هنوز به مزارش نرسیده بودم. یک دفعه سنگ قبر یک توجهم را جلب کرد. شهید علیرضا کریمی! او زیارت کربلا بوده، و درآخرین دیدار به مادرش چنین گفته: می‌روم و تا راه کربلا باز نگردد باز نمی‌گردم! و پیکر مطهرش با اولین کاروان کربلا، به باز می‌گردد!! 👇👇👇ادامه
‌‌...!! ادامه 👆👆👆 این را از ابیاتی که روی سنگ مزارش نوشته بود فهمیدم. انگار گمشده‌ای را پیدا کردم.همان جا نشستم و دعا کردم. روز بعد برگشتيم . آماده رفتن به محل کار بودم. یک دفعه شماره تلفن کاروان کربلای روی طاقچه ، نظرم را جلب کرد. تماس گرفتم و درباره ثبت نام کربلا، پرسیدم. گفت: ما داریم فردا حرکت می‌کنیم. دو تا از مسافرامون همین الان کنسل کردن، اگه میتونی همین الان بیا!! خودم را به آژانس رساندم، مسئول شرکت زیارتی را دیدم. گفتم: من نه گذرنامه و نه پولم جور نیست! مسئول آژانس، شناسنامه رو بجای پاسپورت گرفت و پول را موکول کرد به بعد از مسافرت! هیچ چیز هماهنگ نبود. اما انگار کار دست کس دیگه‌ای بود. راهی سفر شدیم. در ورودی ، برای لحظاتی حضور علیرضا را حس کردم. هرجا هم می‌رفتیم ابتدا به نیابت (عج) و بعد به یاد علیرضا زیارت می کردیم.. پس از بازگشت برای عرض رفتم اصفهان سر مزار علیرضا . آنجا با برادر شهید که ابیات روی سنگ قبر بود آشنا شدم. داستان خودم را تعریف کردم. از ایشان شنیدم این نوجوان شهید در پایان آخرین اش نوشته بود: " ...برادر شما علیرضا کریمی" . علیرضا با همه ما در کربلا وعده کرده بود... اَللّٰهُمَ عَجْل لوَلِیِّکَ اَلفَرَج 🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻شهادت داستان ماندگار آنانی است ڪه فهمیدند،دنیا جای ماندن نیست... شبتون شهدایی🌹 🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘﷽⚘ 📌شهیدانه .....🌷 شهادت طلوعے دوباره است که تو را میخواند عقل و عشق در رگهاے شهادت جاریست عقل میگوید برو و عشق میخواند بیا ... آنگاه ست که در آغوش معشوق و معبودت "الله" جاےمیگیرے .... سلام برشما شهیدان که خدا عاشقتان شد و شما را آسمانے کرد شهدا با نگاهتان ما را هم آسمانے کنید. 🆔 @shohada_tmersad313
🌷🌷🌷 ڪـ🕊ـبوتران خمینے 🌹شهیـد حسن صادقــی 🔅به مناسبت زمینے شدن ایشان🔅 •••▪️🕊🌷🕊▪️•••
🌷🌷🌷 🔰زندگینامه شهیـ🕊ـد حسن صادقے فرزند محمد درچهاردهم فروردین 1343 در روستاى سهران واقع در بخش بن رود (شهر ورزنه) در خانواده‌ای مذهبی و دوستدار اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم‌السلام) دیده به جهان گشود. دوران اول تا سوم ابتدایی را در مدرسه ای که پس از شهادت به نام وی مزین گردیده است سپری نمود و در11 سالگی به دلیل موقعیت کاری پدر، به همراه خانواده به تهران نقل مکان نمود وبرای ادامه تحصیل درمدرسه فرنام شهرری ثبت نام کرد ومشغول به تحصیل شد. وی در دوران نوجوانی در کنار پدر به کار و تلاش پرداخت. او با شور و نشاط ومهربانی که داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری می بخشید. •••▪️🕊🌷🕊▪️•••
👆👆👆 رفتاری بسیارمتواضعانه وتوأم با صفا و صمیمیت، پرداختن به تکالیف دینی و انجام دادن مستحبات ،داشتن روحیه ایثارواستقامت،داشتن هدف متعالی و کسب رضای خدا ، عاشق میهن و کمک به هم نوعان، خوش خلق، مهربان، باگذشت، اهمیت دادن به پدرومادر، دلبستگی به امام، ساده زیست ، داشتن عشق خالصانه به اسلام و مکتب. با اوج‌گیری انقلاب اسلامی و پایبندی خانواده اوبویژه پدرش به اسلام عزیز باعث گردید مسیر زندگی ایشان کاملاٌ در خط امام باشد. او که جوانی با نشاط، فعال و مذهبی بود، فعالانه در مراسم و راهپیمایی‌ها شرکت می‌نمود. •••▪️🕊🌷🕊▪️•••
