#آسمانیها
آتش بازی
آن شب، همه مهمان عمه بوديم: من، پدر، مادر، مامان بزرگ، آقاجون، خواهر کوچکم و ... . خانه عمه «فاطمه» ام، نزديک فرودگاه است. نمي دانم چقدر از شب گذشته بود که راديو بوق بلندي کشيد و همه گفتند: مقرمز است.» و من نفهميدم که قرمز است. يعني چه؟ بعد، همه تندي رفتيم بيرون. بيرون خيلي تماشايي بود. صداي «شرق شرق» و «گرومپ گرومپ» مي امد و نورهاي رنگارنگي، هوا مي رفتند. من خيلي کيف کردم. اولين باري بود که از اين چيزها مي ديدم. نورها که مثل دانههاي تسبيح بودند، دنبال هم، اين طرف و آن طرف مي رفتند و ضربدر درست مي کردند.
از مامان بزرگم پرسيدم: «امشب، چه خبر شده است؟»
گفت: «مگه نمي داني؟ امشب، تولد حضرت علي است. براي همين هم جشن گرفته اند.»
باز هم آسمان را نگاه کردم. نورها، خيلي قشنگ بودند. گفتم: «مامان بزرگ، مي شود توي جشن تولد من هم، از اينها روشن کنيد؟»
مامان بزرگ برگشت نگاهم کرد و هيچي نگفت. فقط، خنديد.
راوی: نازنین حسین مردی
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
#آسمانیها
باد
وزيدن باد، گاه باعث مي شد صداي حرکت نيروها به دشمن نرسد. اين اثر به هنگام عمليات ها، غافلگيري نيروهاي دشمن را به دنبال داشت. سردار سرلشکر شهيد زين الدين، فرمانده لشکر علي بن ابي طالب، درباره ي امدادهاي غيبي در عمليات خيبر مي گويد: ... مساله ديگه درباره ي امدادهاي غيبي اين که چون قايق هاي ما در شب اول بايستي بدون صدا وارد عمليات مي شدند، دشمن متوجه صداي موتور قايق ها مي شد. لذا وارد شدن به جزيره براي ما مشکل تر مي شد. از آغاز حرکت نيروها، بادي از شرق به غرب، درست در جهتي که نيروهاي ما مي خواستند بروند، به شدت وزيدن گرفت و کمک کرد به نيروهاي ما که مي خواستند به سرعت و به راحتي به نزديک جزاير برسند و بر اثر وزش اين باد، ني ها به هم خورد. و سر و صدا را موجب مي شدند، که دشمن با اين صداها به هيچ وجه متوجه عبور قايق ها نمي شد و اين يکي از امدادهاي غيبي خداوند بود که توانستند با غافلگيري کامل دشمن به جزاير برسيم و نيروهاي ما توانسته وارد عمل شوند.
کتاب عوال فرهنگی دفاع مقدس،ج1،ص 265
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat