eitaa logo
شهداءومهدویت
7.2هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.9هزار ویدیو
27 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
امان از هجر بی پايان مهدی غروب جمعه و هجران مهدی امان از آن زمانی که بيفتد به روی نامه‌ام، چشمان مهدی دلش می‌گيرد و با چشم گريان بگويد اين هم از ياران مهدی! @shohada_vamahdawiat
🌷مهدی شناسی ۴۲۶🌷 🌷ﻣُﻨْﺘَﻈِﺮٌ ﻟِﺄَﻣْﺮِﻛُﻢ🌹 🔹زیارت جامعه کبیره🔹 🌿ﻋﺮﺻﻪ ﺩﻳﺪ ﻣﺎ ﻭ ﭼﺸﻢ ﺍﻧﺪﺍﺯ ﻣﺎ ﺷﻤﺎ ﻫﺴﺘﻴﺪ. ﻫﺮ ﭼﻪ ﺳﺨﺘﻴﻬﺎﻱ ﺩﻭﺭﻩ ﻏﻴﺒﺖ ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻓﺸﺎﺭ ﺁﻭﺭﺩ ﺑﺎﻳﺪ ﭼﺸﻢ ﺍﻧﺪﺍﺯ ﺧﻮﺏ ﺩﻭﺭﻩ ﺭﺟﻌﺖ ﺭﺍ ﭘﻴﺶ ﺭﻭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺳﺨﺘﻲ‌ﻫﺎ ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﻲ ﻋﺒﻮﺭ ﻛﻨﺪ. 🌿ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﺯﻣﺎﻥ ﻧﻬﺎﻳﻲ ﺭﺟﻌﺖ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﻳﻦ ﺯﻣﺎﻥ ، ﻓﺮﺻﺘﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻧﻴﺴﺖ. ﺩﺭ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺁﻝ ﻳﺲ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪﻩ «ﻻ‌ ﻳَﻨْﻔَﻊُ ﻧَﻔْﺴﺎً ﺇﻳﻤﺎﻧُﻬﺎ ﻟَﻢْ ﺗَﻜُﻦْ ﺁﻣَﻨَﺖْ»یﻌﻨﻲ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺟﻌﺖ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻧﻴﺴﺖ.ﺯﻳﺮﺍ ﺩﺭ ﺭﺟﻌﺖ ﺍﻭﻟﻴﻪ ﺩﻳﻦ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﻋﺮﺿﻪ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺭﺟﻌﺖ ﻧﻬﺎﻳﻲ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﺍﺳﺖ. ❓ﺁﻳﺎ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺟﻌﺖ ، ﺷﻴﻄﺎﻥ ﻫﺴﺖ ؟ ﺩﺭ ﺁﻳﻪ ۱۵ ﻭ ۱۶ ﺳﻮﺭﻩ ﻣﺒﺎﺭﻛﻪ ﺍﻋﺮﺍﻑ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪﻩ « ﻗﺎﻝَ ﺇِﻧَّﻚَ ﻣِﻦَ ﺍﻟْﻤُﻨْﻈَﺮﻳﻦَ »« ﻗﺎﻝَ ﻓَﺒِﻤﺎ ﺃَﻏْﻮَﻳْﺘَﻨﻲ ﻟَﺄَﻗْﻌُﺪَﻥَّ ﻟَﻬُﻢْ ﺻِﺮﺍﻃَﻚَ ﺍﻟْﻤُﺴْﺘَﻘﻴﻢَ » ﮔﻔﺖ: «ﭘﺲ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺁﻧﻜﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺑﻴﺮﺍﻫﻪ ﺍﻓﻜﻨﺪﻯ، ﻣﻦ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﻯ [ﻓﺮﻳﻔﺘﻦ] ﺁﻧﺎﻥ ﺣﺘﻤﺎً ﺑﺮ ﺳﺮ ﺭﺍﻩ ﺭﺍﺳﺖ ﺗﻮ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻧﺸﺴﺖ.» «ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺍﺯ ﭘﻴﺶ ﺭﻭ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺷﺎﻥ ﻭ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺭﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﭼﭙﺸﺎﻥ ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻰﺗﺎﺯﻡ، ﻭ ﺑﻴﺸﺘﺮﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺷﻜﺮﮔﺰﺍﺭ ﻧﺨﻮﺍﻫﻰ ﻳﺎﻓﺖ.» ﺷﻴﻄﺎﻥ ﮔﻔﺖ : « ﺭَﺏِّ ﻓَﺄَﻧْﻈِﺮْﻧﻲ ﺇِﻟﻰ ﻳَﻮْﻡِ ﻳُﺒْﻌَﺜُﻮﻥ »ﺧﺪﺍﻳﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﻬﻠﺖ ﺑﺪﻩ ، ﺧﺪﺍﻓﺮﻣﻮﺩ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﻬﻠﺖ ﻣﻲ‌ﺩﻫﻢ « ﺃَﻧَﺎ ﻣِﻦَ ﺍﻟْﻤُﻨْﺬِﺭﻳﻦَ » 🌿ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﺭﺟﻌﺖ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﻭ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺍﻭ ﭼﻨﺪ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﻋﺒﺎﺭﺕ‌ﺍﻧﺪ ﺍﺯ:ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﺮﮒ ﻃﺒﻴﻌﻲ ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﻧﻤﻲ‌ﺭﻭﺩ، ﺑﻠﻜﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻲ‌ﻛﺸﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﺍﻟﺰﻣﺎﻥ ﻛﺸﺘﻪ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ. ﺣﺎﻝ ﭼﻪ ﻛﺴﻲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻲ‌ﻛﺸﺪ؟ 1⃣ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺍﻭﻝ:ﺑﻌﻀﻲ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ‌ﺍﻧﺪ ﻭﻗﺘﻲ ﻛﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ (ﻉ) ﻇﻬﻮﺭ ﻛﻨﺪ ﺁﻥ ﻣﻠﻌﻮﻥ ﺭﺍ ﻣﻲ‌ﻛﺸﺪ. ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ (ﻉ) ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭﻩ ﻣﻲ‌ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: ﻭﻗﺘﻲ ﻗﺎﺋﻢ ﻣﺎ ﻗﻴﺎﻡ ﻛﻨﺪ، ﻣﻲ‌ﺁﻳﺪ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﻛﻮﻓﻪ ، ﺷﻴﻄﺎﻥ ﻫﻢ ﻣﻲ‌ﺁﻳﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺯﺍﻧﻮ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲ‌ﮔﻴﺮﺩ ﻭ ﻣﻲ‌ﮔﻮﻳﺪ: ﻭﺍﻱ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﺳﺨﺘﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻛﻤﻴﻦ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﻗﻊ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ (ﻋﺞ) ﻣﻮﻫﺎﻱ ﺟﻠﻮﻱ ﭘﻴﺸﺎﻧﻲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻲ‌ﮔﻴﺮﺩ ﻭ ﺁﻥ ﻣﻠﻌﻮﻥ ﺭﺍ ﮔﺮﺩﻥ ﻣﻲ‌ﺯﻧﺪ. 2⃣ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺩﻭﻡ :ﺩﺭ ﺑﻌﻀﻲ ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﺁﻣﺪﻩ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ (ﺹ) ﻛﺸﻨﺪﻩ‌ﻱ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺍﺳﺖ. ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ (ﻉ) : ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺟﻌﺖ ﺭﻭﻱ ﺻﺨﺮﻩ‌ﻱ ﺑﻴﺖ ﺍﻟﻤﻘﺪﺱ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺳﻮﻝ (ﺹ) ﻛﺸﺘﻪ ﻭ ﺫﺑﺢ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ. 3⃣ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺳﻮﻡ : ﻋﺒﺪﺍﻟﻜﺮﻳﻢ ﺧﺜﻌﻤﻲ ﻣﻲ‌ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ (ﻉ) ﺷﻨﻴﺪﻡ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻭﻗﺘﻲ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﮔﻔﺖ ﺧﺪﺍﻳﺎ ! ﻣﺮﺍ ﺗﺎ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﻣﻬﻠﺖ ﺩﻩ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﻜﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﺁﻥ ﻣﻠﻌﻮﻥ ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﻬﻠﺖ ﻣﻲ‌ﺩﻫﻢ ﺗﺎ ﻭﻗﺖ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻭ ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺭﺟﻌﺖ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻲ (ﻉ) ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﺍﺳﺖ. 🌿ﻋﺒﺪﺍﻟﻜﺮﻳﻢ ﻣﻲ‌ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﺯ ﺣﻀﺮﺕ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ ﺁﻳﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺟﻌﺘﻲ ﻫﺴﺖ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﻠﻪ، ﻫﻴﭻ ﺍﻣﺎﻣﻲ ﻧﻴﺴﺖ ، ﻣﮕﺮ ﺩﺭ ﻭﻗﺖ ﺭﺟﻌﺖ ﺁﻥ ﺍﻣﺎﻡ ، ﻣﻮﻣﻦ ﻭ ﻛﺎﻓﺮ ﺍﻫﻞ ﺯﻣﺎﻧﺶ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺑﺮ ﻣﻲ‌ﮔﺮﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻛﺎﻓﺮﺍﻥ ﻏﺎﻟﺐ ﻭ ﭘﻴﺮﻭﺯ ﮔﺮﺩﺍﻧﻨﺪ.ﺩﺭ ﺟﺎﻳﻲ ﻧﻴﺰ ﺁﻣﺪﻩ ﻛﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺭﺟﻌﺖ ﻋﻠﻲ (ﻉ) ﻟﺸﻜﺮ ﻭﻱ ﻭ ﻟﺸﻜﺮ ﺍﺑﻠﻴﺲ ﺩﺭ ﺳﺮﺯﻣﻴﻨﻲ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ «ﺭﻭﺣﺎ» ﻛﻪ ﺩﺭ ﻧﺰﺩﻳﻜﻲ ﻛﻮﻓﻪ ﺍﺳﺖ ﻣﻲ‌ﺟﻨﮕﻨﺪ. ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ (ﻉ) ﻣﻲ‌ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: ﻟﺸﻜﺮ ﻋﻠﻲ (ﻉ) ﺭﺍ ﻣﻲ‌ﺑﻴﻨﻢ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺳﺨﺘﻲ ﺟﻨﮓ ﺻﺪ ﮔﺎﻡ ﺑﻪ ﻋﻘﺐ ﺭﻓﺘﻪ‌ﺍﻧﺪ ﻭ ﭘﺎﻫﺎﻱ ﺑﻌﻀﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﻓﺮﺍﺕ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﻼ‌ﺋﻜﻪ‌‌ﻱ ﺧﺸﻢ ﺍﻟﻬﻲ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﻓﺮﻭ ﻣﻲ‌ﺁﻳﻨﺪ ﻭ ﺟﻨﮓ ﺑﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺳﻮﻝ ﻭﺍﮔﺬﺍﺭ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ.ﭼﻮﻥ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﻣﻲ‌ﺑﻴﻨﺪ ﭘﺸﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﻓﺮﺍﺭ ﻣﻲ‌ﻛﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﻳﺎﺭﺍﻧﺶ ﻣﻲ‌ﮔﻮﻳﺪ: ﻣﻦ ﻣﻲ‌ﺑﻴﻨﻢ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻧﻤﻲ‌ﺑﻴﻨﻴﺪ ﻭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻋﺎﻟﻤﻴﺎﻥ ﻣﻲ‌ﺗﺮﺳﻢ.ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻛﺮﻡ (ﺹ) ﺿﺮﺑﺖ ﺳﺨﺘﻲ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻭﺍﺭﺩ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻲ‌ﻛﺸﺪ. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻋﺎﻟﻤﻴﺎﻥ ﭘﺮﺳﺘﺶ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ ﻭ ﻋﻤﺮﻫﺎ ﻃﻮﻻ‌ﻧﻲ ﻣﻲ‌ﮔﺮﺩﺩ ﺑﻪ ﻃﻮﺭﻱ ﻛﻪ ﻋﻠﻲ (ﻉ) ﭼﻬﻞ ﻭ ﭼﻬﺎﺭ ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻝ ﺑﺮ ﺯﻣﻴﻦ ﺣﻜﻢ ﻓﺮﻣﺎﻳﻲ ﻣﻲ‌ﻛﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺰﺍﺭ ﺍﻭﻻ‌ﺩ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﻲ‌ﺁﻳﺪ. eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥درد دل‌های همسر شهید دانیال رضازاده: مگه نگفته بودی دوست نداری کسی اشک‌های منو ببینه..😔 💔 تسلی دل همسر شهید و هدیه به روح پاک شهدای امنیت 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
شهادت یک بسیجی دیگر در تهران بسیجی مدافع امنیت حسن مختارزاده طلبه مدرسه علمیه عترت قم و عضو گردان بسیجیان امام علی سعادت‌آباد که به‌دلیل مجروحیت توسط اشرار اغتشاشگر از ۲۲ روز پیش در بیمارستان در حالت کما بستری بود، به شهادت رسید. مراسم وداع فردا بعد از نماز مغرب در معراج شهدای تهران برگزار خواهد شد. 🌹🌹🌹💐💐🌹
﷽❣ ❣﷽ هـوايـٺ ڪہ بـہ سرم مي‌زند، ديگـر درهيچ هوايي نميٺوانم نفس بڪشم.... عجـب نفس‌گير اسٺ هواۍ بـي تـو خـدایا برسـاڹ حجـٺ حـق را 💚 ➥ @shohada_vamahdawiat
﷽ آذر ماه ۱۳۶۱ بود. معمولاً هر جا که ابراهیم می رفت با روی باز از او استقبال .می کردند. بسیاری از فرماندهان، دلاوری و شجاعت های ابراهیم را شنیده بودند .یکبار هم به گردان ما آمد و با هم صحبت کردیم. صحبت ما طولانی شد !بچه ها برای حرکت آماده شدند. وقتی برگشتم فرمانده ما پرسید: کجا بودی؟ .گفتم: یکی از رفقا آمده بود با من کار داشــت. الان با ماشــین داره می ره .برگشت و نگاه کرد. پرسید: اسمش چیه؟ گفتم: ابراهیم هادی !یکدفعه با تعجب گفت: این آقا ابراهیم که می گن همینه؟ !گفتم: آره، چطور مگه؟ همینطور که به حرکت ماشــین نگاه می کرد گفــت: اینکه از قدیمی های جنگه چطور با تو رفیق شــده؟! با غرور خاصی گفتم: خُب دیگه، بچه محل .ماست .بعد برگشت و گفت: یکبار بیارش اینجا برای بچه ها صحبت کنه .مــن هم کلاس گذاشــتم و گفتم: ســرش شــلوغه، اما ببینم چی می شــه روز بعــد برای دیدن ابراهیم به مقــر اطاعات عملیات رفتم. پس از حال و احوالپرسی و کمی صحبت گفت: صبرکن برسونمت و با فرمانده شما صحبت .کنم. بعد هم با یک تویوتا به سمت مقرگردان رفتیم ،در مسیر به یک آبراه رسیدیم. همیشه هر وقت با ماشین از آنجا رد می شدیم گیر می کردیم. گفتم: آقا ابراهیم برو از بالاتر بیا، اینجا گیر می کنی ،گفت: وقتش را ندارم. از همین جا رد می شیم. گفتم: اصاً نمی خواد بیایی .تا همین جا دستت درد نکنه من بقیه اش را خودم می رم .گفت: بشین سر جات، من فرمانده شما رو می خوام ببینم. بعد هم حرکت کرد با خودم گفتم: چه طور می خواد از این همه آب رد بشه! تو دلم خندیدم و گفتم: چه حالی می ده گیر کنه. یه خورده حالش گرفته بشــه! اما ابراهیم یک !الله اکبر بلند و یک بسم الله گفت. بعد با دنده یک از آنجا رد شد به طرف مقابل که رسیدیم گفت: ما هنوز قدرت الله اکبر را نمی دانیم، اگه .بدانیم خیلی از مشکات حل می شود ٭٭٭ گردان برای عملیات جدید آمادگی لازم را به دســت آورد. چند روز بعد !موقع حرکت به سمت سومار شد. من رفتم اول سه راهی ایستادم ابراهیم گفته بود قبل از غروب آفتاب پیش شــما می آیم. من هم منتظرش .بودم. گردان ما حرکت کرد. من مرتب به انتهای جاده خاکی نگاه می کردم .تا اینکه چهره زیبای ابراهیم از دور نمایان شد ،همیشه با شلوار کردی و بدون اسلحه می آمد. اما این دفعه بر خلاف همیشه با لباس پلنگی و پیشانی بند و اسلحه کلاش آمد. رفتم جلو و گفتم: آقا ابراهیم اسلحه دست گرفتی!؟ خندید و گفت: اطاعت از فرماندهی واجبه. من هم چون فرمانده دستور داده ،این طوری آمدم. بعد گفتم: آقا ابراهیم اجازه می دی من هم با شما بیام؟ گفت: نه .شما با بچه های خودتان حرکت کن. من دنبال شما هستم. همدیگر را می بینیم چند کیلومتر راه رفتیم. در تاریکی شــب به مواضع دشــمن رســیدیم. من .آرپی جی زن بودم. برای همین به همراه فرمانده گردان تقریباً جلوتر از بقیه راه بودم .حالت بدی بود. اصلاً آرامش نداشتم! سکوت عجیبی در منطقه حاکم بود 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
سـ🍁ــلام روزتون پراز خیر و برکت 💐 🗓 امروز  شنبه ☀️  ١٩   آذر   ١۴٠١   ه. ش   🌙 ١۵   جمادی الاول     ١۴۴۴  ه.ق 🌲  ١٠     دسامبر   ٢٠٢٢    ميلادی 🌸🍃
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
به دعوت امام رضا عليه السّلام تشریف بیارید کانالش⤵️⤵️⤵️ http://eitaa.com/joinchat/3378184385Cded59ab28c امام رضائی باشی نیای تو این کانال🤔🤔🤔 بعیده
🌷مهدی شناسی ۴۲۸🌷 🌹ﻣُﺴْﺘَﺠِﻴﺮٌ ﺑِﻜُﻢْ🌹 🔹زیارت جامعه کبیره🔹 🌸ﻣﻦ ﻫﻤﺠﻮﺍﺭﻱ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻣﻲ‌ﺧﻮﺍﻫﻢ. ﺁﻗﺎ ﻣﻲ‌ﺩﺍﻧﻢ ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﻫﻤﺴﺎﻳﻪ ﺑﺪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﭘﻨﺎﻩ ﻣﻲ‌ﺑﺮﻳﺪ (ﺩﻋﺎﻱ ﺳﻤﺎﺕ ) ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺩﻟﻢ ﻣﻲ‌ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻫﻤﺴﺎﻳﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﺸﻮﻡ. 🌸ﻫﻤﺴﺎﻳﮕﻲ امام زمان عجل الله فرجه ﺑﺎ ﻣﺎ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ «ﺗﻨﻬﺎ ﺧﻮﺭﻱ» ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ.ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺎ ﻫﻢ ﻣﻲ‌ﻓﺮﺳﺘﻨﺪ. 🌸ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﻱ ﻣﺎ ﺯﻳﺎﺩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﭘﻨﺎﻩ ﺍﻣﺎﻡ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﻴﺮﻳﻢ ﻣﺤﻞ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﺎ ﺍﻣﻦ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ. 🌸ﻗﺮﺁﻥ می فرماید:»‌"ﺍﻱ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺍﮔﺮ ﻣﺸﺮﻛﻲ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺧﻮﺍﺳﺖ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭘﻨﺎﻩ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫی،ﺗﻮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭘﻨﺎﻩ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺪﻩ ﺗﺎ ﭘﻴﺎﻡ ﺣﻖ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﻮﺩ." 🌸ﻣﺎ ﻫﻢ ﻣﻲ‌ خواهیم ﺩﺭ ﭘﻨﺎﻩ ﻭ ﻫﻤﺴﺎﻳﮕﻲ ﺷﻤﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﻴﺮﻳﻢ.ﺁﻗﺎ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﭘﻨﺎﻫﻨﺪﻩ ﻣﻲ‌ﺷﻮﻡ ﺗﺎ ﺩﻳﻦ ﻭ ﺩﻧﻴﺎﻳﻢ، ﻇﺎﻫﺮ ﻭ ﺑﺎﻃﻨﻢ،ﺧﻮﺩﻡ ﻭ ﺫﺭﻳﻪ‌ﺍﻳﻢ ﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﻛﻨﻴﺪ.ﻛﺎﺭ ﺩﺳﺖ ﺷﻤﺎﺳﺖ ﻭ ﻣﻦ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ و ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻫﻴﭻ ﺍﻣﺮﻱ ﻧﻴﺴﺘﻢ. eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
خاطرات شهدا شهید حاج صادق یوسفی حاج صادق تازه از مکه آمده بود. داشتیم استراحت می کردیم بیدارم کرد و گفت:«خواب دیدم کل مریوان را گلباران می کنند» چندساعت بعد رفتیم برای مقابله با گروهکی که قصد ورود به کشور را داشتند. درگیر شدیم ولی تیربار اشرار فقط به حاج صادق شلیک می کرد. فردای آن روز پیکرشهید توسط مردم مریوان گلباران شد. یاد و خاطره امام و شهدا را گرامی می داریم اللهم عجل لولیک الفرج اللهم احفظ قائدنا الامام الخامنه ای برای ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و شادی ارواح طیبه شهدا و روح مطهر امام راحل ره و سلامتی مقام معظم رهبری صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
نثار روح مطهر امام خمینی ره و ارواح طیبه شهدا فاتحه ای بخوانیم همراه با یک صلوات امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
﷽❣ ❣﷽ سلام ✋آقا جانم ای غریب زمانه... ✨جانی و دلی ✨ ای دل‌ و جانم‌ ✨ همه «طُ»... ‌ 🍃امـام‌ زمانم! ✨نامت‌‌ که می‌آید آرام‌‌ میشوم.. ✨گویی جـز‌ تـو‌ هیـچ‌ نیسـت‌ مرا... 💚سوگند‌ به نامت‌‌ که تو‌ آرام‌ منی...!••• @shohada_vamahdawiat
