تا باز در آغوش بگیرد
پسرش را
یک دست عصا
دست دگر هم کمرش را
از داغ فراقش شده
چشمان و دلش خون
ای کاش خدا پاک کند
چشم ترش را...
📎صبوری دل مادران شهدا صلوات ..🌷😭🍃
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
@shohaday_110
#خاطره
رفیقشهید🌹:
🌱من بچه ی آستانه ام،بابک بچه رشت،
تو آموزش ها باهم آشنا شدیم یادمه
یکم آبان از رشت رفتیم تهران یک
شب تهران موندیم...تو تهران یکی از
بچه ها یه برگه📄 پیدا کرده بود آورد
پیشمون وقتی برگه رو برگردوند
دیدیم عکس سه تا شهید روش چاپ
شده بابک برگه رو گرفت و کلی گریه😭
کرد گفت:یعنی میشه منو هم بخرن؟؟؟💔
بهش گفتم:بابک ان شاءالله اول تو شهید
بشی بعدم من الان که اون دوستمو
میبینم میگم کاش دعا کرده بودم اول
من شهید بشم بعد بابک...❤🍃
#شهیدبابڪنورے❤️
🌹🍃🌹🍃
@shohaday_110
☆∞🦋∞☆
#شهیدانہ🌿
خدايـا...؛∞
بہتوپناهمےآورم :)➣
از نَفْسے ڪہ سير نمےشود !
و از دانشے ڪہ سود نمےدهد !
از نمازے ڪہ بالا نمےرود !
و از دعايـے ڪہ بہ اجابتـــــ نمےرسد !
#شهیدجوادحیدرےفرد🌿
🌹🍃🌹🍃
@shohaday_110
ماهــــے یک بار،بچہ هاے مدرســــــہ جبل عامل رو جمع میکرد ، می رفتند زبالہ هاے شہر رو جمـــــع آورے مےکردند مےگفت
" با این کار هم شهر تمیز میشه ، هم غــــــرور بچہ ها مــــیریزه
شهید دکتر مصطفی چمران
@shohaday_110
🌹 خاطره ای تامل برانگیز از آزاده سرافراز شهید محمد خمامی
ابتدای اسارت مرا را به استخبارات برده بودند تا تخلیه اطلاعاتی کنند در حالیکه زخمی و خونین بودم مرا به سلول انفردای انداختند از صدای اذانی که در فضای بیرون از زندان پخش میشد متوجه شدم در شهری شیعه نشین هستم به حضرت موسی بن جعفر(ع) متوسل شده و گفتم از شما خدمت حضرت زهرا(س) شکایت میکنم، که ناگهان در حالتی شبیه خواب و بیداری دیدم در سلول باز شد سه آقای جلیلالقدر وارد شدند در حالیکه که من صورت آنها را کامل نمیدیدم از وضعیت خود برای آنها گفتم و اینکه به خاطر خونی بودن لباس و بدنم نجس هستم و نمیتوانم نماز بخوانم، اینکه کی آزاد میشوم و خانوادهام در چه وضعیتی هستند، آن بزرگواران فرمودند: وضعیت شما خوب میشود و در روز تولد من آزاد میشوید نگران خانواده خود هم نباشید آنها را به خدا بسپارید، بعد از این دیدم در را باز کردند زخم پای مرا بستند و شلنگ آب گرم دادند تا خودم را تطهر کنم که به دنبال آن آمدم سلول و نمازم را خواندم.
بعدها در سالروز ولادت حضرت موسی بن جعفر(ع) آزاد شدم و یاد آن خوابی که در زندان دیده بودم افتادم.
@shohaday_110
براۍ شھادت و رفتن تلاشنڪنید
برای رضای خدا ڪارڪنید و بگویید :
خداوندا نه برای بهشت،
و نه برای شهادت...
اگر تو ما را در جهنمت بیندازی
ولی از ما راضی باشی
برای ما ڪافیست! 🌿
#شهید_علی_چیت_سازیان❤️
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@shohaday_110
﴾﷽﴿
.
میگن رفیقِ شهید، شهیدت میکنه...
اما نگفته بودند گاهی انقدر شبیه هم میشوند که آدم حیرت میکند...
.
چقدر شبیه هم بودید؛
هم دانشگاهی، همکار، هم رزم، دوست
مگر چقدر با هم انس داشتید؟
چی بینتان رد و بدل شده بود؟
در کدام طبقهی آسمان با هم وعده کرده بودید؟
.
هر دو جوانِ بیست و شش هفت ساله
هر دو مدافعِ حریم آل الله
هر دو غیور و شجاع
اما؛
اوجِ تمام این شباهتها در شهادت شماست که جز خداوند هیچکس راز پنهانِ آن را نمیداند...
انگار سرنوشت تاریخ ۱۳ را برای هر دو شما انتخاب کرده بود.
یکی ۱۳ آبان و یکی ۱۳ دی...
.
اما شهادتتان...
نمیدانم برای نحوهی شهادتتان به کی متوسل شدید؟
چه دعایی خوانید؟
دست به دامان کدام امام شدید؟
در کدام مجلس روضه، حاجت روا شدید؟
که هر دو مثل هم
در میانِ آتش راهی به گلستان بهشت پیدا کردید.
.
فقط این را میدانم که از هر طرف نگاه میکنیم شبیه روضهها شده اید...
.
آتش و دستی جدا
بدنی که اربا اربا شده بود...
.
و حالا سرنوشتی که حالا هر دوی شما را همسفرهی اربابتان حسین(ع) کرده بود.
.
رفاقت خوبه بهشتی باشه
مثل روحالله مثل وحید❣🌷❣
@shohaday_110