eitaa logo
شهداءومهدویت
7.2هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.9هزار ویدیو
27 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽❣ ❣﷽ عطر تو براے زنده شدڹ همہ شہر، ڪافے است و نسیم هر روز، تو را در لا بہ لاے رگہاے ما، جارے مے‌ڪند ڪاش هرگز عطر تو را، در لا بہ لاے شلوغے‌هاے دنیا گم نڪنیم 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 🌹 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
✅ کلام شهید: «نماز اول وقت را رها نکنید.» ✳️ ایشان قبل از انقلاب هرجایی که بودند و اذان می‌شنیدند، خودشان اذان می‌گفتند و همان‌جا نماز می‌خواندند. ✳️بعضی از وقت‌ها در مراسمات عروسی که تازه در تالارها انجام می‌شد، آقا سید می‌دانست که نباید آنجا برود، ولی برای اینکه جو را عوض کند، ✳️ آنجا می‌رفت و با صدای بسیار زیبایشان شروع می‌کردند، اذان گفتن و جو را عوض می‌کردند و آن‌قدر این اذان زیبا بود که همه لذت می‌بردند و گوش می دادند @shohada_vamahdawiat                      
🌼 صحبت روی تورا هردم شنیدن تابکی؟ ❤دردلم نقش جمال توکشیدن تابکی؟ 💞 ای چراغ زندگی روشن نما قلب مرا 🍁 بی تودر تاریکی دنیا نشستن تابکی؟ 💐 توکریمی و منم یک طایر بی آشیان 🌷 روی بام این و آن دائم پریدن تابکی؟ 💐 راویان گویند روی گونه هات خالی بود 😔 یک نظر خال سیاهت را ندیدن تابکی؟ 🥀 ای داغدار اصلیِ این روضه ها بیا صاحب عزای ماتم كرب و بلا بیا 🥀 ◾▪◾▪ @shohada_vamahdawiat                      
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 عزیز، مؤمن، معصوم و جان‌بر‌کف ✏️ گزیده‌ای از بیانات رهبر انقلاب درباره شهید محمود کاوه. ۱۳۷۸/۶/۱۰ 🗓 ۱۱شهریور، سالگرد شهادت شهید محمود کاوه فرمانده لشکر۵۵ ویژه شهدا 📡 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
سلام خدمت اعضا محترم کانال، از دیروز همراهان گرامی در مورد رمان طوطی و تاول سوال میپرسند که باید یک توضیح خدمت شما عرض کنم ما کتاب رمان طوطی و تاول را خریداری کرده بودیم و داشتیم داخل کانال بارگزاری میکردیم که دیروز شخصی به اسم نویسنده این کتاب به ما پیام دادند که راضی نیستند مطالب کتاب انتشار پیدا کند و ما هم مطالب مربوط را از کانال حذف کردیم. درضمن بقیه رمان هایی که داخل کانال گذاشته میشود از درگاه قانونی خریداری میشود. شما میتونید نظرهای خودتون رو در مورد کار کانال به ای دی زیر ارسال کنید👇 @shahidbakeri110
﷽❣ ❣﷽ سلام بر تو ای یگانه دوران و ای همنشین ‌تنهایی! سلام بر تو و بر روزی که جهان با قدومت آباد خواهد شد. السَّلامُ عَلَیکَ أیُّها الإمامُ الفَرِیدُ... 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 🌹 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
بوی غم می آید از شهر رسول بوی اشک حیدر و آه بتول آسمانی ها همه دل بی شکیب بر لب شیر خدا امن یجیب لحظه ها لبریز از دل وا پسی فاطمه گریان ز داغ بی کسی می چکد بر گونه ها با صد محن دانه دانه اشک از چشم حسن اینک، غم گرفته عالمین بغض کرده گوشه ی خانه حسین (ص)🥀 (ع)🥀 🥀 ➥ @shohada_vamahdawiat
33.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قربون کبوترای حرمت امام حسن(ع) تو منو رها کنی کجا برم ؟ امام حسن (ع) نمیتونم دیگه کربلا برم امام حسن(ع) 💚 📡 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