✨﷽✨ .ما از داخل یک شیار باریک با شیب کم به سمت نوک تپه حرکت کردیم در بالای تپه ســنگرهای عراقی کاملاً مشــخص بود. من وظیفه داشــتم به .محض رسیدن آن ها را بزنم یک لحظه به اطراف نگاه کردم. در دامنه تپه در هر دو طرف ســنگرهایی به ســمت نوک تپه کشیده شده بود. عراقی ها کاماً می دانستند ما از این شیار عبور می کنیم! آب دهانم را فرو دادم، طوری راه می رفتم که هیچ صدایی بلند !نشود. بقیه هم مثل من بودند. نفس در سینه ها حبس شده بود هنوز به نوک تپه نرسیده بودیم که یکدفعه منوری شلیک شد. بالای سر ما روشن شــد! بعد هم از سه طرف آتش وگلوله روی ما ریختند. همه چسبیده بودیم به زمین. درست در تیررس دشمن بودیم. هر لحظه نارنجک، یا گلوله ای …به سمت ما می آمد. صدای ناله بچه های مجروح بلند شد و درآن تاریکی هیچ کاری نمی توانستیم انجام دهیم. دوست داشتم زمین باز می شد و مرا در خودش مخفی می کرد. مرگ را به چشم خودم می دیدم. در !همین حال شخصی سینه خیز جلو می آمد و پای مرا گرفت .سرم را کمی از روی زمین بلند کردم و به عقب نگاه کردم. باورم نمی شد .چهره ای که می دیدم، صورت نورانی ابراهیم بود یکدفعــه گفت: تویی؟! بعد آرپی جــی را از من گرفت و جلو رفت. بعد با .فریاد الله اکبر آرپی جی را شلیک کرد سنگر مقابل که بیشترین تیراندازی را می کرد منهدم شد. ابراهیم از جا بلند .شد و فریاد زد: شیعه های امیرالمؤمنین بلند شید، دست مولا پشت سر ماست .بچه ها همه روحیه گرفتند .من هم داد زدم؛ الله اکبر، بقیه هم از جا بلند شــدند. همه شلیک می کردند !تقریباً همه عراقی ها فرار کردند. چند لحظه بعد دیدم ابراهیم نوک تپه ایستاده کار تصرف تپه مهم عراقی ها خیلی ســریع انجام شــد. تعدادی از نیروهای دشمن اسیر شدند. بقیه بچه ها به حرکت خودشان ادامه دادند من هم با فرمانده جلو رفتیم. در بین راه به من گفت: بی خود نیست که همه !دوست دارند در عملیات با ابراهیم باشند. عجب شجاعتی داره نیمه های شب دوباره ابراهیم را دیدم. گفت: عنایت مولا رو دیدی؟! فقط یه !الله اکبر احتیاج بود تا دشمن فرار کنه ٭٭٭ عملیات در محور ما تمام شد. بچه های همه گردان ها به عقب برگشتند. اما !بعضی از گردان ها، مجروحین و شهدای خودشان را جا گذاشتند !ابراهیــم وقتی با فرمانده یکــی از آن گردان ها صحبت می کرد، داد می زد .خیلی عصبانی بود. تا حالا عصبانیت او را ندیده بودم می گفت: شما که می خواستید برگردید، نیرو و امکانات هم داشتید، چرا به … فکر بچه های گردانتان نبودید!؟ چرا مجروح ها رو جا گذاشتید، چرا با مسئول محور که از رفقایش بود هماهنگ کرد. به همراه جواد افراسیابی .و چند نفر از رفقا به عمق مواضع دشمن نفوذ کردند آن ها تعدادی از مجروحین و شــهدای بجا مانده را طی چند شــب به عقب انتقال دادند. دشــمن به واسطه حساسیت منطقه نتوانسته بود پاکسازی لازم را .انجام دهد ابراهیم و جواد توانستند تا شب ۲۱ آذرماه ۶۱ حدود هجده مجروح و نُه نفر .از شهدا را از منطقه نفوذ دشمن خارج کنند حتی پیکر یک شهید را درست از فاصله ده متری سنگر عراقی ها با شگردی !خاص به عقب منتقل کردند .ابراهیم بعد از این عملیات کمی کســالت پیدا کرد. با هم به تهران آمدیم .چند هفته ای تهران بود. او فعالیت های مذهبی و فرهنگی را ادامه داد آخر آذر ماه بود. با ابراهیم برگشتیم تهران. در عین خستگی خیلی خوشحال .بود .می گفت: هیچ شهید یا مجروحی در منطقه دشمن نبود، هر چه بود آوردیم بعد گفت: امشــب چقدر چشم های منتظر را خوشحال کردیم، مادر هر کدام .از این شهدا سر قبر فرزندش برود، ثوابش برای ما هم هست من بافاصله از موقعیت استفاده کردم و گفتم: آقا ابرام پس چرا خودت دعا می کنی که گمنام باشی!؟ منتظر این ســؤال نبود. لحظه ای ســکوت کرد و گفت: من مادرم رو آماده کردم، گفتم منتظر من نباشه، حتی گفتم دعا کنه که گمنام شهید بشم! ولی باز .جوابی را که می خواستم نگفت چند هفته ای با ابراهیم در تهران ماندیم. بعد از عملیات و مریضی ابراهیم، هر شب بچه ها پیش ابراهیم هستند. هر جا ابراهیم باشد آنجا پر از بچه های هیئتی .و رزمنده است 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat
می خواست بره و بچه ها منتظرش بودن... حس عجیبی داشت، انگار می دونست این دفعه برگشتنی نیست! اضطراب داشت که چجوری با مادر خداحافظی کنه... با خودش می گفت: «یعنی الان چی می خواد بگه، من که طاقت ندارم بشنوم...» فکر می کرد الان قراره بشنوه که پسرم زود برگرد! من رو تنها نذار و زود به زود بهم زنگ بزن و... بالاخره دلش رو زد به دریا و رفت جلو، دست مادر رو بوسید و از زیر قرآن ردش کرد... منتظر شنیدن شد که یه دفعه مادر گفت: «خداحافظ پسرم، سلام من رو به حضرت زهرا(س) برسون»  🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
🌺 بسم الله الرحمن الرحیم 🌺 ✅ حکمت شماره 116. 🌸 امام علی (عليه السلام) فرمود: ◀️ چه بسيارند كسانى كه به سبب نعمتى كه به آنها داده شده در غفلت فرو مى‌روند و به سبب پرده‌پوشى خدا بر آنها مغرور مى‌گردند و بر اثر تعريف وتمجيد از آنان فريب مى‌خورند و خداوند هيچ كس را به چيزى مانند مهلت دادن (و ادامه نعمت‌ها و ترك عقوبت) آزمايش نكرده است. 🌹 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ @ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
💙 :) 🌱 امتیاز بہ اون دختر نگاهے ڪرد و با لبخند گفت ... - نگران نباش لوسے ... هر چے مےدونے بهشون بگو ... مطمئن باش آقاے مدیر از هیچے خبردار نمیشہ ... دهن من قرصہ ... این رو گفت و از ما جدا شد ... با رفتن آقاے بولتر، معاون دبیرستان ... ظرف یڪ روز، دومین نظریہ من هم تایید شد ... حالا مےدونستم براے پیدا ڪردن سر این ڪلاف، باید از ڪدوم طرف حرڪت ڪنم ... - بازم آب مےخواے یا دیگہ مےتونے حرف بزنے؟ ... چشم هاش غصہ دار بود ... اما با وجود اینڪہ ترس و نگرانے توے وجودش موج مےزد ... براے حرف زدن تصمیم قطعے گرفتہ بود ... - در مورد ڪریس چے مےخواید بدونید؟ ... - مےدونم سابقا عضو یہ گروه گنگ بوده ... مےدونم رویہ‌اش رو عوض ڪرده و توے دو ترم گذشتہ حسابے سعے ڪرده نمراتش رو بڪشہ بالا ... و براے ورود بہ دانشگاه تلاش ڪنہ ... مےدونم تو بهش علاقہ‌مند بودے ... ڪہ احتمال قوے همہ چیز یہ طرفہ بوده ... و الان دیگہ مےدونم چرا هیچ ڪس در مورد ڪریس حرفے نمےزنہ ... غیر از اینها هر چے ڪہ مےدونے ... اما قبل از هر چیز دیگہ‌اے مےخوام یہ چیز دیگہ رو بدونم ... دفتر دبیرستان از ڪجا بہ این سرعت فهمید ما ڪجاییم ... و داریم با هم حرف مےزنیم؟ ... و این رو هم مےدونستم ڪہ حرف زدن تحت چنین شرایطے... و با این همه ترس و نگرانے ... براے یہ بچہ 16 سالہ چقدر سختہ ... - بہ خاطر امتیاز ڪالج و دانشگاهہ ... غیر از گرفتن امتیاز درسے باید امتیاز، تاییده و معرفےنامہ از طرف دبیرستان بگیرے ... یعنے از طرف مدیر ... اگہ آقاے پرویاس تایید نڪنہ ... معلم ها امتیاز ڪافے رو بهت نمیدن و شانست براے ورود بہ یہ دانشگاه خوب از بین میره ... مخصوصا معرفےنامہ و بورسیہ ڪالج ... نمےدونم جاهاے دیگہ هم اینطورے هست یا نہ ... یا اصلا این ڪار قانونے هست یا نہ ... ولے دبیرستان ما اینطوریہ ... یہ عده از بچہ ها واسہ گرفتن امتیاز بیشتر ... خبرچینے مےڪنن ... و بعدش اتفاقات زیادے ممڪنہ بیوفتہ ... حتے اگر بگن توے دستشویے ها هم دوربین گذاشتہ ... من تعجب نمےڪنم ... حالا حالت تدافعے مدیر، نسبت بہ مدرسہ اش ... و ترس لوسے از حرف زدن با ما ڪاملا قابل درڪ بود ... هر چند تمام شجاعتش رو جمع ڪرده بود ... اما نمےخواستم بیشتر از این، توے چنین شرایطے قرارش بدم ... - آخرین سوال ... دخترے رو با رژ بنفش تیره مےشناسے؟... 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🎙 شهید محراب رضوان‌الله‌علیه: هر عمامه‌سَری که از رهبر مُکرَّم فاصله بگیرد، لعنت خدا برش باد! همه باید مطیع یک رهبر باشند. امام یکی؛ نایب امام هم یکی... همه باید فرمان ببرند... یک نفر میزان است؛ تعدد غلط است... وای به ملتی که از رهبر الهی خود فاصله بگیرد! هلاک است! هلاک است! سالروز شهادت شهید مهراب، آیت الله دستغیب گرامی باد. 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
﷽❣ ❣﷽ ﺍﺯ ﺣﺎﻝ ﻣﺎ ﺍﮔﺮڪہ ﺑﭙﺮﺳﯽ ﻣﻼﻝ نیسٺ ﺟﺰ ﺩﻭﺭے ﺷﻤﺎ ﻭﻓﺮﺍﻕ ﺻﺪﺍیٺاﻥ ﻣﻦ ﺍﻡ ﮔﺮفٺہ ﺑﺮﺍے ﻏﺮﯾﺒﯽ ﺍٺ ﺣﺎﻻ ﺷﻤﺎ ﺑﮕﻮ ڪﻤﯽ ﺍﺯ غصہ ﻫﺎیٺاﻥ 💚 ➥ @shohada_vamahdawiat
﷽                       ٭٭٭ دی مــاه بود. حــال و هوای ابراهیــم خیلی با قبل فرق کــرده. دیگر از آن !حرف های عوامانه و شوخی ها کمتر دیده می شد .اکثر بچه ها او را شیخ ابراهیم صدا می زنند ابراهیم محاسنش را کوتاه کرده. اما با این حال، نورانیت چهره اش مثل قبل است. آرزوی شهادت که آرزوی همه بچه ها بود، برای ابراهیم حالت دیگری .داشت !در تاریکی شب با هم قدم می زدیم. پرسیدم: آرزوی شما شهادته، درسته؟ ،خندید. بعد از چند لحظه سکوت گفت: شهادت ذره ای از آرزوی من است من می خواهم چیزی از من نماند. مثل ارباب بی کفن حســین۷ قطعه قطعه .شوم. اصاً دوست ندارم جنازه ام برگردد. دلم می خواهد گمنام بمانم ،دلیل این حرفش را قباً شنیده بودم. می گفت: چون مادر سادات قبر ندارد .نمی خواهم مزار داشته باشم .بعد رفتیم زورخانه، همه بچه ها را برای ناهار فردا دعوت کرد فردا ظهر رفتیم منزلشــان. قبل از ناهار نماز جماعت برگزار شد. ابراهیم را فرســتادیم جلو، در نماز حالت عجیبی داشت. انگار که در این دنیا نبود! تمام !وجودش در ملکوت سیر می کرد بعد از نماز با صدای زیبا دعای فرج را زمزمه کرد. یکی از رفقا برگشت به من گفت: ابراهیم خیلی عجیب شده، تا حالا ندیده بودم اینطور در نماز اشک !بریزه در هیئت، توســل ابراهیــم به حضرت صدیقــه طاهره بــود. در ادامه ،می گفت: به یاد همه شــهدای گمنام که مثل مادر سادات قبر و نشانی ندارند .همیشه در هیئت از جبهه ها و رزمنده ها یاد می کرد ٭٭٭ اواسط بهمن بود. ساعت نه شب، یکی توکوچه داد زد: حاج علی خونه ای!؟ آمدم لب پنجره. ابراهیم و علی نصرالله با موتور داخل کوچه بودند، خوشحال .شدم و آمدم دم در .ابراهیم و بعد هم علی را بغل کردم و بوسیدم. داخل خانه آمدیم ،هوا خیلی ســرد بود. من تنها بودم. گفتم: شــام خوردید؟ ابراهیم گفت: نه .زحمت نکش گفتم: تعارف نکن، تخم مرغ درســت می کنم. بعد هم شــام مختصری را .آماده کردم گفتم: امشب بچه هام نیستند، اگر کاری ندارید همین جا بمانید، کرسی هم .به راهه ابراهیم هم قبول کرد. بعد با خنده گفتم: داش ابرام توی این سرما با شلوار کردی راه می ری!؟سردت نمی شه!؟ !او هم خندید وگفت: نه، آخه چهار تا شلوار پام کردم بعد سه تا از شلوارها را درآورد و رفت زیرکرسی! من هم با علی شروع به .صحبت کردم نفهمیــدم ابراهیم خوابش برد یا نه، اما یکدفعه از چا پرید و به صورتم نگاه کرد و بی مقدمه گفت: حاج علی، جان من راست بگو! تو چهره من شهادت !می بینی؟ توقع این ســؤال را نداشتم. چند لحظه ای به صورت ابراهیم نگاه کردم و با آرامش گفتم: بعضی از بچه ها موقع شــهادت حالــت عجیبی دارند، اما ابرام !جون، تو همیشه این حالت رو داری ســکوت فضای اتاق را گرفت. ابراهیم بلند شد و به علی گفت: پاشو، باید سریع حرکت کنیم. باتعجب گفتم: آقا ابرام کجا!؟ .گفت: باید سریع بریم مسجد. بعد شلوارهایش را پوشید و با علی راه افتادند 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
شهید ابراهیم رشید.mp3
2.91M
📻 رادیوپلاک راه تا ماه شهیدابراهیم رشید ••🖋نگارنده: خانم مبینا فاطمی ••💻 تدوین: خادم الشهداء ••🎙گوینده:محمد نوروزیان ❣یـــازهــرا سـلام الله عـلـیها❣ 🕊🥀 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
سـ🍁ــلام روزتون پراز خیر و برکت 💐 🗓 امروز  ددشنبه ☀️  ٢١   آذر   ١۴٠١   ه. ش   🌙 ١٧   جمادی الاول     ١۴۴۴  ه.ق 🌲  ١٢     دسامبر   ٢٠٢٢    ميلادی 🌸🍃
‌🌷مهدی شناسی ۴۲۹🌷 🌹ﺯَﺍﺋِﺮٌ ﻟَﻜُﻢ🌹 🔹زیارت جامعه کبیره🔹 🔶ﻣﺎ ﺑﺎ ﻫﺮ ﻳﻚ ﺍﺯ ﻋﻨﺎﻭﻳﻦ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺟﺎﻣﻌﻪ را که می خوانیم،با ﻣﻴﺰﺍﻥ ﻗﺎﺑﻠﻴﺘﻬﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﻣﺎ عطا ﻛﺮﺩﻩ ﺁﺷﻨﺎ ﻣﻲ‌ﺷﻮﻳﻢ،ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺍﻛﺮﺍﻡ ﺧﺪﺍ ﻭ ﻛﻢ ﻛﺎﺭﻱ ﺧﻮﺩ ﻣﻲ‌ﺷﻮﻳﻢ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﺭﺍ ﻣﻬﻤﻞ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ‌ﺍﻳﻢ. 🔶ﻣﻌﻨﺎﻱ ﻟﻐﻮﻱ ﺯﻳﺎﺭﺕ :‌ «ﺣﻀﻮﺭ ﺍﻟﻤﺰﻭﺭ ﻋﻨﺪ ﺍﻟﺰﺍﺋﺮ » ﺣﻀﻮﺭ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺷﺪﻩ ﻧﺰﺩ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻛﻨﻨﺪﻩ.ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﺍﺩﺭﺍﻙ ﺣﻀﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﻲ ﻇﺎﻫﺮﺍً ﻓﻴﺰﻳﻜﻲ. ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﻣﺸﺎﻫﺪ ﻣﺸﺮﻓﻪ ﻫﻢ ﻧﺒﺎﺷﻴﻢ ﻣﺜﻼ‌ً ﺁﻥ ﻛﺲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﻣﻲ‌ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ (ﻉ) ﺑﮕﻮﻳﺪ: « ﺯَﺍﺋِﺮٌ ﻟَﻜُﻢ» ﻭ ﺣﻀﻮﺭ ﺁﻥ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺷﺪﻩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻫﻤﻴﻦ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺍﺩﺭﺍﻙ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺷﺎﻳﺪ ﺍﮔﺮ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺑﺎﺷﺪ ﺁﻥ ﺣﻀﻮﺭ ﺭﺍ ﺍﺩﺭﺍﻙ ﻧﻜﻨد. ﭼﻮﻥ ﺣﻘﻴﻘﺘﺎً‌ ﺯﺍﺋﺮ ﻧﻴﺴﺖ. 🔶ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺁﻥ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻧﺰﺩ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺷﺪﻩ ﺑﺮﻭﻳﻢ ﻭ ﺣﺎﺟﺖ ﺑﮕﻴﺮﻳﻢ ﺑﻠﻜﻪ «ﻗﺼﺪ ﺍﻟﻤﺰﻭﺭ ﺗﻌﻈﻴﻤﺎ » ﺍﺳﺖ ﻳﻌﻨﻲ ﻣﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﺑﺰﺭﮔﺪﺍﺷﺖ ﺍﻭ ﻗﺼﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻴﻜﻨﻴﻢ. ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻋﻼ‌ﻡ ﺧﻀﻮﻉ ﻭ ﻧﻤﺎﻳﺶ ﻋﻈﻤﺖ ایشان ﺣﻀﻮﺭ ﭘﻴﺪﺍ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻴﻢ. 🔶ﻭﻗﺘﻲ ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﻣﻌﺼﻮﻣﻴﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲ‌ﮔﻴﺮﻳﻢ. ﻗﺼﺪﻣﺎﻥ ﺗﺼﺤﻴﺢ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﺍﺕ ﻭ  ﺍﺻﻼ‌ﺡ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﻭ ﭘﻴﺮﺍﻳﺶ ﺭﺫﺍﻳﻞ ﻭ ﺍﺗﺼﺎﻑ ﺑﻪ ﻓﻀﺎﻳﻞ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﻳﻚ ﺣﺮﻳﻢ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﻲ‌ﮔﻴﺮﺩ. 🔶ﺩﺭ ﺯﻳﺎﺭﺗﻲ ﻛﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻛﺎﻣﻞ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ‌ﻛﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻛﺎﻣﻞ ﻛﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﻓﻴﺾ ﺍﺳﺖ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺍﻧﺴﺎﻧﻴﺖ ﻧﺼﻴﺐ ﺍﻭ ﺷﻮﺩ ﺍﻳﻦ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﻣﻘﺪﻭﺭ ﻧﻴﺴﺖ. 🍃یکی از معانی "ﺯَﺍﺋِﺮٌ ﻟَﻜُﻢ" ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﻀﻮﺭ ﻭ ﻳﺎ ﻏﻴﺒﺖ ﺍﻭﻻ‌ً ﺍﻣﺎﻣﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻛﻞ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻗﺒﻮﻝ ﻛﻨﻴﻢ، ﺳﭙﺲ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﺍﻣﺎﻡ ﻛﻨﻴﻢ، ﺳﭙﺲ ﻣﻌﺮﻓﺘﻲ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﻛﺴﺐ ﻛﻨﻴﻢ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻛﻨﻴﻢ ﻛﻪ ﻭﺳﺎﻃﺖ ﻛﻨﻨﺪ ﻛﻪ ﺁﻟﻮﺩﮔﻴﻬﺎﻱ ﻣﺎ ﻣﺘﺮﻓﻊ ﻭ ﻓﻀﺎﻳﻞ ﻣﺎ ﺍﻓﺰﻭﻥ ﺷﻮﺩ ﺗﺎ ﻗﺮﺏ ﻭ ﻭﺻﻞ ﺩﺍﺋﻢ ﻧﺼﻴﺐ ﻣﺎ ﺷﻮﺩ. 🍃"ﺯَﺍﺋِﺮٌ ﻟَﻜُﻢ" ﺑﺪﻭﻥ ﺗﺒّﺮﻱ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻣﻌﺼﻮﻣﻴﻦ ﺑﺪﻭﻥ ﺑﺮﺍﺋﺖ ﺍﺯ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺍﻳشان ﻣﻴﺴﺮ ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﻴﻢ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻧﺼﻴﺐ ﻣﺎ ﺑﺸﻮﺩ ﺑﺎﻳﺪ ﺍﺯ ﺍﻋﺪﺍﺀ ﺩﻳﻦ ﺑﺮﺍﺋﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﻢ. 🍃ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻲ ﻗﺼﺪ ﺍﺳﺖ. ﻗﺼﺪ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺭ ﻣﺤﻀﺮ ﻣَﺰﻭﺭ(زیارت شونده) ﺁﻳﺔ‌ ﺍﻟﻠﻪ ﻛﺮﺑﻼ‌ﻳﻲ ﺍﺯ ﺷﺎﺭﺣﻴﻦ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﻲ‌ﮔﻮﻳﺪ: ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺍﻫﺪﺍﻑ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻫﺮ ﻋﻤﻠﻲ ﻗﺼﺪ ﻭﺻﺎﻝ ﺑﻪ ﻣﻌﺼﻮﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻳﻢ. "ﻣَﻦْ ﺃَﺭَﺍﺩَ ﺍﻟﻠَّﻪَ ﺑَﺪَﺃَ ﺑِﻜُﻢ" ﺑﺮﺍﻱ ﺭﺳﻴﺪﻥ به خدا و زیارت قلبی او ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪ امامم ﺑﺮﺳﻢ. eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat