eitaa logo
شهدای چرمهین
92 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
513 ویدیو
122 فایل
حاج حسین یکتا: آتش به اختیار یعنی جشن ترفیع رتبه‌ی افسران جنگ نرم. وقتی فرمانده علَم را دست جوانان و جناح مؤمن انقلابی می‌دهد، یعنی این جوان لیاقت علَم‌داری دارد.
مشاهده در ایتا
دانلود
📷 سلفی جو بایدن با جیسون رضاییان جاسوس CIA در ایران ‏🔸 وقتی می گوییم سگ های زرد دموکرات، از شغال های جمهوری خواه بدترند، یعنی همین تصویر! 🔸 سریال ‎ را که یادتان هست؟! در مورد جاسوسی بود به نام جیسون رضاییان.. 🔸 یعنی همین کسی که با جو بایدن عکس سلفی می‌گیرد! 🔸 این روزها، بیش از همیشه مراقب گاندوها و گاندو پرورها باشید!
♡•• همیشه کاری کن اگه خدا تو رو دید خوشش بیاد نه مردم... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
31.doc
30.7K
🌀نسخه word 🔰 سوال 31 ✅ موضوع: چرا برای تشریح جایگاه راهبردی انقلاب که امید آفرینی هست برای اذهان عمومی و خصوصا جوانان چاره اندیشی نشده است ؟ 🆔 https://sapp.ir/meyar.pb 🆔 eitaa.com/meyarpb 🆔https://rubika.ir/meyar_pb
4_6033013747486820428.mp3
1.57M
✅ "نقشه راه" 💬سلسله سخنرانی های موضوعی ❇️ با محوریت بیانیه گام دوم انقلاب 💢موضوع: استقلال و آزادی 🇮🇷دکتر سید جلال حسینی/ کارشناس مسائل سیاسی 🆔 https://sapp.ir/meyar.pb 🆔 eitaa.com/meyarpb 🆔https://rubika.ir/meyar_pb
1.mp3
1.29M
🌀 قسمت اول 🌀معرفی و کلیات کتاب روش و الگوی تحلیلی رهبر معظم انقلاب از پدیده های سیاسی از زبان نویسنده: دکتر 💢ادامه دارد... ┄┅┅┅┅❀🌺❀┅┅┅┅┄ 🆔 https://sapp.ir/meyar.pb 🆔 eitaa.com/meyarpb 🆔https://rubika.ir/meyar_pb
سناریو سازی غرب زده ها.... *پلن اول:* قریب به ۸ماه مواد اولیه کارخانجات و کالاهای اساسی در گمرکات کشور دپو می شود و وزارت صمت و جهاد کشاورزی و سازمان گمرک هرکدام قصورات و کوتاهی ها در ترخیص مایحتاج مردم را گردن هم می اندازند. *پلن دوم:* کلیه کالاهای اساسی از خوراکی و ... دچار گرانی سرسام آور می شوند و ارزش پول ملی به طور بی سابقه کاهش پیدا می کند. *پلن سوم:* نارضایتی عمومی به اوج می رسد و حکومت در پایین ترین سطح مقبولیت عمومی قرار می گیرد. *پلن چهارم:* توجهات به سمت انتخابات ریاست جمهوری آمریکا گسیل داده می شود و چاره حل مشکلات مردم ایران را در گرو رای آوری *بایدن* آمریکایی معرفی می کنند. *پلن پنجم:* همزمان با انتخابات آمریکا ، مسئولان دولتی ایران جلساتی جهت ترخیص کالاهای اساسی دپو شده در گمرکات می گیرند و فورا ترخیص کالاها در دستور کار قرار می گیرد و به مرحله عمل می رسد. *پلن ششم:* *بایدن* رئیس جمهور آمریکا می شود و همزمان به دلیل ترخیص کالاهای اساسی مردم ایران در گمرکات کشور توسط مسئولان دولتی ، گرانی های بی سابقه و تورم سرسام آور اجناس و دلار و سکه و خودرو و... کاهش شدید پیدا می کند. *پلن هفتم:* رسانه های زنجیره ای بر طبق وظایف محوله ، اینگونه القامی کنند که کاهش قیمت ها مربوط به حضور *بایدن* بعنوان ریاست جمهور آمریکاست . *پلن آخر:* به مردم القا می کنند سال ۱۴۰۰ باید کسی رییس جمهور ایران باشد که تندرو و چالشی نباشد و بتواند با رییس جمهور آمریکا تعامل سازنده داشته باشد وگرنه دوباره قیمت ها افزایش می یابد . *آیا باز مردم ایران فریب این خواب های دیده شده را می خورند یا عاقلانه ، نقشه های شوم غربزدگان را خنثی می کنند؟؟؟*
قاتل حاج قاسم یک شخص نیست ،یک تمدن است؛ جنگ ،جنگ تمدن هاست!
