روز مرد را به بزرگ مردانی که نگذاشتند یک وجب خاک ایران عزیز به دست دشمنان بیفتد تبریک می گویم.
#کانال شهدای شهرستان مبارکه
📚داستان کوتاه
⭐️ چوپان بی سواد، ولی هوشمند
گفتوگوی چوپان و دانشمند
دانشمند: «چرا دنبال تحصیل سواد نرفتی؟» چوپان گفت: «من آنچه را که خلاصه و چکیده همه علوم است، آموخته ام دیگر نیازی به آموزش مجدد ندارم.»
دانشمند گفت: آنچه آموخته ای برای من بیان کن. چوپان گفت: خلاصه و چکیده همه علم ها پنج چیز است:
1⃣ تا راستی تمام نگردد، دروغ نگویم.
2⃣ تا غذای حلال تمام نشده، غذای حرام نخورم.
3⃣ تا در خودم عیب هست، عیبجوئی از دیگران نکنم.
4⃣ تا روزی خدا تمام نشده به در خانه هیچ کسی برای روزی نروم.
5⃣ تا پای در بهشت ننهاده ام از مکر و فریب شیطان غافل نگردم.
دانشمند، او را تصدیق کرد و گفت: همه علوم در وجود تو جمع شده است، و هر کس این پنج خصلت را بداند و عمل کند به هدف علوم اسلامی رسیده و از کتب علم و حکمت، بی نیاز شده است.
📗 داستان_دوستان، ج 4
# نوشته محمد محمدی اشتهاردی
37.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊🌱 پدر شهید، جنس غمش با مادر فرق میکند ...
پدر بیصدا کمرش خم میشود.
روز پدر بر همه پدران مبارک، به ویژه پدران شهدا ... 🌹
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
تهیه شده به همت خادمیاران گلستان شهدای اصفهان
خاطرات اسارت خود نوشت جانباز و آزاده سرافراز محمد علی نوریان
قسمت ۱۵۳ 🌸
آقا همین جور که من به رو .. و نیم خیز نشسته بودم چشم در چشم عراقیها داشتم اونها هم بِر و بِر منو نگاه میکردند😳 یه موقع فرمانده شان چشمش به ساعت من افتاد ..ساعت رو از مچ دستم باز کرد و داد به یه سربازها ..پیش خودم گفتم خُب این اولین غنیمتی که از من بهشون رسید😂 آخه این ساعت رو مرحوم پدرم خدا بیامرز سال ۶۴ قبل از عملیات قادر برام از مکه سوغات آورده بود..یه ساعت سیکو ۵ صفحه سفید بود..بعدش دست کرد توی جیب شلوارم اون نارنجک ۴۰ تکه ای رو در آورد... ( ضامن نارنجک رو محکم با کش بسته بودم که وقتی توی چادرها بودیم یه موقع ضامنش بر اثر بی احتیاطی در نَره و نارنجک منفجر بشه ) نگاهی بهش کرد و توی دستش چند مرتبه انداخت بالا و پائین ..یه جورایی با غرور و تکبر باهاش بازی میکرد بعدش نارنجک رو داد به یه سرباز دیگه..بعدش دست کرد داخل جیب سمت راست پیراهنم و جانماز و مُهر منو در آورد بازش کرد دید جانمازه ..آخه جانمازم خیلی پُر خونی شده بود😔 یکیشون وقتی جانمازمو دید متوجه شد شیعه هستم بهم گفت لاخوف لاخوف انت مسلم ..آنا مسلم ( نترس . نترس . تو مسلمانی منم مسلمانم ). این حرفو که زد یه کم قلبم قوت گرفت که فعلاً قصد کُشتن منو ندارند 🥴 بعدش یکی از سربازها دست کرد داخل جیب سمت چپ پیراهنم و یه دفترچه یاداشت بود که درش آورد ...حالا منم دارم چهار چشمی نگاهش میکنم که این داره چکار میکنه 🥴شروع کرد دفترچه رو ورق زدن یهُو من دیدم وسط،دفترچه یه ورق چهار لایه بود برداشت بازش کرد و روشو نگاه میکرد😳 من متوجه شدم که این ورق یه کالک مختصری از عملیات روش هست ..من پیش خودم گفتم خاک بر سرم شد ..بیچاره شدم 🥴 حالا میفهمند من فرمانده بودم ..این سرباز عراقی از اون بیسواد های عقب مانده بود به عربی به من گفت شینو هذا ( چیه این ) با علامت دستم گفتم هیچی !! چیز مهمی نیست
ادامه دارد....🌼
#کانال شهدای شهرستان مبارکه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
‼️مواظب باش که از چشم خدا نیوفتی😞
چگونه بفهمیم از چشم
خدا افتاده ایم⁉️
#کانال شهدای شهرستان مبارکه
خاطرات اسارت خود نوشت جانباز و آزاده سرافراز محمد علی نوریان
قسمت ۱۵۴
موضوع : زخمی شدن من همراه با اسارت🌸
آقایی که شما باشید ..وقتی به اون سرباز عراقی با اشاره دستم گفتم این برگه چیز مهمی نیست اونم خدا زد توی سرش و خر شد برگه کالک عملیات رو داد دست خودم 🥴 منم فوری مچاله اش کردم توی دستم و دستمو مچ کردم... و زیر چشمی نگاه میکردم به فرمانده شون حالا از آنجایی که خدا با من بود اون فرمانده گیجشون اصلا هواسش به من نبود ..یه بیسیم دستی داشت که در حال خبر دادن به مافوقش بود که ما یک نفر اسیر گرفتیم 🥴 یه موقع فرمانده شان به من گفت یالا گُم ( یالا بلندشو ) با اشاره دستم بهش گفتم نمیتونم پاهام مجروحه..یه موقع دیدم به یکی از سربازها که درشت هیکل بود گفت اینو بلندش کن تا ببریمش 🙃 اون سرباز عراقی هم نامردی نکرد خییییلی راحت منو از زمین بلندکرد و گذاشت سر کولش (شانه اش ) جوری که سرم روی سینه اش بود و پاهام روی کمرش آویزان😂 شروع کردند از توی میدان مین حرکت کردن ..البته خودشون میدونستند کجا مین هست راحت میرفتند ..منم هنوز اون برگه کاغذ توی دستم بود دنبال فرصت بودم یه جوری مخفی اش کنم ..یه نگاهی 🧐به عراقیها کردم دیدم هواسشون به همه جا هست الا من..برگه انداختم لای علف خشگه های هرزه کنار میدان مین و یه نفس راحتی کشیدم 🥱 یه موقع همین جور که آویزان دوش عراقیه بودم دیدم پهلوی سمت راستم که آثار جراحت از کربلای ۵ رو داشت عجیب درد گرفت..شروع کردم به داد و فریاد کردن که آخ ..آخ..و بادستم میزدم به عراقیه که پهلوم درد گرفت منو بزار زمین 😧 فرمانده شان گفت بزاریدش زمین ..به یکی از سرباز ها گفت برو یه پتو بیار..اون سرباز رفت و چند دقیقه بعدش با یه پتوی سبز رنگ و خط راه راه سفید رنگ برگشت..پتو رو پهن کردند... زیر کتف و پاهای منو دو نفرشون گرفتند و منو گذاشتند روی پتو🙃 حالا دو نفرشون دو سر پتو رو گرفتند و شروع کردند به حرکت کردن ..یادمه هرجا که سیم تله مین بود پتو رو یواش و با احتیاط از روی تله مین عبور میدادند..یه موقع پیش خودم گفتم یااااااحضرت عباس دیشب پاهام رفت روی مین الان اگه اینها بی احتیاطی کنند از زیر ( باسن ) میرم رو مین 😂 خلاصه کلام منو با احتیاط آوردند تا اون محل درگیری و جایی که بچه ها رفته بودند روی مین ..تا اینجای کار من هنوز دقیق نمیدونستم چه اتفاق خاصی افتاده..یه موقع دیدم کسانی که رفتند روی مین و بر اثر تیراندازی های دیشب شهید شده اند ۳ نفر هستند😔
ادامه دارد...
