🌷 #هر_روز_با_شهدا
#رؤیای_صادقه_درباره_شهید_گمنام_مهریز_یزد
🌷شهید عزت الله کیخا بعد از بیست و یک سال گمنامی در رؤیای صادقه پدرش خود را معرفی می نماید...
🌷در سال ٦٦ قبل از شروع عملیات به اتفاق عمو و پسر عمویشان عازم مناطق جنگی می شوند که در اثنای عملیات پسر عمویشان (شهید عزت الله کیخا) در منطقه ماهوت مفقود الاثر می شوند. قبل از این حادثه نیز برادر شهید عزت الله (شهید اکبر کیخا) در عملیات بیت المقدس به شهادت می رسند که خبر این شهادت توسط همرزم ایشان «شهید سید حسین حسینی» به پدر شهید داده می شود.
🌷این بار نیز خبر شهادت شهید عزت الله کیخا توسط همرزم شهیدشان «شهید سید حسین حسینی» به گونه ای دیگر و در عالم خواب پس از بیست و یک سال به پدر شهید داده می شود و در عالم رویا به ایشان گفته میشود فرزندشان شهید عزت الله کیخا بیست و یک سال پیش در ماهوت به شهادت رسیده و در مزار شهدای گمنام مهریز یزد به خاک سپرده شده اند. پدر شهید با توجه به اینکه خواب و رویا سندیت و حجیت ندارد به آن توجهی نمی کنند که پس از گذشت چند ماه از رویای اول مجدداً «شهید سید حسین حسینی» به خواب پدر شهید می آیند و در عالم خواب ایشان را به مزار شهدای مهریز یزد برده و مدفن فرزندشان را با تمام جزئیات و مشخصات موجود به ایشان نشان می دهند.
🌷و در همان حال برای شهیدان زیارتنامه و فاتحه می خوانند پس از این واقعه پدر و مادر شهید باتفاق همسر و دو فرزند شهید که مدت بیست و یک سال در انتظار ایشان بودند به همراه تعدادی از اقوام ایشان به قصد یافتن مزار این شهد بزرگوار از گرگان راهی استان یزد و شهر مهریز می شوند و سه مزار شهدای گمنام موجود در شهر مهریز را مورد بررسی قرار می دهند که نهایتاً مزار پاک شهید عزت الله کیخا را با تمامی مشخصات و جزئیات گفته شده در روستای گردکوه مهریز می یابند، در این هنگام خواهر شهید با دیدن تصویر دو گل لاله روی مزار شهید به یاد رویای خود می افتد که در خواب دیده بود برادرش را تشییع جنازه و دفن می کنند در حالیکه دو گل لاله روی مزار ایشان روئیده اند.
به نقل از محمد کیخا پسر عموی شهید
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
🌷 #هر_روز_با_شهدا
#مسلمان_شدن_پزشکِ....
🌷همسرم در لندن که بود هر روز می بایست به او خون تزریق می کردند و هر بار به دکترش می گفت که؛ خون غیر مسلمان به من تزریق نکنید و آنقدر ایمانش قوی و اعتقاداتش بالا بود که هربار که می خواستند خون یک غیر مسلمان را به او تزریق کنند بدنش قبول نمی کرد و این مسئله پزشکان را به حیرت آورده بود. به طوری که دکتر "کلیز" پزشک حمید- زمانی بعد از چند بار آزمایش متوجه این مسئله شد، رفت و یک سیاه پوست مسلمان را آورد و خون او را به بدن حمید تزریق کرد و عجبا که بدنش خون او را قبول کرد.
🌷همانجا دکتر کلیز به حمید گفته بود: این سومین معجزه ای بود که من از ایرانیان در این بیمارستان دیده ام و همان جا مسلمان شد و تا زمانی که حمید زنده بود، دکتر کلیز با او در ارتباط بود و زمانی هم که شهید شد پیام تسلیت برای ما فرستاد.
🌹خاطره به ياد شهيد حميدرضا مدنى قمصرى
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
▪️سالگرد شهادت
🌷گرامیباد یاد و خاطره شهید مدافع حرم حسین معزغلامی
▪️فرازی از #وصیتنامه_شهید
سلام بر آنهایی که رفتند و مثل ارباب بی کفن جان دادند. من خاک پای شهدا هستم. شهدایی که برای دفاع از اسلام رفتند و جان عزیز خود را بر طبق اخلاص نهادند. خدا کند به مدد شهدا و دعای دوستانم مرگ من نیز شهادت قرار گیرد که بهترین مرگ هاست.
#شهید_حسین_معز_غلامی
🔴آیا از قرنطینه و در منزل ماندن خسته
شدید؟؟ چند روز؟؟حوصله تان سررفته؟! تحملتان تمام شده؟!خیلی خسته شدید؟!
✌️خاطره ای از ۱۸سال اسارت شهید سرلشگر خلبان حسین لشگری، اولین اسیر ایرانی در جنگ تحمیلی و آخرین اسیری که آزاد شد.
🌹آنقدر اسارتش طولانی شده بود که یک افسر عراقی بهش گفته بود: تو به ایران باز نمی گردی بیا همین جا تشکیل خانواده بده!...همسرشهید لشگری میگفت: خدا حسین را فرستاد تا سرمشقی برای همگان شود...او اولین کسی بودکه رفت. ( اولین اسیر بود) و آخرین نفری بود که از اسارت برگشت....اسیر که شد پسرش علی۴ ماهه بود و به هنگام آزادیش علی پسرش دانشجوی دندانپزشکی بود.. وقتی بازگشت از او پرسیدند: 🌺این همه سال انفرادی راچگونه گذراند ی؟ و او گفت: برنامه ریزی کرده بودم و هرروز یکی از خاطرات گذشته ام را مرور میکردم. سالها در سلول های انفرادی بود و با کسی ارتباط نداشت، قرآن را کامل حفظ کرده بود، زبان انگلیسی میدانست و برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود.
حسین میگفت: از هیجده سال اسارتم ده سالی که تو انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک" هم صحبت میشدم.
بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود! عید سال ۷۴ بود، سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ می خورد می خواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد، دلش سوخت و آن را به من داد، من تا ساعت ها از این مسئله خوشحال بودم، این را بگویم که من مدت 12 سال ( نه ۱۲روز یا ۱۲ ماه)در حسرت دیدن یک فضای سبز و یک منظره بودم، حسرت ۵ دقیقه آفتاب را داشتم...
منبع:کتاب خاطرات دردناک..
ناصر کاوه
🌷حالا بعضی افراد وخانواده ها برای سلامتی خودشان تحمل 10 روز ماندن درخانه خودشان را ندارند!!!.
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
خاطرات اسارت شهید سرلشکر خلبان حسین لشکری(ره)
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
🔴وزارت بهداشت رسما به جاسوسان آمریکایی گفت: نه مرسی!
🔺علیرضا وهاب زاده مشاور وزیر بهداشت در توییتی در واکنش به ورود پزشکان بدون مرز به ایران نوشت:
«ضمن تشکر از پزشکان بدون مرز،
با اجرای طرح بسيج ملى مقابله با كرونا و نيز استفاده از تمام ظرفيت درمانی نيروهاى مسلح، فعلا نيازى به برپايى تخت بيمارستانى توسط نيروهاى خارجى نيست و این حضور منتفی است»
همچنین شنیده ها روایت از این داشت که اقلامی که به اصطلاح این پزشکان بدون مرز برای ایران ارسال کرده بودند محدود به تنها چهار کارتون ماسک و دستکش بود!
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 اولین انتشار
🎥وقتی بعد از سه سال مادری با چفیه یادگاری فرزندش که از سوریه رسیده روبرو میشود....
شهید #جاویدالاثر_مدافع_حرم علی جمشیدی که هنوز در بیابانهای خانطومان همراه دیگر شهدا جامانده است...💔
#نشرحداکثری
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خدایا_ما_را_ببخش
آیا کاری کردیم که شرمنده شهدا نباشیم⁉️
از خودتون سوال کنید!
