بسم الله الرحمن الرحیم به حول و قوه الهی بعد انتشار کتاب فریاد خاک روایت زندگی مهندس شهید حاج رضا نصوحی به قلم سرکار خانم اقدس نصوحی که در کانال شهدای شهرستان مبارکه انتشار و مورد استقبال قرار گرفت ان شاالله کتاب ملکه صبر روایت زندگی پدر و مادر شهدای والامقام مقام ضیایی را شروع می شود قسمت اول مَلِکِ صبر آی ریسمون دارم، کش و سوزن دارم. نخود و لوبیا، عدس و ماش.» این صدای بچّه‌ای چهار پنج‌ساله بود که در کوچه‌ها فریاد می‌زد و مردم با شنیدن صدایش، داخل کوچه می‌ریختند تا خرید کنند. اسمش «محمّد» بود، پسر «حبیب دوره‌گرد». آن زمان مثل حالا خبری از این بازارها و مغازه‌های رنگ‌ و وارنگ نبود. حبیب دوره‌گرد مایحتاج ضروری مردم را می‌خرید، بار الاغش می‌کرد و برای فروش از روستائی به روستائی دیگر می‌رفت. مردم هر محلّ، شاید بیشتر از 10 روز منتظر می‌ماندند تا نوبت محلّه آنها برسد و حبیب دوره‌گرد بیاید. آقا حبیب، مدّتی بود که پسرش محمّد را همراه خود می‌‌آورد. محمّد کوچک و کم‌سن‌وسال؛ امّا زرنگ و کاری بود. آتش‌پاره بود. قیافۀ آدم‌های بزرگ را به خود می‌گرفت و مثل یک آدم جا افتاده به پدرش کمک می‌کرد. مردم هرکدام چیزی برای معاوضه می‌آوردند. تخم‌مرغ می‌دادند، نخود می‌گرفتند؛ گندم می‌دادند، لباس می‌گرفتند. چه بساط قشنگی بود. محمّد آخر هر روز خسته‌ و کوفته، با پاهای ورم‌کرده، همراه پدرش به خانه برمی‌گشت. مادرش «قمر» خانه‌داری و بچّه‌داری می‌کرد. هر روز با چوب آن‌قدر بر سر دانه‌های ارزن می‌‌زد تا آنها را از دل کاه بیرون بیاورد و با چرخاندن سنگ رویی آسیاب دستی بر سنگ زیرین، آردشان کند و نان ارزن بپزد. همین که یک‌لحظه کارهای خانه کم می‌شد، فوری پشت کار می‌نشست و پارچۀ کرباس می‌بافت. سه پسر و یک دختر داشت. سیر کردن شکم یک خانوادة شش‌نفره کار آسانی نبود. محمّد می‌دید که پدر و مادرش برای به‌دست‌آوردن یک ‌لقمه ‌نان جو یا ارزنِ بخور و نمیر، چه‌طور زحمت می‌کشند و کار می‌کنند. فشار زندگی خیلی زود مادر محمّد را از پا در آورد و به رحمت خدا رفت. برای محمّد نداشتن مادر خیلی سخت بود. گاهی اوقات به گوشهای میرفت که کسی او را نبیند و آن‌قدر برای مادرش گریه می‌کرد تا این که خسته می‌شد و خوابش می‌برد. * محمّد به سن هفت‌سالگی می‌رسد و برای درس‌خواندن به مکتب‌خانه می‌رود. خیلی کنجکاو و باهوش است. احساس بزرگی و قدرتمندی می‌کند. روحیة رهبری دارد و می‌خواهد بچّه‌های دیگر را به فرمان خودش درآورد. یک روز بچّه‌ای را به‌خاطر نافرمانی کتک می‌زند. مُلّای مکتب‌خانه او را تنبیه می‌کند. محمّد باید با یک پا روی یک آجر بایستد و با یک‌دست هم یک آجر را بالا نگه دارد. با هر مرتبه خسته ‌شدن و لرزیدن پایش، مُلّا یک‌ترکة محکم به پایش می‌زند. تحمّل محمّد تمام می‌شود. آجری را که در دست دارد، به‌طرف ملّا پرتاب می‌کند. آجر به کمر آقای معلّم می‌خورد. محمّد از ترس فرار می‌کند و دیگر به مکتب‌خانه برنمی‌گردد. محمّد که با آن هوش و ذکاوت و جسارت، می‌توانست از همه پیشی بگیرد، همان روزهای اوّل از درس و مکتب زده می‌شود و از درس‌خواندن محروم می‌شود. * پدر محمّد با یک خانم ازدواج می‌کند و محمّد زن‌بابا دار می‌شود. زن‌بابای محمّد، خوب و مهربان است و سعی می‌کند جای مادر را برای او پر کند. همان چند سال اوّل هم سه تا خواهر و یک برادر دیگر برای محمّد می‌آورد. حالا آنها یک خانواده ده‌نفره شده‌اند. محمّد که از بچّگی راه‌ و رسم معامله‌گری را از پدرش آموخته، برای کمک به خانواده، دست ‌به‌کار می‌شود. یک دوچرخه می‌خرد و با آن دوره‌گردی می‌کند. ظروف ‌چینی و بلور، انواع ‌لباس ‌مردانه، زنانه و بچّگانه ‌را تهیه می‌کند. آنها را در خورجین می‌گذارد. خورجین را روی ترک دوچرخه می‌اندازد و از محلّی به محلّی و از روستایی به روستایی برای فروش می‌رود. چون وضعیت اقتصادی مردم خوب نیست و توان خرید ندارند، جنسهای محمّد را نسیه می‌برند تا به‌مرورزمان پولش را پرداخت کنند. سربازی 🔸 ادامه دارد... @shohadamobareke کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆 https://eitaa.com/joinchat/3729195051Cf4b67228b8 مسجدی ها 👆👆 @mobsetad کانال ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان مبارکه 👆 @setad_mobarakeh👈 کانال ستاد برگزاری نماز جمعه مبارکه #کانال کانون بسیج پیشکسوتان مبارکه👇👇👇 @pishkesvatanemobarakeh #بنياد شهید و امورایثارگران شهرستان مبارکه # دفتر ثبت خاطرات دفاع مقدس شهرستان مبارکه

