eitaa logo
شهداءومهدویت
7.1هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
28 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
امام زمانت را یاری کن و خودت را به گونه ای آماده کن که یاری کننده امام زمانت باشی 🕊🌱 @shohada_vamahdawiat                      
دوستان عزيز سلام طبق قرارمون شب جمعه تا جمعه غروب ختم صلوات داریم 🌹 به نیت سلامتی و ظهور امام زمان عجل الله و پیروزی رزمندگان غزه نجات همه ي مظلومان عالم و شفای مریض ها هدایت و عاقبت بخیری همه جوان ها و همه ی اعضای کانال و حاجت روائی همه ي اعضای کانال و پیروزی رزمندگان اسلام در تمامی جبهه های حق علیه باطل و ثواب صلوات ها هدیه به شهداي کربلا و ۱۴ معصوم، علیه‌السلام ...... 🌺 🌹🌹🌹🌹 تعداد صلوات هاتون رو به آیدی زیر ارسال کنید بسم الله ⤵️⤵️ @Yare_mahdii313
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ❣قسمت پنجاه و چهار ✨زبیده خمیازه کشان آمد و روی کرسی مخصوصش نشست. لباسی بلند و پر از گلدوزی و نگین های رنگارنگ به تن داشت. انگار از خواب برخاسته بود. گوشه دستارش را جلوی صورت زیبای خود گرفت. به آنها اشاره کرد که بنشینند. روی نیمکتی از سنگ یشم نشستند. عتبه مانند سربازی کنار زبیده ایستاد و سر را بالا گرفت. دعبل نتوانست جلوی لبخندش را بگیرد. زبیده به ابوالعتاهیه گفت: خوش آمدی شاعر زشت! هر وقت سروده ای از تو را می خوانم، آرزو می کنم کاش می توانستم چنان ساده و روشن شعر بگویم! به دعبل نگاه کرد. _گاهی با ابونواس می آمدی. این دیگر کیست؟ فرزندت که نمی تواند باشد. شبیه تو نیست. عتبه خندید و با نمک تر به نظر آمد. دهان کوچکی داشت. زبیده به او نگاه تندی کرد. عتبه صاف ایستاد. _ایشان جناب دِعبِل خُزاعی هستند. _همان که رافضی است و سر نترسی دارد؟ _شعرش نیکوست! ترانه ای دارد گرمِ گرم. چند ساعتی بیشتر از سُرایش آن نمی گذرد. به زودی آن را با موسیقی و آوازی استادانه خواهید شنید. دوست داشتم نخستین کسی که آن را می شنود شما باشید بانوی من! به دعبل اشاره کرد. او لوله کاغذ را از جیبش بیرون آورد و باز کرد و ترانه را آرام و آهنگین خواند. زبیده برای رفتن برخاست. عتبه اشک خود را پاک کرد و به دعبل لبخند زد. ابوالعتاهیه منتظر ماند تا پرتوی از آن لبخند به او هم برسد که چنین نشد. تا نگاه عتبه به او برسد، چیزی از آن لبخند نمانده بود. زبیده پیش از رفتن، قدمی جلو آمد. _کسی که بخواهد خود را از دامان برامکه بالا بکشد، از چشم من می افتد. ترانه ات را پسندیدم. اگر موصلی بخواهد در حضور خلیفه، آن را اجرا کند حضور خواهم داشت... نماز عصرم را هنوز نخوانده ام. زبیده با همان سرعتی که آمده بود رفت. عتبه چند گام به دعبل نزدیک شد و از ابوالعتاهیه پرسید: از شاگردان توست؟ او را نشان نداده بودی. هیچ کس نمی تواند حدس بزند چه در آستین داری! با خنده به دعبل گفت: اگر شما دو نفر کنار هم قرار بگیرید، زیبایی و زشتی هر کدامتان بیشتر جلوه خواهد کرد! پوزخندی به ابوالعتاهیه زد و با سرعت رفت تا خود را به بانویش برساند. ابوالعتاهیه آهی سوزناک کشید. _دیدی اش؟ این همان عتبه است که درباره اش گفته ام: ای صاحب چشمان دلفریب! پیش از مرگ به دیدنم بیا و گرنه بگذار پیک مرگ مرا بخواند. _سال ها پیش، وقتی شعرهایت را درباره اش شنیدم، کنجکاو شدم ببینمش. حالا که دیدمش دریافتم حق داشته ای در عشقش بی تاب باشی! _حیف از آن همه شعر که دل سنگ را آب می کرد! نه تنها آن عاشقانه ها، دل او را ذره ای نرم نکرد، بلکه برای آنکه نامش را سر زبان ها انداخته بودم، به خلیفه پیشین شکایت کرد. او دستور داد تا تازیانه ام زدند. عتبه وقتی مرا در آن حال دید، گریه کرد. برایم دل سوزاند؛ اما زمانی که خلیفه به او پیشنهاد کرد تا با من ازدواج کند، سوگند خورد که هرگز با مردی که روزگاری کوزه فروش بوده است زندگی نخواهد کرد. شاید اگر مانند تو زیبا بودم، این ماجرا پایان دیگری یافته بود. ادامه دارد... 🌹 【با ما همراه باشید】👇 💫☆☆☆☆🌸☆☆☆☆💫 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e5
. 🔴 چون خواستی از حضرت ابوالفضل علیه السلام حاجت بخواهی، این چنین بگو... 👇😍 eitaa.com/joinchat/1350369280Cba31a11fa4 . ‌➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 💫جهان پس از مرگ" تجربه مرگ" بسیار زیبا و موثر گذارعااااالی eitaa.com/joinchat/787349625Cc690d32308 💫تلنــــــگر مــذهبـــی eitaa.com/joinchat/1740898305C1b457154a7 💫آیه‌ای که باخواندن آن تمام طلسمات زندگیتون از بین میره! eitaa.com/joinchat/2994601997C52c0bdbc8a 💫شفای نوزاد به شفاعت شهید محسن حججی eitaa.com/joinchat/4128309256Ceb3eab9e2f 💫چگونہ غیبـت نکنیــم!؟ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59 💫ادعیه و اذکار الهی(بسیار تاثــــیرگذار) و نمازهای مستحبی حاجت داری بیا eitaa.com/joinchat/3061055870C0c0fe96038 💫پروفایل و بیو مناسبتی eitaa.com/joinchat/2395799651C5ed5bfd5f1 💫گیاهان آپارتمانی کم نور و پر نور eitaa.com/joinchat/1435238543Cef0113d163 💫تـِم ایتـا وَ تـِم مناسبتـی eitaa.com/joinchat/1495728544Cfc5c84405c 💫ذکرهای ‌گره گشا تعبیر خواب eitaa.com/joinchat/1562050661Ca783c7a21d 💫میشه با بی نماز ازدواج کنیم؟ عواقبش چیه ؟ مهم!! eitaa.com/joinchat/3560439879C0e9ded2d08 💫کانال صوتی دلنشین نهج البلاغه " شرح روزی یک حکمت عاااالیه eitaa.com/joinchat/2855665682Cc04673bf9f 💫ذکربسیارمهمی که آیت الله بهجت 《برای‌حل‌مشکلات‌بزرگ‌سفارش‌می‌کرد۰۰۰》 eitaa.com/joinchat/711917615C57c733ee60 💫استوری مناسبتی و مذهبی eitaa.com/joinchat/2560098398Cacc4602d2d 💫روزهای قمر در عقرب بهمن و اسفند eitaa.com/joinchat/3681681410C3e9cfb4859 ‌➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ مخصوص تازه_عروسا👰وخانومای خلاق وهنردوست😍 همه جور ایده وترفندداره😉 https://eitaa.com/joinchat/2653553335C414f33e45f بیا و های خانه داری رو یادبگیر🏃 ➖➖➖ 🔷🔶🔹🔸🔷🔶 ➖➖➖ 12 بهمن ماه؛ @Listi_Baneri_110