🔴 اینجور مسئول می‌خوایم
▪️ / جوبایدن کیست؟ @Fars_Plus
💠امام علی(ع): وفادارى با بى‌وفايان، بى‌وفايى با خداست و بى‌وفايى با بى‌وفايان، وفادارى با خداست. نهج‌البلاغه، حکمت ۲۵۹ 🗓اوقات شرعی و تقویم امروز سه‌شنبه: ۲۰ آبان ۱۳۹۹ ۲۴ ربیع‌الاول ۱۴۴۲ ۱۰ نوامبر ۲۰۲۰
⭕️ کسایی هستن که قیمت طلا و دلارو عمدا بالا نگه داشتن ارزش پول ملی رو به خاک و خون کشیدن اجناس تو گمرک خراب شدن ولی اجازه ترخیص ندادن مردمو زیر بار فشار اقتصادی لِه کردن و هزارتا خیانت دیگه فقط برای اینکه دوباره بشینن سر میز مذاکره و با کدخداشون ببندن...
اخیرا نخست وزیر انگلستان، با اعلام اجرای طرح اینترنت خانواده پسند گفت که با هدف صیانت از حقوق مردم کشورش، فیلترینگ را گسترده تر اعمال خواهد کرد. بعد از دولت بریتانیا، دولت های »ایسلند«، »سوئد« و »دانمارک« نیز رسما اعلام کردند همان رویه را اعمال خواهند کرد. طرح محدودیت بیشتر برای سایت های غیراخلاقی در پارلمان »آلمان« بدون حتی یک رأی مخالف، به تصویب نمایندگان همه جناح ها رسید.
‏امروز روز شهادت شهید طهرانی مقدم هست. این جمله طلایی ایشون رو باید در سردر همه ادارات و ارگانهای کشور نوشت: «فقط انسان‌های ضعیف به اندازه امکاناتشان کار می کنند».
💢دست‌هایش را دور موشک حلقه کرد و صورتش را چسباند به سردی موشک. + خدایا تو شاهدی که ما نمی‌خواهیم مردم عراق رو بکشیم. ما می‌خواهیم شقی‌ترین مردی که روی زمینِ تو می‌شناسیم رو از بین ببریم. خودت این موشک رو توی فرق سر صدام بزن. بخشی از کتاب «خط مقدم» +مَهدی سُلیمانی+
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به یاد تمامی شهدای مدافع حرم ومدافع حریم ولایت 🔰حوزه مقاومت بسیج شهدای شهر چرمهین
هدایت شده از ثامن لنجان
‏مجلس ۱ طرح داده به دولت که تراکنش های بانکی با مبلغ زیاد، افزایش پیدا کنه و پول حاصل از اون رو کالای اساسی بدن به فقرا، دولت قبول نکرده و گفته دست تو جیب مردم نکنید! 🔺بعد چند وقت خود دولت (بانک مرکزی) درصد خودش از تراکنش بانکی رو برا فقیر و غنی برده بالا و پولو گذاشته تو جیب خودش!😳 زیبا نیست!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نماهنگ | مجرم اصلی 🔻حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «هم مرکز تولید فکر درست کردند، هم جریانهای تروریستی را به وجود آوردند، هم عناصری را که نمیدانستند و نمیخواستند وارد این بازی بشوند، به طور غافل و نادانسته وارد جریان کردند، عصبانی‌شان کردند، وادار کردند که اینها به همدیگر بدگویی کنند؛ شما ناگهان می‌بینید که مثلاً فرض کنید در فلان کشور همسایه‌ی ما یک [شخص] منبری، میرود روی منبر و به مقدّسات آن فرقه‌ی دیگر اهانت میکند، بعد پایین می‌آید، میرود در سفارت انگلیس پناهنده میشود؛ این چیزی است که اتّفاق افتاده، تازه هم اتّفاق افتاده و از این قبیل کارها زیاد است؛ یعنی کم نیست. افراد را وادار میکنند که مردم را عصبانی کنند، مخاطبین را عصبانی کنند، به جان هم بیندازند. خب اینها که صریحاً گفتند که آنها این [کارها] را انجام داده‌اند. منتها من این را میخواهم بگویم که برخی از دولتهای این منطقه که پشتیبانی‌های مالی را به عهده گرفته‌اند، گناهشان از آحادی که وابسته به این گروه‌ها شده‌اند، بیشتر است؛ یعنی آن کسی که از فلان گوشه‌ی دنیای اسلام از روی تعصّب دینی و همراه با جهالت می‌آید و جزو این گروه تروریستی میشود، گناهش کمتر از آن رئیس و آن مسئول و آن پادشاهی است که پول میدهد و اینها را راه می‌اندازد و تسلیحات برایشان فراهم میکند و مانند اینها. البتّه جرم اصلی مربوط به آمریکایی‌ها است؛ واقعاً این جور است. 🔻 در قضیّه‌ی جریانهای تکفیری در این منطقه، جرم اصلی را آمریکایی‌ها کردند و سعودی‌ها که دنبالشان بودند؛ سعودی‌ها هم به اینها پول دادند، کمک کردند و پشتیبانی کردند.» ۱۳۹۹/۰۸/۱۳ 💻 @Khamenei_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 در راهِ خدا شکست نیست! 🎙به روایت: حاج حسین یکتا
ات فوق بر روی مسئله تکلیف تکیه کرده‌اند. و تکلیف نیز گرچه از مقصود دور نیست، اما کافی به نظر نمی‌رسد، چرا که به گفته علامه طباطبایی «تکلیف مقدمه رسیدن به ولایت الهیه، و رسیدن به صفت کامله است. آنچه عرضه شد حقیقی و مطلوب به نفس است، یعنی خودش مطلوب و مورد نظر است، نه اینکه مقدمه برای او مطلوب باشد، و آن همان ولایت الهیه است.» (4) در واقع منظور از امانت همان ولایت الهیه است. یعنی اگر انسان ولایت و سرپرستی خدا را بپذیرد و به دنبال آن تن به بندگی خدا بدهد، به کمال وجودی خود خواهد رسید. اگر انسان خدا را درست بشناسد و تن به بندگی و عبادت خدا دهد و در این رابطه همه فرامین الهی را انجام دهد به کمال خواهد رسید. با این بیان تمام اموری که در تفسیر امانت گفته شده است در این معنا جمع می‌شود چه آنکه لازمه نیل به مقام کمال که همان ولایت الهیه است هم برخورداری از «عقل» و «اختیار» است و هم «معرفت خدا» و «التزام به تکالیف الهی» که مقدمه نیل به کمال است. وفای به عهد و حفظ امانت‌های مردمی و حفاظت از اعضاء و جوارح وجودی خود از دیگر لوازم نیل به تعالی و کمال است. اینکه آیه می‌گوید در میان همه موجودات عالم آفرینش فقط انسان می‌تواند حامل این بار امانت باشد، منظور این است که فقط انسان استعداد و توانایی آن را دارد که ولایت خدا را بپذیرد و در نتیجه به تکالیفی که مقدمه رسیدن به کمال است تن در دهد و گرنه دیگر موجودات جهان هستی استعداد آن را ندارند تا این ولایت را پذیرا شوند و مراد از امتناع آن‌ها از حمل امانت الهی و ترس از آن نیز همین عدم توانایی و نداشتن استعداد وجودی است. منظور از ظلوم و جهول هم که انسان متصف به آن شده این است که اگر انسان غفلت کند به جهت این دو عامل، امانت الهی را نادیده خواهد گرفت. به بیان دیگر آیه می‌خواهد انسان را به طبیعت اولیه‌اش آگاه سازد، چرا که در نهاد انسان زمینه ظلم و جهل وجود دارد و اگر انسان مراقب نباشد امانتی را که به او سپرده شده است، از دست خواهد داد. بنابراین وصف انسان به دو خصیصه «ظلوم» و «جهول» بودن نشانگر این معناست که در وجود انسان هم زمینه ظلم وجود دارد و هم زمینه جهل. به عبارت دیگر هر چند انسان از آن چنان استعداد مثبتی برخوردار است که می‌تواند امانت الهی را حمل کند، ولی به خاطر برخورداری از استعدادهای منفی چون «ظالم» و «جهل» ممکن است در پذیرش امانت خیانت کند. چنان که به دنبال آیه فوق، آیه دیگری آمده است که به این معنا اشاره نموده است. لِیعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِكِینَ وَالْمُشْرِكَاتِ وَیتُوبَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا؛ تا عذاب كند مردان و زنان منافق، و مردان و زنان مشرک را، و بر مردان و زنان مؤمن ببخشاید و خداوند آمرزگار رحیم است. (احزاب 73) آیه فوق می‌خواهد فرق میان مؤمن و مشرک و منافق را بیان کند. به این بیان که اگر کسی امانت الهی را- که همان پذیرش ولایت و التزام به تکالیف شرعی است- قبول کند مؤمن است و اگر آنرا نپذیرد مشرک است و اگر هم ادعای پذیرش آن را به ظاهر بنماید، ولی در باطن ملتزم به آن نباشد منافق نامیده می‌شود. بنابراین مؤمن کسی است که امانت الهی را هم به زبان و هم به جان و دل می‌پذیرد و منافق فردی است که به زبان ادعا می‌کند که من ولایت الهی را پذیرفته‌ام ولی در عمل ملتزم به آن نیست. پس منافق موجودی است که به این امانت خیانت می‌کند، اما خیانت خود را به زبان جاری نمی‌سازد. و چون این خیانت از نظرها پنهان است و خطرش نیز از خطر مشرک که خیانت خود را اظهار می‌کند بیشتر است، قرآن در ابتدا از مردان و زنان منافق سخن می‌گوید و سپس از مشرکان. اما مؤمن از آنجا که گام به سوی خدا بر می‌دارد و به این امانت خیانت نمی‌کند، خدا ولایت امور او را به عهده می‌گیرد. و او را به سوی خود هدایت می‌کند و ظلم و جهلش را به وسیله ایمان و عمل صالح به عدل و علم مبدل می‌سازد. پس منافقان و مشرکان چون نمی‌خواهند به سوی خدا گام بردارند تا خداوند سرپرستی امور آن‌ها را به عهده گیرد، یعنی چون به امانت الهی خیانت می‌کنند افرادی ظلوم و جهول به شمار می‌روند. انسان و تسخیر موجودات جهان آفرینش انسان از دیدگاه قرآن از ان چنان ارزش و مقامی برخوردار است که به فرمان خداوند همه موجودات جهان آفرینش مسخر او هستند. و خدا نیز انسان را به گونه‌ای آفریده است که بتواند همه نیروهای طبیعت را تسخیر کند و از آن‌ها به نفع خود استفاده کند. انسان به یاری نیروهای خدادادیش می‌تواند نهرها را به تسخیر درآورد. ماه و خورشید را به تسخیر خود درآورد. زمین و آسمان را مسخر خود سازد و از آن‌ها استفاده کند. اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَكُمْ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِی فِی الْبَحْر
آن اشاره کرده است. از نظر قرآن به این علت انسان به مقام جانشینی خدا بر روی زمین انتخاب شده که خداوند به او اسماء را آموخته است. خداوند قبل از آنکه انسان را به مقام خلیفه اللهی برساند به فرشتگان اعلام می‌دارد که جانشین و سرپرستی برای زمین قرار خواهم داد. در این هنگام فرشتگان که وضع آینده انسان را می‌دانستند از خداوند سؤال می‌کنند آیا فردی را که خونریزی خواهد کرد به این مقام می‌رسانی؟ مگر نه این است که هدف خلقت حمد و تسبیح و عبودیت است و ما نیز عهده‌دار چنین وظیفه‌ای هستیم. پس چه علتی موجب شده تا انسان به چنین مقامی نایل آید؟ خداوند در پاسخ آن‌ها می‌گوید: آنچه را که من می‌دانم شما نمی‌دانید. چون به انسان علم اسماء آموخته شده است. وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یفْسِدُ فِیهَا وَیسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ. وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِینَ. قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَكِیمُ؛ و هنگامی که پروردگار تو به ملائکه گفت: من می‌خواهم در زمین خلیفه‌ای قرار دهم. (فرشتگان) گفتند: آیا کسی را در زمین قرار می‌دهی که فساد و خونریزی می‌کند؟ (در حالی که) ما تسبیح و حمد تو را به جا می‌آوریم و تو را تقدیس می‌کنیم. (خداوند) گفت: من حقایقی را می‌دانم که شما نمی‌دانید. و (خداوند) علم اسماء را همگی به آدم آموخت، سپس آن‌ها را به فرشتگان عرضه کرد و گفت اگر راست می‌گویید مرا به اسم‌های اینان آگاه سازید. (فرشتگان) گفتند: منزهی تو، ما جز آنچه را که به ما تعلیم داده‌ای نمی‌دانیم. تو دانا و حکیم هستی. (بقره 30-32) همان‌گونه که ملاحظه می‌شود خداوند چیزی را به انسان آموخته است که ملائکه از آن بی‌بهره‌اند. حال ببینیم منظور از اسماء چیست که آموختن آن به انسان موجب برتری انسان بر فرشتگان شده است؟ تعلیم اسماء عبارت است از علم اسرارآفرینش، خداوند علمی را به انسان آموخته است تا به وسیله آن بتواند از امور مادی و معنوی آگاه گردد؛ موجودات را بشناسد؛ فلسفه و اسرار موجودات مختلف جهان آفرینش را درک کند. خداوند به انسان استعداد آن را داده است تا بتواند حقایق را بشناسد و آن‌ها را نامگذاری کند و آنچه را که شناخته به نسل‌های بعد از خود ارائه دهد. خداوند به انسان آن چنان استعدادی داده تا خود را بشناسد، از اسرار وجود خود آگاه گردد، نیروهای نهفته درون خود را بیدار سازد و آن‌ها را در جهت هدف خلقت خویش بارور و شکوفا سازد. سجده فرشتگان بر انسان یکی دیگر از نشانه‌های ارزش انسان در قرآن این است که خداوند به ملائکه دستور می‌دهد تا انسان را سجده کنند. وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِینَ؛ و هنگامی که به ملائکه گفتیم برای آدم سجده کنید پس همه آن‌ها سجده کردند، جز ابلیس که تکبر ورزید و از کافران بود. (بقره 34) این آیه نه تنها ارزش والا و مقام متعالی انسان را می‌رساند، بلکه به گفته برتری انسان بر ملائکه را نیز می‌رساند، چرا که اگر انسان موجودی کامل‌تر از ملائکه و افضل بر آن‌ها نباشد صحیح نیست که وجود کامل وجود ناقص را سجده کند. البته این نکته را باید در نظر داشت که فرشتگان سجده پرستش بر انسان نکردند، چرا که سجده پرستش تنها مخصوص خداست و سجده آن‌ها بر انسان به معنای تواضع و تکریم مقام انسان بوده است. کرامت ذاتی انسان از دیدگاه قرآن، انسان موجودی است که خداوند او را گرامی داشته و به او استعدادهایی داده است تا به واسطه آن بر بسیاری از مخلوقات برتری پیدا کند. وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا؛ ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم و او را در خشکی و دریا به حرکت درآوردیم و به آن‌ها از روزی‌های پاکیزه بخشیدیم و بر بسیاری از مخلوقات خود او را برتری دادیم. (اسری 70) آیه فوق می‌گوید که خداوند بر نوع بشر منت نهاده و به او دو چیز اعطاء کرده است: یکی کرامت و دیگری برتری بر بسیاری از مخلوقات. منظور از تکریم انسان اعطای خصوصیاتی به انسان است که در دیگران نیست و مراد از تفضیل و برتری نیز اعطای خصوصیاتی به انسان است که انسان با آن در دیگران شریک است، ولی انسان به نحوه اکمل از آن برخوردار است. علامه طباطبایی در این باره چنین می‌گوید: «مقصود از تکریم اختصاص دادن به عنایت و شرافت دادن به خصوصیتی است که در دیگران نباشد، و با همین خصوصیت است که معنای تکریم با تفضیل فرق پید
2) وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِیبْلُوَكُمْ أَیكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا؛ او کسی است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید و عرش او بر روی آب بود تا شما را بیازماید که کدامتان نیکو کارتر هستید. (هود 7) آیا ارزش انسان برتر از ملائکه است؟ در بحث از ارزش انسان این سؤال مطرح است که آیا انسان بر ملائکه برتری دارد یا نه؟ آیا انسان برتری ذاتی بر ملائکه دارد یا نه؟ و اساساً آیا می‌توان یک نوع برتری برای انسان نسبت به ملائکه قایل شد یا نه؟ جمعی معتقدند که چون انسان دارای نیروی اراده و اختیار است و به ناگزیر هم می‌تواند اطاعت خدا را بکند و هم از اطاعت او سرباز زند پس انسان افضل بر ملائکه است. به بیان دیگر چون ملائکه موجوداتی مختار نبوده و نمی‌توانند از اطاعت خدا سرباز زنند، یعنی مجبور به اطاعت هستند و اطاعت اجباری نیز ارزش ندارد، پس مقام ملائکه از انسان پایین‌تر است. این نظر که بسیار شنیده می‌شود مورد پذیرش قرآن نیست، چرا که اگر این گونه باشد باید قرآن ارزشی برای اطاعت ملائکه قایل نباشد. در حالی که قرآن ملائکه را مقرب درگاه خود دانسته و آن‌ها را حاملان عرش و واسطه در رزق می‌داند. لَنْ یسْتَنْكِفَ الْمَسِیحُ أَنْ یكُونَ عَبْدًا لِلَّهِ وَلَا الْمَلَائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ؛ نه مسیح و نه ملائکه مقرب از اینکه بنده خدا باشند سرباز نمی‌زنند. (نساء 172) وَتَرَى الْمَلَائِكَةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ؛ ملائكه را می‌بینی که از اطراف عرش می‌گذرند و پروردگارشان را با حمد تسبیح می‌کنند. (زمر 75) فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا؛ ملائکه تدبیرکننده امورند. (نازعات 5) الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا، حمد خدایى را که آسمان‌ها و زمین را آفرید و ملائکه را رسولان قرارداد. (فاطر 1) وَهُمْ مِنْ خَشْیتِهِ مُشْفِقُونَ؛ و آن‌ها همواره از خشیت خداوند هراسان هستند. (انبیاء 28) به اعتقاد علامه طباطبایی ملاک ارزش و فضیلت تنها نیروی اختیار نیست، یعنی این گونه نیست که چون انسان می‌تواند هم معصیت کند و هم اطاعت و هرگاه معصیت نکند و اطاعت امر خدا را کند افضل است، بلکه ملاک ارزش در خلوص و عبودیت است. و چون ملائکه از نظر ذاتی دارای شرافت وجودی هستند، یعنی در عبادت از خود خلوص نشان می‌دهند و عباداتشان مانند عبادات انسان دستخوش شرک نمی‌شود برتری ذاتی دارند. «حق این است که صرف امکان فعل و ترک آن و اینکه انسان به طور مساوی به آن دو قدرت دارد، به خودی خود ملاک فضیلت و برتری طاعت نیست. بلکه برتری طاعت بشر به این است که از صفای درون و حسن سریره او حکایت کند، و دلیل این مطلب نیز این است که طاعت فردی که می‌دانیم از زشتی باطن و پلیدی درون برخوردار است ارزشی ندارد، هرچند چنین فردی در تصفیه عمل منتها درجه کوشش را کرده باشد، مانند اطاعت منافق و آن‌ها که به بیماری قلب گرفتارند. عمل این افراد در نزد خدا حبط است و خداوند حسناتشان را نیز از کارنامه اعمالشان محو می‌کند، پس ملاک ارزش و فضیلت و طاعت، صفای نفس فرد مطیع است که مشتاق جمال ذات الهی بوده و در عبودیت دارای خلوص است، و همین خلوص در عبادت است که او را از معصیت به سوی طاعت می‌کشاند، و وادارش می‌سازد تا در راه اطاعت از خدا و ترک معصیت او مشقت‌ها را تحمل نماید، در نتیجه عمل و اطاعتش ارزش پیدا می‌کند. بنابراین ذات ملائکه که از نظر قوام وجودی بر طهارت و کرامت استوار است و در اعمالشان نیز جز ذلت عبودیت و خلوص نیت چیزی نیست، از جنس و ذات انسان که با کدورت‌های هوا و هوس غالب و شهوت آمیخته است افضل و شریف‌تر است.» (5) بنابراین از آنجا که ذات ملائکه افضل بر ذات انسان بوده و عبادت فرشته نیز خالص‌تر از عبادت انسان است، ملائکه افضل و برتر از انسان هستند. یعنی ملائکه برتری ذاتی بر انسان دارند. اما انسان، از آنجا که می‌تواند در مسیر کمال گام برداشته و استعدادهای وجودی خود را در جهت خدایی از قوه به فعل درآورد می‌تواند از آن چنان مقام قربی برخوردار شود که از ملائکه نیز برتر شود. و این هم که می‌بینیم قرآن به هنگام خلقت از انسان تجلیل می‌کند و ملائکه به سجده او می‌پردازند « فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ/ حجر 30» نظر به همین استعداد ذاتی انسان است که می‌تواند از کمالات وجودی والاتر برخوردار شود، و این هم که در آیات سوره بقره خواندیم خداوند علم اسماء را به انسان تعلیم داده است به همین علت است که انسان دارای آن چنان ظرفیت وجودی است که اگر بخواهد می‌تواند از ملائکه برتر شود. خلاصه آنکه انسان از ملائکه برتر نیست یعنی برتری ذاتی ندارد، اما اگر بخواهد می‌تواند از امکانات و استعدادهای وجودی خود استفاده کرده و از ملائکه برتر شود. همچنان که انسان از حیوان پست‌تر نیست، اما اگر بخواهد می‌توان
د با گام نهادن در مسیر نفس اماره خود را از حیوان پست‌تر کند. به بیان دیگر انسان برتری اکتسابی بر ملائکه دارد، یعنی اگر بخواهد می‌تواند کمالات بیشتری را نسبت به ملائکه کسب کند. ملاک برتری انسان‌ها بر یکدیگر در بحث از ارزش و مقام انسان ضروری است که درباره ملاک برتری انسان‌ها بر یکدیگر بحث شود، ما در اینجا می‌خواهیم نظر قرآن را با مقایسه با اندیشه‌های دیگران مطرح سازیم. اما قبلاً لازم است که به مسئله وحدت انسان‌ها بپردازیم: از دیدگاه قرآن انسان‌ها از اصل واحد هستند. همه انسان‌ها از یک پدر و مادر مشخص ایجاد شده‌اند. اصل و نسبت همه آن‌ها یکی است. و هیچ‌کس نمی‌تواند ادعا کند که از اصلی و نسبی برتر برخوردار است، چرا که نسل همه به آدم و حوا می‌رسد. وَهُوَ الَّذِی أَنْشَأَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ؛ و او کسی است که شما را از نفس واحده‌ای آفرید. (انعام 98) یا أَیهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِی خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِیرًا وَنِسَاءً؛ ‌ای مردم از پروردگارتان بپرهیزید که شما را از یک انسان آفرید و همسر او را نیز از جنس او آفرید و از آن دو، مردان و زنان زیادی را (بر روی زمین) پراکنده ساخت. (نساء 1) آیات فوق آفرینش انسان‌ها را از یک نفس می‌داند. یعنی همه از نفس واحده‌ای خلق شده‌اند. منشاً همه آن‌ها یکی است، به گونه‌ای که همه انسان‌ها مانند خانواده واحدی هستند که از یک پدر و مادر زاده شده‌اند. آیا منظور از نفس واحده یک فرد شخصی است و یا یک واحد نوعی (یعنی جنس مذکر) شکی نیست که ظاهر این تعبیر همان واحد شخصی را می‌رساند و اشاره به نخستین انسانی است که قرآن او را به نام آدم پدر انسان‌های امروز معرفی کرده و تعبیر «بنی‌آدم» که در آیات فراوانی از قرآن وارد شده نیز اشاره به همین است. و احتمال اینکه منظور وحدت نوعی بوده باشد از ظاهر آیه بسیار دور است. (6) وَمِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِی ذَلِكَ لَآیاتٍ لِلْعَالِمِینَ؛ آفرینش آسمان‌ها و زمین و اختلاف زبان‌ها و رنگ‌های شما از نشانه‌های اوست. در این‌ها نشانه‌هایی است برای کسانی که دانا هستند. (روم 22) قرآن اختلاف میان زبان‌ها و رنگ‌ها را یکی از نشانه‌های خود می‌داند، نه آنکه آن‌ها را موجب برتری گروهی بر گروه دیگر بداند و جمعی را به خاطر برخورداری از زبان و یا رنگ خاص، برتر از بقیه افراد جامعه بداند. آیات فوق به صراحت امتیازات و افتخارات پوچ و موهوم را از میان می‌برد. قرآن می‌گوید هیچ یک از امتیازات موهوم مانند امتیازات نژادی، زبانی، قبیله‌ای و گروهی و حزبی نمی‌تواند فرد یا گروهی را از دیگران ممتاز سازد، چرا که همه از یک منشأ واحد ریشه گرفته‌اند. قومی مانند قوم ژرمن نمی‌تواند خود را از همه برتر بداند یا جمعی مانند سفیدپوستان خود را به خاطر رنگ پوست از سیاه‌پوستان برتر به شمار آورند. تقوا ملاک برتری انسان انسان از دیدگاه قرآن موجودی و الامقام و با ارزش است. قرآن انسان را موجودی می‌داند که ملائکه- با آن همه مقام و عظمت- تکریمش نموده‌اند و خداوند نیز او را به عنوان جانشین خود بر روی زمین انتخاب کرده است. به عبارت دیگر انسان دارای ارزش ذاتی است. و همچنین به این نکته اشاره کردیم که همه انسان‌ها از یک اصل و نسب واحد هستند و کسی نمی‌تواند بر دیگری ادعای برتری کند. حال این سئوال پیش می‌آید که آیا همه انسان‌ها در هر شرایطی که باشند و هرگونه که انتخاب کنند یکسان هستند؟ آیا قرآن میان آنکه ایثار می‌کند و آنکه بخل می‌ورزد فرقی قایل نمی‌شود؟ اگر بگوییم که قرآن همه‌ی انسان‌ها را به جهت آنکه از یک اصل و نسب هستند به یک چشم نگاه می‌کند شکی نیست که میان بسیاری از انسان‌ها تبعیض قایل شده‌ایم و به این وسیله به انسان‌های پاک و خالص ظلم کرده‌ایم! پس ملاک برتری انسان‌ها بر یکدیگر چیست؟ قرآن چه عاملی را موجب برتری فردی بر فرد دیگر یا گروهی بر گروه دیگر می‌داند؟ از نظر قرآن تنها ملاک برتری تقوا است. یعنی هرکس که تقوایش بیشتر باشد از ارج و مقام برتری برخوردار است. یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ؛ ‌ای مردم همانا ما شما را از یک مرد و یک زن آفریدیم و شما را به صورت اقوام و قبیله‌هایی قرار دادیم تا همدیگر را بشناسید. همانا گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست. (حجرات 13) از دیدگاه قرآن ملاک همه ارزش‌ها تقواست و براساس تقوا همه امتیازها لغو می‌گردد و تقوا نیز امتیاز مادی ایجاد نمی‌کند، یعنی این گونه نیست که هرکس تقوایش بیشتر باشد از حقوق مادی بیشتری در جامعه اسلامی برخوردار باشد، بلکه تقوا فقط یک امتیاز معنوی است و در جامعه اسلامی فرقی که میان فرد متقی با
در این گفتار سخن پیرامون مقام و ارزش انسان است- آن هم از دیدگاه قرآن. اگر بخواهیم به انصاف سخن بگوییم باید اذعان کنیم که هیچ مکتبی را در جهان- چه در شرق و چه در غرب، چه در گذشته و چه در حال- نمی‌توان سراغ گرفت که چون قرآن برای انسان ارزش و اهمیت قایل شده باشد. قرآن انسان را جانشین خدا بر روی زمین می‌داند. وی را موجودی می‌داند که فرشتگان او را سجده کرده‌اند. همه آسمان‌ها و زمین مسخر اویند و موجودات جهان آفرینش سر تمکین در برابر او فرود آورده‌اند. قرآن انسان را چونان مکاتب مادی مطرح نمی‌سازد. او را موجودی در عرض سایر موجودات به شمار نمی‌آورد. برای انسان ارزشی بالاتر از همه موجودات جهان آفرینش قایل است. وی را ترکیبی از جسم و روح، ماده و معنا می‌داند. وی را موجودی می‌داند که حیات او تا ابدیت ادامه دارد. قرآن انسان را موجودی می‌داند که توانسته بار امانت الهی را که آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها از پذیرش آن سرباز زده‌اند به دوش گیرد. قرآن انسان را موجودی می‌داند که خدا او را گرامی داشته و او را بر بسیاری از مخلوقات خود برتری داده است. ما در این گفتار طی چند بحث ارزش و مقام انسان را از دیدگاه قرآن مطرح می‌سازیم. حیات و مرگ یک انسان مساوی است با حیات و مرگ همه انسان‌ها! از نظر قرآن انسان دارای آن چنان ارزشی است که حیات یک انسان مساوی است با حیات همه انسان‌ها، و مرگ یک انسان مساوی است با مرگ همه انسان‌ها. یعنی اگر کسی انسانی را بدون آن که وی کسی را عمداً کشته باشد، بکشد گویی همه انسان‌ها را کشته است، و اگر فردی را زنده کند گویی همه انسان‌ها را زنده کرده است. مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا؛ هرکس فردی را بدون آنکه کسی را کشته باشد یا فسادی در روی زمین کرده باشد، بکشد چنان است که تمام انسان‌ها را کشته است و هرکس فردی را زنده بدارد چنان است که همه انسان‌ها را زنده کرده است. (مائده 32) از دیدگاه قرآن کمیت مهم نیست، کیفیت مهم است و قرآن برای انسان فقط ارزش کمی قایل نیست، بلکه طبق آیه فوق، قرآن از افقی بالاتر به انسان می‌نگرد، چرا که حیات یک انسان را برابر حیات همه انسان‌ها و مرگ وی را مساوی با مرگ همه انسان‌ها می‌داند. آری برای مکتبی که انسانیت انسان مطرح باشد و انسانیت انسان را بعدی مادی و محدود نداند باید هم که چنین ارزشی را برای انسان قایل باشد، چرا که انسانیتی که در یک فرد است همان انسانیت در دیگر انسان‌ها نیز وجود دارد. انسانیت حقیقتی است که در همه انسان‌ها مشترک است. و اگر فردی، انسانی را بدون جهت بکشد، آن حقیقت مشترکی را از میان برده است که در میان همه افراد وجود دارد و از بین بردن حقیقت مشترک انسانیت مساوی است با از بین بردن همه انسان‌ها و برعکس اگر کسی، انسانی را زنده سازد چون انسانیت وی را زنده ساخته، بنابراین همه انسان‌ها را زنده ساخته است. برخی از مفسران نیز آیه را در رابطه با انگیزه انسان‌ها تفسیر کرده‌اند. به این بیان که هر کسی انسان بی‌گناهی را بکشد آمادگی آن را دارد که به همان انگیزه انسان‌های دیگر را نیز نابود سازد، چراکه قتل فرد مشخصی برای او مطرح نیست و برای او انسان با گناه و انسان بی‌گناه تفاوتی ندارند. در مقابل اگر فردی به خاطر عواطف انسانی، انسانی را از مرگ نجات دهد به همان انگیزه انسانی آمادگی دارد که سایر انسان‌ها را نیز نجات دهد، چرا که برای او نیز فرد مشخصی مطرح نیست و اگر بتواند به همه انسان‌ها کمک می‌کند. (1) استاد جعفری نیز معتقدند که کشتن یک انسان بی‌گناه اهانت به مقام شامخ ربوبی است و اهانت به خالق جهان هستی «در حقیقت اهانت بر کل هستی است که انسان، با عظمت‌ترین و با ارزشترین اجزاء آن است، پس قتل یک انسان با ملاکی که بیان شد- مانند قتل همه انسان‌هاست و احیای یک انسان مانند احیای همه انسان‌هاست.» (2) اگر در قرآن هیچ آیه‌ای درباره ارزش و مقام انسان وجود نمی‌داشت، همین یک آیه کافی بود که ارزش انسان را از دیدگاه قرآن نشان دهد و به راستی که کدام مکتب را می‌توان سراغ گرفت که این چنین از مقام انسان تمجید به عمل آورده باشد. انسان خلیفه الله است! از دیدگاه قرآن کریم مقام انسان آن چنان والا و متعالی است که خداوند او را به جانشینی خود در زمین انتخاب کرده است. وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً؛ و هنگامی که پروردگار تو به فرشتگان گفت: من بر روی زمین جانشینی قرار می‌دهم. (بقره 30) انسان خلیفه خداوند بر روی زمین است. یعنی انسان سرپرست زمین است و زمان. زمین را خداوند به دست وی سپرده است و او را بر آن داشته تا از مواهب آن بهره‌ور گردد. بنابراین خداوند در نهاد انسان استعدادهای خاصی را نهاده است تا بتواند خلافت و رهبری زمین را به عهده بگیرد. اما اینکه انسان چرا و چگونه توانسته به مقام خلیفه‌اللهی نایل گردد، خود قرآن به
فرد بی‌تقوا وجود دارد این است که اگر فرد با تقوایی از دیگر شرایط اجتماعی برخوردار باشد مسئولیت‌های اجتماعی مهمتری را به عهده خواهد گرفت. قرآن می‌گوید که ما انسان را به صورت گروه‌ها و قبیله‌های مختلف درآوردیم تا یکدیگر را بشناسند، نه آنکه یک گروه یا یک قبیله بر دیگری برتری جوید. کلمه لتعارفوا از باب تفاعل است و می‌دانیم که باب تفاعل در موردی به کار می‌رود که فعل دو طرفی باشد. در آیه فوق نیز منظور این است که افراد به طور متقابل یکدیگر را بشناسند، یعنی هدف از قبیله‌ها و انشعاب‌ها این بوده که افراد جامعه بشری همدیگر را بشناسند. از دیدگاه قرآن ملاک برتری انسانی بر انسان دیگر افزونی مال و اولاد نیست. قرآن مشرکان را که افزونی اموال و اولاد خود را موجب تقرب خود به خدا می‌دانستند خطاب قرار داده و می‌گوید: وَمَا أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ بِالَّتِی تُقَرِّبُكُمْ عِنْدَنَا زُلْفَى إِلَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا؛ اموال و اولاد شما موجب تقرب شما به ما نمی‌شود، مگر کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام دهند. (سباء 37) از دیدگاه قرآن آن گاه مال و اولاد می‌تواند برای انسان موجب برتری شود که انسان آن‌ها را در مسیر خدا به کار بندد. یعنی مال خود را در راه خدا انفاق کند، اولاد خود را شایسته تربیت کند، و آن‌ها را فردی مفید برای مکتب قرآن بارور سازد. و گرنه صرف مال داشتن و اولاد داشتن نه تنها امتیازی برای انسان ایجاد نمی‌کند که گاه موجب ضلالت و گمراهی انسان نیز می‌شود. انسانی که به خاطر مال و اولاد، خدا را فراموش می‌کند؛ در مسیر او قدم بر نمی‌دارد؛ انفاق نمی‌کند؛ در سازندگی جامعه خود قدمی برنمی‌دارد؛ نه تنها تقربی به خدا پیدا نکرده است که سخت از مبدأ وجود خود دوری گزیده و به وادی کفر و شرک و نفاق افتاده است. نویسنده: عبدالله نصری پی‌نوشت‌ها 1- منشور جاوید قرآن، ج 4، صص 268-269. 2- ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه، ج 12، ص 187. 3- تفسیرالمیزان، ج 25، صص 265-266. 4- تفسیرالمیزان، ج 32، ص 242. 5- المیزان فی تفسیرالقرآن، ج 13، ص 164. 6- تفسیر نمونه، ج 3، ص 245. منبع مقاله : نصری، عبدالله؛ (1394)، انسان‌شناسی در قرآن، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ نهم