🔹 در ادامه دیدارهای هفته‌ای امام جمعه محترم شهرستان مبارکه با خانواده معظم شهدا و ایثارگران صورت گرفت ديدار با جانباز گرامی حاج سیدمرتضی زمانی در مبارکه در اين ديدار که با حضور مسؤل وجمعی از اعضای ستاد برگزاری نماز جمعه مبارکه و در شام اربعین سرور و سالار شهيدان حضرت امام حسين عليه السلام همراه با ذکر توسلی به ائمه اطهار(ع) انجام گرفت از مقام شامخ ایثارگران عزیز تجليل بعمل آمد. 🔹 سه‌شنبه ۱۴ شهریور ۱۴۰۲ @shohadamobareke کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆 https://eitaa.com/joinchat/3729195051Cf4b67228b8 مسجدی ها 👆👆 @mobsetad کانال ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان مبارکه 👆 @setad_mobarakeh👈 کانال ستاد برگزاری نماز جمعه مبارکه #کانال کانون بسیج پیشکسوتان مبارکه👇👇👇 @pishkesvatanemobarakeh #بنياد شهید و امورایثارگران شهرستان مبارکه # دفتر ثبت خاطرات دفاع مقدس شهرستان مبارکه

عرض ارادت کودک کار به محضر امام حسین (عليه‌السلام) و شکار آن توسط دوربین مداربسته شرکت برق منطقه ای اصفهان

✅آیا از معصوم می شود انتقاد کرد؟ روحانی : همه باید انتقاد بشن استثنا نداره.امام زمان هم بیاد.... استاد عالی : پاسخی دندان شکن به این آقای... در حضور خودش (روحانی کنار مقام عظمای ولایت نشسته)خودتان گوش کنید

دوربین مخفی یکی از ایرانیان ساکن لس آنجلس میره از ایرانی‌های اونجا یک دلار قرض میخواد ؛ همه‌شون فرار میکنن حالا همین کار رو توی اربعین آزمایش کردن...ارزش دیدن داره

ﺁﻣـــﺎﺭ ﮐــﻠﯽ ﺷــﻬﺪﺍﯼ ﺟﻨﮓ ﺗﺤﻤﯿﻠﯽ      به مناسبت هفته دفاع مقدسﺁﻣـــﺎﺭ ﮐــﻠﯽ ﺷــﻬﺪﺍﯼ ﺟﻨﮓ ﺗﺤﻤﯿﻠﯽ منتشر شد: ﺗﻌﺪﺍﺩ ۲۱۳۲۵۵ ﻧﻔــﺮ شهید ﮐﻪ ﺷــﺎﻣﻞ؛  ۱۵۵۰۸۱ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﺑﺎ ﺩﺷﻤﻦ،  ۱۶۱۵۴ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﺣﻤﻼﺕ ﺩﺷﻤﻦ ﺑﻪ ﺷﻬﺮﻫﺎ، ۱۱۸۱۴ ﻧﻔﺮ ﺩﺭﺣﻮﺍﺩﺙ ﻣﺘﻔﺮﻗﻪ ﻭ ﺳﺎﯾﺮ ﻣﻮﺍﺭﺩ ۹۸۸۹ ﻧﻔﺮ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ . ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺁﻣﺎﺭ ﺗﻌﺪﺍﺩ ۱۵۵۲۵۹ ﻧﻔﺮ ﻣﺠﺮﺩ، ﺗﻌﺪﺍﺩ ۵۵۹۹۶ ﻧﻔﺮ ﻣﺘﺄﻫﻞ، ﺗﻌﺪﺍﺩ ۷۰۵۴ ﻧﻔﺮ ۱۴ ﺳﺎﻟﻪ ﻭ ﮐﻤﺘﺮ، ﺗﻌﺪﺍﺩ ۶۵۵۷۵ ﻧﻔﺮ ﺑﯿﻦ ۱۵ ﺗﺎ ۱۹ ﺳﺎﻟﻪ، ﺗﻌﺪﺍﺩ ۸۷۱۰۶ ﻧﻔﺮ ﺑﯿﻦ ۲۰ ﺗﺎ ۲۳ ﺳﺎﻟﻪ، ﺗﻌﺪﺍﺩ ۲۲۷۰۳ ﻧﻔﺮ ﺑﯿﻦ ۲۴ ﺗﺎ ۲۹ ﺳﺎﻟﻪ، ﺗﻌﺪﺍﺩ ۳۰۸۱۷ ﻧﻔﺮ ۳۰ ﺳﺎﻟﻪ ﻭ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺑﻮﺩﻩ ﺳﭙﺎﻩ ﭘﺎﺳﺪﺍﺭﺍﻥ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺍﺳﻼﻣﯽ: ﮐــﺎﺩﺭ: ۲۳۱۹۹ ﻧﻔﺮ ﺳﺮﺑﺎﺯ: ۱۶۷۳۸ ﻧﻔﺮ ﺍﺭﺗﺶ ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﺍﺳﻼﻣﯽ: ﮐــﺎﺩﺭ: ۹۰۸۹ ﻧﻔﺮ ﺳﺮﺑﺎﺯ: ۳۶۹۶۵ ﻧﻔﺮ ﻧﯿﺮﻭﯼ ﺍﻧﺘﻈﺎﻣﯽ ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﺍﺳﻼﻣﯽ: ﮐــﺎﺩﺭ: ۲۹۲۶ ﻧﻔﺮ ﺳﺮﺑﺎﺯ: ۵۶۷۲ ﻧﻔﺮ ﺷﻐﻞ ﺁﺯﺍﺩ: ۳۱۶۷۴ ﻧﻔﺮ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ: ۳۲۲۷۵ ﻧﻔﺮ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ: ۲۶۰۸ ﻧﻔﺮ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ: ۲۷۴۲ ﻧﻔﺮ ﺑﯿﮑﺎﺭ: ۶۱۲۸ ﻧﻔﺮ ﺩﻭﻟﺘﯽ : ۲۶۲۹۳ ﻧﻔﺮ ﺑﺴﯿﺞ ﻭﯾﮋﻩ: ۲۳۲۹ ﻧﻔﺮ ﺧﺎﻧﻪ ﺩﺍﺭ : ۳۱۳۶ ﻧﻔﺮ ﮐﻮﺩﮎ : ۲۹۰۶ ﻧﻔﺮ ﻏﯿﺮ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ: ۴۵۶۴ ﻧﻔﺮ ﺟﻤـــﻊ ﮐــﻞ : ۲۱۳۲۵۵ ﻧــﻔﺮ … ﺁﯾﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﺪ: ﺷﺮﻭﻉ ﺟﻨﮓ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻭ ﻋﺮﺍﻕ ﺍﺯ ﺗﺎﺭﯾﺦ ۱۳۵۹/۶/۳۱ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ . ﺁﯾﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﺪ: ﻋﺮﺍﻕ ﺑﺎ ۱۲ ﻟﺸﮕﺮ ﺯﺭﻫﯽ، ﻣﮑﺎﻧﯿﺰﻩ، ﭘﯿﺎﺩﻩ ﻭ ۳۶ ﺗﯿﭗ ﻣﺴﺘﻘﻞ ﺍﺯ ۳ ﻣﺤﻮﺭ ‏( ﺟﻨﻮﺑﯽ؛ ﻣﯿﺎﻧﯽ؛ ﺷﻤﺎﻟﯽ‏) ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ . ﺁﯾﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﺪ: ﻋﺮﺍﻕ ﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺟﻨﮕﯽ ۵۴۰۰ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﺗﺎﻧﮓ، ۴۰۰ ﻗﺒﻀﻪ ﺗﻮﭖ ﺿﺪﻫﻮﺍﺋﯽ، ۳۶۶ ﻓﺮﻭﻧﺪ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ، ۴۰۰ ﻓﺮﻭﻧﺪ ﻫﻠﯽ ﮐﻮﭘﺘﺮ، ﺑﻪ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ . ﺁﯾﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﺪ : ﺟﻨﮓ ﺗﺤﻤﯿﻠﯽ ﻋﺮﺍﻕ ﺑﺮ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﻭ ﭘﺮﻫﺰﯾﻨﻪ ﺗﺮﯾﻦ ﻭ ﻭﺳﯿﻊ ﺗﺮﯾﻦ ﺟﻨﮓ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ‏( ۵ /۱ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺟﻨﮓ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺍﻭﻝ، ۲ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺟﻨﮓ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺩﻭﻡ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ‏) ﺁﯾﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﺪ: ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ۸ ﺳﺎﻝ ﺩﻓﺎﻉ ﻣﻘﺪﺱ ۱۹ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﺑﺰﺭﮒ، ۱۹ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﻣﺘﻮﺳﻂ، ۱۲۵ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﮐﻮﭼﮏ، ﺗﻮﺳﻂ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﺍﺳﻼﻡ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺷﺪ . ﺁﯾﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﺪ: ﺟﻨﮓ ﺗﺤﻤﯿﻠﯽ ﻋﺮﺍﻕ ﺑﺮ ﺍﯾﺮﺍﻥ ۲۸۸۷ ﺭﻭﺯ ‏( ۹۶ ﻣﺎﻩ‏) ﻭ ۸ ﺳﺎﻝ ﻃﻮﻝ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ . ﺁﯾﺎﻣﯿﺪﺍﻧﯿﺪ : ﺩﺭﻃﻮﻝ ﻧﺒﺮﺩ ۸ ﺳﺎﻝ ﺩﻓﺎﻉ ﻣﻘﺪﺱ ۱۰۰۰ ﺭﻭﺯ ﻧﺒﺮﺩ ﻓﻌﺎﻝ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ . ﺁﯾﺎﻣﯿﺪﺍﻧﯿﺪ: ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ۸ ﺳﺎﻝ ﺩﻓﺎﻉ ﻣﻘﺪﺱ: ۲۱۳ ﻫﺰﺍﺭ ﺷﻬﯿﺪ ، ۱۴۰ ﻫﺰﺍﺭ ﺟﺎﻧﺒﺎﺯ ، ۳۲۰ ﻫﺰﺍﺭ ﻣﺠﺮﻭﺡ ، ۴۰ ﻫﺰﺍﺭ ﻧﻔﺮ ﺁﺯﺍﺩﻩ ﺁﯾﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﺪ : ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺟﻨﮓ ﺗﺤﻤﯿﻠﯽ ﻋﺮﺍﻕ ﺑﺮ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺗﻌﺪﺍﺩ ۷۲۳۶۳ ﻧﻔﺮ ﻋﺮﺍﻗﯽ ﺍﺳﯿﺮ ﻭ ﺗﻌﺪﺍﺩ ۳۹۵۱۴۸ ﮐﺸﺘﻪ ﻭ ﺗﻌﺪﺍﺩ ۳۶۶ ﻓﺮﻭﻧﺪ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ ﻭ ۹۰ ﻫﻠﯿﮑﻮﭘﺘﺮ ﺳﺮﻧﮕﻮﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ . ﺁﯾﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﺪ: ﺩﺭﻃﻮﻝ ۸ ﺳﺎﻝ ﺩﻓﺎﻉ ﻣﻘﺪﺱ: ۷ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﺑﺎﺭﻣﺰ ﯾﺎ ﺍﻟﻠﻪ ۱۳ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﺑﺎ ﺭﻣﺰ ﻣﺤﻤﺪ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ۷ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﺑﺎﻧﺎﻡ ﻋﻠﯽ ۱۳ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﺑﺎ ﻧﺎﻡ ﺯﻫﺮﺍ ۱۱ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﺑﺎ ﻧﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ﻭ ۸ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﺑﺎ ﺭﻣﺰ ﯾﺎ ﺻﺎﺣﺐ ﺍﻟﺰﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺁﯾﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﺪ: ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ۸ ﺳﺎﻝ ﺩﻓﺎﻉ ﻣﻘﺪﺱ: ۴۵۰۰۰ ﺷﻬﯿﺪ ﻧﺎﻡ ﻣﺤﻤﺪ ۲۰۰۰۰ ﺷﻬﯿﺪ ﺩﺭ ﻧﺎﻣﺸﺎﻥ ﮐﻠﻤﻪ ﺍﻟﻠﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ ۳۰۰۰۰ ﺷﻬﯿﺪ ﻧﺎﻡ ﻋﻠﯽ ۲۰۰۰ ﺷﻬﯿﺪ ﻧﺎﻡ ﺭﺿﺎ ۱۳۰۰۰ ﺷﻬﯿﺪ ﻧﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ۵۴۰۰ ﺷﻬﯿﺪ ﻧﺎﻡ ﻋﺒﺎﺱ ۴۵۰۰ ﺷﻬﯿﺪ ﻧﺎﻡ ﺍﮐﺒﺮ ۳۵۰۰ ﺷﻬﯿﺪ ﻧﺎﻡ ﺍﺻﻐﺮ ۲۳۰۰ ﺷﻬﯿﺪ ﻧﺎﻡ ﻗﺎﺳﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺑﻘﯿﻪ ﻧﺎﻣﻬﺎﯼ ﻣﻄﻬﺮ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ … ﺁﯾﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﺪ : ﺍﺯ ۲۱۳ ﻫﺰﺍﺭ ﺷﻬﯿﺪ؛ ۱۷۱۲۳۵ ﻫﺰﺍﺭ ﺷﻬﯿﺪ ﺩﺭﺧﻂ ﻣﻘﺪﻡ، ۱۶۸۷۰ ﻧﻔﺮ ﺑﺮﺍﺛﺮ ﺣﻤﻼﺕ ﻫﻮﺍﺋﯽ ﻭ ﺗﻮﭘﺨﺎﻧﻪ ﻭ ﺑﻘﯿﻪ ﺩﺭ ﻣﮑﺎﻧﻬﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﺟﺒﻬﻪ ﺑﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ … ﺁﯾﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﺪ: ۴۴ ﺩﺭﺻﺪ ﺷﻬﺪﺍ ﺳﻦ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺯ ۱۶ ﺗﺎ ۲۰ ﺳﺎﻝ ۳۰ ﺩﺭﺻﺪ ﺍﺯ ۲۱ ﺗﺎ ۲۶ ﺳﺎﻝ ۸ ﺩﺭﺻﺪ ۲۶ ﺗﺎ ۳۰ ﺳﺎﻝ ۱۸ ﺩﺭﺻﺪ ﺑﺎﻻﯼ ۳۰ ﺳﺎﻝ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ …   اینها  تنها تلنگری است  که افتخارافرینان واقعی سرزمینمان را فراموش نکنیم