♦️‌سلام امام زمانم 🔹‌ای رونق ندبه های آدینه بیا 🔹ای مرهم دردهای دیرینه بیا... 🔹‌تا اینکه به ما شب زدگان نور رسد 🔹یک جمعه تو باچراغ و آیینه بیا... 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 🌹 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ❣قسمت پنجاه و پنج ✨موصلی کاغذ را خواند و با شادی فراوانی که غیرقابل پیش بینی بود، دعبل را در آغوش کشید. _درود بر تو فرزند! ممنونم! مدت هاست به دنبال همچو شعری بوده ام. سال ها پیش، آن هنگام که در ری موسیقی می آموختم، قطعه ای شنیدم که مو بر اندامم راست کرد! با خودم فکر کردم که اگر آن قطعه با هم نوازی ده ها ساز اجرا شود، چه تاثیر شگرفی خواهد داشت. دوست داشتم چنین آهنگی بدون کلام نباشد. همیشه دنبال ترانه مناسبی می گشتم. امشب آن را یافتم. همین است که تو سروده ای. مثل یک معجزه یا مکاشفه است! بالاخره یافتمش. دعبل را کنار خود، روی نیمکت سنگی نشاند و دست خود را به سوی بلندای عمارت باز کرد. _خوب گوش کن! کار به این ترتیب است: موسیقی در اوج، با نواختن گروهی از سازهای بادی و زهی و زخمه ای، آغاز می شود و در لحظه ای فرود می آید. دفی به تنهایی آن را پی می گیرد. حالاست که من به آرامی و سنگینی حزن انگیزی می خوانم: ای ماه که در بلندترین اتاق قصر ساکنی... و دوباره موسیقی در لحظه ای اوج می گیرد و به آواز من پاسخ کوبنده ای می دهد. انگار آواز به ملایمت، چیزی می طلبد و موسیقی بر او می تازد و از خود می راند. شام را در همان باغ خوردند. به آلاچیق رفتند. خدمتکاران از قبل فرشی انداخته و پشتی هایی گذاشته بودند. در کوتاه ترین زمان سفره پهن شد و انواع غذا و نوشیدنی بر آن چیده شد. هوا دلپذیر بود. دعبل به پشتی لم داد. گذاشت تا کنیزی جامش را پر کند. اندیشید: پس بهشت دیگر چگونه است؟ به خود پاسخ داد: بهشت جایی است که او نیز باشد. موصلی دو نوع خورش را به او معرفی کرد و از مراحل آماده کردنش گفت. دعبل از آنها خورد. عالی بودند. موصلی به خلاف دعبل و ابوالعتاهیه کم خورد و کم نوشید. فکرش به ترانه بود. سفره به همان سرعتی که پهن شده بود، جمع شد. پنجاه نوازنده از زن و مرد، دورتادور، روی دیواره آلاچیق نشستند. آنها طنبور و رُباب و دف در دست داشتند. موصلی تلاش کرد آنچه را در ذهن داشت به آن گروه که زبده ترین شاگردانش بودند تفهیم کند. کار آسانی نبود. کم کم عصبانی شد و به یکی از شاگردان که خواسته او را درک نکرده و خارج نواخته بود، یک پس گردنی زد. _حتی اگر لازم شود به شلاق تان می بندم. اول باید بفهمید من چه می خواهم. رُس سازها را بکشید. باید به ناله درآیند و زار بزنند. چنان اوجی می خواهم که کسی باور نکند از این سازهای کوچولو برمی خیزد! باید در همان لحظه اول، مو بر تن شنونده راست کند.چنین نکند، شکست خورده ایم. آماده باشید! دوباره شروع می کنیم. نگاه تان به حرکات دست من باشد. ادامه دارد... 🌹 【با ما همراه باشید】👇 💫☆☆☆☆🌸☆☆☆☆💫 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e5
. ✨شعبان آمد، ماه رسول الله نسیم رحمت وزید، درهای آسمان به روی بندگان گشوده شد. 💕 این ماه، ماه توبه و استغفار است، ماه شفاعت و بخشش، ماه نور و رحمت. 🤲 🌀در ماه هر نفس، تسبیح است و هر نگاه، دعا. ماه رهایی از غم‌ها و رسیدن به آرامش. ✨ در ماه شعبان المعظم دعاها به اجابت نزدیک‌تر است، پس دست‌ها را به سوی آسمان بلند کنیم و حاجات خود را از خدا بخواهیم. «اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج» .
🌺🌺🌺🌺🌺🌺 ❣آهن آبدیده را زنگ عوض نمی کند / چهره انقلاب را جنگ عوض نمی کند ❣به دشمن علی بگو به کوری دو چشمتان / پیرو خط رهبری رنگ عوض نمی کند . . . 💫دهه فجر بر همه شما بزرگواران مبارک. @shohada_vamahdawiat
🎊فکر کردی یه جاروبرقی میکشی 👗👚لباساتم میندازی لباسشویی شدی خانوم خونه دار؟! 😒😏بیا تواین کانال ببین خونه داری یعنی چی🤗 👇 https://eitaa.com/joinchat/2653553335C414f33e45f خانمای خانه داربیان اینجاترفندهای سه سوته یادبگیرن،خانومای باسلیقه عضون👆 ‌➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🍏روزهای قمر در عقرب بهمن و اسفند eitaa.com/joinchat/3681681410C3e9cfb4859 🍏استوری مناسبتی و مذهبی eitaa.com/joinchat/2560098398Cacc4602d2d 🍏شیخ_نخودکی یک کلید برای3مشکل‌بزرگ eitaa.com/joinchat/711917615C57c733ee60 🍏کانال خاص نهج البلاغه «"صوت دلنشین نهج البلاغه"» شرح روزی یک حکمت" عااالیه eitaa.com/joinchat/2855665682Cc04673bf9f 🍏با بی نماز ازدواج کنیم؟عواقبش چیه منتظری خواستگارت رو بعدا تغییربدی؟مهم!! eitaa.com/joinchat/3560439879C0e9ded2d08 🍏ادعیه عارفانه واذکار(بسیارتاثیرگذار) و نمازهای مستحبی حاجت داری بیا eitaa.com/joinchat/3061055870C0c0fe96038 🍏تـِم گـوگـولی وَ تـِم مناسبتـی eitaa.com/joinchat/1495728544Cfc5c84405c 🍏پروفایل و بیو مناسبتی eitaa.com/joinchat/2395799651C5ed5bfd5f1 🍏بنیاد طبی طه، عطاری آنلاین، مرکز تولید روغن کرمانشاهی، ارسال به کل کشور eitaa.com/joinchat/577569135C44fdde039f 🍏ذکرهای ‌گره گشا تعبیر خواب eitaa.com/joinchat/1562050661Ca783c7a21d 🍏پنج نفر کـــه شیطان را بیچاره کرده اند!!! eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59 🍏وارد کانالی بشید که شهدا ازتون دست گیری کنند (شهدایی شوید) eitaa.com/joinchat/4128309256Ceb3eab9e2f 🍏آیه‌ای که باخواندن آن تمام طلسمات زندگیتون از بین میره! eitaa.com/joinchat/2994601997C52c0bdbc8a 🍏تلنــــــگر مــذهبـــی eitaa.com/joinchat/1740898305C1b457154a7 🍏زندگی پس از مرگ «تجربه مرگ» بسیار زیبا و موثر گذارعااااالی/صوت های کامل eitaa.com/joinchat/787349625Cc690d32308 🍏احکام زناشویی"اتـاق_خـواب"_«بدون سانسور»احکام خاص بانوان پرسش درگروه eitaa.com/joinchat/2371223552Ca5be77fd53 ‌➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌷 شهیدی که قول داده است زائرانش را کند! حاجتمندان دقت کنید....👇 eitaa.com/joinchat/1350369280Cba31a11fa4 کانال مـــدافعان حرم☝️😍 ➖➖➖ 🔷🔶🔹🔸🔷🔶 ➖➖➖ 13 بهمن ماه؛ @Listi_Baneri_110
﷽❣ ❣﷽ 🌼 تو بیا تا گره از کار دلم وا گردد 🍃 سبب وصل به دلدار مهیا گردد 🌼 دمد از خاک، گل و سبزه به یُمن قدمت 🍃 آسمان آبی و خوشرنگ چو دریا گردد 🌼 چشمها منزل خورشید جمال تو شود 🍃 عالمی خیره به تو ،غرق تماشا گردد 🌼 یوسف خویش به نسیان بسپارد یعقوب 🍃 غرق در حُسن رخ یوسف زهرا گردد 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 🌹 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ❣قسمت پنجاه و شش ✨موصلی دست لرزانش را که بالا برده بود، ناگهان پایین آورد و پیچ و تاب داد. ده ها ساز با هم به صدا در آمدند. تقریبا تمام کسانی که در عمارت بودند بیرون ریخته بودند و از روی پله ها تماشا می کردند. از او خبری نبود. به ابوالعتاهیه گفت: فرصت خوبی است که بروم و سلما را ببینم. ابوالعتاهیه دستش را گرفت. _گوش کن! دعبل دستش را کَند و آرام خود را از آن جمع بیرون کشید. بدون آنکه جلب توجه کند از پله ها بالا رفت، از در گذشت. دو نگهبان کنار در، جلویش را نگرفتند. وارد عمارت شد. جز چند خدمتکار کسی آنجا نبود. از پله های دو طبقه بالا دوید. برایش مهم نبود که موصلی راز او را بفهمد. تنها به دیدن زلفا می اندیشید. دیگر تحمل نداشت. بدش می آمد که چنان بی تاب بود؛ ولی همچنان از پله ها بالا می رفت. انگار جانش داشت به لب می رسید و دیدن زلفا، نوش دارویش بود. انگار ته دریا بود و می خواست برای نفس کشیدن، خود را به سطح آب برساند. پیش از آنکه از طبقه سوم سر درآورد، چند نگهبان و مهتر آنها را در پاگرد پله ها، مقابل خود دید. خشکش زد. آنها گویی همه چیز را پیش بینی کرده بودند. مهتر با احترام گفت: بازگردید! گلوی دعبل خشک شده بود. باز هوشیاری درستی نداشت. _کاری با کسی ندارم. فقط می خواهم لحظه ای او را ببینم. _بازگردید! دعبل سر تکان داد. _نه. از جلوی رویم دور شوید! تنها چند جمله باید با او حرف بزنم. همین. اولین کسی که دستش به من برسد، گردنش را می شکنم! _از جناب موصلی اجازه بگیرید. بدون اجازه ایشان امکان ندارد. شما میهمان محترمی هستید. چنین کاری در شأن شما نیست. دعبل فریاد کشید: اگر صدایم را می شنوی گوش کن! می خواستم ببینمت؛ اما نمی گذارند. دلم می خواهد تو را از اینجا نجات بدهم؛ ولی نمی توانم. همه از سرسختی و مقاومت تو حرف می زنند. تو برای من الهام بخشی! نمی دانم این ماجرا به کجا می کشد. آرزو می کنم نتوانند اراده ات را درهم بشکنند! می بینمت همسفر. ادامه دارد... 🌹 【با ما همراه باشید】👇 💫☆☆☆☆🌸☆☆☆☆💫 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e5