eitaa logo
🌷دایرةالمعارف شهدا🌷
228 دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
14 فایل
⭕این کانال حاوی مطالب مربوط به شهدای انقلاب ، شهدای جنگ تحمیلی ، شهدای ترور ، شهدای محور مقاومت و شهدای مدافع حرم می باشد. شامل زندگی نامه و ابعاد شخصیتی شهدا🌷 🆔 @shohada_tmersad313 ❤زندگی زیباست اما شهادت زیباتر❤
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ‍ ای ... در خاکریز های ، خدا را شناختی، برایش مناجات کردی،ناله سردادی و شدی .هنوز سوز صدا و مداحی هایت در گوش همرزمانت به یادگار مانده است. برایمان بخوان.مدتی است محرومیم از دعای پنجشنبه شب های . با سوز دلت بخوان ، مدتی است خودمان را گم کرده ایم. نادما منکسرا را برایمان کن که شاید از این خواب ناز غفلت بیدار شویم. هرکس از توحرفی زد از عشقت به حضرت مادر گفت.روضه بخوان . برایمان از بگو شاید از آتشی که برای خودمان ساخته ایم خلاصی یابیم. بگو چه گذشت بین در و دیوار،شاید دلمان لرزید و اشکمان جاری شد. از میخ در هم بگو.شاید در به رویمان باز شد. از وصیت مادر به دختر و بگو ، شاید کبوتر دلمان پرکشید سوی . اما از بازوی کبود نگو، میدانی که ختم می شود به گریه های علی. صبرِ چاه را نداریم که در مقابل دل داغدار و اشک های تاب بیاریم.. نمی دانم در جبهه، چگونه عاشق شدید که شهادتتان همچون اهل بیت بود، یکی با سر،یکی با دست های قلم شده،یکی و یکی با پهلوی شکسته و همچون خودت . در سنگرِ مناجاتت، روضه ی مادر را میخواندی که خمپاره، بازویت را کبود کرد و پهلویت را شکافت و تو بازهم به اقتدا کردی. این پایان ندارد.... سنگ مزارت و ذکر یا زهرایی که روی آن حک شده ، نشانه ای است برای هر که دلش گره بخورد به حضرت مادر.فاتحه ای برای تو بخواند و حاجت بگیرد.راستی شنیده ام جوانان به واسطه تو می شوند.شاید هم اولین قدم برای ، خوشبختی است.سفارشمان را به مادر پهلو شکسته بکن... سالروز مبارک فرمانده.. به مناسب سالروز شهادت 🆔 @shohada_tmersad313
‍ ♡شهید مرتضی خاکزاد♡ 🍃شهید مرتضی سال ۱۳۴۰ در شهرستان رهبان از استان دنیا آمد. تحصیلات خود را تا مقطع راهنمایی در مدارس شهر رهبان گذراند سپس برای کمک هزینه زندگی خانواده به شغل نجاری مشغول شد. 🍃شهید مرتضی در کنار کار به کسب علوم و سیاسی نیز می پرداخت به همین جهت با شنیدن خبر حمله صدام از طریق بسیج به اعزام شد. 🍃وی سه نوبت خود را به منطقه نبرد رساند. نوبت سوم در ایام بود، به پدرش گفت، در ایام محرم جبهه بودن نیکو است. سرانجام در نوبت سوم در همان ایام محرم تاریخ ۶۲.۷.۲۴ در منطقه جنگی کردستان به رسید. 🍃از وی پیام زیبایی به یادگار مانده است" پروردگارا! به سویت شتافتم تا از من راضی و خوشنود شوی! ما در راه خدا و به فرمان رهبر عزیزمان با دشمنان اسلام مبارزه می کنیم. اسلامی که ما را عزیز و گرامی ساخته است. اگر پیروز گشتیم افتخار به دست آورده ایم و اگر جام شهادت نوشیدیم به آرزوی خود رسیده ایم..." ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۳۴۰ 📅تاریخ شهادت : ۲۴ مهر ۱۳۶۲ 🥀مزار شهید : شهدای رهنان 🕊محل شهادت : کردستان 🆔️ @shohada_tmersad313
‍ ♡بسم الله الرحمن الرحیم♡ 🍃از خیالِ پریدن داشت، همان موقع ها هم دلش میخواست بر فراز آسمان دست هایش را باز کند و را همان جا میان ستاره های کوچک و بزرگ در بگیرد. 🍃کم کم قد کشید... برای خودش بچه بسیجی شده بود؛ هر چه میگذشت بیشتر برای اطرافیانش الگو میشد و قدم قدم به خدای قلبش میرسید. ناآرامش خدمت را طلب میکرد و دلش پر میکشید تا دمی در هوای نفس تازه کند. خدا هم که منتظر اراده ی بندگان است. آرزوی پرواز میان آسمان ها همراه با روحیه ی شهادت طلبی اش همراه شد؛ دست اورا گرفت و با چند دست لباس و پوتین به در جبهه ها سپرد. 🍃 هم بی تاثیر نبودند. هم رزمِ مالک ولی زاده، داریوش بسطامی و کیومرث سرمدی بودن راه به خدا رسیدن را برایش هموار تر کرده بود؛ رفقایی که هرکدامشان به نحوی از شهادت استقبال کردند و در زمره ی عشاقان جای گرفتند. 🍃حال، هفت آبان سالروز شهادت مردی است که هارا فتح کرد؛ کلید درهای را از دست خانوم فاطمه ی زهرا(س) گرفت و با رو سفیدی مقابل امام زمانش، قدم به خدا گذاشت. ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱٣۴۵ 📅تاریخ شهادت : ٧ آبان ۱٣۶٢ 🕊محل شهادت : زنجان 🥀مزار شهید : گلزار شهدای اسد اباد 🆔️ @shohada_tmersad313
‍ 🍃به تابلوی می نگرم. آن چشم های آرام حالا روشن تر و زیباتر از هر زمانی به نظرم می‌آمد. عکس برای چند ماه پیش بود ولی انگار روز قبل رفتنش آن را گرفته بود‌. 🍃یادم است روزی که میخواست برود نتوانستم یک دل سیر به تماشایش بنشینم، نشد آن دو گوی بلورین چشم‌هایش را ببوسم. فقط توانستم از نگرانی های برایش حرف بزنم. اینکه رفتنش برایم تاب و توان نمیگذارد، اینکه اگر برود چه بر سر می‌آید و هزاران "اگر" دیگر... 🍃میخواستم مجابش کنم که بماند. از اش گفتم؛ زمانی که سال چهل و چهار متولد شد و نام را برایش انتخاب کرد. از آن روزی حرف زدم که برای اولین بار کلمه بابا را ادا کرد. گفتم که قد کشیدنش را دیدم، رویاهایم پیش چشمانم قد علم کردند، رخت را در تنش دیدم و لحظه شماری کردم برای شدنشان. 🍃از و پشتکارش برای زمین زدن رژیم گفتم که آنها را در شب بیداری ها و و اعلامیه نوشتن هایش دیده بودم. هر شب که برای گشت بیرون میزد از خانه، دلم آب میشد و پشت سرش می‌ریخت. نذرش میکردم که سالم برگردد. 🍃اینها همه را گفتم و تاکید کردم که تو را دو سال پیش ادا کردی، بمان و اینجا خدمت کند، پشت ! یک کلمه گفت: مرگ با اگر خونین، بهتر از زندگی . و من خاموش گشتم، دلم نیز هم... 🍃دیگر نکردم، دیگر از شب بیداری هایم در دوران طفولیتش نگفتم، نخواستم بماند و جبران کند، از تا به الان برای این دیار نگفتم، منتی نبود! هرچه بود برای کرده بود... فقط دل و زبانم یک چیز را گفت: خدا به همرات! دلم آب شد و ریخت پشت سرش اما دیگر دلم شور نخورد، دیگر نشد. آرام گرفت و جگر گوشه اش را به امان خدا سپرد. و چه امانی بهتر و خوب تر از خدا! آنقدر خوب که کرد سمت خدا، آن‌هم به وقت آذر هزار و سیصد و شصت در جبهه ... ◇سالگرد حیدرم!◇ ✍نویسنده : 🍁به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱ اسفند ۱۳۴۴ 📅تاریخ شهادت : ۷ آذر ۱۳۶۰ 🥀مزار شهید : اطلاعاتی در دسترس نیست. 🕊محل شهادت : مریوان 🆔️ @shohada_tmersad313
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 16ساله بود یه نوار روضه زیر و روش کرد. بلند شد اومد ... یه روز به فرماندمون گفت: من از بچگی نرفتم، می ترسم بشم و رو نبینم... یک 48 ساعته به من مرخصی بدین برم زیارت کنم و برگردم... اجازه گرفت و رفت دو ساعت توی زیارت کرد و برگشت ... توی اش نوشته بود: در راه برگشت از توی ماشین خواب رو دیدم... بهم فرمود: اگر همینطور ادامه بدهی خودم میام می برمت... یه قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود... نیمه شبا تا می خوابید داخل قبر می کرد و میگفت:یا منتظر وعده ام... چشم به راهم نذار... توی ساعت ، روز و مکان رو هم نوشته بود... که شد، دیدیم حرفاش درست بوده دقیقا توی روز،ساعت و مکانی شد که تو اش نوشته بود! 🆔 @shohada_tmersad313
بعد از ، مادرش که بسیار و بود، برای ایشان و خواهر و دو برادرش، هم مادری کرد و هم پدری.😔 🍃🌷🍃 در سالهای اولیه شروع ، تحت تاثیر خمینی(ره) به عنوان به رفت. را در ادامه داد. 🍃🌷🍃 به روایت از مادر : سالش بود.یک روز بدون آن که به ما اطلاع بدهد دیر به خانه آمد. هم بود و بسیار . نهار نخوردیم و منتظرش ماندیم. وقتی آمد با ناراحتی پرسید تا الان کجا بودی؟ گفت: که به خانه عمه اش رفت بود تا به او سر بزند. 🍃🌷🍃 گفت: بهتر بود به ما می دادی تا انقدر منتظرت نمونیم. از به# گریه افتاد. مثل بهاری می ریخت. از های بی امان شد. 🍃🌷🍃 او را بغل کرد و گفت: من که چیزی بهت نگفتم. فقط گفتم جایی می روی بده. چرا اینجوری اشک می ریزی؟ اما دست بردار نبود و مدام می کرد. 🍃🌷🍃 🌷 🆔 @shohada_tmersad313
شهید مدافع حرم، علی محمد قربانی 🍃🌷🍃 درتاریخ ۲۰ بان 1346 در روستای بنوار ناظر از توابع شهرستان اندیمشک متولد شد. خانواده اش به دلیل اصلاحات ارضی و سخت شدن زندگی برای کشاورزان در سال 55 به شهرستان اندیمشک مهاجرت کردند. متاهل بود.حاصل ازدواج ایشان سه فرزند پسر است. حسین متولد 68، مجتبی 70 و محمد 74 اسم بچه‌ها را خودش انتخاب می‌کرد. به همسرش می گفت: «از خدا خواسته‌ام فرزند اولم پسر باشد و نام را بر او بگذارم.» 🍃🌷🍃 سال 58 به بسیج ملحق شد که فعالیت ایشان تا حدود سال 60 بیشتر در سطح شهر بود. ولی از سال 60 که در آستانه بود با اصرار فراوانش به اعزام شد. 🍃🌷🍃 سال 61 در عملیات که به و خرمشهر انجامید. در واحد لشکر7 ولیعصر♡ارواحنافداه شرکت داشت و از پای راست مجروح شد. 🍃🌷🍃 ایشان در رمضان، مقدماتی و پدافندی لشکر در زید و بسیاری از آفندی و شرکت داشت‌. 🍃🌷🍃 @shohada_tmersad313
پوشیدن سپاه بود تا جایی که برای رسیدن به این سن شناسنامه‌ای خود را از سال به 45# تغییر داد تا بتواندوارد شود. سال با ورودش به با تشکیل گردان رزمی رزمندگان به نام سیدالشهدا🌷 مصادف شد. 🍃🌷🍃 در والفجر8 ایشان در دسته ویژه به عنوان اطلاعات و در کربلای4 به‌عنوان دسته ویژه به ا و رفت. 🍃🌷🍃 سال در منطقه چزابه بود که پدرش به رحمت خدا رفت 😔و خانواده در سن سالگی بر دوشش قرار گرفت. با این وجود فقط سه روز در کنار بود و مجدداً به برگشت. 🍃🌷🍃 در آن زمان یعنی 10 و گروهان الحدید و بعد از قطعنامه گروهان کماندویی لشکر7 شد و سپس ایشان آن را برعهده گرفت. 🍃🌷🍃 @shohada_tmersad313
🍃باد که می‌وزد، عطر لاله های خفته در خاک میان شهر می‌پیچد. و چشم‌های منتظر، هشیار می‌شوند که شاید عزیزشان در راه است. 🍃این انتظار سالیانِ سال طول می‌کشد حتی شاید و مادری در میان این انتظار با وصال فرزندشان‌برسند و برای همیشه ساکن آسمانها شوند. 🍃سید سجاد هم از همان لاله های خفته میان خاک بود که دوسال مهمان ماند و تمام این دوسال را پدر و مادرش در انتظار سپری کردند. 🍃جوانِ رشیدشان‌، در راه دفاع از ناموس آل‌الله_علیم‌السلام_ و میان حق علیه باطل به سوی آسمان پر گشود. پسری دلیر و شجاع که از ابتدا عشق را در سینه داشت‌و همین عشق او را به قتلگاهِ عاشقان رساند. همان جایی که سر بر دامان ، به دیدار معبود می‌روند. 🍃اما انتظار همیشه ماندنی نیست! و سید سجاد بازگشت. آمد برای روشنیِ چشم مادرش و برای قوتِ قلب پدرش. آمد تا شهر بویِ گیرد و همگان بدانند هنوز هم هستند عباس هایی که برایِ دفاع از زینب_علیه‌السلام_ جان را سپر کنند♥️ ؛فدایی حرم🕊 ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۵ آذر ۱٣٧۰ 📅تاریخ شهادت : ٢۱ فروردین ۱٣٩۵ 🥀مزار شهید : بهشت فاطمه 🌷 🆔 @shohada_tmersad313
🍃چه نوری میتواند راه را برای عاشقان بگشاید. جز عشق به برای آن خدایی که جهاد کرد میان فرشتگانش تا مارا بیافریند و فرشتگانش را مقابل ما به زانو دربیاورد. 🍃حال از تمامی تعلقاتش دل میبرد و پا به میدان میگذارد تا نشان دهد که خدایش را بنده است. اینبار اما دل به داستانی داده ایم که فرشته اش جهادگری است که وجودش را به دستان خدا سپرده. 🍃بی هیچ اجباری و با کمال پا به نهاده و همچون مولایش میان جبهه حق علیه باطل خون دلها خورده. میان این تیرباران ها و دودهایی که عاشقانه تنفس میکردند؛ اش نصیب بهرامِ داستان شد... 🍃ماند و درد کشید از غم نبود یارانش از غم جا ماندن. اما آن روزها چه زیبا جانبازی شده بود به سان علمدار کربلا، اصلا گویی داستان این جهان همین است. 🍃گویی همه باید فدایی راه حسین شوند. فدایی آزادگی حسین (ع)، لب های عطشان خیمه ی حسین(ع)، فدایی رگ های گلوی حسین(ع)، نهایت این بیقراری ها شد وصال دلدار. همان خدایی که قهرمان داستان بینهایت دلتنگش بود. 🍃نهایتش شد دست گذاشتن در دستان و یاران شهیدش. تا درد فراق نباشد؛ خدا درمان شهادت را قرار نمیدهد. تا ناله؛ عجز؛ بیقراری و بیتابی های سحرگانه نباشد خانوم زهرای مرضیه را امضا نمیکند🕊 🍃گویا رسم شهادت این است که ذره ذره ی وجودت اسمانی شود، همه را به آسمان بسپاری، خودت سپر شوی برای تیر سه شعبه ای که گلوی شش ماهه حسین(ع) را هدف گرفته است. رسم همین است، باید عاشق شد. عاشق ترینِ بندگان🌹 ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۴ فروردین ۱٣٣۵ 📅تاریخ شهادت : ٢٨ اردیبهشت ۱٣٧۵ 🕊محل شهادت : بیمارستان ساسان_تهران 🥀مزار شهید : بهشت زهرا 🌷 🆔 @shohada_tmersad313
🌹غواص شهید یعقوبعلی محمدی🌹 در سال ۱۳۴۳ در زنجان به دنیا آمد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز جنگ عراق علیه ایران به همراه برادر کوچک‌ترش در مناطق عملیاتی مختلف حضور می یافت. اولین بار در سال ۱۳۶۰ به جبهه های جنگ رفت. زمانی که از جبهه برمیگشت در حالی که تحصیل در دبیرستان را پی میگرفت، به بنایی مشغول میشد. به نیروهای بسیجی در پایگاه آموزش نظامی میداد و شبها به همراه آنان پاسداری میداد. در سالهای حضور در ، چهار بار مجروح شد؛ از جمله در عملیات بیت‌المقدس از ناحیه سر، در عملیات بدر از ناحیه دست، در عملیات ۴ اصابت ترکش و در عملیات والفجر ۸ از ناحیه دست و شکم و ریه جراحت برداشت. او معاون گردان ولیعصر(عج) بود. و در آخرین مأموریتش قبل از انجام عملیات ۴ در منطقه امالرصاص عراق به همراه دوستانش – بسطامی و نقدی – چندین ساعت در آب، مشغول شناسایی منطقه بودند که موقعیت آنها لو رفته و هواپیماهای عراقی منطقه را بمباران کردند و در نتیجه یعقوبعلی محمدی بر اثر اصابت گلوله در تاریخ ۴ دی ۱۳۶۵ به شهادت نائل میگردد. پیکر این شهید بزرگوار پس از تشییع در مزار بالای شهدای به خاک سپرده شده است. 🌷 🆔 @shohada_tmersad313
‍ 🍃ای شهید... در خاکریز های ، خدا را شناختی، برایش مناجات کردی،‌ ناله سردادی و شدی. هنوز سوز صدا و مداحی هایت در گوش همرزمانت به یادگار مانده است. برایمان بخوان. مدتی است محرومیم از دعای پنجشنبه شب های مسجد 🍃با سوز دلت بخوان، مدتی است خودمان را گم کرده ایم. نادما منکسرا را برایمان کن که شاید از این خواب ناز غفلت بیدار شویم. 🍃هرکس از توحرفی زد از عشقت به حضرت مادر گفت. روضه بخوان. برایمان از بگو شاید از آتشی که برای خودمان ساخته ایم خلاصی یابیم. بگو چه گذشت بین در و دیوار، شاید دلمان لرزید و اشکمان جاری شد. از میخ در هم بگو. شاید در به رویمان باز شد 🍃از وصیت مادر به دختر و بگو، شاید کبوتر دلمان پرکشید سوی . اما از بازوی کبود نگو، میدانی که ختم می شود به گریه های علی. صبرِ چاه را نداریم که در مقابل دل داغدار و اشک های تاب بیاریم.. 🍃نمی دانم در جبهه، چگونه عاشق شدید که شهادتتان همچون اهل بیت بود، یکی بی سر، یکی با دست های قلم شده، یکی و یکی با پهلوی شکسته و همچون خودت 🍃 در سنگرِ مناجاتت، روضه ی مادر را میخواندی که خمپاره، بازویت را کبود کرد و پهلویت را شکافت و تو بازهم به اقتدا کردی. 🍃این پایان ندارد.... سنگ مزارت و ذکر یا زهرایی که روی آن حک شده، نشانه ای است برای هر که دلش گره بخورد به حضرت مادر. فاتحه ای برای تو بخواند و حاجت بگیرد. راستی شنیده ام جوانان به واسطه تو می شوند. شاید هم اولین قدم برای ، خوشبختی است. سفارشمان را به مادر پهلو شکسته بکن ♡تولدت مبارک فرمانده♡ 🌺به مناسب سالروز ✍️نویسنده : منتظر 📅تاریخ تولد : ۲۳ تیر ۱۳۴۳ 📅تاریخ شهادت : ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶. بانه 🥀مزار : اصفهان 🌷 🆔 @shohada_tmersad313