eitaa logo
شهداءومهدویت
7.2هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.9هزار ویدیو
26 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽❣ ❣﷽ موجـیم و طلوعے از ظفر مےخواهيم آن نور هميشہ مُستقر مےخواهيم ما اهل زمينِ خستہ از ظلمتـــ جور خورشيد نگاه مُنتظَـر مےخواهيم 💚 ➥ @shohada_vamahdawiat
﷽ بــا ابراهیــم از ورزش صحبت می کردیم. می گفت: وقتــی برای ورزش یا .مسابقات کشتی می رفتم، همیشه با وضو بودم همیشــه هم قبل از مسابقات کشتی دو رکعت نماز می خواندم. پرسیدم: چه !نمازی؟ ،گفت: دو رکعت نماز مســتحبی! از خدا می خواستم یک وقت تو مسابقه !حال کسی را نگیرم ابراهیم به هیچ وجه گرد گنــاه نمی چرخید. برای همین الگوئی برای تمام دوستان بود. حتی جائی که حرف از گناه زده می شد سریع موضوع را عوض .می کرد هر وقت می دید بچه ها مشغول غیبت کسی هستند مرتب می گفت: صلوات .بفرست! و یا به هر طریقی بحث را عوض می کرد .هیچگاه از کسی بد نمی گفت، مگر به قصد اصلاح کردن هیچوقت لباس تنگ یا آستین کوتاه نمی پوشید. بارها خودش را به کارهای .سخت مشغول می کرد زمانی هم که علت آن را ســؤال می کردیم می گفت: برای نَفس آدم، این .کارها لازمه شــهید جعفر جنگروی تعریف می کرد: پس از اتمام هیئت دور هم نشسته بودیم. داشــتیم با بچه ها حرف می زدیم. ابراهیم دراتاق دیگری تنها نشسته و !توی حال خودش بود .وقتی بچه ها رفتند. آمدم پیش ابراهیم. هنوز متوجه حضور من نشده بود باتعجب دیدم هر چند لحظه، سوزنی را به صورتش و به پشت پلک چشمش !می زند! یکدفعه باتعجب گفتم: چیکار می کنی داش ابرام؟ تازه متوجه حضور من شــد. از جا پرید و از حال خودش خارج شــد! بعد !مکثی کرد و گفت: هیچی، هیچی، چیزی نیست .گفتم: به جون ابرام نمی شه، باید بگی برا چی سوزن زدی تو صورتت مکثــی کرد و خیلــی آرام مثل آدم هائی که بغض کرده اند گفت: ســزای .چشمی که به نامحرم بیفته همینه ،آن زمــان نمی فهمیدم که ابراهیم چه می کند و این حرفش چه معنی دارد ولــی بعدها وقتــی تاریخ زندگی بــزرگان را خواندم، دیدم کــه آن ها برای .جلوگیری از آلوده شدن به گناه، خودشان را تنبیه می کردند از دیگر صفات برجسته شخصیت او دوری از نامحرم بود. اگر می خواست بــا زنی نامحرم، حتی از بســتگان، صحبــت کند به هیچ وجه ســرش را بالا !نمی گرفت. به قول دوستانش: ابراهیم به زن نامحرم آلرژی داشت و چه زیبا گفت امام محمد باقر۷: »از تیرهای شیطان، سخن گفتن با زنان ».نامحرم است ٭٭٭ ابراهیم به اطعام دادن نیز خیلی اهمیت می داد. همیشــه دوســتان را به خانه .دعوت می کرد و غذا می داد در دوران مجروحیــت که در خانه بســتری بود، هــر روز غذا تهیه می کرد و کســانی که به ماقاتش می آمدند را ســر ســفره دعوت می کرد و پذیرائی .می نمود و از این کار هم بی نهایت لذت می بُرد به دوستان می گفت: ما وسیله ایم، این رزق شماست. رزق مؤمنین با برکت …است و در هیئت ها و جلسات مذهبی هم به همین گونه بود. وقتی می دید صاحبخانه برای پذیرائی هیئت مشکل دارد، بدون کمترین حرفی برای همه میهمان ها و .عزادارها غذا تهیه می کرد .می گفت: مجلس امام حسین باید از همه لحاظ کامل باشد .شب های جمعه هم بعد از برنامه بسیج برای بچه ها شام تهیه می کرد پــس از صرف غذا دســته جمعی به زیارت حضرت عبدالعظیم یا بهشــت .زهرا می رفتیم بچه های بســیج و هیئتی، هیچ وقت آن دوران را فراموش نمی کنند. هر چند !آن دوران زیبا و به یادماندنی طولانی نشد یکبــار به ابراهیم گفتم: داداش، اینهمــه پول از کجا می یاری؟! از آموزش وپــرورش ماهی دو هزار تومان حقوق می گیری، ولــی چند برابرش را برای !دیگران خرج می کنی نگاهی به صورتم انداخت و گفت: روزی رســان خداست. در این برنامه ها .من فقط وسیله ام من از خدا خواستم هیچوقت جیبم خالی نماند. خدا هم از جائی که فکرش .را نمی کنم اسباب خیر را برایم فراهم می کند 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی از متهمین شهادت سید روح‌الله عجمیان: تاکنون چنین خشونتی ندیده بودم! 💔 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
سلام دوستان عزیز یکی از دوستان تصادف کرده خانم از بیمارستان مرخص شده ولی حال آقا زیاد خوب نیست از دوستان عزیزم تقاضا دارم جهت شفای همه ی مريض ها یه صلوات و حمد شِفا قرائت بفرمایید 🌹🌹🌹