👆👆👆 پس از پیروزی انقلاب به سبب علاقه شدیدی که به امام و انقلاب داشت مشغول فعالیت های مردمی و خودجوش گردید وضمن حضور فعال در بسیج مساجد به مدت شش ماه به صورت نیروی یگان ویژه سپاه پاسداران درپادگان وقرارگاه بلال حبشی خدمت نمود.با وجود این که فرمانده پادگان برای نیروهای خود از جمله ایشان اهمیت بسیاری قائل بود و تمایل نداشت وی را به جبهه اعزام نماید؛ اما روح پرتلاطم او به دنبال فرصتی بود تا رودرروی دشمن قرار گیرد و در صحنه‌های کارزار، از انقلاب و ارزش های آن به صورت عملی دفاع کند. بنابراین در اولین فرصت رضایت فرمانده پادگان را جلب نمود و با شور و شوقی وافر پس از گذراندن یک دوره آموزش دو ماهه به همراه تعدادی از نیروهای بسیجی به دیار کردستان که در آن زمان، با توطئه گروهک ها و عناصر ضد انقلاب که از حمایت‌های خارجی برخوردار بود و بخش‍هایی از آن در چنگال گروهک‍ های مزدور گرفتار شده بود و با انجام جنایاتی هولناک، توطئه شوم جدایی این منطقه ازمیهن اسلامی را در ذهن می‌پروراندند، عزیمت کرد و به فرمان امام و مقتدای خویش گوش دل سپرد و به صف رزمندگان پیوست و در جبهه های حق علیه باطل حضور پیدا کرد. •••▪️🕊🌷🕊▪️•••
👆👆👆 با عنایت خدای منان و همکاری بی دریغ سپاه نیرومند مریوان، پاکسازی منطقه « اورمان » با هفت روستای محروم آن ‍انجام گرفت و به خواست خدا وامدادهای غیبی، پاسداران رشید باهمت ومردانگی به زدودن ناپاکان مزاحم از دو منطقه" نوسود" و" پاوه" پرداختند و کار این پاکسازی تا مرز عراق ادامه یافت. شهید حسن صادقی پس از چند ماه حضور در خطه ی کردستان به تهران بازگشت وبعد ازهفت روز ماندن در کنار خانواده، دیگر طاقت نیاورد، شهادت برا یش کاملاٌ مسجل شده بود و اصلا آرام وقرار نداشت بطوری که پیش ازعزیمت مجدد به جبهه با تک تک دوستان، همسایگان و بستگان خداحافظی کرد وبارسفر بست واز طریق واحد اعزام سپاه پاسداران مستقر درلانه جاسوسی آمریکا و اعلام آمادگی مجدد به عنوان یک بسیجی رهسپار منطقه جنوب و میدان جنگ و جهاد شد. •••▪️🕊🌷🕊▪️•••
🌷🌷🌷 🔰شهادت با شروع عملیات رمضان و نگارش وصیت نامه خود در تاریخ 61/4/24 در منطقه شرق بصره ( پاسگاه زید عراق ) ، به عنوان نیرویی تک تیرانداز و کمک آرپیچی زن تیپ 27 حضرت رسول اکرم (ص)، گردان عمار،گروهان شهید باهنر تا زمان شهادتش، سلحشورانه وبا شجاعت‌های بی‌نظیر خود با دشمن تا دندان مسلح جنگید. او و هم رزمانش با توکل به خدا، خالصانه جانفشانی کردند و با فرهنگ شهادت طلبی در برابر دشمن مقاومت کردند و زیر بار ذلت نرفتند و یک بار دیگر حماسه حسینی را در کربلای ایران اسلامی تکرار نمودند. سرانجام شهید حسن صادقی بر اثر اصابت ترکش های خمپاره و گلوله های تانک در سن 18 سالگی در تاریخ 1361/5/7 دعوت حق را لبیک گفت وبه درجه ی رفیع شهادت نایل آمد. نثار جان و نسیم هدایت و رهنمودهای وی سبب حضور فعال سایر اعضاء خانواده در مسیر انقلاب و جانبازی دو برادر دیگر در جبهه های نور علیه ظلمت گردید.پیکر پاک و مطهرش در میان انبوه جمعیت مردم شهرری، به سوی بارگاه حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) تشییع شد وسپس به گلزار شهداى بهشت زهرا انتقال یافت و در قطعه 26 ردیف 67 شماره 8 آرام گرفت . •••▪️🕊🌷🕊▪️•••
🌷🌷🌷 🔰پدر شهید : پس از چند ماه از شهادت فرزندم، شبی حسن به خوابم آمد و گفت:" پدر شما زیر سقف قرار گرفته ای و خیس نمی شوی، ولی باران بدن من را خیس کرده." از خواب پریدم، در آن هنگام باران شدیدی در حال باریدن بود، فرزندانم را صدا کردم و شبانه برای پیگیری موضوع به بهشت زهرا رفتیم پس از هماهنگی با نگهبانی و مسئول شیفت وقت بهشت زهرا و حضور بر مزارشهیدم، مشخص شد آب باران با توجه به شیب ، حدود دو متر بالای قبر جمع شده است با کنارزدن آب باران مشاهده گردید سوراخی در آن مکان ایجاد شده است که احتمال دادیم از آن جا آب به داخل قبر راه یافته باشد، شبانه با استفاده از مصالح موجود در قطعه 26 شهدا آن قسمت ترمیم گردید. •••▪️🕊🌷🕊▪️•••
🌷🌷🌷 🔰مادر شهید : 15 ماه پس از شهادت فرزندم در خواب دیدم که او به همراه فرزند دیگرم به منزل آمد و دست او را در دست من گذاشت و گفت: "مادر این امانت است که به جبهه فرستادی و سفارش او را کرده بودی." فردای آن روز خبر مجروح شدن فرزند دیگرم را در عملیات والفجر4 به اطلاع ما رساندند. شبی فرزندم حسن را در خواب دیدم که می گوید:" دزد دارد وسایل شخصی ام را می دزدد." نزدیک اذان بود که با نگرانی از خواب پریدم. صبح آن روز وقتی به بهشت زهرا مراجعه کردیم، دیدیم در تابلوی قبر را از طریق لولا باز کرده و ساعت خونی شهیدم را که به عنوان یادگاری در تابلو قبرش قرارداده بودیم، دزدیده اند. •••▪️🕊🌷🕊▪️•••
🌷🌷🌷 🔰خواهر شهید : پس از گذشت حدود 30 سال از شهادت برادر شهیدم (فروردین ماه سال 1391) حسن را در خواب دیدم که به همراه تعدادی از همرزمانش دارند برادر دیگرم که جانباز دفاع مقدس بود با خود می برند، با توجه به اینکه در عالم خواب می دانستم او شهید شده، هر چه با سایر اعضای خانواده سعی و تلاش کردیم که مانع بردنش شویم نتوانستیم و هر لحظه از ما دور و دورتر می شدند روز بعد موضوع خواب را مطرح کردم و صدقه، نذر و ... برای برادرم دادیم و عقیقه کردن نیز مطرح شد پس از یک ماه و بعد از همراهی برادرم با راهیان نور و حضور در مناطق دفاع مقدس( با حکایت های قابل تامل) خواب به واقعیت پیوست و در6 اردیبهشت 1391 مصادف با شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) مشیت الهی اجرا و برادر جانبازم نیز ما را ترک و به دیار حق شتافت و در قطعه صالحین ( مقابل قطعه شهدای رسانه) آرام گرفت. •••▪️🕊🌷🕊▪️•••
🌷🌷🌷 🔰قسمت‌هایے از وصیتنامه شهید بسم‌الله الرحمن الرحیم الا بذکرالله تطمئن القلوب : دل آرام گیرد بیاد خدای سلام گرم و بی پایان به پدر و مادر و خواهران و برادران عزیزم، باری پدر و مادر خدا یار و یاورتان باد، که من را با رنج مشقت بزرگ کرده‌اید و در راه خدا دادید٬ بدانید که خداوند تعالی همیشه یار و یاورتان خواهد ماند. مادر گرامی و پدر عزیز این وصیت‌نامه را زمانی می‌نویسم که دور از شما و کاشانه و در قلب سنگر هستیم و شاید لحظاتی دیگر اگر خدا قبول کند به دیدارش بروم، و اگر این چنین شد مادرم از تو می‌خواهم که غم به دل خود راه ندهی و در سوک من ننشینی و حتی سیاه پوش هم نشوید بلکه چون کوه استوار دربرابر مشکلات زندگی و دوری فرزندت راسخ و پایدار باشی وچنان با مشت گره کرده وخنده لبانت بردهان دشمنان اسلام بزنی که هرگز روی بلند شدن اززمین را نداشته باشند. خوب لحظات تنگ است و فرصت بیش از این نیست که با شما صحبتی چند داشته باشم ، مادرم دوباره تاکید می‌کنم که در مرگ من سیاه نپوشی و در مراسم ختمم بجای خرما از شیرینی و نقل استفاده نمایید چرا که شهادت بهترین مرگ ها ست و فکر کن که در آن زمان عروسی فرزندت را برگزار می‌کنی. خوب چند کلامی هم با پدر بزرگوارم صحبت می‌کنم، پدر عزیزم از این که سال‌های متمادی و زیاد برای من زحمت و کوشش نمودی و در این سال ها چه اذیت‌هایی که من به تو کردم امیدوارم که همه را ببخشی و مرا حلال کنی و به شما هم تاکید می‌کنم که در مرگ من به سوک ننشینی. برادران و خواهرانم شما هم همچنین، اگر در طول این مدت از من بدی و گستاخی دیده‌اید مرا حلال کنید، در خاتمه دوباره تاکید می‌کنم کسانیکه به هر نحو درزندگی من مشارکت داشتند برای من سیاه نپوشند ومرا حتما در بهشت زهرا خفتگاه شهدای انقلاب دفن کنید. انالله و انا الیه راجعون……... خدایا، خدایا، تو را بجان مهدی تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار (از نهضت خمینی محافظت بفرما ) فرزند شما حسن صادقی 61/4/24 به امید پیروزی رزمندگان اسلام والسلام •••▪️🕊🌷🕊▪️•••