#سیره_عملی_شهید
#بیت_المال
💢خودکار...
🔶وارد محل کار محمد در
ساختمان سپاه شدم.
خودکاری از روی میزش
برداشتم تا موضوعی را
یادداشت کنم.
خودکار را گرفت.
یک خودکار دیگر داد و
گفت:
با این بنویس.
پرسیدم:
یعنی چه؟مگرفرقی دارد؟
گفت:
این خودکارشخصی خودم
است ، ولی اولی، خودکار
سپاه بود.
♦️راوی:حسن ایزدی
از دوستان شهید
محمدطایی
✅ @shohadaes
#سیره_عملی_شهید
💠از همه زودتر می آمد جلسه.
تا بقیه بیایند، دو رکعت نماز
میخواند. یکبار بعد ازجلسه،
کشیدمش کنار و پرسیدم:
نماز قضا می خوندی؟
گفت:
نمازخواندم که جلسه به یک
جایی برسد.همینطور حرف
روی حرف تل انبار نشه...
🔶یادگاران، ج ۱۰، کتاب
شهید مهدی زین الدین،
ص ۸۵
✅ @shohadaes
#سیره_عملی_شهید
💠نماز اول وقت💠
🔷شهيد زين الدين به نماز اول وقت بسيار اهميت می داد، ايشان در هر وضعيت و در هر منطقه اى كه بود به محض رسيدن وقت نماز، براى اداى فرضيه نماز مهيا می شد.
در منطقه سر دشت تردد داشتيم ، در حالى كه جاده ها و محورها از لحاظ امنيتى تضمينى نداشت و از جهت فعاليت گروهك هاى ضد انقلاب بسيار آلوده بود.
موقع نماز شد، ايشان در همين اوضاى سريع ماشين را نگه داشت و كنار جاده به نماز ايستاد.
🌷پس از شهادتش ، يكى از برادران در عالم رؤيا او را ديد كه مشغول زيارت خانه ى خداست ، و عده اى هم دنبالش بودند، پرسيده بود:
«شما اينجا چه كاره ايد؟!» گفته بود: «به خاطر آن نمازهاى اول وقتى كه خوانده ام ، در اينجا فرماندهى اينها را به من واگذار كرده اند ».
@shohadaes
#سیره_عملی_شهید
💠نماز اول وقت ...
🔵سر تا پاش خاکی ، و از سوزِ سرما چشماش سرخ شده بود. از چهرهاش معلوم بود که خیلی حالش ناجوره؛ اما رفت وضوگرفت
تا نماز بخونه...
گفتم:
شما حالت خوب نیست، لااقل یه دوش بگیر، یه غذایی بخور، بعد نماز بخون. سرِ سجاده ایستاد، نگاهی بهم کرد و گفت:
من خودم رو با عجله رسوندم خونه تا نماز اول وقت بخونم... کنارش ایستادم. حس میکردم هر لحظه ممکنه بیفته زمین. برا همین تا آخر نماز کنارش ایستادم تا اگه خواست بیفته، بگیرمش. محمد ابراهیم حتی در اون شرایط سخت هم حاضر نشد نمازِ اول وقت رو از دست بده...
🔸منبع:
یادگاران «کتاب همت»
به روایت همسر شهید
محمد ابراهیم همت
@shohadaes
#سیره_عملی_شهید
🔶شهردار، خادم مردم ...
🔵یکی از کارمندان شهرداری ارومیه می گفت:
تازه ازدواج کرده بودم و با مدرک دیپلم دنبال کار می گشتم. از پله های شهرداری می رفتم بالا که یکی از کارکنان شهرداری را دیدم و ازش پرسیدم آیا اینجا برای من کار هست؟ تازه ازدواج کردم و دیپلم دارم.
یه کاغذ از جیبش درآورد و یه امضاء کرد و داد دستم، گفت: بده فلانی، اتاق فلان.
رفتم و کاغذ را دادم دستش و امضاء را که دید گفت:
چی می خوای؟
گفتم: کار
گفت: فردا بیا سرکار...!
باورم نمی شد.
فردا رفتم مشغول شدم .
بعد از چند روز فهمیدم اون آقایی که امضاء داد شهردار بود. چند ماه کارآموز بودم، بعد یکی از کارمندان که بازنشست شده بود من جای اون مشغول شدم. شش ماه بعد رئیس شهرداری استعفاء کرد و رفت جبهه.
بعد از اینکه در جبهه شهید شد یکی از همکاران گفت:
توی اون مدتی که کارآموز بودی و منتظر بودیم که یک نفر بازنشسته بشه تا شما را جایگزین کنیم، حقوقت از حقوق شهردار کسر و پرداخت می شد. یعنی از حقوق شهید باکری
این درخواست خود شهید بود.
#سیره_عملی_شهید
💠هرگاه به بهشتزهرا میرفت،
آبی بر میداشت و قبور شهدا را
میشست! میگفت:
با شهدا قرار گذاشتم کهمن غبار
را از رویِ قبرهای آنان بشورم و
آنها هم غبارِ گناه را از رویِ دل
من بشورند!
@shohadaes
#سیره_عملی_شهید
#شهید_مدافع_حرم
💠همیشه با وضو بود.
حتی موقعی که شهید
شد هم با وضو بود!
چند دقیقه دقبل از شهادتش
وضو گرفت و به من گفت
انشاءالله آخریش باشه.
@shohadaes
#سیره_عملی_شهید
💠نماز اول وقت ...
🌸شب عروسی اش،میهمان ها
نشسته بودند که صدای اذان از
بلندگوی مسجد محل بلند شد.
احمد که با لباس دامادی کنارم
نشسته بود، مودبانه گفت:
با اجازه شمامیرم مسجد نمازم
رو می خونم و زود بر میگردم.
در مقابل چشمان حیرت زده ی
میهمان هایی که هنوز او را به
خوبی نمیشناختند و با اخلاق
او آشنا نبودند، بلند شد، وضو
گرفت و رفت به طرف مسجد.
وقتی برگشت ، نمازش را به
جماعت خوانده بود.
🔸روای:
همسر شهید احمد عبداللهی
🔹شرح عکس:
نفر اول سمت راست، شهید
احمد عبداللهی
نفر اول سمت چپ شهید
محمدرضا طالبی زاده
@shohadaes
#سیره_عملی_شهید
🔷حمید آقا میڱفت؛
باانگشتاندستهآتون ذکر بگید؛
که پَس فــردا، توقیامت
تَک تک انگشتاتون شھادت میدن..!
تسبیح و صلوات شمار که
نمیان شھادت بدن
@shohadaes
7.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سیره_عملی_شهید
#خاطره_ناب
🍃دعوتیِ خاص...
🔷فرماندهای که غذای او با
بقیه فرماندهها فرق داشت.
🌷به یاد شهید همدانی
@shohadaes
#سیره_عملی_شهید
💠هرگاه به بهشتزهرا میرفت،
آبی بر میداشت و قبور شهدا را
میشست! میگفت:
با شهدا قرار گذاشتم کهمن غبار
را از رویِ قبرهای آنان بشورم و
آنها هم غبارِ گناه را از رویِ دل
من بشورند!
@shohadaes