فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قبل از #ظهور
@shohada_vamahdawiat
<======💖🌻💖======>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
✍سخنرانی استاد قرائتی
🎥موضوع: اثبات اینکه امام زمان عج الله فرجه ناظر بر اعمال ما هستند...
@shohada_vamahdawiat
<======💖🌻💖======>
☑️ #داستانعاشقانهمذهبی
#سجده_عشق
نوشته:عذراخوئینی
#قسمتسیویکم
واردپذیرایی که شدم خشکم زد سیدوخانوادش اینجاچی کارمی کردند؟! باچشمانی گردودهانی بازخیره شده بودم یک لحظه نگاهش به من افتادلبخندی گوشه لبش نشست.مدام بادستمال عرق پیشانیش روپاک می کرد، تک تک چهره هاروازنظرگذروندم.بابام با قیافه عبوس وگرفته کنارمامانم نشسته بود.دایی وزن دایی سیدهم اومده بودند.کبری خانم باسینی چایی اومدداخل!مات ومبهوت موندم.فاطمه خانم تک سرفه ای کردوگفت:_اگه اجازه بدیدقبل ازاینکه صیغه محرمیت خونده بشه این دوتاجوون حرف هاشون روبزنند!.نگاه هاسمت بابام چرخید فضای عجیبی بودانگارخواب می دیدم بالحن سردی گفت:_اشکالی نداره!!.تعجبم دوبرابرشد داشتم پس می افتادم...
تودلم صلوات فرستادم تابتونم به استرسم غلبه کنم.دستی به محاسنش کشید مثل من فکرش درگیربود اماآرامش خاصی داشت.
_من کاملاگیج شدم اصلافکرنمی کردم شمارواینجاببینم!باورم نمیشه خانوادم راضی شده باشند! علتش رومی دونید؟.حالت چهره اش جدی بوداماچشماش می خندید!
_ مادرتون صبح زنگ زدوبرای شب دعوتمون کرد!.منم نمی دونم چطوری راضی شدند.
_پس سفرتون چی میشه؟._تاچندروزدیگه میرم.جداازاین حرف ها می خواستم بگم شایدرفتن من برگشتی نداشته باشه بازهم قبول می کنید؟یاشایدهم طول بکشه اگه مجروح شدم چی؟.
آب دهنم روقورت دادم اشک ازچشمام جاری شد._توزندگیم هیچ وقت مثل الان اینقدرمطمئن نبودم انتظارخیلی سخته اماامیدبه وصال شیرینش می کنه.این بارنگاهش روازم نگرفت.نفسی تازه کردوگفت:_ان شاالله اگه برگشتم بهترین زندگی روبراتون درست می کنم.....
لیلا رو سرمون گل ونقل می پاشید فاطمه خانم صورتم روبوسیدوالنگوی قشنگی تودستم انداخت.همه هدیه هاشون رودادند.بابام این بارنقاب لبخندبه چهره اش زده بود برام آرزوی خوشبختی کرد .ولی مامانم خوشحال بود این روازنگاهش می فهمیدم .هرچندهنوزکلی سوال توذهنم بودبایدسرفرصت ازشون می پرسیدم.
سیدبرای اولین باربامحبت اسمم روصداکرد._گلاره جان. اروم زیرلب گفتم:_جانم.نگاهمون درهم گره خورد قلبم توسینه بی قرای می کرد.دستم روکه گرفت نمی تونستم لرزشش رومهارکنم انگشترظریف وزیبایی تودستم خودنمایی می کرد....
چنددقیقه ای ازرفتنشون می گذشت اماهنوزبه درخیره شده بودم گوشیم که زنگ خوردبه خودم اومدم.چه زوددلش تنگ شد._سلام چیزی جاگذاشتی؟!.
_علیک سلام خانم. اره بخاطرهمین زنگ زدم.اخمام رفت توهم_یعنی اینقدرمهمه؟!.
_بله که مهمه می خواستم بگم مواظبش باشی!._یعنی چی؟.
صدای خندش تو گوشم پیچید:_بابامنظورم قلبمه، جاگذاشتم!.منم به خنده افتادم اصلابااون ادم سابق قابل مقایسه نبود .خدایا من تحمل دوریش روندارم😔
ادامه دارد..
↘️💖🌻🌷
@shohada_vamahdawiat
<======💖🌻💖======>
1_409332082.mp3
2.49M
🍃🌴🌼🎼 آوای شبانه
🍃🌴🌺زیبا و آرامبخش
شبتون بخیر 🌻💖
🌹💖🌟🌙✨💖🌹
☑️داستان عاشقانه مذهبی
#سجده_عشق
نوشته:عذراخوئینی
#قسمتسیودوم
باصدای گوشیم ازخواب بیدارشدم پیغامش روکه گوش کردم اشک توچشمام حلقه زد"_سلام صبحت بخیر.خداصدامون می کنه بیدارنمیشی؟ برای منم دعاکن."