💢شهادت سرباز مدافع امنیت در چابهار 🔹فرمانده انتظامی استان سیستان و بلوچستان،از حمله اشرار مسلح به ماموران وظیفه پلیس راهور شهرستان چابهار و شهادت سرباز مدافع امنیت خبرداد. 🔹به گزارش پایگاه خبری شهدای فراجا، سردار محمد قنبری فرمانده انتظامی استان سیستان و بلوچستان گفت: شب گذشته در محل دکه بازار واقع در خیابان امام خمینی شهرستان چابهار دو نفر شرور مسلح به دو نفر از سربازان وظیفه پلیس راهور آن شهرستان که در حال انجام وظیفه و ارائه خدمات ترافیکی به مردم بودند به صورت ناجوانمردانه حمله و به سمت آنان تیراندازی می کنند. 🔹فرمانده انتظامی استان سیستان و بلوچستان افزود؛ اشرار مسلح بعد از حمله ناجوانمردانه سریعآ از محل متواری شدند که براثر این تیراندازی به دلیل شدت جراحات وارد شده ساعت 05:10 صبح امروز سرباز وظیفه عارف هوتی به فیض شهادت نائل آمد. 🔹وی افزود در این اقدام ناجوانمردانه سرباز وظیفه بنیامین فاضلی از ناحیه کتف مجروح شده است. 🔹این مقام ارشد انتظامی در استان تصریح کرد؛ از لحظات ابتدایی این حادثه با تشکیل تیم ویژه و سرنخ های به دست آمده، شناسایی و دستگیری عاملان تیراندازی به ماموران جان برکف گشت پلیس راهور آغازشد. 🔹بر اساس این گزارش، شهید هوتی از سربازان اهل تسنن، مجرد و ساکن روستای زرآباد چابهار بود ➥ @shohada_vamahdawiat
‌🌷مهدی شناسی ۴۲۷🌷 🌹ﺁﺧِﺬٌ ﺑِﻘَﻮْﻟِﻜُﻢ🌹 🔹زیارت جامعه کبیره🔹 ♦️ﻫﺮ ﻛﺲ،ﻫﻮﻳﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﻌﺮﻓﻲ ﻣﻲ‌ﻛﻨﺪ.ﺗﻤﺎﻡ ﻣﻌﺮﻓﻲ‌ﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﻲ‌ﮔﻴﺮﺩ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺍﺳﻢ ﻓﻌﻞ ﺍﺳﺖ. ﻳﻌﻨﻲ ﻣﻦ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺍﻳﻨﮕﻮﻧﻪ‌ﺍﻡ ﻭ ﺍﻳﻦ ﭼﻨﻴﻦ ﺍﻧﺸﺎﺍﻟﻠﻪ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻣﺎﻧﺪ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺁﻳﻨﺪﻩ ﻣﻦ ﻧﻴﺰ ﭼﻨﻴﻦ ﺍﺳﺖ. ♦️توضیح این فراز: 🌿ﮔﻔﺘﺎﺭ امام زمانم ﺭﺍ ﭘﺬﻳﺮﺍ هستم ﻭ ﺁﻥ رﺍ ﻧﺸﻨﻴﺪﻩ ﻧمیﮕﻴﺮﻡ. ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﻛﻪ ﻣﻦ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺣﺮﻑ ﺣﻖ ﺭﺍ ﻣﻲ‌ﭘﺬﻳﺮﻡ ﻭ ﻛﻼ‌ﻡ امام ﻣﻌﺼوم (ﻉ) ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺣﻖ ﺍﺳﺖﻫﻴﭻ ﻭﻗﺖ ﻧﺴﺒﺖ ﻧﺎﺩﺭﺳﺖ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻧﻤﻲ‌ﺩﻫﻢ. ﻳﻌﻨﻲ ﮔﺮ ﭼﻪ ﺑﻴﺎﻧﺎﺕ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻧﻔﻬﻤﻢ ﺍﻣّﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻗﺒﻮﻝ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻢ.ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﻲ‌ﺑﻴﻨﻢ ﺍﻣّﺎ ﭼﺸﻢ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻣﻲ‌ﻣﺎﻧﻢ ﻭ ﭘﻴﺎﻣﻬﺎﻱ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﺭﻳﺎﻓﺖ ﻭ ﻗﺒﻮﻝ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻢ. 🌹ﻋَﺎﻣِﻞٌ ﺑِﺄَﻣْﺮِﻛُﻢ🌹 📝ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺟﺮﺍ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻢ.ﺍﻫﻞ ﺷﻌﺎﺭ ﻧﻴﺴﺘﻢ، ﺍﻫﻞ ﻋﻤﻠﻢ.ﺳﺮﺧﻮﺩ ﻛﺎﺭﻱ ﻧﻤﻲ‌ﻛﻨﻢ ﺑﻠﻜﻪ ﻛﺎﺭﻱ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺷﻤﺎﺳت ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﻲ‌ﺩﻫﻢ. 📝ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﻦ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺷﻤﺎ ﻭ ﻓﺮﻣﺎﻧﺒﺮ ﻣﻦ ﻫﺴﺘﻢ. 📝ﻣﻦ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻏﻴﺒﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﻳﻦ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻌﺮﻓﻲ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻢ ﻛﻪ ﻫﺮ ﻧﻈﺮﻱ ﻭ ﻓﺮﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﻲ‌ﺩﻫﻴﺪ ﻣﻲ ﺷﻨﻮﻡ ﻭ ﺗﻮﻗﻔﻲ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻭ ﺑﻼ‌ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺍﺟﺮﺍ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻢ. 📝ﭘﺲ ﻣﺎ ﻣﺤﺐ ﺑﻲ‌ﻛﺎﺭ ﻭ ﻣﺤﺐ ﺧﻮﺩﻛﺎﺭ ﻧیستیم. ﺑﻠﮑﻪ ﻣﺤﺒﻲ ﻫﺴﺘﻴﻢ ﻛﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻓﺮﻣﺎﻧﻴﻢ... eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
💙 :) 🌱 بہ صحنہ جرم وارد نشوید قیچے آهن بر رو گرفتم و راه افتادم سمت پلہ ها ... اوبران از دور اومد طرفم ... - پیداش نڪردید، مگہ نہ؟ ... با تعجب زل زد بهم ... - از ڪجا فهمیدے؟ ... - این مدرسہ زیادے تمییزه ... زیادے ... با قیچے، قفل لاڪر ڪریس رو شڪست ... اولین چیزے رو ڪہ بعد از باز شدن اون در ... اصلا انتظار نداشتم ... مواجہ شدن با بوے اسپرے خوش بو ڪننده فضا بود ... - واسہ یہ پسر دبیرستانے زیادے مرتبہ... گفتے زیادے اینجا تمییزه منظورت همین بود؟ ... چند لحظہ بہ وسیلہ هاے توش خیره شدم و اونها رو بالا و پایین ڪردم ... - نہ... در بیرونے لاڪر تازه رنگ شده ... اما نہ توے این چند ساعت ... دسته ڪلیدم رو از جیبم در آوردم و خیلے سریع شروع ڪردم بہ تراشیدن رنگ روے در ... رنگ ها ورقہ ورقہ از روش ڪنده شد ... - چے ڪار مے ڪنے توماس؟ ... و دستم رو محڪم گرفت ... - نظریہ‌ام رو اثبات مےڪنم ... طبق گفتہ‌هاے مدیر و ظاهر این مدرسہ ... هیچ خبرے از گنگ هاے دبیرستانے نیست... اما بہ در لاڪر نگاه ڪن ... قبلا روش با اسپرے طرح ڪشیده بودن ... طرحے ڪہ قطعا ڪار خود مقتولہ ... اما فڪر مےڪنم خودشم پاڪش ڪرده ... طورے بهم نگاه مےڪرد ڪہ انگار هیچ چیز از حرف هام رو نمےفهمید ... - فڪر مےڪنے از ڪادر مدرسه ڪسے توے قتل ڪریس تادئو نقش داشتہ؟ ... قطعا مدیر و معاونش هر دو از مظنونین این پرونده بودن ... مدیرے ڪہ من رو پیچوند و مودبانہ تهدید ڪرد ... و داشت با آستانہ تحملم بازے مےڪرد ... و نمےدونستم قتل اون دانش آموز براش مهم نبود یا بہ نحوے از این اتفاق خوشحال بود؟ ... و معاونے ڪہ پشت حالت هاش ... هزاران فڪر و نظریہ خوابیده بود ... اما هنوز براے بہ زبان آوردن هر حدسے زود بود ... توے حیاط ... سمت پارڪینگ ... دوباره چشمم بہ خون روے زمین افتاد ... جنازه رو برده بودن و حالا فقط آثار جنازه بود روے زمینے ڪہ رنگ خون بہ خودش گرفتہ بود ... پاهام از حرڪت ایستاد ... و نگاهم روے اون خون ها خشڪ شد ... هیچ وقت بہ دیدن این صحنہ ها عادت نڪردم ... برعڪس ... براے من، هیچ وقت دیدن جنازه هاے غرق خون... تڪہ تڪہ شده ... زخمے ... سوختہ ... عادے نشد ... - چرا خشڪت زده؟ ... صداے اوبران، من رو بہ خودم آورد ... - هنوز گیجے از سرت نرفتہ؟ ... یا اینڪہ یہ چیز جدید پیدا ڪردے؟ ... نگاهم رو از لوید گرفتم ... اما درست قبل از اینڪہ دوباره حرڪت ڪنم چشمم بہ دختری هم سن و سال مقتول افتاد... با فاصله از نوار زرده بہ "صحنہ جرم وارد نشوید" ... ایستاده بود ... نمےتونستم چشم ازش بردارم ... نہ بہ خاطر زیبا بودنش ... اون تنها ڪسے بود ڪہ بین تمام آدم هاي اون روز ... با اندوه بہ صحنہ جنایت نگاه مےڪرد ... «اللّهُمَ عَجِّل لِوَلیِّڪَ‌ الفرج» 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸خـــدایا در این شب زیبا 🌸 تو را به حق حضرت زهرا(س) هیچ انسانی را با سلامتی خود و عزیزانش امتحان نفرما 🌸خدایا همه مریض ها را شفای عاجل عطا بفرمـا ،آمیـن شب خوش 💐 🌸🍃 @hedye110
﷽❣ ❣﷽ سلام ✋آقا جانم ای غریب زمانه...هی گنه کردم وهی جار زدم یار بیا ❁من ندانم چه شود عاقبت کار بیا ❁خود بگفتی دعا بهر ظهورت بکنیم ❁خواندم خسته ام ای یار بیا 💚 ➥ @shohada_vamahdawiat
﷽ همراه ابراهیم بودم. با موتور از مسیری تقریباً دور به سمت خانه بر می گشتیم پیرمردی به همراه خانواده اش کنار خیابان ایســتاده بود. جلوی ما دست تکان .داد و من ایستادم آدرس جائی را پرســید. بعد از شنیدن جواب، شــروع کرد از مشکاتش .گفت به قیافه اش نمی آمد که معتاد یا گدا باشد. ابراهیم هم پیاده شد و جیب های .شلوارش را گشت ولی چیزی نداشت به من گفت: امیر، چیزی همرات داری؟! من هم جیب هایم را گشــتم. ولی .به طور اتفاقی هیچ پولی همراهم نبود .ابراهیم گفت: تو رو خدا باز هم ببین. من هم گشتم ولی چیزی همراهم نبود از آن پیرمــرد عذرخواهی کردیم و به راهمــان ادامه دادیم. بین راه از آینه !موتور، ابراهیم را می دیدم. اشک می ریخت هوا ســرد نبود که به این خاطر آب از چشــمانش جاری شود، برای همین !آمدم کنار خیابان. با تعجب گفتم: ابرام جون، داری گریه می کنی؟ صورتــش را پاک کرد. گفت: ما نتوانســتیم به یک انســان که محتاج بود .کمک کنیم. گفتم: خُب پول نداشتیم، این که گناه نداره .