🤚🕗 ارباب ما تو هستی و سلطان ما تویی خورشید مشرقی خراسانِ ما تویی رازی میان چشم تر و گنبد طلاست آقا دلیل چشمِ گریان ما تویی السَّلامُ عَلَیکَ یٰا أبَاالجَواد یٰا عَلیِّ بنِ مُوسَی الرِّضٰا 💚 ❤️ ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ ❣﷽ مـا همـانیـم ڪہ از تـو غفلـت ڪردیـم بـا همہ آدمیـان غیـر خلـوت ڪردیـم سـال هـا مے گـذرد، بـرگـردیـم و مشخـص شـده مـاییـم ڪہ ڪردیـم 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 🌹 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 ❣السلام علیک یا علی بن موسی الرضا(علیه السلام) ✨وقتی امام رضا ( ع ) به دنیا آمد مادرش را طاهره نامیدند . او به عبادت چنان عشق می ورزید که روزی فرمود : « دایه ای را بیاورید تا مرا در امر شیر دادن فرزندم کمک کند ...» سپس فرمود : « البته شیرم کافی است ولی پرداختن به شیر نوزاد سبب شده نوافل و ذکرهائی که به آنها عادت کرده بودم کاستی پیدا کند . » از القاب زیبای امام رضا ( ع ) قره عینِ المومنین و غیظ الملحدین می باشد . مادر امام رضا ( ع ) می فرماید : «زمانی که فرزند بزرگوارم را باردار بودم هرگز احساس سنگینی نمی کردم . وقتی می خوابیدم صدای تسبیح و تهلیل حق تعالی را از درون می شنیدم ، هراسان از خواب بیدار می شدم ولی دیگر آن صدا به گوش نمی رسید . وقتی به دنیا آمد دستهایش را بر زمین گذاشت و سر مطهرش را به سوی آسمان بلند کرد لبهایش را تکان داد ولی نفهمیدم چه می گوید . آنگاه نزد امام کاظم ( ع ) رفتم . امام فرمود : کرامت پروردگار گوارایت باد . فرزندم را در پارچه ای سفید پیچیدم و نزد حضرت بردم ، امام ( ع ) در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه خواند آنگاه آب خواست و کام او را با آن برداشت . » ➥ @shohada_vamahdawiat
. رفیـق ... برایِ شهید شدن‌‌ هنر لازم است...‌‌ هنر رد شدن از سیم خاردارِ نفس..‌ هنر به خدا رسیدن...‌ هنر تَهذیب...‌ ‌ ‌تا هنرمند نشی، شهید نمیشی!!‌ . 🕊 @shohada_vamahdawiat                      
‌‎‌«ای دخترم! من خیلی خسته ام. من سی سال است که نخوابیده ام، اما اصلاً نمی خواهم بخوابم. در چشمانم نمک می‌ریزم تا پلک‌هایم جرأت جمع شدن را نداشته باشند که مبادا در غفلت من آن کودک بی‌سرپرست را سر ببرند.»‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌از شرمندہ ایم😭 @shohada_vamahdawiat                      
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 🥀السلام علیک یا علی بن موسی الرضا(علیه السلام) ✨کار تو همه مهر و وفا بود، رضا (ع) جان پاداش تو، کی زهر جفا بود، رضا (ع) جان ✨آن لحظه که پرپر زدی و آه کشیدی معصومه مظلومه (س)، کجا بود رضا (ع) جان؟ ✨بر دیدنت آمد چو جوادت (ع) ز مدینه سوز جگرش، یا ابتا بود رضا (ع) جان ✨تنها نه جگر، شمع‌صفت شد بدنت آب کی قتل تو این گونه روا بود، رضا (ع) جان ✨تو ناله زدی، در وسط حجره و زهرا (س) بالای سرت نوحه‌سرا بود رضا (ع) جان ✨یک چشم تو در راه، به دیدار جوادت (ع) چشم دگرت کرب و بلا بود، رضا (ع) جان ✨جان دادی و راحت شدی از زخم زبان‌ها این زهر، برای تو شفا بود رضا (ع) جان ✨از آتش این زهر، تن و جان تو می‌سوخت اما به لبت، ذکر خدا بود رضا (ع) جان ✨روزی که نبودیم در این عالم خاکی در سینه ما، سوز شما بود رضا (ع) جان ✨از خویش مران «میثم» افتاده ز پا را عمری در این خانه گدا بود رضا (ع) جان ➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ ❣﷽ هـــــزار قصـــــہ نوشتیـــــم بـر صحیـــــفہ ےِ دِل هنوز عشـــــقِ تـــــو عنوانِ سَـر مقـــالہ ے ماسٺـــــ 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 🌹 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه دونه ایرانه یه امام رضا کل ایران توی صحنشه خونه و زمین و آسمون که هیچ زندگیامون تو رهنشه 📺 🔄 🎙 (ع)🏴 📡 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 ❣سلام آقای مهربانم✋ 🥀دامن آلوده و روی سیاه آورده ام گرچه آهی در بساطم نیست آه آورده ام 🥀هر چه هستم هر چه بودم بر کسی مربوط نیست بر امام مهربان خود پناه آورده ام😔 @shohada_vamahdawiat
﷽❣ ❣﷽ اِلهى عَظُمَ الْبَلاء...💫 نبودنت، همان بلای عظیم است؛ که زمین را تنگ کرده! هزار سال است منتظری حضرت صاحب دلم و من به جای سرباز؛ سربارت شده‌ام ...! کسر همین یک نقطه، تعادل دنیا را به هم می‌ریزد ... 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 🌹 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
🌺🌺🌺🌺🌺🌺 حلول ماه ربیع الاول، ماه شادی اهل بیت(علیه السلام) بر همه شما عزیزان تبریک و تهنیت عرض می کنیم. ➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ❣قسمت اول ✨به شکوه نام یگانه دختر کاروان همیشه جاری عصمت، حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها) تقدیم نگاه پرمهرتان. 🍁شیهه ممتد اسب، خرمن موهای سیندخت را از میان دست های کنیز بیرون کشید. نیمی از موها بافته شده و نیم دیگر معلق مانده در میان حریری بود که بر سر انداخته و با شتاب دور سر می چرخاند. صدای کنیز در کپر پیچید: _شاهزاده! موهایتان! کار شما هنوز تمام نشده! سیندخت چین های دامنش را بالا گرفت. _شیهه را نشنیدی مگر؟ سمند دارد صدایم می کند! به گمانم اتفاقی افتاده! کنیز نفسی را که در سینه حبس کرده بود، رها کرد و به گام های بلند و پرشتاب سیندخت چشم دوخت. رفتنش را تا بیرون کپر و تا رسیدن به سمند، دنبال کرد. چهل و سه روز می گذشت از روزی که مولا خلیل، دست سیندخت را در دستش گذاشت و گفت: _جان تو و شاهزاده!این دختر، مصیبت دیده. طوفان یاغیان او را از پای درآورده چنان تیمارش کن که به زندگی برگردد. او را اگر زنده کنی، آزادی. می توانی به روم بروی یا به هر نقطه حجاز که دلت بخواهد. خرج رفتنت هم بر عهده قبیله خواهد بود. شاهزاده بَرات آزادی او بود. بعد از این قول و قرار میان کنیز و مولا خلیل، جان او شده بود جان شاهزاده. لحظه ای از او غفلت نمی کرد و از هیچ کاری برای راحتی اش دریغ نداشت. دستی که سیندخت در میان موهای سمند کشید، نه دست نوازش، که علامت پرسشی دلجویانه بود. _چه شنیدی مادیان من؟! باد بوی چه کسی را به مشامت رسانده که این چنین پریشان صدایم کردی؟ امتداد نگاه سمند را دنبال کرد. چشمش به سرخی شفق افتاد و آه کشید.(کیارش! خورشید مَرو را نگاه کن. سیندخت به سویت خواهد آمد. حتی اگر پدرش در سینه بیابان حجاز آرمیده باشد. بی اختیار نم اشک را روی گونه های خود دریافت. بیش از چهل روز می شد که در عزای پدر، تمام غروب ها را با اشک سپری می کرد. امروز اما حالتی دیگر داشت. در چشم های سمند به جستجویی غریب برآمده بود. یقین داشت که سمندش او را بی جهت از کپر بیرون نکشانده است. دلش از صبح گواهی خبری را می داد. (اما کیارش از کجا بداند که من کجای دنیا هستم؟ جز او چه کسی می تواند برایم چشمه خبر باشد؟) در چشم های سمند، شترانی را می دید که به قبیله نزدیک می شدند. در زلالی چشم ها عمیق شد. این بار نگاهی دقیق تر لازم نبود؛ صدای زنگوله شتران به وضوح شنیده می شد. از پشت تپه، کاروانی به او نزدیک می شد. هیجان زده سر برگرداند: _سمند! تو هم می بینی؟! کاروانی به اینجا می آید. برای همین صدایم کردی. ادامه دارد... 🌹 【با ما همراه باشید】👇 💫☆☆☆☆🌸☆☆☆☆💫 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
مهری میگفت: چرا همه کوچه ها شهید دارند ولی کوچه ما هیچ شهیدی ندارد؟ او به خواسته اش رسید... مدتی بعد عکس فرزند شهیدم سر کوچه مان نصب شد در خصوص شهادت صحبتهای زیادی میکرد، به عنوان مثال میگفت: مادر ، اگر یک موشک به خانه ما اصابت کند چه کار میکنی؟ اگر مادر شهید شوی چه عکس العملی نشان میدهی؟ در تشییع با مقنعه و حجاب کامل بیا و بگو که فرزندانم را در راه خدا دادم... در مراسم تشییع اجازه نده تا صدایت را مرد نامحرم بشنود و منی که تحمل دوری از فرزندانم را نداشتم و حتی تصورش را هم نمیکردم روزی حرفهایش به حقیقت بپیوندد... راوی: مادر شهیده 💚 🌱🕊 @shohada_vamahdawiat                      
من از تۅ چیـــــزے نمـــےخواهم بہ جــــــز گاهے نگــــاهے..✨ 🌺شادی ارواح مطهر شهدا صلوات..... @shohada_vamahdawiat