آبی به صورتم زدم خنکیش بهم چسبید!حرف هاش توگوشم تکرارمی شدصداش مثل لالایی دلنشین بود
نمازم روشمرده وآرام خوندم بااینکه دوساعت بیشترنخوابیده بودم اماسرحال بودم.خداخیلی دوستم داشت که اینطوری برای نمازبیدارم کرد دونه های تسبیح بالاوپایین می اومد صلوات های که نذرکرده بودم رومی فرستادم.چندبارسجده شکربه جااوردم تازه تسلیم خواسته اش شده بودم که حاجتم براورده شد حالامعنی صبوری رومی فهمیدم...
صدای جیلینگ جیلینگ برخوردقاشق به فنجان برام حکم موسیقی زیباروداشت!ولی صدای مامانم رودراورد_چقدرهم میزنی بخورسردشد!.دستموزیرچونم گذاشتم وخیره نگاهش کردم.
_حالت خوبه؟!.
_اره خیلی خوبم این احساسم رومدیونتم.راستی چی شدکه نظرت عوض شد؟باباروچطوری راضی کردی؟.
_سرفرصت میگم بایدبرم کلی کاردارم.باالتماس گفتم:_من الان می خوام بدونم ،خیلی کنجکاوم!.
_قدتموم این سالها حرف نگفته داشتیم ازدواج توبهونه ای شدیادی ازگذشتمون کنیم بحث توروکه پیش کشیدم اولش عصبانی شدامابلاخره کوتاه اومد.
باچشمای پرازاشک نگام کرد _بااینکه بهت گفته بودم دیگه مخالفتی باازدواجت ندارم اماته دلم نمی خواستم این اتفاق بیوفته! تااینکه چندشب پیش..یه خوابی دیدم... کسی ضمانت سیدروکردکه جای هیچ مخالفتی نبود!مطمئن شدم حتی یک روز کنارش زندگی کنی معنی خوشبختی رومی فهمی!...
توحیاط منتظرم بود به ساعتش اشاره کرد که یعنی زیاد معطل شده! قیافه مظلومی به خودم گرفتم _شرمنده!.نزدیکتراومد شاخه گلی که پشت سرش قایم کرده بودرومقابلم گرفت.ازاین فاصله هرم نفس هاش صورتم رومی سوزوند!.گل روبوکشیدم وگفتم:_غافلگیرم کردی ممنون. نگاه پرمحبتش تاعمق روحم نفوذکرد.قلبم داشت ازجاکنده می شد...
حضرت معصومه من روطلبیده بودامااین زیارت فرق داشت باکسی همسفربودم که عاشقانه دوستش داشتم.خداروشکرمامانم اجازه داد این چندروز روخونه فاطمه خانم بمونم.به مدیرمهد هم زنگ زدم هنوزسرکارنرفته مرخصی گرفتم!!.
به بازوش تکیه دادم نگاهمون به گنبدافتاد نزدیک اذان بودوچه نمازی میشد که به عشقت اقتداکنی من وتوباشیم وخداودرجوارملکوتی بهترین بنده اش.این یعنی اوج سعادت
من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم
چه شبها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم نم: تو را دوست دارم
نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی!
من ای حس مُبهم تو را دوست دارم
قیصرامین پور
ادامه دارد....
@shohada_vamahdawiat
<======💖🌻💖======>
خوشا به حال شما جوانها... - @akhlagh_elahi.mp3
2.53M
🔸 خوشا به حال شما جوانها...
🎙 آیت الله مجتهدی تهرانی(ره)
#انتخابات
#کانالشهداءومهدویت
@shohada_vamahdawiat
<======💖🌻💖======>
🌹سلام مولا جان🌹
❣باز حسرت به دلم ماند و نیامد یارم
❣اوچه کرده است ندانم همه شب بیمارم
❣گر بود صفحه روشن به کتاب عمرم
❣لحظاتی ست که خرج تو شده،ای یارم
❣بس که از وصف تو گفتم همه مشتاق تواند
❣لیک پرسند چگونه است رخ دلدارم
❣کاش تصویر گناهم به دوچشم تو نبود
❣تو به رویم نزده،من خجل از کردارم
❣گر نشانی زتوام بود همه رفت از دست
❣کاروان رفته و من گمشده دیدارم
❣از تو دلگیر شوم گر به سرایم آیی
❣خواب باشم بروی و نکنی بیدارم
❣آرزویم همه این است که در خیمه تو
❣بنگرم از کرمت بنده خدمتکارم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
بِسمِ اللَّهِ الرَّحمَـنِ الرَّحِيمِ
شب از نيمه گذشته بود، در گوشه اى با خداى خويش خلوت كرده بودم و دعاى كميل مى خواندم. در حال و هواى خودم بودم كه تو به سوى من آمدى.
چپيه اى به سر خود انداخته بودى، دست بردى و كتاب دعاى مرا گرفتى. كتاب از دست من افتاد، تو آن را برداشتى و با عصبانيّت شروع به ورق زدن آن نمودى و من در تعجّب از كارِ تو نگاهت مى كردم.
اوّلين بارى بود كه به مدينه آمده بودم و اين اوّلين شب جمعه اى بود كه من مهمان پيامبر بودم و در كنار حرم او نشسته بودم تا با خداى مهربان مناجات نمايم.
تو كتاب دعاى مرا ورق زدى، كتاب "مفاتيح الجنان" را مى گويم، كتابى كوچك كه يكى از دوستانم به من هديه داده بود.
ناگهان ديدم تو صفحاتى از كتاب را گرفتى و آن را پاره نمودى و رو به من كردى و گفتى: تو زيارت عاشورا مى خوانى؟! تو بايد همراه من بيايى!
من چه بايد مى كردم، نگاهى به زيارت عاشورايى نمودم كه تو آن را پاره كرده و بر روى زمين ريخته بودى.
مرا به مكانى كه به قول خودت، مركز "أمر به معروف" بود بردى و ساعتى مرا آنجا نگه داشتى، به من حرف هايى زدى و ناسزا گفتى و با مشت به پهلوى من زدى...
من آن شب سكوت كردم، امّا سكوت من، هزاران حرف داشت. آيا مى خواهى بدانى معناى سكوت آن شب من چه بود؟
به جانِ خودت، آن شب اصلاً زيارت عاشورا نمى خواندم، آن وقت ها، فقط در ماه محرّم، زيارت عاشورا مى خواندم و بس!
من آن شب تصميم گرفتم با زيارت عاشورا بيشتر آشنا شوم، در مورد آن تحقيق كنم و آن را بيشتر بخوانم.
اگر تو آن شب اين كار را نمى كردى، الآن اين كتاب بر روى دست مهربانِ دوستان من نبود.
من ممنون تو هستم، زيرا تو باعث شدى تا نگاهم به زيارت عاشورا تغيير كند.
🌷هر روز باهم صفحه ای از این کتاب رو باهم ورق میزنیم 👇🌷
🌷🌻💝❣
#شهداء_ومهدویت
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
#سلامبرخورشید
#صفحهاول
برخيز! برخيز! به كربلا برو، روز عاشورا در آنجا باش، حسين(ع) را زيارت كن، براى او عزادارى كن.
برخيز، حركت كن، اينجا مانده اى كه چه بشود، تو هم خودت را به اقيانوس مهربانى برسان، به سوى حسين(ع) برو، در كربلا مى توانى دوباره متولّد شوى، مى توانى زنده شوى، برخيز! به كربلا كه برسى، بوى بهشت را مى شنوى، دل تو بار ديگر زنده مى شود، آنجا بهشت خداست.
مى دانم اين سفر، سختى هاى زيادى به همراه دارد، بايد از كار و زندگى جدا شوى، امّا بدان كه هيچ كارى بهتر از زنده كردن دل خودت نيست، دلى كه مرده است، هيچ وقت مزه خوشبختى را احساس نمى كند، تو بايد بار ديگر زنده شوى، برخيز!
آيا مى دانى خدا براى تو ثواب دو هزار حجّ مى نويسد؟
درست شنيدى، سفر كربلا نزد خدا با دو هزار سفر حجّ برابر است.
حقّ دارى تعجّب كنى، آخر چگونه مى شود سفر كربلا با دو هزار سفر حجّ برابرى كند؟
رازى در ميان است، بايد صبر كنى تا آن راز را برايت بگويم، فقط اين قدر بدان كه اگر خونِ حسين(ع) نبود، از اسلام و نماز و حجّ هم چيزى باقى نمانده بود، حتماً شنيده اى كه يزيد مى خواست اسلام را نابود كند، خون حسين(ع)بود كه اسلام را زنده كرد.🌷
آقاى من! سخنى گفتى و دل مرا سوزاندى! مرا در حسرت بزرگى گذاشتى.
مى پرسى: چرا؟
آخر هر كارى بكنم، نمى توانم روز عاشورا در كربلا باشم، به آسانى نمى توانم به كربلا بروم، راه من بسيار دور است، حالا چه كنم، نمى دانم.
افسوس مى خورم، چه كنم؟ حيف شد، من سعادت نداشتم، خدا اين توفيق را به هر كسى نمى دهد كه عاشورا در كربلا باشد.
آرى! من و كجا و اين سعادت كجا!
🌷ادامه دارد
🌻🌷💝❣
#سلامبرخورشید
#زیارتعاشورا
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#نشرحداکثری
#شهداء_ومهدویت
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢شهیدانه
🔹شهيد رحيم حق دوست در سال 1345 در آستانه اشرفيه ديده به جهان گشود .
🔹شهيد گرانقدر در بمباران شيميايي در تاريخ 1366/02/23 در پايگاه زهره وند مجروح گرديد و جانباز 50 درصد ناجا و 70 درصد بنياد شد وي پس از سال ها تحمل مجروحيت عارضه شيميايي سرانجام در تاريخ 1395/11/15 در شهرستان رشت به درجه رفيع شهادت نائل گرديد.
➥ @shohada_vamahdawiat
1_844051481.mp3
3.28M
♨️مهمترین علت گرفتاری در برزخ
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤استاد #فاطمی_نیا
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
#انتخابات
#کانالشهداءومهدویت
@shohada_vamahdawiat
<======💖🌻💖======>