گفت: می دانم، ولی دلم خیلی برایش سوخت. توفیق نداشتیم کمکش کنیم کمی مکث کردم و چیزی نگفتم. بعد به راه ادامه دادم. اما خیلی به صفای .درون و حال ابراهیم غبطه می خوردم فردای آن روز ابراهیم را دیدم. می گفت: دیگر هیچوقت بدون پول از خانه .بیرون نمی آیم. تا شبیه ماجرای دیروز تکرار نشود رســیدگی ابراهیــم به مشــکات مردم، مرا یــاد حدیث زیبــای حضرت سیدالشهداء انداخت که می فرمایند: »حاجات مردم به سوی شما از نعمت های خدا بر شماست، در ادای آن کوتاهی نکنید که این نعمت در معرض زوال و نابودی است :اواخر مجروحیت ابراهیم بود. زنگ زد و بعد از سلام و احوالپرسی گفت ماشینت رو امروز استفاده می کنی!؟ گفتــم: نه، همینطــور جلوی خانه افتاده. بعد هم آمد و ماشــین را گرفت و .گفت: تا عصر بر می گردم ،عصر بود که ماشین را آورد. پرسیدم: کجا می خواستی بری!؟ گفت: هیچی مسافرکشی کردم! با خنده گفتم: شوخی می کنی!؟ .گفت: نه، حالا هم اگه کاری نداری پاشو بریم، چند جا کار داریم خواســتم بروم داخل خانه. گفــت: اگر چیزی در خانه دارید که اســتفاده .نمی کنی مثل برنج و روغن با خودت بیاور رفتم مقداری برنج و روغن آوردم. بعد هم رفتیم جلوی یک فروشــگاه. و ابراهیم مقداری گوشــت و مرغ و… خرید و آمد سوار شد. از پول خُردهائی .که فروشنده می داد فهمیدم همان پول های مسافرکشی است بعــد با هــم رفتیم جنوب شــهر، به خانه چند نفر ســر زدیم. مــن آن ها را نمی شناختم. ابراهیم در می زد، وسایل را تحویل می داد. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌴🌷 📹💚 لحظاتی با صحن و صحرای امیر مومنان علی علیه السلام در نجف اشرف و اهتزاز پرچم فاطمیه . 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
به دعوت امام رضا عليه السّلام تشریف بیارید کانالش⤵️⤵️⤵️ http://eitaa.com/joinchat/3378184385Cded59ab28c امام رضائی باشی نیای تو این کانال🤔🤔🤔 بعیده
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
‌🌷مهدی شناسی ۴۲۴🌷 🌹ﻣُﻌْﺘَﺮِﻑٌ ﺑِﻜُﻢ🌹 🔹زیارت جامعه کبیره🔹 🍃ﻣﻦ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻢ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﺗﻤﺎﻳﺰ ﻭ ﻭﻳﮋﮔﻲ،ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻣﺖ، ﺑﻪ ﻭﻻ‌ﻳﺖ، ﺑﻪ ﺣﻘﺎﻧﻴﺖ،ﺑﻪ ﺧﻼ‌ﻓﺔ ﺍﻟﻠﻬﻲ ﺷﻤﺎ، ﺑﻪ ﺍﻟﻮﻳﺖ ﺷﻤﺎ و ... ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻢ. 🍃ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻴﻢ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﺎ ﻣﻨّﺖ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ( ﻧﻌﻤﺖ ﻭﺟﻮﺩ، ﻫﺪﺍﻳﺖ،ﻧﻌﻤﺖ، ﻋﺎﻓﻴﺖ و... ) ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﻭﺳﺎﻃﺖ ﺷﻤﺎ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺷﻤﺎ ﺍﻭﻝ ﻭ ﺁﺧﺮ ﻫﺮﭼﻴﺰﻱ ﻫﺴﺘﻴﺪ. 🍃ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﻳﻌﻨﻲ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﻴﺪﺍﻥ ﻣﻲ‌ﺁﻳﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﻋﻼ‌ﻡ ﻛﻨﻴﻢ ﻫﻤﻪ ی ﻧﻌﻤﺎﺕ ﻭ ﻭﻻ‌ﻳﺖ ﻭ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﻱ ﺷﻤﺎ را. ﺯﺑﺎﻥ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﺩﻝ ﻋﺎﺷﻖ ﻫﻤﺎﻫﻨﮓ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﺎ ﺍﺛﺮﺍﺗﺶ ﺩﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﺎ ﻣﺘﺠﻠﻲ ﺷﻮﺩ. 💠ﮔاهی ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﺑﻪ ﻛﺮﺍﻣﺎﺕ ﻭ ﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﻭﻻ‌ﻳﺖ ﻭ ﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﻣﻘﺎﻡ ﺧﻼ‌ﻓﺔ ﺍﻟﻠﻬﻲ امام زمان ﻭ ﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﻭﺍﺟﺐ ﺍﻻ‌ﻃﺎﻋﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﺁﻥ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍر ﻭ ﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﺍﻭﻝ ﺑﻮﺩﻥ ایشان ﺩﺭ ﺑﻴﻦ ﻫﻤﻪ ﻣﺨﻠﻮﻗﺎﺕ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﻣﻲ‌‌ﻛﻨﻴﻢ. 💠ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻴﻢ ﻛﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﻣﺎ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺣﻘﻴﻘﺖ امام ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻧﺎﭼﻴﺰ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻴﻢ ﻛﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﻣﺎ ﻫﻢ ﺑﺎ ﻭﺳﺎﻃﺖ ﺧﻮﺩ ایشان ﺻﻮﺭﺕ ﻣﻲ‌ﮔﻴﺮﺩ.یعنی اگر ایشان نخواهد ما معرفتی برای اعتراف کردن نخواهیم داشت. eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
34.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 نماهنگ زیبای "آرمان" 👥 کاری از گروه سرود آل یاسین(ع) 🔹 نوجوانان پایگاه بسیج شهید سهیلی - تهرانسر 🔸 شاعر : قاسم صرافان 💔 ❤️تقدیم به همه‌ی شهدای مدافعان امنیت و همه‌ی مادران شهدا...❤️ ⬅️ انتشار با شما... 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
💙 :) 🌱 اشڪ هایم براے تو اوبران اومد سمتم ... - چے شده توم؟ ... بہ چے خیره شدے؟ ... - اون دختر رو نگاه ڪن ... همون ڪہ تل مخمل زرد با موهاے بلند قهوه‌اے داره ... بین تمام آدم هایے ڪہ امروز بهشون برخوردیم ... مطمئنم اون تنها ڪسیہ ڪہ بہ خاطر ڪریس تادئو گریہ ڪرده ... با حالتے بهم نگاه مےڪرد انگار داره بہ یہ احمق گوش مےڪنہ ... - اما اون ڪہ رژ بنفش نزده ... حوصلہ‌اش رو نداشتم ... چرا باید با ڪسے حرف مےزدم ڪہ فڪر مےڪنہ یہ احمقم ... بدون توجہ بہ اوبران راه افتادم سمت اون دختر ... تا متوجهم شد ... نایستاد ... سریع شروع بہ حرڪت ڪرد ... دو مرتبہ صداش ڪردم اما با همون سرعت مےرفت و بهم بےتوجهے مےڪرد ... دویدم و از پشت ڪولہ‌اش رو ڪشیدم ... - نمےخواے بشنوي یا واقعا ڪرے؟ ... توے این فاصلہ لوید هم رسید ... - من، لوید اوبران هستم و ایشون همڪارم توماس مندیپ از واحد جنایے ... میشہ چند لحظہ با شما صحبت ڪنیم؟ ... ڪیفش رو دوباره گذاشت روے شونہ‌اش ... و در حالے ڪہ سعی مےڪرد صداش رو ڪنترل ڪنہ و خودش رو مسلط و بےتفاوت نشون بده ... یہ قدم عقب رفت ... - من چیزے نمےدونم ... چند بار دیده بودمش اما اصلا نمےشناختمش ... اونجا هم ایستاده بودم ... عین بقیہ ... مےخواستم ببینم چہ خبره ... فقط همین ... دوباره ڪیفش رو جا بہ جا ڪرد ... عصبے شده بود و اون بند ڪیف واسش نقطہ تعادل ... - دوست بودید یا محبتت یہ طرفہ بوده؟ ... پاش بین زمین و آسمون خشڪ شد ... و برگشت سمتم ... - چے؟ ... چشم هاش توے حیاط دبیرستان، دو دو مےزد ... مےترسید؟ ... یا نگران بود؟ ... حالت جدے بہ خودش گرفت ... ڪمے هم تهاجمے ... آشفتگے درونش رو بین اون حالت ها مخفے ڪرد ... - گفتم ڪہ من اصلا اون رو نمےشناختم ... - پس چرا بہ خاطرش گریہ ڪردے؟ ... خوب پاڪ شون نڪردے ... هنوز جاے اشڪ ها گوشہ چشمت مونده ... جملہ تمام نشده یهو دستش رو آورد بالا سمت چشمش ... پوزخند معنادارے صورتم رو پر ڪرد ... و سرم رو جلو بردم ... تقریبا نزدیڪ گوشش ... - بہ این چیزے ڪہ تو الان خوردے میگن گول ... و این حرڪتے ڪہ ڪردے یعنے تمام مدت، حق با من بود ... حالا جواب سوال هام رو میدے یا مےخواے یہ بار دیگہ تڪرارشون ڪنم؟ . 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 «اللّهُمَ عَجِّل لِوَلیِّڪَ‌ الفرج» 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
4_5875506181367139501.mp3
12.06M
یاعلی ابن موسی الرضا علیه السلام اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَاالْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ‏ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ‏ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
﷽❣ ❣﷽ 🌼صدا ڪردنٺ سخٺ نیسٺ من سختش ڪردہ ام 🍃با زبانے ڪہ گناہ آن را لال ڪردہ 🌼اَدْعوُكَ يا سَيدي بِلِسان قَدْ اَخْرَسَه ذَنْبُہ 🍃مےخوانمٺ اے آقاے من 🌼بہ زبانے كہ گناہ لالش ڪردہ .. 💚 ➥ @shohada_vamahdawiat
