eitaa logo
شهدای هویزه
2.5هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
645 ویدیو
30 فایل
http://eitaa.com/joinchat/2875523072C71b2b4b72a 🌷 محفلی برای معرفی و زنده نگه داشتن یاد و نام شبیه ترین شهدا به شهدای کربلا در ایران... 🌍 خوزستان_ هویزه 🔰 کانال‌رسمی‌یادمان‌شهدای مظلوم کربلای هویزه؛ اولین یادمان دفاع مقدس ⬅️ ارتباط با ادمین: @h_media
مشاهده در ایتا
دانلود
🚌 : کفش‌هایی که جاماند، قسمت سوم: موعد برگشتن که رسید از ترس گم کردن دوبارۀ خود، پای رفتن نداشتم و کمی که به خود آمدم دیدم کفش برگشتن هم ندارم! 👣 همه جا را قدم قدم گشتم. حیاط، کنار مزار شهید علم‌الهدی و هر جایی که به آن سر زده بودم؛ اما کفش ها را ندیدم. گویی او به غرامت تمام یادم تو را فراموش‌های از یادبرده‌ام کفش هایم را پنهان کرده بود و یا شاید هویزۀ سراپا مهربانی و گذشت مثل من تاب خداحافظی نداشت... 🚩 همۀ کاروان از یادمان رفته بودند، مسئول کاروان آمد و گفت همه رفتند باید برویم. گفتم: «نمی توانم. کفش هایم گم شده. پیدایشان نمی‌کنم... .» این را گفتم و از نو شروع به گشتن کردم؛ حتی به مسجد که فرصت نکرده بودم واردش بشوم هم سرک کشیدم. داخل مسجد روی طاقچۀ یادگاری‌های شهید نامه‌ای از او بود در عفو کسی که سال‌ها پیش سخت‌ترین آزار‌ها را از او چشیده بود! با خودم فکر کردم شهیدی با چنین گذشت حتما از آن لحظۀ استیصال و تردید و آن رجز‌خوانی‌هایم گذشته است و به جای خشم بر حرف‌هایم دلسوخته از حال نزارم راه راهیان را برایم باز کرده... کاسۀ صبرم اگر چه لبریز شد، او هرگز پیمان نشکست و نمی‌شکند؛ حتی اگر مجنون پیمانۀ صبر بشکند... 👟 کفش ها را در مسجد پیدا نکردم؛ اما از مسجد که بیرون آمدم اولین جایی که رفتم مزار شهید علم الهدی بود... و این بار کفش هایم آن جا بود! مزار شلوغ بود و امکان ماندن نبود. کفش‌ها را برداشتم؛ اما خداحافظی نکردم؛ چرا که من و کفش‌ها برای همیشه در هویزه جامانده بودیم... لحظۀ رفتن این نوا در یادمان پخش می‌شد که: «یاد امام شهدا دل و می بره...!» ❤️ * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh