eitaa logo
شهداءومهدویت
7هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
28 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
تو رو به من مى كنى و مى گويى: ــ هر وقت به مسجد پيامبر مى روم، آنجا خيلى شلوغ است، در اين چند روز نتوانستم در قسمت "روضه پيامبر" نماز بخوانم. ــ بايد موقع ظهر به آنجا بروى، بعد از نماز ظهر آنجا كمى خلوت مى شود زيرا بيشتر مردم براى صرف ناهار به محلّ اقامت خود مى روند. قرار مى شود كه امروز ظهر به مسجد برويم، بعد از نماز جماعت، دقايقى صبر مى كنيم، سيل جمعيّت از مسجد خارج مى شود، حالا فرصت خوبى است كه به قسمت "روضه پيامبر" برويم، تو خوب مى دانى كه تا سال هفتم هجرى مسجد پيامبر فقط همان محدوده "روضه پيامبر" بوده است، بعداً مسجد توسعه داده شده است. برايت گفته ام كه در مسجد پيامبر، هر جا كه قالى آن به رنگ سبز است، آنجا همان "روضه پيامبر" است، پيامبر فرموده كه بين منبر و خانه من، باغى از باغ هاى بهشت است. ما اكنون وارد باغ بهشتى مى شويم. خوشحال مى شوى، مى توانى جايى براى خواندن نماز پيدا كنى. تو مشغول خواندن نماز مى شوى و من به فكر فرو مى روم، به راستى من كجا آمده ام، اينجايى كه نشسته ام، چه خاطره اى دارد؟ دوست دارم به تاريخ سفر كنم، به قبل از سال هفتم هجرى... چند نفر وارد مسجد مى شوند، آنان در جستجوى پيامبر هستند، همه با تعجّب به آنان نگاه مى كنند، آخر اين يهوديان چرا به مسجد آمده اند؟ معلوم مى شود كه اين چند نفر از يهوديان "بنى قريظه" هستند كه به تازگى مسلمان شده اند، آنان مى خواهد با پيامبر ديدار داشته باشند. من وقتى مى فهمم كه آنان از دين يهود دست برداشته و اسلام را انتخاب كرده اند، بسيار خوشحال مى شوم، نزد يكى از آنان مى روم و نام او را مى پرسم. او خود را "عبدالله بن سلام" معرّفى مى كند. او به من مى گويد از وقتى كه مسلمان شده است همه اقوام و فاميلش او را طرد كرده اند و با ذلّت و خوارى با او برخورد مى كنند. يكى از مسلمانان به عبدالله بن سلام مى گويد كه پيامبر به منزل خود رفته است و براى ديدن پيامبر بايد به خانه آن حضرت برويد. عبدالله بن سلام و دوستانش به سمت در مسجد مى روند تا خارج شوند، من نيز همراه آنان مى روم. 🌻🌻🌻🌻🦋🌻🌻🌻🌻 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
بار خدايا! تو به حسين(ع) مقامى بس بزرگ عنايت كرده اى كه فهم و درك بشر نمى آيد. عقل من مبهوت مقام او است، اكنون كه من در مصيبت حسين(ع) اشك مى ريزم، از تو مى خواهم تا رحمتت را بر من نازل كنى. آرى! من براى حسين تو اشك ريخته ام و اميدوارم كه تو با مهربانى به من نظر كنى و از گناهانم درگذرى و توبه مرا قبول كنى. بار خدايا! در روز قيامت شفاعت حسين(ع) را نصيب من بگردان، آن روزى كه من تنها و بى كس خواهم بود، مرا به خاطر حسين(ع) ببخش كه تو به او مقام شفاعت داده اى. بارخدايا! مرا در سايه مولايم حسين(ع) آبرو ببخش و عزّتى ماندگار در دنيا و آخرت به من كرم كن. بار خدايا! از تو مى خواهم تا به من توفيق دهى تا در لشكر امام زمان حضور يابم و انتقام خون حسين(ع) را بگيرم. من آرزو دارم آن روز كه مهدى(ع) ظهور مى كند او را يارى نمايم، آن روز كه او با پرچمى بر خون نشسته در غم حسين(ع)مى آيد تا درد و داغ صدها ساله را التيام بخشد. روز ظهور مهدى(ع)، روز پايان همه سياهى ها و پليدى ها خواهد بود، و چه شكوهى خواهد داشت آن روز! روزى كه مهدى(ع) كنار كعبه خواهد بود تو فرشتگان زيادى را به مسجد الحرام خواهى فرستاد. آن روز مسجد الحرام پر از صف هاى طولانى فرشتگان مى شود. جبرئيل با كمال ادب خدمت امام مى رسد و سلام مى كند و مى گويد: "اى سرور و آقاى من ! اكنون دعاى شما مستجاب شده است". مهدى(ع) رو به آسمان مى كند و با تو چنين سخن مى گويد: "بار خدايا! تو را حمد و ستايش مى كنم كه به وعده خود وفا كردى و ما را وارثِ زمين قرار دادى". بعد از آن، مهدى(ع) از جاى خود برمى خيزد و ياران خود را صدا زده و مى گويد: "اى ياران من ! اى كسانى كه خدا شما را براى ظهور من ذخيره كرده است به سويم بياييد". با قدرت تو، ياران مهدى(ع) يكى بعد از ديگرى، خود را به مسجد الحرام مى رسانند. همه آنها كنار درِ كعبه دور امام جمع مى شوند... اكنون امام به كعبه، خانه تو تكيّه مى زند و اين آيه قرآن را مى خواند: (ع)بَقيَّةُ اللهِ خَيرٌ لَكُم إِن كُنتُم مُؤمِنينَ(ع). و سپس مى گويد: "من بَقيّةُ الله و حجّت خدا هستم. 🏴💖🏴💖🏴💖🏴💖🏴 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59