﷽ آمده ایم، این ها سهمیه شماست! ابراهیم طوری حرف می زد که طرف مقابل .اصلاً احساس شرمندگی نکند. اصلاً هم خودش را مطرح نمی کرد بعد ها فهمیدم خانه هایی که رفتیم، منزل چند نفراز بچه های رزمنده بود. مرد خانواده آن ها در جبهه حضور داشــت. برای همین ابراهیم به آن ها رسیدگی :می کرد. کارهای او مرا به یاد ســخن امام صادق انداخت که می فرماید ســعی کردن در برآوردن حاجت مسلمان بهتر از هفتاد بار طواف دور خانه« »۱ خداست و باعث در امان بودن در قیامت می شود ایــن حدیث نورانی چراغ راه زندگی ابراهیم بود. او تمام تلاش خود را در جهت حل مشکات مردم به کار می بست ٭٭٭ دوران دبیرســتان بود. ابراهیم عصرها در بازار مشــغول به کار می شد و برای .خودش درآمد داشت. متوجه شد یکی از همسایه ها مشکل مالی شدیدی دارد .آن ها علیرغم از دست دادن مرد خانواده، کسی را برای تأمین هزینه ها نداشتند ابراهیم به کســی چیزی نگفت. هر ماه وقتی حقوق می گرفت، بیشترِ هزینه ًآن خانــواده را تأمین می کرد! هر وقت در خانه زیاد غذا پخته می شــد، حتما برای آن خانواده می فرستاد. این ماجرا تا سال ها و تا زمان شهادت ابراهیم ادامه .داشت و تقریباً کسی به جز مادرش از آن اطاعی نداشت ٭٭٭ شــخصی به ســراغ ابراهیم آمده بود. قبلاً آبدارچی بوده و حالا بیکار شده .بود. تقاضای کمک مالی داشت ابراهیم به جای کمک مالی، با مراجعه به چند نفر از دوستان، شغل مناسبی را برای او مهیا کرد. او برای حل مشکل مردم هر کاری که می توانست انجام می داد. اگر هم خودش نمی توانست به سراغ دوستانش می رفت. از آن ها کمک می گرفت. اما در این کار یک موضوع را رعایت می کرد؛ با کمک کردن به افراد، گداپروری نکند. ابراهیم همیشه به دوستانش می گفت: قبل از اینکه آدم .محتاج به شما رو بیاندازد و دستش را دراز کند. شما مشکلش را بر طرف کنید او هر یک از رفقا که گرفتاری داشت، یا هر کسی را حدس می زد مشکل مالی .داشته باشد کمک می کرد. آن هم مخفیانه، قبل از اینکه طرف مقابل حرفی بزند بعد می گفت: من فعاً احتیاجی ندارم. این را هم به شما قرض می دهم. هر .وقت داشتی برگردان. این پول قرض الحسنه است ابراهیم هیچ حسابی روی این پول ها نمی کرد. او در این کمک ها به آبروی افراد خیلی توجه می کرد. همیشــه طوری برخــورد می کرد که طرف مقابل .شرمنده نشود ٭٭٭ بــزرگان دین توصیه می کنند برای رفع مشــکلات خودتــان، تا می توانید .مشکل مردم را حل کنید همچنین توصیه می کنند تا می توانید به مردم اطعام کنید و اینگونه، بسیاری .از گرفتاری هایتان را بر طرف سازید غروب ماه رمضان بود. ابراهیم آمد در خانه ما و بعد از ســام و احوالپرسی :یــک قابلمه از من گرفت! بعد داخل کله پزی رفت. به دنبالش آمدم و گفتم !ابرام جون کله پاچه برای افطاری! عجب حالی می ده؟ گفت: راســت می گی، ولی برای من نیست. یک دست کامل کله پاچه و چند تا نان ســنگک گرفت. وقتی بیرون آمد ایرج با موتور رسید. ابراهیم هم .سوار شد و خداحافظی کرد با خودم گفتم: لابد چند تا رفیق جمع شــدند و با هم افطاری می خورند. از اینکه به من تعارف هم نکرد ناراحت شــدم. فــردای آن روز ایرج را دیدم و پرسیدم: دیروز کجا رفتید!؟ گفت: پشت پارک چهل تن، انتهای کوچه، منزل کوچکی بود که در زدیم .وکله پاچه را به آن ها دادیم چند تا بچه و پیرمردی که دم در آمدند خیلی تشکر کردند. ابراهیم را کامل .می شناختند. آن ها خانواده ای بسیار مستحق بودند. بعد هم ابراهیم را رساندم خانه شان ٭٭٭ .بیست وشش سال از شهادت ابراهیم گذشت. در عالم رویا ابراهیم را دیدم !سوار بر یک خودرو نظامی به تهران آمده بود از شــوق نمی دانستم چه کنم. چهره ابراهیم بســیار نورانی بود. جلو رفتم و همدیگر را در آغوش گرفتیم. از خوشحالی فریاد می زدم و می گفتم: بچه ها !بیائید، آقا ابراهیم برگشته ابراهیم گفت: بیا ســوار شــو، خیلی کار داریم. به همــراه هم به کنار یک .ساختمان مرتفع رفتیم .مهندسین وصاحب ساختمان همگی با آقا ابراهیم سلام واحوالپرسی کردند :همه او را خوب می شناختند. ابراهیم رو به صاحب ساختمان کرد وگفت من آمده ام ســفارش این آقا ســید را بکنم. یکی از این واحدها را به نامش .کن. بعد شخصی که دورتر از ما ایستاده بود را نشان داد .صاحب ساختمان گفت: آقا ابرام، این بابا نه پول داره نه می تونه وام بگیره !من چه جوری یک واحد به او بدم؟ مــن هم حرفش را تأیید کردم وگفتم: ابرام جــون، دوران این کارها تموم !شد، الان همه اسکناس رو می شناسند ابراهیم نگاه معنی داری به من کرد وگفت: من اگر برگشــتم به خاطر این !بود که مشکل چند نفر مثل ایشان را حل کنم، وگرنه من اینجا کاری ندارم بعد به سمت ماشــین حرکت کرد. من هم به دنبالش راه افتادم که یکدفعه !تلفن همراه من به صدا درآمد و از خواب پریدم 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖?
