eitaa logo
شهدای رویان
39 دنبال‌کننده
207 عکس
60 ویدیو
4 فایل
بسم رب الشهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5816476520218100042.mp3
858.6K
به یاد لاله های شهرمان. ... @shohadaroyan
شهید: عبدالحسین عجمی یگان:سپاه شاهرود تیپ 12قائم (عج) یکی از دوستان شهید عجمی میگفت... عجمی اکثر وقت ها که کارهای باغ ومنزل پدر را انجام داده از فرصت استفاده کرده ودرپایگاه بسیج سرگرم بود ایشان شخصیتی آرام ومهربان داشت چندین سال در آن دوران و بهبه ی جنگ به همین صورت گذشت واو تا حد ممکن وقت خود را حتی شب ها تا دیر وقت درپایگاه می گذراند .. بعداز شهادت شهید عبدالرحیم عامری (همسر خواهرایشان ) پی بردم عجمی عصرها با عجله پایگاه را ترک میکند وبه منزل می رود برایم جای سوال بود چرا عجمی دیگر مثل گذشته شب ها پایگاه نمی ماند حتی مواقع نیاز!!! یکی از روزها عصر که باز به همان منوال درحال ترک کردن پایگاه بسیج بودند جسورانه پرسیدم... عجمی کجا ؟امشب پایگاه خیلی کار داریم وبه همچنین به حضور تو نیز نیاز داریم ایشان درجواب گفتند. .نه نه من باید برم کار مهمی دارم پرسیدم برادر این چه کار مهمی هست که تو هربار به محض تاریک نشدن هوا میروی و دیگر مثل گذشته توجهی به انبوه کارهای پایگاه نداری... ایشان بغض کردند وآرام پاسخ دادند کار مهمی دارم .. گفتم خب چه کاری؟ گفتند فرزندان شهید عبدالرحیم (خواهرزاده های شهید عجمی) تنها هستند آنها دختر بچه های خردسال هستند برادری هم که ندارند پدرشان تا قبل از شهادت هیچگاه تنهایشان نمیگذاشت وبه شدت به دخترها علاقه داشت... آنهابه بودن پدرشان به شدت نیاز دارند واز تاریکی هم می ترسند. . اگر من هم نباشم وتنهایشان بگذارم فردای قیامت چگونه سرم را مقابل پدر شهیدشان بالا بگیرم و شرمنده نشوم به یاد دارم حدود 4سال تا شهادتش برای فرزندان خواهرشان پدری کردند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاش دائم دلِ ما از تو بلرزد ای عشق آن دلی کز تو نلرزد به چه ارزد؟ ای عشق..! @shohadaroyan
🌹خاطره‌ای که گریه‌ی امام را درآورد ✍رهبر انقلاب؛ در یکی از شهرها که زمان ریاست جمهوری رفته بودم. بعد سخنرانی، میرفتم طرف ماشین که سوار بشوم، شنفتم که یک خانمی از پشت سر در وسط جمعیّت مرتّب صدا میزند و اسم بنده را می‌آورد. فهمیدم کار مهمّی دارد؛ ایستادم. گفتم بگذارید این خانم بیاید ببینم چه‌کار دارد که در این جمعیّت این‌جور داد میکشد. آمد جلو، گفت که آقا پسر من اسیر شده بود، شاید گفت تنها پسرم؛ چند روز پیش اطّلاع پیدا کردم که در اسارتگاه شده؛ به امام بگویید فدای سرتان؛ و اگر باز هم پسر داشته باشم، باز هم میفرستم. این پیغامی بود که یک مادر [شهید گفت‌]. ببینید این روحیّه را! من آمدم به امام این را عرض کردم، امام گریه‌اش گرفت؛ از شنیدن این سخن و این احساس، اشک به چشم امام آمد. این روحیّه‌ها برای چه کسی بود، برای چه بود؟ جز برای خدا یک چنین چیزهایی را انسان نمیتواند مشاهده کند که مادر دو شهید بچّه‌هایش را خودش ببرد داخل قبر بگذارد و گریه نکند! یا بخواهد از دوروبری‌هایش که گریه نکنند، بگوید من بچّه‌هایم را در راه خدا داده‌ام، خوشحال هم باشد؛ اینها آن آرمان است. @shohadaroyan
شهید والامقام: حسین رحیمی 🌺 دلم بهانه پدرم را می گیرد پدرجان آیا می شنوی چه میگویم؟می دانم که می شنوی دوست داشتم درکنارم باشی. تا سر برزانویت بگذارم ودرد دلهایم را برایت بگویم ؛دوست داشتم درکنارت بنشینم تا برایم حرف بزنی؛ تا با سخنان شیرینت مرا راهنمایی کنی. ای کاش بودی تامن هم درکنارتو به خود ببالم پدرم دلم برای بودنت تنگ است،اما تنها قاب عکس توست که مرحم دل مجروح من است پدرجان سالهاست درحسرت شنیدن صدایت شبها را به صبح می رسانم؛ پدر تو شهادت را به ماندن ترجیح دادی چراکه روح بلند و ملکوتی تو نمی توانست دراین دنیای خاکی بماند؛ خوشا به حالت که به قافله حسین (ع) پیوستی. ... روحت شاد. دلتنگ پدر🌹 دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت؛ عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت؛ (دخترت مریم)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخرین حضور سردار دلها چند روز قبل از شهادت در حرم حضرت معصومه(س) @shohadaroyan
4_450280664755863587.pdf
6.55M
نسخه Pdf ڪتـــ📚ــاب 📖زندگینامه امیر سپهبد 🌹 مناسبت سالروز شهادت🕊 یاد شهید عزیز گرامی باد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه خونه ی قشنگی برای خودشون درست کردن بسیجی ها کاش بما هم ازاین خونه ها بدن @shohadaroyan
پیش گویی شهید اندرزگو در مورد رهبر انقلاب و ظهور امام زمان (عج)
خدایا ما را برگردان به روزهایی که سلامتی اینقدر گریزپا نبود، که می‌شد لابه‌لای همین مشکلات و دغدغه‌های ریز و درشت، با خیالی آسوده فنجانی برداشت، چایی ریخت کنار پنجره‌ای ایستاد و در کمال اطمینان و آرامش، نفسی عمیق کشید. که می‌شد کسی را به آغوش کشید و آرام شد، می‌شد دستان کسی را گرفت و بدون هراس، تمام شهر را قدم زد و غصه‌ها را فراموش کرد. دلمان لک زده برای یک لبخند، یک خیال تخت... دلمان لک زده برای یک زندگی آرام و معمولی. و دلم لک زده فقط برای یک نگاهتان.. خدایا در آغوشمان بگیر خودت حال زمین را خوب کن.
1_200335906.mp3
3.39M
🎼 اسمتو بردم زیر بارون.. بارون گریه کرد تربت گذاشتم لای قرآن... قرآن گریه کرد 🌹 ...♡ @shohadaroyan
شهید: علی ابوذری فرزند:مرحوم حاج عبدالله تاریخ شهادت:1365/1/24 🕊 ما عاشق آفریده شده ایم. عشق را داریم ولی معشوق هامان را انتخاب میکنیم. عشق همیشه هست، آنچه که جابه جا می شود معشوق ها و محبوب ها هستند. در فاصله تولد تا مرگ عشق همیشه جاری است و حرکت همیشه برپاست. ما نمی توانیم از شهدا جدا شویم آنها درما قالب شده اند و در ترکیب ما حضور دارند. روحت شاد🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊 یک چای شیرین مسیر اربعینت را شیرین بنوشد تا ابد فرهاد می گردد ...♡ @shohadaroyan
شهدای رویان
شهید سید محمد رضا موسوی تا مقطع ششم رادرمدرسه منوچهری قدیم رویان سپری نمود چون برای ادامه تحصیل باید به شاهرود می رفت. ودرآن زمان وسیله نقلیه ای در دسترس مردم نبود سید ناچار بودند یا با پای پیاده یا با الاغ ویا هراز گاهی نهایتا با دوچرخه این مسیر را البته همه روزه طی کند.. شهید سید محمدرضا ترجیح میدادن با دوچرخه به شاهرود بروند وهفته ای برمیگشتند منزل.... دریکی از روزهای زمستان که طبق معمول با دوچرخه به سمت رویان می آمدند درمنطقه قلعه بالا گرگی به اوحمله میکند طبق گفته های خود شهید ایشان از شدت ترس که مبادا گرگ گرسنه به اوآسیبی برساند ؛ شتاب گرفته وفرار می کند ولی چون گرگ هم دست از حمله بر نمی دارد شهید سید بارها از دوچرخه پیاده می شود وتلاش می کند گرگ را به هرنحوی شده فراری دهد این کار را چندین بار انجام می دهد وبا دعا وصلوات خود را بلاخره به منزل می رساند... به علت ترس و اضطراب از آن شب تا چندروز به بستر بیماری می افتد... مادر شهید سیدمحمدرضا ایشان را نزدشخصی بنام (ملا رضا) می برد وملا برای سید. سرکتابی باز می کندو می گوید مادر,فرزند شما تا به 30 سالگی می رسد بعد خطری پیش می آید که اگر این خطر رفع گردد عمرش طولانی می شود ودرغیر این صورت. ... شهید سید محمدرضا موسوی درسن 30 سالگی درجنگ تحمیلی به درجه شهادت نائل می آید روحش شاد🌹 @shohadaroyan
تیتر سنگ نوشتۀ مزارِ شهید «محسن جعفری»، «علیرضا کریمی» و «سید علی اکبر رضوی» این جمله است: ما مثل حسین در جنگ واقع شدیم و مثلِ حسین باید به شهادت برسیم!"