#همیشه_مردمی #همیشه_انقلابی 📸 گزارش تصویری ✳️ همزمان با سالروز اربعین حسینی صورت گرفت : ☑️ برگزاری راهپیمایی باشکوه « جاماندگان اربعین حسینی » همراه با سوگواری این روز با عظمت در شهر مبارکه با حضور امام جمعه شهرستان مبارکه و اقشار مختلف شهروندان گرامی 🔹گفتنی است در این مراسم معنوی که با حضور پر شور برادران و خواهران عزادار ، از میدان انقلاب مبارکه به سمت آستان مقدس امامزاده عزالدین محمد (ع) مبارکه برگزار گردید ، حجت الاسلام و المسلمین موسوی امام جمعه شهرستان مبارکه به ایراد سخنانی در عظمت روز اربعین پرداخت و در پایان نیز نماز جماعت ظهر و عصر به امامت ایشان اقامه گردید . 📅 ۱۵ شهریور ماه ۱۴۰۲ 📍آستان مقدس امامزاده عزالدین محمد (ع) مبارکه

🎥 ببینید جمهوری اسلامی ایران چجوری بستر را برای نشر اسلام در دنیا آماده کرد! ⭕️ خاطره‌ی بسیار زیبا از حجت‌الاسلام دکتر ایمانی مقدم حتما ببینید👌

وصیت شهدا: ✅ هرجا که خواستید راه درست رو بیابید، ببینید ولایت فقیه کجا ایستاده، همان جا راه درست است و فرمان ولایت بر تمامی امور زندگی مقدم است ✅ تا میتوانید خدمت به مردم بکنید، کم یا زیادش مهم نیست، بلکه اخلاص در کار داشته باشید و بدون مِنٓت کار انجام بدهید شهیدسیدجعفر(جمال)حسینی کاشانی🌹 #کانال_# شهدای شهرستان مبارکه

تصورى از قلب ادمهاي مختلف👌 فقط قلب آدمهاى بخشنده و مهربانش.خیلی جالبه کانال شهدای شهرستان مبارکه

💖عشق بازی یک سبزواری با خداوند جل و جلاله این کلیپ را چندین بار ببینید و بشنوید، همان طور که رهبرمون چندین بار متنش را خوانده @shohadamobareke کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆

🔹 تلاوت نور بياد شهدای دشت کربلا، شهدای انقلاب، شهدای هشت سال دفاع مقدس، شهدای گمنام، شهدای مدافع حرم، شهدای امنیت، و شهدای سومین هفته شهریور ماه دفاع مقدس شهرستان مبارکه شهیدان: مسلم صفایی قهنویه نجات علی ابراهیمی قهنویه علی جباری دیزیچه نعمت اله عشوری دهسرخ خیر اله توکلی منش گرکن اسماعیل یزدانی احمد آباد سید احمد زمانی کوشکیچه خلیل حاج محمدی قهنویه علی شرافت دارگان 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🔹 قاری قرآن جناب آقای حاج اصغر سلطانی 🔹 از صفحه ۵۳۴ ابتدی سوره مبارکه واقعه 🔹 زمان جمعه ۱۷شهریور ۱۴۰۲سی دقیقه قبل شروع خطبه های عبادی سياسی نماز جمعه 🔹 مکان‌ مصلای نماز جمعه مسجد جامع مبارکه @shohadamobareke کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆 https://eitaa.com/joinchat/3729195051Cf4b67228b8 مسجدی ها 👆👆 @mobsetad کانال ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان مبارکه 👆 @setad_mobarakeh👈 کانال ستاد برگزاری نماز جمعه مبارکه #کانال کانون بسیج پیشکسوتان مبارکه👇👇👇 @pishkesvatanemobarakeh #بنياد شهید و امورایثارگران شهرستان مبارکه #دفتر ثبت خاطرات دفاع مقدس شهرستان مبارکه

▪️ اقدام جالب مرزبانی با حضور رئیس پلیس پیشگیری فراجا در ورودی مرز مهران و واکنش زیبای زائرین و بوسه بر پرچم سه رنگ جمهوری اسلامی ایران در استقبال از زائرین اقا امام حسین #اربعین #امام_حسین #کربلا

مراقب این رجاله ها وکذابهای موریانه باشید (بهائیت) رفته بودم حرم حضرت‌معصومه، تاکسی سوار شدم از حرم به سمت بلوار امین. یه زن جلو و یه پیرزن عقب نشسته بودن. پیرزنه با ساق پاهای برهنه! از همون اول شروع کرد به غرغر که چقدر گرونیه.. نگاه کنید ۲۴۰ کیلو طلا رو گنبده! چرا برنمیدارن خرج فقرا کنن؟!😒 ⁉️ حضرت زهرا معلوم نیست قبرش کجاست، دارن با پول ما، براش حرم میسازن!؟!⁉️ پول ما را می‌برن عراق، صحن‌ها را بزرگ می‌کنن.. عراق آباد بشه‼️ زن جلویی سر تکون می‌داد و راننده هم هیزم تو آتیش می‌ریخت که چقدررر گرونیه و قیمت لاستیک و صفحه کلاج و... 🔥 🔰 معمولا تو تاکسی وارد بحث نمی‌شم و سکوت می‌کنم.. ولی اسم اهلبیت (ع) رو که برد و دیدم زیارت رو نشونه گرفته، نتونستم سکوت کنم! گفتم: خانم! برای حضرت زهرا (ع) حرم نمی‌سازن، اسم یه صحن تو حرم حضرت علی (ع) رو بنام ایشون گذاشتن.. 👌 کسی هم پول زور از هیچکس نمی‌گیره صحن و حرم بسازن، هر کی بخواد با نذر و عشق کمک میکنه❤️ اون حرم‌ها هم مال عراق نیست، مال کل شیعه و ملت اسلامه. مگه حرم امام رضا (ع) مال کل شیعیان نیست؟! اما این طلاهای گنبد اینا را بردارن خرج فقرا کنن؟! اینا رو خود فقرا دادن که صحن و سرای اهلبیت (ع) آباد باشه.. ❌ برگشت و گفت: بهایی از مسلمون بهتره، اونا به هم کمک میکنن، اگه فقیر بینشون باشه بهش میرسن‼ ‼️ (اینجا معلوم شد پیرزن مکار، بهاییه)🤮 ✅ گفتم: رو گنبد قبر بهاالله تو حیفا، اسرائیل، ۱۲ هزار آجر طلاس! چرا ورنمیدارین خرج فقرا کنین؟!! 🤔 ❌ گفت: ما مظلومیم، حق تحصیل و حق کار و هیچی نداریم.. گناه مون چیه. جز اینکه مسلمون نیستیم؟! جز اینکه یه دین مدرن و بروز داریم ⁉️ ✅ گفتم: گناه تون اینه که تشکیلات هستین. نه دین. تشکیلات میگه👈 با کی ازدواج کنین. با کی حرف بزنین، به چی فکر کنین، از بچگی جاسوس و خائن بار میاین.. از قحطی ساختگی انگلیسیا زمان قاجار تا جلادهای ساواک همه جا شما با چنگال‌هاتون مردم شیعه ایران رو آزار دادین، حتی اسرائیل هم شما رو میشناسه و حق ندارین بیش از ۱۰ روز تو فلسطین اشغالی باشین.. اونا هم میدونن شما چقدر خائن و بدطینت هستین!!! 😒 اما، تو کدوم دین به قبر یه آدم نماز می‌خونن و سجده می‌کنن؟! که شما به قبر بها سجده می‌کنین. 😕 تو کدوم دین میگن یه آدم، خداست معاذالله‼️ که بها میگه من خدا هستم ‼️ شما دم از حقوق_زن و مدرنیته میزنین؟! عجیبه! زن بهایی حتی ارث شوهرشو نمیبره.😉 و همه ارث رو باید بدین تشکیلات ‼️ تشکیلات استالین انقدر دیکتاتوری نبود، که تشکیلات شما هست! اونقدر عقب مونده هستید که مرد میتونه با خواهر و مادر و دختر خودش ازدواج کنه، بجز زن پدر! 😐 چون بها می‌خواست دست پسراش به زنش نرسه، ازدواج با زن پدرو ممنوع کرد فقط 😶 با مادر آره، با زن پدر نه ! 😑🤣 پیرزن بهایی بهت زده و عصبی نگاه میکرد.. گفت آقا نگه دار پیاده میشم 🤣😂 ــــــــــــــــ 🚩 در پرتگاه مجازی، مجهز باش... #حجاب #اربعین #امام_حسین

قسمت دوم از کتاب ملک صبر نوشته اقدس نصوحی سربازی محمّد بزرگ می‌شود و به سنّ سربازی رفتن می‌رسد. هرسال یکی دوبار از طرف ارتش یا ژاندارمری به شهرها و روستاها می‌آمدند و مشمول‌گیری می‌کردند. هر پسری را که به سن سربازی رسیده بود،میگرفتند و به سربازی میبردند. در روستا کدخدا مسئول این کار بود. پسرهای جوان را به آنها معرفی می‌کرد. اگر کسی به کدخدا رشوه می‌داد، اسم پسرش را از لیست حذف می‌کرد و سربازی نمی‌رفت. محمّد برای سربازی رفتن، داوطلب می‌شود. همراه یک گروه چهل‌نفره از اصفهان به سربازی می‌رود. چهار ماه دوره آموزشی را در تهران می‌گذراند. سرکار استواری که مسئول آموزش است، یک روز در کلاس درس، یک فحش زشت به سربازان می‌دهد. محمّد ناراحت می‌شود و اعتراض می‌کند. جناب ‌استوار یک سیلی به گوش محمّد می‌زند. محمّد هم عوض سیلی را در گوش جناب استوار می‌خواباند. بچّه‌های دیگر هم ترس را کنار می‌گذارند و هرکدام یک لگد خرج جناب استوار می‌کنند. گزارش به فرمانده ارشد پادگان می‌رسد. فرمانده از سربازان توضیح می‌خواهد. محمّد می‌گوید: «جناب فرمانده، ما به خدمت سربازی آمدهایم تا از ناموسمان دفاع کنیم، آن‌وقت این سرکار استوار، سر کلاس به همه ما فحش ناموس می‌دهد.» فرمانده پادگان، استوار را تنبیه می‌کند و درجة او را از لباسش می‌کَنَد. بعد از پایان دوره آموزشی، گروه آنها را به تبریز می‌فرستند. از تبریز هم به شهر میانه می‌روند. محمّد یک شب، دم در پادگان مشغول نگهبانی است. از دور چند نفر را می‌بیند که با لباس شخصی به‌طرف پادگان می‌آیند. با خودش می‌گوید: «انگار اینها آدمهای کلّه گنده و مهمّی هستند. بهتره به آنها ایست ندم.» بعد با خودش می‌گوید: «من باید وظیفه‌اَم را انجام دهم. هرکسی می‌خواهند، باشند.» وقتی آنها نزدیک می‌شوند، محمّد ایست می‌دهد. آنها بدون توجّه به ایست، جلو می‌آیند. دوباره با صدای بلند ایست می‌دهد وآنها باز هم حرکت می‌کنند. برای بار سوّم ایست می‌دهد. گلنگدن اسلحه را می‌کشد و روی زمین می‌نشیند. با صدای بلند می‌گوید: «گفتم ایست. اگر جلوتر بیایید، شلیک ‌می‌کنم.» آنها می‌ایستند. با صدای ایست محمّد و کشیدن گلنگدن اسلحه، چند نفر از افسران بیرون می‌آیند تا ببینند چه خبر شده است. با دیدن آن چند نفر، در جا خشکشان می‌زند. صاف و بدون حرکت ‌می‌ایستند. آداب ‌خاص احترام نظامی را به‌جا می‌آورند. جلو می‌روند. خم می‌شوند و دست‌بوسی می‌کنند. آنها هم دستور آزادباش می‌دهند. یکی از افسران به محمّد می‌گوید: «می‌دانی به چه کسی، ایست دادی.» محمّد می‌گوید: «هرکسی می‌خواهد باشد.» افسر می‌گوید: «ایشان شاهنشاه آریامهر محمّدرضا پهلویست. نمی‌دانم چه خبر شده که سرزده، به اینجا آمده.» افسران با احترام نظامی، شاه را به داخل پادگان می‌برند. محمّد پیش خودش می‌گوید: «دیگه کارم تمومه.» هزار فکر پیش خودش می‌کند. ‌ساعتی میگذرد. محمّد را صدا می‌زنند و به سالنی که شاه، افسران و درجه‌داران در آن جمع شده‌اند، می‌برند. وارد سالن می‌شود. شاه با دیدن محمّد، شروع به دستزدن می‌کند. بقیّه هم دست می‌زنند. به محمّد می‌گوید: «بنازم، چه سرباز شجاعی.» به او سه ماه مرخصی، صد تومان پول و یک‌دست کت‌وشلوار برای تشویق می‌دهند. محمّد از آن روز به بعد در پادگان و حتّی در آن شهر معروف می‌شود تا جایی که بعضی از افسران و درجه‌داران گاهی او را برای ناهار به خانة خودشان دعوت می‌کنند. در پادگان یک افسر آسایشگاه دارند که خیلی بداخلاق است. بچّه‌ها را اذیّت می‌کند. محمّد سواد خواندن و نوشتن ندارد. از افسر می‌خواهد تا برای او یک نامه بنویسد. جناب افسر اوّل قبول نمی‌کند، بعد می‌گوید: «پنج ریال می‌گیرم و نامه می‌نویسم.» محمّد به‌ناچار قبول می‌کند. پنج ریال می‌دهد. افسر برای محمّد یک نامه می‌نویسد. پنج ریال پول زیادی است. محمّد با دادن آن پول باید چند ماه سختی بکشد. تصمیم می‌گیرد که هرطورشده تلافی کند. هر سرباز یا درجه‌دار، یک صندوق برای نگهداری لوازم شخصی خود دارد. محمّد در تاریکی شب، ‌دور از چشم همه، سراغ صندوق آن افسر می‌رود. قفل صندوق را می‌کشد و چهل و پنج تومان از داخل صندوق برمی‌دارد. همین که صبح می‌شود، مرخّصی می‌گیرد و با 43 نفر سرباز اصفهانی، به شهر می‌روند. محمّد همه را برای ناهار به یک کافه دعوت می‌کند. بعد از مدّت‌ها، ناهار دل‌چسبی می‌خورند. همة پول خرج می‌شود. به پادگان برمی‌گردند. سربازها نمی‌دانند که آن پول از کجا آمده است. روز بعد در مراسم صبحگاه، افسر به فرمانده ارشد شکایت می‌کند که من چهارصد تومان پول داشته‌ام، یک نفر پول را از داخل صندوق من برداشته است. محمّد از صف بیرون می‌آید و می‌گوید: «جناب فرمانده، عرضی دارم. اوّل اینکه جناب افسر دروغ می‌گه، چهارصد تومان نبوده و چهل و پنج تومان بوده. ادامه دارد @shohadamobareke کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆

🤚 نوای تکان‌دهنده و باشکوه لبیک یا حسین علیه‌السلام در غروب اربعین در بین‌الحرمین. این صدای رسا و حماسیست که لرزه بر کاخ ظلم و ستم می اندازد.

فرازی از وصیتنامه شهید ✍ ملت قهرمان ایران:از شما تقاضا دارم، از خط امام که خط اسلام است منحرف نشوید که دچار اسفل سافلین خواهید شد. دشمنان اسلام و منافقین هم بدانند که هرگز نخواهید توانست اسلام، انقلاب، و خط امام را،از قلب و فکر ما بيرون کنید. شهید والامقام نعمت اله عشوری فرزند حیدر قلی ولادت:۲ آذر ۱۳۴۵ دهسرخ شهادت:۱۷ شهریور ۱۳۶۴ منطقه عملیاتی جنوب کشور @shohadamobareke کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆 https://eitaa.com/joinchat/3729195051Cf4b67228b8 مسجدی ها 👆👆 @mobsetad کانال ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان مبارکه 👆 @setad_mobarakeh👈 کانال ستاد برگزاری نماز جمعه مبارکه #کانال کانون بسیج پیشکسوتان مبارکه👇👇👇 @pishkesvatanemobarakeh #بنياد شهید و امورایثارگران شهرستان مبارکه # دفتر ثبت خاطرات دفاع مقدس شهرستان مبارکه

#سالروز_ قیام #_۱۷ شهریور و شهادت مردم بی گناه تهران در میدان ژاله را گرامی می داریم. @shohadamobareke کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆 https://eitaa.com/joinchat/3729195051Cf4b67228b8 مسجدی ها 👆👆 @mobsetad کانال ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان مبارکه 👆 @setad_mobarakeh👈 کانال ستاد برگزاری نماز جمعه مبارکه #کانال کانون بسیج پیشکسوتان مبارکه👇👇👇 @pishkesvatanemobarakeh #بنياد شهید و امورایثارگران شهرستان مبارکه # دفتر ثبت خاطرات دفاع مقدس شهرستان مبارکه

