#سلام_بر_ابراهیم
#قسمتبیستیکم
﷽
اوایل بهمن بود. با هماهنگی انجام شده، مسئولیت یکی از تیم های حفاظت
.حضرت امام)ره( به ما سپرده شد
گروه ما در روز دوازده بهمن در انتهای خیابان آزادی)منتهی به فرودگاه( به
.صورت مسلحانه مستقر شد
صحنه ورود خودرو حضرت امام را فراموش نمی کنم. ابراهیم پروانه وار به
.دور شمع وجودی حضرت امام می چرخید
بافاصلــه پس از عبور اتومبیل امام، بچه ها را جمع کردیم. همراه ابراهیم به
.سمت بهشت زهرا رفتیم
.امنیت درب اصلی بهشــت زهرا از ســمت جاده قم به ما ســپرده شد
ابراهیم در کنار در ایســتاد. اما دل و جانش در بهشت زهرا بود. آنجا که
.حضرت امام مشغول سخنرانی بودند
ابراهیم می گفت: صاحب این انقلاب آمد، ما مطیع ایشانیم. از امروز هر چه
.امام بگوید همان اجرا می شود
از آن روز به بعد ابراهیم خواب و خوراک نداشــت. در ایام دهه فجر چند
.روزی بود که هیچکس از ابراهیم خبری نداشت
.تا اینکه روز بیستم بهمن دوباره او را دیدم
.بافاصله پرسیدم: کجائی ابرام جون!؟ مادرت خیلی نگرانه
مکثــی کرد وگفت: توی این چند روز، من و دوســتم تاش می کردیم تا
مشخصات شهدائی که گمنام بودند را پیداکنیم. چون کسی نبود به وضعیت
.شهدا، تو پزشکی قانونی رسیدگی کنه
٭٭٭
شــب بیســت و دوم بهمن بود. ابراهیم با چند تن از جوانــان انقابی برای
.تصرف کانتری محل اقدام کردند
آن شــب، بعد از تصرف کلانتری ۱۴ با بچه ها مشغول گشت زنی در محل
.بودیم
.صبح روز بعد، خبر پیروزی انقاب از رادیو سراسری پخش شد
ابراهیــم چند روزی به همراه امیر به مدرســه رفاه می رفــت. او مدتی جزء
.محافظین حضرت امام بود
بعد هم به زندان قصر رفت و مدت کوتاهی از محافظین زندان بود. در این
مدت با بچه های کمیته در مأموریت هایشان همکاری داشت، ولی رسماً وارد
.کمیته نشد
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#ربیع_الاول
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#سكوتآفتاب🪴
#قسمتبیستیکم🪴
🌿﷽🌿
تو حرف هاى تازه اى مى شنوى، چشمانت به قُطام خيره مانده است، نمى فهمى كه اين حرف ها چگونه در عمق جانت ريشه مى كند. عشق و زيبايى اين دختر، تمام هوش و حواس تو را ربوده است.
قُطام منتظر پاسخ توست، مى خواهد بداند كه به او چه خواهى گفت، اگر چه از چشمان تو همه چيز را فهميده است. او اين بار موفّق شد كه عقيده ات را از تو بگيرد. وقتى عقيده كسى را گرفتند، او از درون خالى مى شود. عشق چه كارها كه نمى كند! آرى، باورش سخت است كه تو با اين سرعت تغيير كنى. اين همان معجره عشق است!! من ديگر قدرت عشق را كم نمى شمارم.
رو به قُطام مى كنى و مى گويى: عزيزم! من در دين خود شك كرده ام، نمى دانم چه كنم و چه بگويم. امشب را به من فرصت بده تا خوب فكر كنم. فردا نزد تو خواهم آمد و نظر خود را به تو خواهم گفت.
قُطام رو به او مى كند و مى گويد: عزير دلم! اگر تو على را بكشى من از آنِ تو خواهم بود و به لذّت عشق خواهى رسيد، و اگر هم در اين راه كشته شوى به پاداش خدا مى رسى و بهشت در انتظار تو خواهد بود، فرشتگان خدا تو را در آغوش خواهند گرفت، چون تو براى زنده نگه داشتن دين خدا، اين كار را مى كنى، خدا ثوابى بس بزرگ به تو خواهد داد!
■■■□□□■■■
#سكوتآفتاب🪴
#امامشناسی🪴
#پانزدهمینمسابقه🪴
#ویژهعیدمیلادامیرالمومنینع
#نشرحداکثری🪴
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#یادت_باشد
#قسمتبیستیکم
🌿﷽🌿
💐حمیدجواب آزمایش ژنتیک رابه دستش رساند.عاقد تا برگہ هارادیدگفت:"اینکه برای ازدواج فامیلی شماست،منظورم آزمایشه که بایدمیرفتیدمرکزبهداشت شهیدبلندیان وکلاس ضمن عقد رو هم می گذروندین."
🌷حمیدکه فهمیده بود دسته گل به اب داده است درحالی که به محاسنش دست میکشید گفت:
مگه این همون نیست؟من فکرکردم همین کافی باشه.
تا این را گفت درجمعیت همهمه شد.خجالت زده به حمیدگفتم میدونستم یه جای کارمی لنگه اونجاگفتم که باید بریم آزمایش بدیم ولی شماگفتی لازم نیست.
❤️دلشوره گرفته بودم این همه مهمان دعوت کرده بودیم.مانده بودیم چه کنیم!بدون جواب آزمایش که عقد دائم خوانده نمیشد.
تا اینکه به پیشنهادعاقدقرارشدفعلا صیغه محرمیت بخوانیم.تابعدازشرکت درکلاسهای ضمن عقدودادن آزمایش هاعقددائم درمحضرخوانده شود.
🌸لحظه ای که عاقدشروع به خواندن خطبه عقدکردهمه به احترام این لحظات قشنگ سکوت کرده بودندومارانگاه میکردند،احساس عجیبی داشتم.
صدای تپش های قلبم رامیشنیدم.زیرلب سوره یاسین را زمزمه میکردم دردلم برای براورده شدن حاجات همه دعا کردم.
لحظه اےنگاهم به تصویرخودم وحمیددرآیینه روبرویم افتاد،حمیدچشم هایش رابسته بود،دست هایش به حالت دعا روے زانوهایش گذاشته بودوزیرلب دعامیکرد.
طرهای ازموهایش روی پیشانی اش ریخته بود.بدون اینکه تلاشی کند به چشمم خوشتیپ ترین مردروی زمین می امد.قوت قلب گرفته بودم وبادیدنش لبخندمیزدم.
🍎محواین لحظات شیرین گل راچیدم،گلاب آوردم،وقتی عاقد برای بارسوم من راخطاب کرد وپرسید عروس خانم وکیلم؟ به پدرومادرم نگاه کردم وبعد ازگفتن بسم الله به آرامی گفتم:"با اجازه پدرومادرم وبزرگترها بله."
بله را که دادم صدای الله اڪبر اذان مغرب بلندشد،شبیه آدمی بودم که از یک بلندی پایین افتاده باشد. به یک سکون و آرامش دلنشین رسیده بودم.
🌸بعد از عقد،حمید از بابا اجازه گرفت، حلقه را به انگشتم انداخت، حلقه حمید هم بنا به رسمی که داشتیم ماند برای روز عروسی.
عکس گرفتن هم حال خوشی داشت. موقع عکس انداختن با اینکه به هم محرم بودیم ولی زیـاد نزدیک هم نمی نشستیم،
اهل فیگور گرفتن هم نبودیم.در تمام عکسها من و حمید ثابت هستیم.
تنها چیزی که عوض میشود ترکیب کسانی است که داخل عکس هستند، یکجا خانواده حمید، یکجا خانواده خودم، یکجا خواهرهای حمید...
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#ایران_قوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
#كتابزيارتمهتاب🪴
#قسمتبیستیکم🍀
🌿﷽🌿
* * *
بانوى من! وقتى كه پيامبر از دنيا رفت، همه مردم بايد از على(ع) پيروى مى كردند زيرا اطاعت از امام بر همه واجب است. ولى مردم آن روزگار امام زمان خود را تنها گذاشتند و غربت او را رقم زدند. آن وقت بود كه تو با تمام توان به ميدان آمدى و از امام خويش دفاع كردى.
تو در اين راه با چه سختى ها و مصيبت هايى روبرو شدى، دشمنان به خانه ات هجوم آوردند و خانه ات را آتش زدند، امّا باز هم تو دست از آرمان خويش برنداشتى. تا آنجا كه جان داشتى از امام خويش حمايت كردى. تو به شيعيانت درس بزرگى دادى.
ما پيامِ تو را از ياد نمى بريم، ما امام زمان خويش را فراموش نمى كنيم، اين ميراثى است كه از تو به ما رسيده است، ما ميراث مادر خويش را پاس مى داريم. ما همه براى شنيدن صداى آقاى خويش بى قرار شده ايم و چشم به راه آمدنش هستيم.
بانوى من! به نام زيباى تو سوگند ياد مى كنيم تا جان در تن داريم با صلابتى هر چه بيشتر، سرود مهر امام زمان خويش را زمزمه كنيم، تا رمق در بدن داريم، محبّت او را بر دل هاى مردمان، پيوند بزنيم.
تا نفس در سينه داريم، عاشقانه از ظهورش دم مى زنيم و ياران استوارش را يار راه مى شويم و سرود جان بخش برپايى دولتش را فرياد مى زنيم.
به نام زيبايت قسم كه با دستانى در هم فشرده و گام هايى همراه شده، در راه مهدى تو قدم برمى داريم!
#فاطمیه 🏴🏴
#زیارتمهتاب
#نشرحداکثری
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
➥ @hedye110
➥ @shohada_vamahdawiat