💠دعای فرج 💠
☀️بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
🌅 اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّد
🏕ُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ
💠 الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ
💠اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی
💠السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ
💠الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ
🌅 یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّد
وَ الِهِ الطّاهِرین...
سالروز ولادت مدافع حرم🎂🎂
#شهیداحمدحیاری❤️
یاد امام و شهدا با ذکر صلوات
🆔️ @shohada_tmersad313
✨✨✨
🌷شهیدے با تیپ امروزے و غیرت دیروزے ...
ڪه به ما ثابت ڪرد از روے ظاهر ڪسے نمیشه قضاوت ڪرد...
هرچند بابک اواخر حضورش حتے تو ظاهرش هم ڪاملا میتونستیم تغییر رو ببینیم
اما دل و افڪار بابک همیشه شهدایے و خداپسند بود.
#شهیدبابک_نوری_هریس❤️
یاد شهدا با ذکر صلوات🌷
🆔️ @shohada_tmersad313
#روز_شمار_شهدایی
💠امروز #یکشنبه ۱۷ بهمن ماه ۱۴۰۰ مصادف با چهارم رجب المرجب
📖 ذکر روز یک شنبه : یا ذَالجَلالِ وَالاِکرم
✳️ ذکر این روز موجب فتح و نصرت میشود (صد مرتبه)
🕊شهید مدافع حرم محمدرضا حسینی مقدم
💐شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
🆔️ @shohada_tmersad313
🌷 #هر_روز_با_شهدا_۳۷۲۳
#قلب_جسد_به_شدت_میزد!
🌷پریروز صبح روی دکل جلو ـ شهید فخّاری ـ بودم که «بیشهای» آمد و گفت: «تعدادی از دیدهبانان تیپ قمر بنیهاشم (ع) شهید و مجروح شدهاند. برو، ببین وضعیت آنها چطور است.» به همراه «قینانی» به خط رفتیم و با معاون دیدهبانی آنها صحبت کردیم. الحمدالله وضعشان خوب بود و کمبودی نداشتند. به همین جهت برگشتیم خط خودمان که روی جاده آسفالته اوّل فاو ـ بصره بود. جعفر یوسفزاده، رجبیان، بهروز داوودی، جلالیان، عطایی و نیکدستی در ۲ دیدگاه خط خودمان بودند. روی جاده دوم، تعداد زیادی تانک و خودرو سوخته به چشم میخورد که با آتش توپخانه و آر.پی.جی و تفنگ ۱۰۶ به آتش کشیده شده بودند. جنازه تعداد زیادی از نیروهای دشمن که به هلاکت رسیده بودند، جلو خط عراقیها دیده میشد.
🌷بچّههای مستقر در خط میگفتند «عراقیها دیروز از این قسمت پاتک کردند که بچههای دیدهبان، با گلوله توپ آنها را زیر آتش گرفتند و تار و مار کردند.» در همین لحظه متوجه شدم در فاصله ۱۵۰۰ متری خط ما، یک مجروح، چهار دست و پا به سمت ما میآید. بچهها گفتند: «به احتمال زیاد، از بچّههای لشکر عاشوراست که دیشب در این منطقه کار میکردند.» تصمیم گرفتیم همین که هوا گرگ و میش شد، او را بیاوریم عقب. یکی ـ دو ساعت بعد، یک برانکارد برداشتیم و به همراه «نیکدستی» و ۲ نفر از نیروهای پیاده، رفتیم جلو. رسیدیم به کشتههای عراقی. هرچه گشتیم، آن مجروح را پیدا نکردیم. در راه، ۲ بیسیم عراقی برداشتیم و انداختیم روی برانکارد و به راهمان ادامه دادیم. یکی یکی اجساد را میدیدیم و....
🌷یکی یکی اجساد را میدیدیم و میرفتیم جلو؛ چرا که احتمال میدادیم آن مجروح از حال رفته باشد. به یک جسد رسیدیم. یک لحظه دیدم چشمش را باز کرد و سریع بست. جسد سن و سالی نداشت و هنوز صورتش مو در نیاورده بود. به همین جهت فکر کردم ایرانی باشد؛ امّا «نیکدستی» گفت: «نه بابا، این عراقی است. مگر لباس عراقی و چهره سیاهش را نمیبینی؟» حق با او بود. گفتیم: «حالا چه کارش کنیم؟» گفت: «حالا که برانکارد هم داریم، میبریمش عقب.» هرچه به او گفتیم: «بلند شو برویم.» اصلاً به روی خودش نیاورد. دستم را گذاشتم روی قلبش که ببینم مرده است یا زنده. قلبش به شدّت میزد؛ طوری که میخواست از قفسه سینهاش بیرون بزند. با عربی دست و پا شکسته گفتم: «خائن کلک! بلند شو بریم.» اما اصلاً تکان نخورد.
🌷مثل اینکه خیلی اصرار داشت قبول کنیم مرده است. سیلی محکمی زدم توی گوشش؛ تکان نخورد. انگار قصد بلندشدن نداشت. دستش را بالا آوردیم و ولش کردیم. دستش را راست روی هوا نگه داشت. حسابی خندهمان گرفته بود. این بابا بیشتر به درد سینما و فیلمهای کمدی میخورد تا به درد جبهه و جنگ. چند دقیقه بعد که دستش خسته شد، کمکم رو به پایین آورد. به هر زحمتی بود، او را انداختیم روی برانکارد و با بیسیمها آوردیم عقب. همین که از خاکریز خودمان رد شدیم؛ بچهها ریختند و دورمان را گرفتند. سرباز کمسن و سال عراقی، چشمانش را باز کرد و شروع کرد به فحشدادن به صدام. او را سوار آمبولانس کردیم و فرستادیمش عقب. همان موقع، اخبار ساعت ۸ شب تعداد اسرای گرفته شده را ۱۵۲۰ نفر اعلام کرد. نیکدستی گفت: «۱۵۲۱ نفر.»
راوی: جانباز شیمیایی شهید حسین کهتری رزمنده دلاور کاشانی که دیدهبان بوده و خاطرات خود را از مناطق بانه، مریوان، پادگان سید صادق، اهواز، آبادان و خرمشهر و عملیاتهاى والفجر۲، ۳ و ۸ بیت المقدس و کربلاى ۵ و حتی لحظات حضورش در کنار فرمانده شهید «حاج حسین خرازى» و... را در دفتر کوچک همراهش به رشته تحریر درآورده است. ایشان چند هفته پس از آخرین یادداشتها به دلیل شدت عوارض ناشى از جراحت شیمیایى در بیمارستانی در آلمان به شهادت رسید.
📚 کتاب "سفر"
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🆔️ @shohada_tmersad313
🌷 #هر_روز_با_شهدا_۳۷۲۴
#فقط_امضای_باکری_را_میشناسم!
🌷قرار شده بود در منطقه بمو عملیات شود. نیروهای اطلاعات عملیات، لشکر مقرشان سرپل ذهاب بود و هر روز میآمدند به سمت شیخ صالح برای شناسایی. کنار جادهای که از سرپل ذهاب میرفت به شیخ صالح، پس از ارتفاع «گاری» پشت یک خاکریز نیروهای ارتش مستقر بودند. هر روز یکی دو ماشین ارتشی در این جاده تردد میکردند و طبیعتاً عراق این تعداد عبور و مرور را عادی تلقی میکرد. از وقتی پای بچههای اطلاعات عملیات به این جاده باز شد، مهدی باکری سر این جاده دژبانی گذاشت تا کسی بدون برگه تردد وارد منطقه نشود. مثلاً در یک روز، پنج یا شش ماشین وارد جاده نشوند که عراقیها بویی ببرند که خبری هست.
🌷یک روز من، حاج همت، رضا دستواره، عباس کریمی و مهدی باکری با جیپی که شبیه جیپهای ارتش بود، حرکت کردیم تا وارد منطقه شویم. از جیپهای ارتش استفاده میکردیم تا عراقیها متوجه تحرکات اضافی در منطقه نشوند. در آن جاده، هم نیروهای ضدانقلاب و هم نیروهای اطلاعات عملیات دشمن رفت و آمد میکردند و علاوه بر خبررسانی به دشمن، از ساعت پنج یا شش بعدازظهر به بعد، به نیروهای ایرانی کمین هم میزدند. صبح راه افتادیم که از این جاده وارد منطقه بشویم. رسیدیم به دژبانی لشکر عاشورا. همان دژبانیای که به دستور باکری بر پا شده بود. دژبان آمد پای ماشین و گفت: آقا نمیشود بروید.