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خداحافظ فرمانده
🔹روایتی از مجاهدتهای شهید حاج حسین اسداللهی🌹
#شبتون_شهدایی🌹
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
ڪاش اسم تو
آخرین ڪلامم باشد
پروانہ شدن
حُسن ختامم باشد..
مانند ڪبوترانِ
در خون خفتہ
عنوان شهید
قبل نامم باشد..
#شهيد_حاج_قاسم_سلیمانی
#صبحتون_شهدایی🌷
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
🌷 از آخر مجلس شهدا را چیدند...
ساعت ۱۱ صبح روز ۲فروردین۸۳
کیلومتر ۱۰۵ جاده اهواز-خرمشهر
به سمت خرمشهر میرویم. کنار جاده چند ماشین ایستادهاند. انگار خبری هست. از ماشین پیاده میشویم. #رستمی را میبینیم که با بدنی خونین افتاده است. باورمان نمیشود. بدن نیمه جانش را روی پتو میگذاریم و پشت یک تویوتا وانت سوار میکنیم. من کف مینشینم و سرش را روی پایم میگذارم. تکهای از گوش راستش کنده شده و #خون جاریست. یاد ذکر یا رقیهاش در سفر کربلا میافتم. [سال ۸۲ با کاروان راویان رفته بودیم کربلا. علیرضا هم بود. در خلوتی صحن حرم حضرت عباس (ع)، سینه میزدیم. رستمی تو حال خودش نبود و ریتم سینهزنی جمع را خراب میکرد و ذکر #یا_رقیه را نامنظم میزد...]
سرش در تمام طول مسیر روی پایم است. چیزی متوجه نمیشود. اما آرام و قرار ندارد. محکم نگهش داشتهام. نگرانم با این سرعت ماشین، از پشت ماشین پرت شود بیرون. یک لحظه خودش را از من جدا میکند و نیم خیز میشود. کارت #پاسداری از جیب پیراهنش میافتد و بلافاصله چند قطره خون صورتش روی آن میریزد. دل من هم هوری میریزد. دوباره یاد سفر کربلا میافتم. [در صحن حرم امام حسین(ع) نیت کردیم هفت بار دور حرم بدویم و طواف کنیم، اما رستمی دور سوم کم آورد و از جمع کنار رفت...]
ساعت ۲۴ روز ۴فروردین۸۳
بیمارستان گلستان اهواز
رستمی را از بیمارستان خرمشهر به اهواز آوردهاند. همسرش داخل حیاط بیمارستان گلستان اهواز منتظر خبر بهوش آمدن علیرضاست. به بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان می روم، پرستار میگوید تو چه نسبتی باهاش داری؟ میگویم رفیقش هستم. می گوید برو به خانوادهاش بگو بیاید. میگویم نمیشود. میگوید رفیقت تمام کرد...
همان موقع یکی از نزدیکان علیرضا در #شیراز، در همان لحظات عروج، خوابش را میبیند. علیرضا برگه شهادتش و مزار خودش در دارالرحمه شیراز را نشان او میدهد و میگوید: ارباب در سفر کربلا، برات شهادتم را امضا کرد. نقل خواب را که میشنوم، آه میکشم. از رستمی همان سینهزنی نامرتب و طواف نیمه کاره را قبول کرده بودند...