#کانال شهدای شهرستان مبارکه
#تسلیت
#رحلت
#حضرت_زینب
🏴قانونِ عقل و عشقِ جهان را به هم زند
🏴وقتی ﻋﻘﻴﻠﮥ العرب، از عشق، دم زند
🏴از چشمِ یار، قامت دلدار، دیدنی است
🏴نام حسین، از لب زینب، شنیدنی است..
🥀سالروز وفات اسوهی صبر و استقامت، حضرت زینب کبری(س) تسلیت باد.🥀
┄┅══ ✼ ══┅┄┄┅══ ✼ ══┅┄
💠 روابط عمومی بنیادشهیدوامورایثارگران شهرستان مبارکه
•┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈
فرازی از وصیتنامه شهید
✍ سلام بر یگانه منجی عالم بشریت امام زمان(عج) و درود بر نائب بر حقش امام خمینی، طبق دستور پیامبر اکرم خاتم الانبیا(ص)که فرموده هر کسی که به سن تکلیف رسیده است وصیتنامه نامه داشته باشد بر حسب وظیفه و اطاعت وصیت می کنم: از راه انبیای الهی و اهلبیت علیه السلام فاصله نگیرید و پیرو آنها باشید که رستگاری دنيا و آخرت در گرو اطاعت از این بزرگ واران است.
شهید والامقام علی نادری فرزند رمضان
💐ولادت ۱۲،اردیبهشت ۱۳۲۷ شهرستان مبارکه نکوآباد
🌹شهادت ۲۶،دی، ۱۳۶۵ منطقه عملیاتی جنوب کشور
🌹يادش گرامی و راهش مستدام باد
@shohadamobareke
کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆
https://eitaa.com/joinchat/3729195051Cf4b67228b8
مسجدی ها 👆👆
کانال ستاد امر به معروف و نهی از منکر...
@setad_mobarakeh👈
کانال ستاد برگزاری نماز جمعه مبارکه
#کانال کانون وابستگان و بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت شهرستان مبارکه👇👇👇
@pishkesvatanemobarakeh
#بنياد شهید و امورایثارگران شهرستان مبارکه
# دفتر ثبت خاطرات دفاع مقدس شهرستان مبارکه
▪️ ۲۷ دی ماه سالروز شهادت مجاهد مؤمن انقلابی شهید سیّد مجتبی نوّاب صفوی و جمعی از یاران همراهشان را تسلیت عرض می نماییم.
#کانال شهدای شهرستان مبارکه
🔹تلاوت نور به روح مطهر،زینب کبری (س) پیام رسان عاشورای حسینی، شهدای مقاومت، شهدای هشت سال دفاع مقدس، شهدای گمنام، شهدای مدافع حرم، شهدای امنیت، شهدای مظلوم غزه فلسطین، و شهدای چهارمین هفته دی شهرستان مبارکه
شهيدان:
ایرج کریمی
محمد عزیز خانی
یداله امیری
ابراهیم اسماعیلی
حسن زمانی
مرتضی چوپانی
سعید رضا اسماعیلی
حسینعلی بهرامی
یداله کریمیان
علی نادری
احمد شفیع زاده
علیرضا عبدیان
سردار شهید اصغر لاوی
قدرت اله فخاری
رضا قلی کریمیان
فریدون محمدی
🌹🌹🌹
🔹 قاری قرآن جناب آقای حاج اصغر سلطانی
🔹 صفحه ۱۸۴، سوره مبارکه انفال، آیه ۵۳
🔹 زمان جمعه ۲۸،دی ۱۴۰۳، سی دقیقه قبل از شروع خطبه های عبادی سياسی نماز جمعه
🔹 مکان مصلای نماز جمعه مسجد جامع مبارکه
@shohadamobareke
کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆
https://eitaa.com/joinchat/3729195051Cf4b67228b8
مسجدی ها 👆👆
@mobsetad
کانال ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان مبارکه 👆
@setad_mobarakeh👈
کانال ستاد برگزاری نماز جمعه مبارکه
#کانال کانون بسیج پیشکسوتان مبارکه👇👇👇
@pishkesvatanemobarakeh
#بنياد شهید و امورایثارگران شهرستان مبارکه
#دفتر ثبت خاطرات دفاع مقدس شهرستان مبارکه