🌷گفتیم: برای عبور از این جاده چه چیزی باید داشته باشیم؟ با همان لهجه ترکی گفت: برگه تردد. باکری هم درآمد که: من باکری هستم. گفت: آقا نمیشود، شما باکری باش. به من گفتهاند امضای باکری. من فقط امضای باکری را میشناسم. خودش را نمیشناسم. هر کاری کردیم، دژبان نگذاشت که وارد جاده شویم. باکری گفت: خب، همین الان امضا میکنم. گفت: نه، باید بروید قرارگاه از مسئول ما برگه بگیرید و بیاورید. البته فکر میکرد که با اوشوخی میکنیم. نیم ساعتی با این دژبان سر و کله زدیم. هر کاری کردیم نگذاشت برویم. باکری خوشش آمد. پیاده شد و صورتش را بوسید و گفت: خب، حالا که نمیگذاری برویم، ما هم برمیگردیم.
🌷برگشتیم و آمدیم پایینتر. یک جاده غیرقابل استفاده بود که اصلاً ماشین در آن تردد نمیکرد. بعضی جاهایش را هم آب برده بود. حاج عباس کریمی قبلاً از این جاده تردد کرده و آن را میشناخت. انداختیم توی این جاده و رفتیم و رسیدیم به ارتفاع گاری و وارد جاده گاری شدیم که تردد در آن کار خیلی خطرناکی بود. جلوتر که رفتیم رسیدیم به یک گردنه که ناگهان از دو طرف شروع کردند به تیراندازی. جاده پیچ و خم زیادی داشت و دو _ سه تا از بچهها هم مسلح بودند و بیهوا تیراندازی میکردند، چون کسی را به چشم نمیدیدم. همینطور به راهمان ادامه دادیم و برای هیچ کداممان اتفاقی نیفتاد.
🌹خاطره ای به یاد فرماندهان شهید حاج محمدابراهیم همت،حاج رضا دستواره، حاج عباس کریمی و مهندس مهدی باکری
راوی: رزمنده دلاور سردار جعفر جهروتیزاده
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🆔️ @shohada_tmersad313
🌷🌷🌷
💌یادنامه اے براے شهید:
🕊شهیـد سعیـد شجاعــــی فــــرد
((به مناسبت سالروز آسمانے شدنشان))
💢قائم مقام لشڪر مهندسے 43 امام علے(ع)💢
🆔️ @shohada_tmersad313
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🌷🌷🌷
🔰زندگینامه
شهیـ🕊ـد سعیـد شجاعے فرد
در سال ۱۳۵۱ در خانوادهای مذهبی و متعهد، پای به عرصه وجود نهاد که او را جعفر (سعید) نامیدند.
وی از سن هفت سالگی به اقامه نماز پرداخت. سعید دوران تحصیلات ابتدائی و متوسطه را با موفقیت پشت سر گذاشت، تا اینکه موفق به اخذ دیپلم در رشته الکترونیک و تراشکاری شد.
سعید شجاعیفرد از پشتکاری فراوان برخوردار بود و هماهنگ با انقلاب و کلام امام (ره) به پیش میرفت.
وی از سال ۶۰ در مناطق مختلف نبرد حضور فعال داشت و به راستی با هوشی سرشار و صبری فراوان و ایمانی استوار پاسداری نمونه بود.
🆔️ @shohada_tmersad313
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
⬆️⬆️⬆️
مجید بحرینی فرمانده لشکر مهندسی امام علی (ع) در دوران دفاع مقدس در رابطه با شهادت سعید شجاعیفرد گفت: سعید در زمینههای مختلف مهندسی به خصوص در زمینه پل شناور مبتکر خوبی بود. بعد از عملیات بدر، خیبر و عملیات والفجر ۸ سعید توانست با ابتکارات خوب خود موفقیتهایی بدست آورد. او مدام در حال فعالیت بود و از پذیرفتن ماموریت و گرفتن کار واهمه نداشت. امور را با توکل بر خدا میپذیرفت و به خوبی هم انجام میداد.
تمامی نیروهای لشکر، سعید را از نظر اخلاقی خوب میشناختند و او را واقعا دوست داشتند. شهید سعید شجاعیفرد از اول جنگ فعالیتهای متنوعی داشت و یک فرد شناخته شدهای در بین فرماندهان مخصوصا در جنوب بود. هنوز داغ سعید برای ما تازه است و ما هر موقع به یادش میافتیم ناراحت میشویم».
🆔️ @shohada_tmersad313
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
⬆️⬆️⬆️
گواه رشادتهای سعید کوههای سر به فلک کشیده غرب و تپههای داغ جبهههای جنوب هستند. شهید شجاعیفرد در طی جنگ در عملیاتهای مختلف حضور گسترده داشت و چندین بار نیز مجروح شد.