ما سینه زدیم و بےصدا باریدند
از هر چه که دم زدیم آنها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند
پاسدار شهید #علیرضا_رستمی
مسئول اردویی #بسیج_دانشجویی استان تهران بود که در ماموریت #راهیاننور بر اثر یک سانحه در نزدیکی خرمشهر، یعنی دقیقا در منطقهای که همیشه روایت حماسه شهید #حسین_قجهای و گردان سلمان در عملیات بیتالمقدس را انجام میداد، آسمانی شد و در همان جایی که در رویای صادقه گفته بود -در #گلزار_شهداء دارالرحمه شیراز- آرام گرفت. رستمی کسی بود که سنش به #دفاعمقدس نرسید. اما انگار از دل جنگ آمده بود. صفای #جبهه داشت. با #شهدا رفیق بود و با آنها میزیست. تعبیرش از #شهادت، گلی بود که باید توسط باغبان هستی چیده شود تا بوییده شود و عمرش به پژمردگی روی شاخه تمام نشود. خودش هم همین شد. از #کربلا که برگشته بودیم، منزل یکی از برادران جمع بودیم. رستمی شیرینی خامهای میخورد. زدم روی دستش و گفتم تو مگر دیابت نداری؟! گفت دهان منو باز نکن. گفتم نمیگذارم بخوری تا دهانت باز شود ببینم چه میخواهی بگویی. گفت در آخرین تشییع شهدای تازه تفحص شده، دنبال کاروان شهدا میدویدم و میگفتم اگر میخواهید برایتان بدوم، دیابت مرا خوب کنید. همان شد. علیرضا را خوبش کردند، تا بیشتر بدود، که زودتر ببرند...
سالروزشهادتشیادباد
ذهننوشتههاییکبسیجی ۹۹/۱/۴
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
ای رهروان کوی شهادت سفر بخیر
ای راهیان راه سعادت سفر بخیر
ای غنچه های پرپر میدان #عشق
ای ڪاروان شرع و طریقت سفر بخیر
نام شما به صفحه تاریـخ ثبت شد
ای مومنان دین و دیانت سفر بخیر...
📎پ ن: رزمندگان گردان حضرت علی اکبر علیه السلام؛ لشکر مقدس ۳۱ عاشورا؛
#عملیات_بیت_المقدس_۲🌷
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
#فرازے_از_وصیت_نامہ
●برای شهادت و برای رفتن تلاش نکنید
برای رضای خدا ڪار ڪنید بگویید :
خداوندا نه برای بهشت و نه برای شهادت ، اگر تو ما را در جهنمت بیندازی
فـقط از مـا راضی باشی
برای مـا کافـی است .
#شهید_علی_چیت_سازیان🌷
شبتون شهدایی🌹
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
چہ باران ببارد چہ نبارد
چہ #بهار باشد چہ نباشد..
چہ بہ روی خود بیاورم
چہ نیاورم ...
جاے تو همیشہ خالیست رفیق...
#محمود_رضا
#رفیق
#صبحتون_شهدایی
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
⚘﷽⚘
#نوروز_در_جبهه
نوروز و ايام عيد كه ميشد
در شرايط عادی جبهه و جنگ
تا پنج روز از صبحگاه خبری نبود ...
عيدی بچهها، سكههای يك تا پنجاه ريالی
و اسكناسهای صد تا هزار ريالی متبرك
به دست امام(ره) بود؛ همچنين پولهايی كه
يادگاری نوشته خود بچهها يا فرماندهان بود.
غذاهای اين ايام بهترين غذاها بود و پذيرايی
با ميوه و شيريني در همه جا داير...
دركنارهمهاين نعمتها مراسمجشن و سرور بود
تئاترها و نمايشنامههاي نشاط آور كه بچهها
خود تهيه و اجرا میكردند و نمايش فيلمهای
سينمايی كه زحمت تدارك آنها را نيروهای
واحد تبليغات میكشيدند....
#مردان_بی_ادعا
#دفاع_مقدس
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
بعدشهادت شهید سلطانی،بی قراری ما بیشتر شده بود
چون #محمدتقی درفاصله نیم متری شهیدسلطانی بود لحظه شهادتشون
محمدتقی که متوجه بی قراری ما شده بود،با حالت طنز میگفت نگران نباشید،من چیزیم نمیشه،آقا روح الله اگه شهیدشد،بخاطر این بود که درشت اندام بود
اگه مثل من لاغر بود،تیر از کنارش رد میشد
میدونستیم چقدر از رفتن دوستش ناراحته و اینا روبرای آروم کردن ما میگه
#شهید #روح_الله_سلطانی
#شهید #محمدتقی_سالخورده
#طنز_جبهه📑
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313