📌 اسباب گرفتاری!  محبت دنیا انسان را منتهی به هلاکت ابدی می کند. فرضاً که انسان مبتلای به معاصی دیگر نگردد- گرچه بعید بلکه محال عادی است - خودِ تعلق به دنیا و محبّت به آن، اسباب گرفتاری است.بلکه میزان در طول کشیدن عالم قبر و برزخ همین تعلّقات است. هرچه آنها کمتر باشد، برزخ و قبر انسان روشن تر و گشاده تر و مکث انسان در آن کمتر است و لهذا برای اولیاء خدا بیشتر از سه روز- چنانچه در بعضی از روایات است - عالم قبر نیست. آن هم برای همان علاقۀ طبیعی و تعلّق جبلّی است. 📗 چهل حدیث ، حدیث ششم حب الدنیا ♦️❁➖❁♦️❁➖❁♦️❁➖❁♦️ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
روز دانشجو به دوستان عزیز دانشجو تبریک می‌گویم @hedye110
کاش می شد که... تو با معجزه ای برخیزی ...🌹🇮🇷 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
🌷مهدی شناسی ۴۲۵🌷 🌹ﻭَ ﻣُﺆْﻣِﻦٌ ﺑِﺈِﻳَﺎﺑِﻜُﻢْ ﻣُﺼَﺪِّﻕٌ ﺑِﺮَﺟْﻌَﺘِﻜُﻢْ ﻣُﻨْﺘَﻈِﺮٌ ﻟِﺄَﻣْﺮِﻛُﻢْ ﻣُﺮْﺗَﻘِﺐٌ ﻟِﺪَﻭْﻟَﺘِﻜُﻢ🌹 🔹زیارت جامعه کبیره🔹 🍃ﺑﺎﻭﺭ ﻗﻠﺒﻲ ﻣﺎ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺷﻤﺎﺳﺖ.ﻫﻤﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﻌﺼﻮﻣﻴﻦ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻋﺎﻟَﻢ ﺑﺎﺯ ﻣﻲ‌ﮔﺮﺩﻳﺪ ﻭ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻪ ﺭﺟﻌﺖ ﺩﺭ ﺧﺪﻣﺖ ﺷﻤﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲ‌ﮔﻴﺮﻧﺪ. 🍃ﺩﺭ ﻓﺮﺍﺯ " ﻭَ ﻣُﺆْﻣِﻦٌ ﺑِﺈِﻳَﺎﺑِﻜُﻢْ" ﺑﻪ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﻱ ﻗﻠﺒﻲ ﺧﻮﺩ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻴﻢ ﻭ ﻗﻠﺐ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﺤﻀﺮ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﻳﺶ ﻣﻲ‌ﮔﺬﺍﺭﻳﻢ ﻭ ﺩﺭ « ﻣُﺼَﺪِّﻕٌ ﺑِﺮَﺟْﻌَﺘِﻜُﻢْ » ﺍﻳﻦ ﺗﺼﺪﻳﻖ ﺩﺭ ﺣﺪﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﮔﻮﻳﺎ ﻣﺎ ﺧﻮﺩ ﺷﺎﻫﺪ ﺭﺟﻌﺖ ﺣﻀﺮﺍﺕ ﻣﻌﺼﻮﻣﻴﻦ (ﻉ) ﻫﺴﺘﻴﻢ ﻭ ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﻭ ﻋﻤﻞ ﭘﺬﻳﺮﺍﻱ ﺭﺟﻌﺖ ﻣﻲ‌ﺷﻮﻳﻢ. 🍃ﺭﺟﻌﺖ، ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺣﻘﻪ‌ﺍﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﺷﻴﻌیان ﺩﺍﺭﻧﺪ.ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﺣﻀﺮﺍﺕ ﻣﻌﺼﻮﻣﻴﻦ (ﻉ) ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻋﺎﻟََﻢ ﺑﺎﺯ ﻣﻲ‌ﮔﺮﺩﻧﺪ. 🍃ﻳﻌﻨﻲ ﺍﺋﻤﻪ علیهم السلام ﻳﻜﺒﺎﺭ ﺑﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺭﺳﻴﺪﻩ‌ﺍﻧﺪ ﻭ ﻣﺠﺪﺩﺍً ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺎﺯ ﻣﻲ‌ﮔﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻌﻀﻲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﺍﻥ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ (ﻉ) ﺣﻜﻮﻣﺖ ﺗﺸﻜﻴﻞ ﻣﻲ‌ﺩﻫﻨﺪ ﻭ ﺳﺎﻳﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﻓﻘﻂ ﺭﺟﻌﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭﻟﻲ ﺣﻜﻮﻣﺘﻲ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ.ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺟﻌﺖ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻇﻬﻮﺭ ﺣﻀﺮﺕ ﻭﻟﻴﻌﺼﺮ(ﻉ) ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﺯﻣﺎﻥ ﺁﻥ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺣﻀﺮﺕ ﻭﻟﻴﻌﺼﺮ(ﻉ) ﺳﺎﻟﻬﺎﻳﻲ ﺭﺍ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻇﻬﻮﺭ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻣﻲ ﺭﺳﻨﺪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﺭﺟﻌﺖ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﻲ‌ﮔﻴﺮﺩ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﻘﺪﺱ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ (ﻉ)‌ ۳۰۰ ﺳﺎﻝ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻨﺪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺯﻣﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﺣﻀﺮﺍﺕ ﻣﻌﺼﻮﻣﻴﻦ (ﻉ) ﺭﺟﻌﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ (ﻉ) ﻣﻲ‌ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ (ﻋﺞ) ﺑﺮﻣﻲ‌ﮔﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﻧﻬﺎﻳﻲ ﺗﺸﻜﻴﻞ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ ﻭ ﻋﺪﻝ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﻣﻲ‌ﮔﻴﺮﺩ ﻭ ﺻﻠﺢ ﺑﺮ ﻛﻞ ﻋﺎﻟﻢ ﺣﺎﻛﻢ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ ﻭ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻗﺪﺭﺕ ﺷﻴﻄﻨﺖ ﺍﺯ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ. 🍃ﺑﺎﻭﺭ ﻗﻠﺒﻲ ﻣﺎ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺷﻤﺎﺳﺖ ﻫﻤﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﻌﺼﻮﻣﻴﻦ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻋﺎﻟَﻢ ﺑﺎﺯ ﻣﻲ‌ﮔﺮﺩﻳﺪ ﻭ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻪ ﺭﺟﻌﺖ ﺩﺭ ﺧﺪﻣﺖ ﺷﻤﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲ‌ﮔﻴﺮﻧﺪ. 🍃ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺟﻌﺖ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺩﻭ ﮔﺮﻭﻩ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﻲ‌ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺑﺎﺯ ﻣﻲ‌ﮔﺮﺩﻧﺪ ﺑﺪﺗﺮﻳﻦ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻭ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻭ ﻧﻴﻜﻮﺗﺮﻳﻦ ﺍﻓﺮﺍﺩ. 🍃ﺩﺭ ﺍﺧﺒﺎﺭ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﺯ ﻣﺆﻣﻨﻴﻦ ﺑﺎﺯ ﻣﻲ‌ﮔﺮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺩﻋﺎﻱ ﻋﻬﺪ ﻣﻲ‌ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ‌ﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻇﻬﻮﺭ ﻣﻮﻻ‌ﻱ ﺧﻮﻳﺶ ﺭﺍ ﻣﻲ‌ﻛﺸﻴﺪﻩ‌ﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﻇﻬﻮﺭ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺁﻳﺎ ﻣﻲ‌ﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩﻳﺪ؟ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺑﺎﺯ ﻣﻲ‌ﮔﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﮔﺮﻭﻩ ﺩﻳﮕﺮ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﻲ‌ﮔﻮﻳﻨﺪ: ﻫﻨﻮﺯ ﺳﺨﺘﻲ ﺟﺎﻥ ﻛﻨﺪﻥ ﺩﺭ ﺑﺪﻥ‌ﻫﺎﻳﻤﺎﻥ ﺑﺎﻗﻲ ﺍﺳﺖ ﻣﻲ‌ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﺑﺎﺯ ﺑﺨﻮﺍﺑﻴﻢ.ﻧﺪﺍ ﻣﻲ‌ﺁﻳﺪ:ﺑﺨﻮﺍﺑﻴﺪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺧﻮﺍﺏ ﻋﺮﻭﺱ. 🍃ﺩﺭ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﺍﻧﺒﻴﺎﺀ‌ ﻭ ﺭﺳﻞ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻣﻲ‌ﮔﺮﺩﻧﺪ.ﺧﺪﺍ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ (ﺹ) ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﺎﺯ ﻣﻲ‌ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺷﺎﻫﺪ ﺁﻥ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﺟﻬﺎﻧﻲ ﻣﻲ‌ﺷﻮﻧﺪ. 🍃ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﻫﺮ ﻣﺆﻣﻨﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻣﺮﮒ ﻃﺒﻴﻌﻲ ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﻓﺘﻪ ﺩﺭ ﺭﺟﻌﺖ ﺑﺮﻣﻲ‌ﮔﺮﺩﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﻣﻲ‌ﺭﻭﺩ ﻭ ﻫﺮ ﻣﺆﻣﻨﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﻓﺘﻪ ﺩﺭ ﺭﺟﻌﺖ ﺑﺮ ﻣﻲ‌ﮔﺮﺩﺩ ﻭ ﺑﺎ ﻣﺮﮒ ﻃﺒﻴﻌﻲ ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﻣﻲ‌ﺭﻭﺩ. 🍃ﺳﻮﺭﻩ ﻣﺒﺎﺭﻛﻪ ﻧﺎﺯﻋﺎﺕ » ﻳَﻮْﻡَ ﺗَﺮْﺟُﻒُ ﺍﻟﺮَّﺍﺟِﻔَﺔ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻛﻪ ﻟﺮﺯﻧﺪﻩ ﺑﻠﺮﺯﺩ، »«ﺗَﺘْﺒَﻌُﻬَﺎ ﺍﻟﺮَّﺍﺩِﻓَﺔُ»‌ « ﻭ ﺍﺯ ﭘﻰ ﺁﻥ ﻟﺮﺯﻩﺍﻯ [ﺩﮔﺮ] ﺍﻓﺘﺪ، » 🍃ﺭﺟﻌﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺁﻳﺎﺕ ۶ ﻭ ۷ ﺳﻮﺭﻩ ﻣﺒﺎﺭﻛﻪ ﻧﺎﺯﻋﺎﺕ ﻟﺮﺯﻳﺪﻥ ﻣﻌﻨﺎ ﻛﺮﺩﻩ‌ﺍﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺗﻮﺿﻴﺢ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪﻩ « ﺍﻟﺮَّﺍﺟِﻔَﺔ » ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺍﻟﺤﺴﻴﻦ (ﻉ)‌ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﺗﺸﻜﻴﻞ ﻣﻲ‌ﺩﻫﻨﺪ ﻭ » ﺍﻟﺮَّﺍﺩِﻓَﺔُ «ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ علیه السلام ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻨﺪ. 🍃ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺩﺭ ﺳﻮﺭﻩ ﻣﺒﺎﺭﻛﻪ ﻏﺎﻓﺮ ، ﺁﻳﻪ ۵۱ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ:‌ « ﺇِﻧَّﺎ ﻟَﻨَﻨْﺼُﺮُ ﺭُﺳُﻠَﻨﺎ ﻭَ ﺍﻟَّﺬﻳﻦَ ﺁﻣَﻨُﻮﺍ ﻓِﻲ ﺍﻟْﺤَﻴﺎﺓِ ﺍﻟﺪُّﻧْﻴﺎ ﻭَ ﻳَﻮْﻡَ ﻳَﻘُﻮﻡُ ﺍﻟْﺄَﺷْﻬﺎﺩُ  » « ﺩﺭ ﺣﻘﻴﻘﺖ، ﻣﺎ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﮔﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﻭ ﻛﺴﺎﻧﻰ ﺭﺍ ﻛﻪ ﮔﺮﻭﻳﺪﻩﺍﻧﺪ، ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﺩﻧﻴﺎ ﻭ ﺭﻭﺯﻯ ﻛﻪ ﮔﻮﺍﻫﺎﻥ ﺑﺮﭘﺎﻯ ﻣﻰﺍﻳﺴﺘﻨﺪ ﻗﻄﻌﺎً ﻳﺎﺭﻯ ﻣﻰﻛﻨﻴﻢ » ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻣﻴﻔﺮﻣﺎﻳﺪ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺟﻌﺖ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺎ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﮔﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻫﻤﻴﻦ ﺩﻧﻴﺎ ﻛﻤﻚ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻴﻢ. eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59