رضا برادر سعید، در سال ۶۲ به شهادت رسید. سعید نیز در همین دوران از ناحیه دو پا مجروح و به بیمارستان منتقل شد. پس از عمل جراحی با رضایت خودش از بیمارستان مرخص شد و مجدد به جبهه بازگشت تا در عملیات پیش رو شرکت کند.
🆔️ @shohada_tmersad313
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
⬆️⬆️⬆️
محمد وفائی مسئول مهندسی نیروی زمینی در دوران دفاع مقدس نیز در رابطه با خصوصیات شهید سعید شجاعی گفت: این شهید بزرگوار یک فرد صاحبنظر در امر مهندسی جنگ با اطلاعات کافی بود که از اول جنگ در بعد مهندسی فعالیت داشت.
وقتی که به تکتک محورهای عملیاتی میرفتیم آثار این عزیزان بالاخص این شهید عزیز مشهود بود. یکی از فعالیتهای وی این بود که در زیر آتش دشمن در عملیات بدر نزدیک به 11 کیلومتر پلی احداث کرد که به وسیله آن، جاده خندق حفظ شد.
این پلها را شجاعیها میزدند که در زیر رگبار مسلسل و بمباران هواپیماها و توپخانه و با شهامت تمام پلی عظیم را نصب و یا جادهای حساس را احداث میکردند و دنیا را مایوس میکنند».
شهید سعید شجاعیفرد چهرهای برگزیده برای اسلام و انقلاب بود. وی در سال ۶۴ مسئولیت قائم مقامی لشکر مهندسی ۴۳ امام علی (ع) را به عهده گرفت و در نهایت ۱۶ بهمن ۶۴ در ام الرصاص به شهادت رسید تا با اهدای خون خود، ضامن پیروزی رزمندگان در فاو شود.
🆔️ @shohada_tmersad313
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🔖#معرفی_شهدا
نام : محمدرضا
نام خانوادگی : حسینیمقدم
تاریخ تولد : ۱۳۳۳/۱/۱۰ - تربتحیدریه🇮🇷
دین و مذهب : اسلام شیعه
وضعیت تأهل : متأهل
شـغل : پاسدار
ملّیـت : ایرانی
تاریخ شهادت : ۱۳۹۳/۱۱/۱۷ - سامرا🇮🇶
مزار : قبرستان وادیالسلام نجفاشرف
توضیحات: جانباز دوران دفاع مقدس ، فرمانده اطلاعات عملیات لشکر ۵ نصر خراسان
شهید #محمدرضا_حسینی_مقدم
┄┅─✵🕊✵─┅┄
🆔️ @shohada_tmersad313
✨✨✨
آنانکه زمستان را از پشت پنجره دیدهاند و گرسنگی را هم فقط در کتابها خواندند، نخواهند توانست که نمایندگانی شایسته برای دفاع از حقوق مردم باشند ..
#شهید_بهشتی
🆔️ @shohada_tmersad313
✨✨✨
#روایت_عشق^'💜'^
◽️خواستن ازش عکس بگیرن گفت: بذارید "سربند یازهرا" ببندم بعد از شهادتم به درد میخوره...
#شهید_محمد_سلیمانی♥️🕊
🆔️ @shohada_tmersad313
💠دعای فرج 💠
☀️بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
🌅 اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّد
🏕ُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ
💠 الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ
💠اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی
💠السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ
💠الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ
🌅 یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّد
وَ الِهِ الطّاهِرین...
سالروز ولادت مدافع حرم🎂🎂
#شهیدمحمودهاشمی❤️
یاد امام و شهدا با ذکر صلوات
🆔️@shohada_tmersad313
✨✨✨
امام جواد(ع):
🍃آنکه گناهی را تحسین و تایید کند، در آن گناه شریک است
📗کشف الغمه؛ 2:349
🍃هر پستی رو لایک نکنیم و در مقابل هر گناهی سکوت نکنیم و حداقل یک تذکر کوچیک بدیم.
🆔️ @shohada_tmersad313
🌸🌸🌸🍀🌸🌸🌸
🗓 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: دوشنبه - ۱۸ بهمن ۱۴۰۰
میلادی: Monday - 07 February 2022
قمری: الإثنين، 5 رجب 1443
🌹 امروز متعلق است به:
🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام
🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیهما السّلام
💠 اذکار روز:
- یا قاضِیَ الْحاجات (100 مرتبه)
- سبحان الله و الحمدلله (1000 مرتبه)
- یا لطیف (129 مرتبه) برای کثرت مال
🗞 وقایع مهم شیعه:
🔹شهادت ابن سکیت رحمة الله علیه، 224ه-ق
📆 روزشمار:
▪️5 روز تا ولادت امام جواد و حضرت علی اصغر علیهما السلام
▪️8 روز تا ولادت امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام
▪️10 روز تا وفات حضرت زینب سلام الله علیها
▪️20 روز تا شهادت امام موسی کاظم علیه السلام
▪️21 روز تا وفات حضرت ابوطالب علیه السلام
💚زندگیتون -- مهدوی💚
🆔️ @shohada_tmersad313
✨✨✨
🕊 #شهیدغلامعلی_پیچک❤️:
ما از "سرنگونی" نمیترسیم، از "انحراف" میترسیم
◽️ مسئولیت ما، مسئولیت تاریخ است. بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی(ع) بود به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت، تا سرنگون شد. ما از سرنگونی نمیترسیم، از انحراف میترسیم.
#در_بهار_ازادی🕊
#جای_شهدا_خالی🇮🇷🌷
🆔️ @shohada_tmersad313
🌷 #هر_روز_با_شهدا_۳۷۲۵
#قسمت_اول (۲ / ۱)
#وقتی_سرباز_عراقی_رزمنده_ایرانی_را_نجات_داد!!
🌷در منطقه کانال ماهی بودیم، نزدیک شلمچه، رود اروندرود و کانال دوییجی، ساعت ۴ صبح، چهارم خرداد ۱۳۶۷ بود، بعد از نماز در سنگرهای پدافندی نشسته بودیم و هرکس به کاری مشغول بود. بعضیها قرآن میخواندند، عدهای با یکدیگر صحبت میکردند، چند نفری در حال خواندن نامه بودند. ناگهان صدای انفجارهای مهیبی سنگر را لرزاند، ولولهای بین نیروها افتاد، هر کس چیزی میگفت. -مثل همیشه آتش باریدن گرفت. -فکر نمیکنم. -بدجوری میزنند. به برات و ابراهیم بیسیمچی نگاه کردم، گفتم: مثل اینکه طولانی شد، شدت آتش خیلی زیاد است. ابراهیم بیسیم زد و گفت: ارتباط ما با محل استقرار تیپ قطع شده است.
🌷اضطراب و نگرانی در چهره تک تک نیروها موج میزد. چند نفری تصمیم گرفتند از سنگر بیرون بروند اما بازنگشتند. گفتم: یا شهید شدند یا مجروح. از سنگر فرماندهی بیرون رفتم و خود را آرام آرام به بالای خاکریز رساندم و نگاهی به اطراف انداختم، فاصله نیروها با خط دشمن ۴۰۰ تا ۶۰۰ متر بود. خاکریزهای دشمن شکافته شده بود و تانکهای آنها ستون به ستون به طرف سنگرهای دفاعی ما در حرکت بودند، نیروهای پیاده دشمن پشت سر تانکها به جلو میآمدند. پس از مدت کوتاهی درگیری و تیراندازی به آنها، ناگهان در پهلوی چپم احساس سوزش کردم، انگار ترکشی پهلویم را سوراخ کرده بود، از شدت درد به خود میپیچیدم و در این فکر بودم که....
🌷و در این فکر بودم که چگونه میتوانم نیروها را از مخمصهای که در آن گرفتار شدهاند، نجات دهم. بیاختیار زمزمه کردم: یا ابا عبدالله الحسین (ع) و از حال رفتم. بعد از چند لحظه به خود آمدم، خود را از بالای خاکریز پایین کشیدم و به هر زحمتی بود به سنگرهای فرماندهی رساندم. گفتم: بچهها اوضاع روبراه نیست، عراقیها با تانک و نیروهای پیاده در حال پیشروی هستند. نگرانی نیروها با دیدن من و شنیدن حرفهایم چند برابر شد، ما غافلگیر شده بودیم و تقریباً در همان ساعتهای اول به محاصره کامل نیروهای دشمن درآمدیم. عراقیها سنگرها را پاکسازی میکردند و به پیش میآمدند. شدت....
#ادامه_در_شماره_بعدی....
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🆔️ @shohada_tmersad313