🔰 کمی زیبایی ببینیم😍 #اربعین

صحنه خاطره انگیز پذیرایی کودکان از زائرین😁😨

آیا می‌دانید ماجرای شعر مشهور؛ *''با آل علی هر که در افتاد ور افتاد''* چیست و این اثر از چه کسی هست؟ این شعر را سید اشرف الدین حسینی (مدیر نشریه نسیم شمال) خطاب به نیکلای اول سزار یا تزار روسیه سرود....... بعد از اینکه نیکلای فرمان داد که حرم مطهر رضوی (عليه السلام ) گلوله باران شود وگفت: حرم را زیر و رو می‌کنم تا ببینم چه کسی جلوی من را می‌گیرد....... بحالت مستی توهین می‌کرد. دین و مذهب ما را نشانه می‌گرفت. اما همان شب بطور نامحسوس و بطور معجزه آسایی که هیچ پزشکی علتش را نفهید به درک واصل شد. صبح که منتظر دستورش بودن با جنازه......... روبرو شدند. اکثریت فرماندهان یا جنون گرفتن یا فرار کردن، بعضی‌ها هم بقدرت اهلبیت سلام‌الله علیهم پی‌برده و متاثر شدند....... در همان روز بطور ناباورانه طبع شعر آقا سید اشرف‌ الدین شعله‌ور می‌شود. شعر کامل را بدین ترتیب سرودند: *دیشب به سرم باز هوای دگـر افتـاد* *در خواب مرا سوی خراسان گذر افتاد* *چشمم به ضریـح شه والا گهر افتاد* *این شعر همان لحظه مرا در نظر افتاد:* *با آل‌علی هرکه درافتـاد، ورافتاد* *این قبر غریبُ الغُـرَبا، خسرو طوس است* *این قبر مُعین الضعفا، شمس شموس است* *خاک در او ملجأ ارواح و نفـوس است* *باید ز ره صدق بر این خاک درافتاد* *با آل علی هرکه درافتاد، ورافتاد* *حـوران بهشتی زده اندر حرمش صف* *خیل ملَک از نور، طبق‌ها همه بر کف* *شاهـان به ادب در حرمش گشته مشرف* *اینجاست که تاج از سر هر تاجوَر افتاد* *با آل علی هر که درافتاد، ورافتاد* *اولاد علی شافع یوم عرصاتند* *دارای مقامات رفیـعُ الدرجاتند* *در روز قیامت همـه اسباب نجاتند* *ای وای بر آن کس که به این آل درافتاد* *با آل علـی هـرکه درافتاد، ورافتاد* *کام و دهن از نام علی یافت حـلاوت* *گل در چمن از نام علی یافت طراوت* *هر کس که به این سلسله بنمود عداوت* *در روز جزا جایگهش در سقر افتاد* *با آل علی هرکه درافتاد ورافتاد* *هرکس که به این سلسله پاک جفا کرد* *بد کرد و نفهمید و غلط کرد و خطا کـرد* *دیدی که یزید از ستم و کینه چه‌ها کرد* *آخر به درک رفت و به روحش شرر افتاد* *با آل علی هرکه درافتاد ورافتاد* *‌ای قبله هفتم که تویی مظهر یاهو* *ای حجت هشتم که تویی ضامن آهو* *ما جمله نمـودیم به سوی حرمت رو* *از عشق تو در قلب و دل ما شرر افتاد* *با آل‌علی هرکه درافتاد، ورافتاد* کانال شهدای شهرستان مبارکه

تهوع۵۷🤔🤮باهم تماشا کنیم توصیه می شود ببینید برگی از تاریخ ایران را... کانال شهدای شهرستان مبارکه

«اِنا لِلّه و اِنا اِلیهِ راجِعون» ▪️خانواده محترم شهید گرانقدر کریمی مادران والامقامی که درراه رضای معبود از بهترین سرمایه‌های خویش گذشتند و فرزندان عزیز خود را درراه خدمت به اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی نثار نمودند، اسوه‌های ایثار و نمونه‌های برتر استقامت و فداکاری‌اند. مرحومه «حاجیه خانم رحیمی» مادر شهید والامقام «محمد کریمی» پس از سال‌ها صبر و بردباری، ندای حق را لبیک گفته و به‌سوی معبود خویش شتافت. به روح این سفرکرده به ملکوت و ارواح تابناک فرزندان شهیدش درود می‌فرستیم. ▪️ضمن عرض تسلیت و همدردی با شما خانواده محترم، از پروردگار متعال علو درجات برای آن عزیز سفرکرده و شکیبایی و صبر جمیل برای بازماندگان مسألت داریم. ان شاء اللّه روح آن مرحومه در بالاترین مراتب بارگاه قدسی با حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها محشور و همجوار گردد. @shohadamobareke کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆 #بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان مبارکه 🌷ارواح مطهر شهدا صلوات🌷 #الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجهُم

قسمت سوم ملک صبر نوشته‌ اقدس نصوحی ازدواج محمّد جوان برومندی شده است. وقت آن است که برایش آستین بالا بزنند و دامادش کنند. زن‌بابای محمّد یک روز به خانة مرتضی ضیائی، پسر عموی همسرش می‌رود. خانوادة آقا مرتضی هم مثل خانوادة محمّد، همگی نسل ‌اندر نسل، آدم‌های با ایمان و با خدایی بودند. اهل مسجد، نماز و روزه بودند و به تربیت فرزندان اهمّیت می‌دادند. بچّه‌ها را موقع اذان تشویق به نمازخواندن می‌کردند. سحرهای ماه رمضان بچّه‌ها را برای سحری خوردن و روزه گرفتن، بیدار می‌کردند. اگرچه آن زمان گوشی، رادیو، تلویزیون و ساعت زنگ‌دار نبود که آنها را بیدار کند؛ امّا با صدای خروس و نگاه‌کردن به افق، زمان سحر را پیدا می‌کردند و بچّه‌ها را بیدار می‌کردند تا برای اجرای دستورات خداوند آماده شوند. با شنیدن صدای ضعیفی از اذان‌گوی محلّ هم می‌فهمیدند که دیگر نباید تا موقع اذان مغرب، چیزی بخورند و بیاشامند. زن پدر محمّد یکی از همسایگان را می‌بیند که به خواستگاری دختر آقا مرتضی آمده است. با دیدن «ماه بیگم» دختر آقا مرتضی بر روی دار قالی، از او خوشش می‌آید و او را برای محمّد نشان می‌کند. ماه بیگم استادانه نقش‌ و نگار بر چلّۀ قالی می‌اندازد و قالی میبافد. با این که هنوز سیزده سالش تمام نشده است، شاگردانی را به‌کار گرفته و به آنها آموزش می‌دهد. چنان از بچّگی قالیبافی کرده که خبره کار شده است. زن‌بابا، با ترفند خاصّی خواستگار را رد می‌کند. با ذوق و شوق به خانه می‌رود و آن‌قدر برای محمّد از رفتار، کردار، نجابت و هنرمندی ماه بیگم تعریف می‌کند که محمّد ندیده عاشق می‌شود. حرف‌های پدر و زن پدر را می‌شنود و از خجالت سرخ می‌شود و سرش را پایین می‌اندازد. پدر هم سکوت را نشانه رضایت می‌گیرد. فوری به خواستگاری می‌روند و کار را تمام می‌کنند. نیم دانگ خانه و سه هزار تومان پول، مهر عروس می‌کنند و او را به عقد محمّد در می‌آورند. دو سال بعد هم مراسم جشن عروسی برپا می‌شود و عروس و داماد در یکی از اتاق‌های خشت و گلی خانه پدر محمّد، زندگی مشترک شان را شروع می‌کنند. پدر محمّد همان شب اوّل سه عدد نان به آنها می‌دهد و می‌گوید: «این نان برای فردا که گُرسنه نمانید، از پس‌فردا خودت باید خرج زندگیت را در بیاوری.» محمّد برای اداره زندگی‌اش سخت کار می‌کند. اگرچه جا برای زندگی در یک اتاق تنگ است؛ امّا ماه بیگم اصرار دارد که دار قالی را برای او برپا کنند تا بتواند با قالی‌بافی کمک‌خرج همسرش باشد. کف اتاق را می‌کَنَند و تیرهای چوبی و ضخیم دار قالی را در زمین فرو می‌کنند. از بالا هم آنها را با کمک پایه‌های بلند چوبی به در و دیوار اتاق بست می‌زنند تا راست و محکم بایستند و چلّه قالی را بر آن می‌کشند. دار قالی بیش از یک‌سوم اتاق را اشغال می‌کند؛ امّا ماه بیگم راضی و خوشحال است و کار را شروع می‌کند. دریافت زیباترین هدیه الهی ماه بیگم خیلی زود باردار می‌شود. او قبل از طلوع آفتاب، کارش را شروع می‌کند. کارهای خانه را انجام می‌دهد و قالی هم می‌بافد. دانه دانه خفت است که بر نخ‌های دار، گره می‌خورد و نخ زیرین و رویین بر آن کوبیده می‌شود تا تنها میلی‌متری بر بافت افزوده شود. آخر هر شب برای استراحت به رختخواب می‌رود؛ امّا کمر و بازوان دردناک و خشک شدة ناشی از ساعت‌ها نشستن و کوبیدن دفتین، سوزش تاول‌های کف دست، پوست ریش شدة کنار ناخن، انگشتی که بارها بر اثر ضربة تیغ قالی‌بافی بریده و بچة قوز کرده در یک طرف شکم، اجازة یک خواب راحت را به او نمی‌دهد. در ‌طلوع اوّلین ‌صبحدم آذرماه سال 1342، نوزادش به دنیا می‌آید. محمّد برای دیدن نوزاد لحظه ‌شماری می‌کند. بعد از چند ساعت، اتاق خلوت می‌شود. محمّد وارد اتاق می‌شود و کنار ماه بیگم می‌نشیند. نوزاد را در آغوش می‌گیرد. هر دو با چه حرص و ولعی به نوزادشان نگاه می‌کنند. چه آرزوهایی برای او در ذهن می‌پرورانند. باید برای او نامی انتخاب کنند. نامی که شایستة او باشد. این نوزاد را هدیة ارزشمندی میدانند که خداوند به آنها بخشیده است؛ پس نام او را خدابخش می‌گذارند. محمّد و ماه بیگم سرگرم بزرگ کردن نوزادشان می‌شوند. بچّه را در خانه حمید صدا می‌زنند. حمید شیرینی خاصی به زندگی آنها می‌بخشد. اگرچه بزرگ کردن بچّه سخت است؛ امّا گریه و خنده‌اش، مریض شدن و تب‌کردنش، شب تا صبح بی‌تابی و نا آرامیش را به جان میخرند. مادر دو سال شیره جان خود را به نوزادش می‌دهد. خدابخش بزرگ میشود. ماه بیگم فرزند دوّمش را باردار می‌شود. نه ماه می گذرد. آخرین روزهای بارداری ماه بیگم است. محمّد مجبور است، او را تنها بگذارد و برای کار از استان اصفهان خارج شود. نبود همسر، بی‌تابی خدابخش که تنها دو سال و پنج ماه دارد، دردهای سخت روزهای آخر بارداری و کارهای سنگین خانه را تحمّل می‌کند. ادامه دارد... کانال شهدای شهرستان مبارکه

🔹 ارث شیطان!! از زبان حضرت امام خمینی( ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران #کانال شهدای شهرستان مبارکه

پياده روی بزرگ عزاداران دهه آخر صفر جمعه ۲۴ شهریور ۱۴۰۲ میدان سپهبد شهید سردارِ دلها حاج قاسم سلیمانی ساعت ۱۰/۳۰ دقیقه صبح @shohadamobareke کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆 https://eitaa.com/joinchat/3729195051Cf4b67228b8 مسجدی ها 👆👆 @mobsetad کانال ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان مبارکه 👆 @setad_mobarakeh👈 کانال ستاد برگزاری نماز جمعه مبارکه #کانال کانون بسیج پیشکسوتان مبارکه👇👇👇 @pishkesvatanemobarakeh #بنياد شهید و امورایثارگران شهرستان مبارکه # دفتر ثبت خاطرات دفاع مقدس شهرستان مبارکه

«اِنا لِلّه و اِنا اِلیهِ راجِعون» ▪️خانواده محترم شهید گرانقدر رحیمی، پدران والامقامی که درراه رضای معبود از بهترین سرمایه‌های خویش گذشتند و فرزندان عزیز خود را درراه خدمت به اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی نثار نمودند، اسوه‌های ایثار و نمونه‌های برتر استقامت و فداکاری‌اند. مرحوم « حاج رضا رحیمی» پدر شهید والامقام «احمد رحیمی » پس از سال‌ها صبر و بردباری، ندای حق را لبیک گفته و به‌سوی معبود خویش شتافت. به روح این سفرکرده به ملکوت و ارواح تابناک فرزند شهیدش درود می‌فرستیم. ▪️ضمن عرض تسلیت و همدردی با شما خانواده محترم، از پروردگار متعال علو درجات برای آن عزیز سفرکرده و شکیبایی و صبر جمیل برای بازماندگان مسألت داریم. ان شاء اللّه روح آن مرحوم در بالاترین مراتب بارگاه قدسی با سرور و سالار شهيدان محشور و همجوار گردد. @shohadamobareke کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆 #بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان مبارکه 🌷ارواح مطهر شهدا صلوات🌷 #الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجهُم