#فریاد_و_سکوت (بخش 33 و پایانی)
بازخوانی دستنوشته های دانشجوی شهید
#سید_محمد_حسین_علم_الهدی
✍️ ناگهان چهره #غیور_اصلی در جلوی چشمان ظاهر میشود؛ آن شهید، آن مرد، تصمیم و اراده و مرد تاکتیک.
خدایا! کاش او بود و کمک مان میکرد.
کاش او بود و از فکرش، از توان و مغز پر توانش استفاده میکردیم.
خدایا! صدای گریه فرزند کوچک تازه به دنیا آمده غیور میآید؛ صدای آه همسر جوانش.
خدایا! چهره پرتلاش و کوهگونه #محمد_بلالی[1] به یادم میآید؛ آن روز که او را بر روی تخت بیمارستان ملاقات کردم.
او که چون شیر در شب ها به عنوان فرمانده عملیات بر دشن میغرید.
آیا شجاعتر از او کسی هست؟
به تازگی شنیدهام که پاهایش لَمس شده!
آن روز که او را دیدم از سر تا پایش همه در گچ بود.
این اندام خفته، همان اندام پرتوان و پرتلاش بود که در تاریکی شب جلوی بچهها راه میرفت و دستور آتش را میداد.
________________________________________
[1]- سردار محمد بلالی از نیروهای سپاه اهواز بود که سال 1359، در کردستان حضور داشت. او با شروع جنگ به خوزستان بازگشت و تعدادی از نیروهای بسیجی را به نام گروه بلالی سازماندهی کرد. آقای بلالی در یکی از عملیاتها قطع نخاع شد.
📕 منبع: کتاب فریاد و سکوت (مشتمل بر نامه ها و دستنوشته های شهید علم الهدی)
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh