eitaa logo
🌷دایرةالمعارف شهدا🌷
235 دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
14 فایل
⭕این کانال حاوی مطالب مربوط به شهدای انقلاب ، شهدای جنگ تحمیلی ، شهدای ترور ، شهدای محور مقاومت و شهدای مدافع حرم می باشد. شامل زندگی نامه و ابعاد شخصیتی شهدا🌷 🆔 @shohada_tmersad313 ❤زندگی زیباست اما شهادت زیباتر❤
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 شهید روح الله هدف زندگی خود را از مدتها قبل مشخص کرده بود میخواست سرباز حقیقی امام زمانش باشد و کارهایش را بر اساس این هدف گذاری تنظیم میکرد. بطور مصداقی شهید روح الله برای انتخاب شغل پاسداری این را درنظر داشت که با انتخاب این شغل سربازی امام زمان (عج) را انجام میدهم و اگر زبان انگلیسی و عربی می خواند و یا کارهای گرافیکی را یاد میگرفت میگفت باید کار یاد بگیرم تابه کار امام زمانم بیام سرباز امام زمان باید همه فن حریف باشه همچنین اعتقاد داشت اگر برای امام زمان (عج) جهاد کند و شهید شود امامش هوای خانواده اش را دارد 🌷 🆔 @shohada_tmersad313
سلام دوستان✋ روح الله قربانی هستم متولد1خرداد1368😊 خوشحالم که امشب تو جمع دلهای شهدایی تون هستم😍 🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹
🌱🥀🌱🥀🌱🥀 🌸محسن در سوریه با شهید روح‌الله قربانی آشنا شده بود و یک مدت باهم بودند. وقتی روح‌الله قربانی شهید شد، محسن خیلی ناراحت شد. مدام عکسش رو نگاه می‌کرد و می‌گفت: این آقا روح‌الله خیلی بچه ی خوبی بود. خوش به حالش که شهید شد. 🌸همانطور که به عکسش خیره شده بود گفت: نگاه کن، عرب نبودا اما نمی‌دونم چجوری انقدر ماهرانه چفیه رو دور سرش می‌پیچید... 🌸بعد هم عکس شهید را به طرف من گرفت و نشانم داد. داشت در مورد همین عکس معروف آقا روح‌الله صحبت می‌کرد. همان عکسی که چفیه ی کرم رنگش را دور سرش پیچیده بود. به نقل از: همسر شهید محسن حججی #شهید_محسن_حججی🌷 #شهید_روح_الله_قربانی🌷 #شهدای_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹
🕊 ❤️ 💐 روح‌الله دلش پر می‌کشید برای کمک به دیگران. انگار خدا او را آفریده بود تا بی‌وقفه دلش برای دیگران بتپد. با آن روحیه مردم دوستی که از روح‌الله سراغ داشتم، رفتنش به سوریه و دفاع از حرم برایم عجیب نبود. 💐من در همین کوچه و خیابان ازخودگذشتگی‌های روح‌الله را با چشم دیده بودم. یکبار در حال عبور از بزرگراه شهیدهمت برای رفتن به محل کارمان بودیم که خودرویی را دیدیم که با یک موتورسوار برخورد کرد. روح‌الله ترمز کرد و دیدم که به طرف موتورسوار می‌دود. هیچ‌کس از ماشینش پیاده نشد. روح‌الله سر موتورسوار را بست و تا اورژانس نیامد، برنگشت.» 🦋 «یکبار که با هم از خیابان انقلاب رد می‌شدیم. مردی کنار خودرویش ایستاده بود و از رهگذران کمک می‌خواست. بخشی از ماشینش آتش گرفته بود. چون احتمال انفجار وجود داشت کسی جلو نمی‌رفت. روح‌الله تا این صحنه را دید زد روی ترمز. همیشه در صندوق عقب آب داشتیم. 🦋 آب‌ها را برداشت و به سمت خودرو دوید و آتش را خاموش کرد. مرد راننده‌اشک می‌ریخت و از روح‌الله تشکر می‌کرد. می‌گفت: جوان! خدا عاقبت به خیرت کند. همین دعاها روح‌الله را عاقبت به خیر کرد.» 🌷 💔
﴾﷽﴿ . مدیر ساختمون روح‌الله اینا کمی مقرراتی و سختگیر بود. شب عروسی‌شون آسانسور ساختمون رو خاموش کرده بود. گاهی هم سر گلدون‌هاشون که بیرون چیده بودند ایراد می‌گرفت. بعد از شهادت روح‌الله، از کنار ساختمونشون رد می‌شدم که ایشون رو دیدم. صدام کرد و گفت؟ شما با آقایی که اینجا زندگی می‌کرد و شهید شد نسبتی داری؟ از اینکه بعد از ۴ سال یادش بود تعجب کردم. گفتم بله برادر خانومشم. این رو که گفتم زد زیر گریه. گفت: وقتی شنیدم روح‌الله شهید شده خیلی ناراحت شدم. بهش سخت گرفتم. اما از بعد شهادتش با خودم عهد کردم دیگه به کسی سختگیری نکنم. الانم دو تا از گلدوناشون اینجا مونده که به یاد شهید ازشون نگه داری می‌کنم... امان از جاذبه ی خونِ پاکِ شهید... به نقل از: برادر خانم شهید . س 🆔️ @shohada_tmersad313
رفته بودند جنوب🌿🌿🌿 توی فکه یکی از رفقایش مداحی می کرد و روضه می‌خواند. یکدفعه روح‌الله بلند شد و گفت: سید رسیدی به گوشواره... از رقیه بخون... از بیابون‌های داغ... پای برهنه... دست‌های سنگین دشمن... می‌گفت و بلند بلند گریه می‌کرد. از خود بی خود شده بود. همه با دیدن حال روح‌الله به گریه افتادند. عاشق حضرت رقیه(س) بود. همین که شنیده بود تکفیری‌ها تا حرم حضرت رقیه(س) رسیده بودند، داشت دیوانه می‌شد. ‌حتی نمی‌تونست غذا بخوره. می‌گفت: من نباید الان اینجا باشم و اون حرومی‌ها برسند نزدیک حرم حضرت رقیه. من باید برم... انقدر بی‌قراری کرد تا او را پذیرفتند. آن هم به حضور ..... و با بهترین رفتن ها..... 🌷 🆔 @shohada_tmersad313