💐 شد «امامِ آخرین» و دل برایش بی قرار
می شود «طاووس اهل الجنة»، صاحب اختیار
کاش برگردد به زودی با ظهوری غرق نور
در حضورش، بَه! چه حالی دارد این جشن و سرور...
#العجل
#عصر_جمعه
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
#سیدحسین (108)
✍️ خاطراتی کوتاه از خورشید همیشه فروزان نینوای هویزه شهیدسیدمحمدحسین علم الهدی
🔹 یک ساعت تا اذان صبح مانده بود.
تازه از شبیخون برگشته بودیم.
به نگهبان سپرد نیم ساعت بعد بیدارم کن.
خودم نیم ساعت بعد صدایش کردم. فوری بلند شد.
گفتم: وقت خوابه. الان بخواب.
گفت این خوبیها را در حق خودت بکن!
🌷شادی روح امام و شهدا، صلوات
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
#سفارش_میکنم:
🌷 دانش آموز شهید #امین_سلطانی
▫️ تولد :23 اردیبهشت 1342
▫️ نام پدر : محمد
▫️ شهرستان : اهواز
▫️ تحصیلات: دانش آموز سال اول دبیرستان ( ایشان با اوج گیری انقلاب، ادامه تحصیل را رها می کند و وارد فعالیت های مبارزاتی می گردد.)
▫️ شهادت: 16دی 1359 – کربلای هویزه
▫️ محل آرامگاه: ردیف اول- قبر چهاردهم
#سفارش شهید امین (صادق) سلطانی به ما:
✍️ تنها قشری که می تواند انقلاب را به سرانجام خوبی برساند، روحانیت است. از روحانیت جدا نشوید.
وصیتنامه شهدا را باید حفظ کرد، حتی اگر در این وصیتنامه ها ابتدایی ترین موضوعات مطرح شده باشد.
توصیه من به خانواده شهدا این است که مبادا به خاطر مسائل مادی، خون شهیدتان ضایع گردد.
دولت بایستی متولی ارزش های خون شهدا باشد و مردم هم در این زمینه کمک کنند.
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
📗 رونمایی از ۲۲ عنوان کتاب صوتی و رادیویی روایت فتح
🔹 مراسم رونمایی و بازخوانی از ۲۲ عنوان کتاب صوتی و رادیویی امروز (شنبه) با حضور مجید بذرافکن معاون فرهنگی و اجتماعی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، سیدمحمد نادری رئیس بنیاد فرهنگی روایت فتح، مهدی محمدخانی مدیرعامل انتشارات روایت فتح و جمعی از هنرمندان و نویسندگان انقلاب و دفاع مقدس در سالن شهید آوینی این بنیاد برگزار شد.
🔹 در این مراسم، مهدی محمدخانی، مدیرعامل انتشارات روایت فتح با ارائه گزارشی از روند تولیدات کتابهای صوتی در انتشارات روایت فتح و با اشاره به تأثیرات اینگونه آثار در جامعه امروزی گفت: روایت فتح تا امروز ۲۲ عنوان کتاب چاپی از محصولات انتشارات روایت فتح را در قالب کتاب صوتی و رادیویی آمادهسازی کرده است که از این جمع ۶ عنوان کتاب به صورت رادیویی و مابقی بهصورت کتاب صوتی تهیه شدهاند.
🔹 وی با اشاره به محتوای آثار انتشارات روایت فتح در تولید کتابهای صوتی عنوان کرد: کتابهای رادیویی با محوریت زندگی جانبازان شهید بعد از جنگ تحمیلی و از زبان همسرانشان تولید شده است. البته در این بین ۱۴ عنوان کتاب در قالب کتابهای صوتی و با همکاری رادیو نمایش تهیهشده است.
🔹 در پایان این مراسم ۲۲ عنوان کتاب صوتی و رادیویی، شامل مجموعههای اینک شوکران، مجموعه مدافعان حرم، جای پای فرهاد و معجزه رتیان توسط انتشارات روایت رونمایی شد. پیشتر نیز در هفته دفاع مقدس انتشارات روایت فتح هشت عنوان کتاب را رونمایی کرده بود.
#کتاب_دفاع_مقدس
#روایت_فتح
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
📝 #دلنوشته |
🔆 دلتنگ که می شوم کبوتر دل را راهی سرزمین خاطرات میکنم، دوباره کنج سنگری می نشیم و سر به آن خاک مقدس می گذارم و به قصه های پر از دردش گوش می سپارم، انگار آرامش به درون روحم دمیده می شود.
💠 اینجا دیگر غم و اندوه معنای خود را از دست می دهد، و تو بی تعلق به این دنیا، آرام آرام هم قدم می شوی با کسانی که در روزگاری اینجا حماسه ها آفریدند، درست است که آنان را ندیده ای اما حس غربت نداری و برایت آشنا تر از هر آشنای دیگری هستند.
📍 تمام این سرزمین حرفی برای گفتن دارد کافی است پای حرف دلشان بنشینی و دلت را به آنها بسپاری. آری؛ به درستی که اینجا آسمانی ترین جای زمین است، خود را به اهل این دیار بسپار تا آرامش را به روحت هدیه نمایند و تو را آسمانی کنند.
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
#سیدحسین (109)
✍️ خاطراتی کوتاه از خورشید همیشه فروزان نینوای هویزه شهیدسیدمحمدحسین علم الهدی
🔹 شب عملیات، بچه ها لباس های نو را تحویل گرفتند و با هم مفصل شوخی می کردند.
آدم یاد شب عاشورا و شوخی های یاران امام حسین علیه السلام با هم می افتاد.
حسین، اما آن شب را مانند شب های قبل تا به صبح با «مفاتیح»، سیلاب به راه انداخته بود.
دوست داشت غسل شهادت کند.
آب تنها به شستن سرش کفاف داد.
🌷شادی روح امام و شهدا، صلوات
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
#سفارش_میکنم:
🌷 پاسدارشهید #علی_اکبر_سیفی_ابدی
▫️ تولد: 9 آبان 1341
▫️ نام پدر : مجید
▫️ شهرستان : تبریز
▫️ شهادت:16 دی 1359– کربلای هویزه
▫️ محل خاکسپاری : گلزار شهدا (وادی رحمت) تبریز
▫️ محل یادبود: زیارتگاه شهدای هویزه - ردیف دوم- قبر چهارم
#سفارش شهید علی اکبر سیفی ابدی به ما:
✍️ هر گام كه بر مي داريد در راه اسلام و خدمت به مستضعفان باشد. همواره يار و پشتيبان ضعيفان و يكديگر باشيد تا خدا شما را در راه رسيدن به هدف پشتيبانى كند.
ايثار را كه از صفت هاى عاليه يك فرد مؤمن و مسلمان است، پيشه خود سازيد و خود سازى انقلابى بكنيد. جهاد بانفس داشته باشيد و اخلاق اسلامى را در رفتار خود مراعات كنيد تا اسلام واقعى را به دنيا بشناسانيد. همچون على(ع) در راه كمك به ضعيفان از جان و مال خود بگذريد.
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
🔺 #حسین_علم_الهدی گفته بیام برا انتقام!
👈 روایت خواندنی «محمد علیان» از حضور در جمع جوانان اغتشاشگر این روزها
✍️ روز چهارشنبه 30 شهریور صبح زود راهی صدا و سیما می شوم. حراست ورودی، کارت ملی می خواهد. تقدیم می کنم. بعد بررسی سیستمی می گوید: «ساختمان معاونت سیما را بلد هستی؟: می گویم نه. آدرس می دهد و بعد می گوید:« لطفا حقیقت را بگو!» لحظه ای به فکر فرو می روم که یعنی چی؟ که بوق ماشین عقبی به سمت جلو هُلم می دهد. به استودیوی 11 می رسم. هماهنگی با مجری و ارکان دیگر برنامه انجام می شود و٧:٣٠ روی آنتن. از همان اول فضای بحث، متفاوت است و مشخص است که نمودارهای ذهنی مجری محترم به هم ریخته، اما همراهی می کند و جایگاه دفاع مقدس را در جامعه امروز و نحوه رجوع به آن را می گویم و ثقل بحث اینجاست که:« برای برداشتن گام های درست در آینده باید گذشته را به درستی شناخت وگرنه آینده مورد تهدیدهای ناشناخته قرار می گیرد.»
🔹 برنامه تمام می شود. راهی محل کار می شوم. به کارهای پیشرفت منطقه ای و... می پردازم، خبر شلوغی ها بالاگرفته است. عصر شده و به سرم می زند بروم کف میدان شاید بشود با این دهه هشتادی ها که می گویند آتش بیار معرکه شده اند صحبت کرد. تجربه 88 تا 98هست. آنجایی که وقت می گذاشتیم قبل از شلوغ شدن و تاریکی، بعضی ها رها می کردند و برمی گشتند!
🔹 می روم خیابان حجاب و به سمت بلوار کشاورز قدم می زنم، تیپ ضایع پیراهن دوجیب با شلوار کتان جلب توجه می کند و همان اول، مقداری متلک چیزدار نصیبم می شود. همین اول می فهمم اینها کلماتشان هم متفاوت است.
کشاورز را رد می کنم، به تقاطع وصال- ایتالیا می رسم. جمعیتی که شعار می دهند در حال بیشتر شدن هستند. سراغ یک گروه مشترک دختر و پسر می روم. به شانه یکی از پسرها می زنم، بر می گردد:
- یاعلی ریشو؟
+ محمد هستم و دست دراز می کنم.
- دست می دهد. ارسلان هستم.
+ کجا به سلامتی؟
- مأموری؟ اسلحه داری؟ دست بند؟
+نه؛ هیچ کدام. می خوام باهاتون بیام.
-ما داریم می ریم انتقام بگیریم، به قیافت نمی آد!
+ چرا اتفاقا منم می خوام انتقام بگیرم.
- دختر بدون روسری با رنگ سبز فانتزی: بابا حاجی به قیافت نمی آد. ما رو اُسکل نکن!
+نه به جان «مسیح علینژاد»، منم دنبال انتقامم.
-عِه! ایول؛ «مسیح» رو می شناسی؟
🔹 حالا دیگر همراهشان شده ام. من بین شان هستم. این اولین بار است که این گونه بین دختر و پسرها هستم.
+آره، می شناسم، ولی به من یکی دیگه گفته بیام برای انتقام.
-کی؟
+حسین علم الهدی.
-کیه؟
+از «مسیح» باحالتره؛ اصلا مسیح فقط زِر می زنه.
-درست حرف بزن! مسیح، خط قرمز ماست!
🔹 یکی شان سریع دارد در گوگل سِرچ می کند و با دوتا فحش رکیک به مسئولان می گوید:«قطعه لامصب ببینم حسین علم الهدی کیه؟»
+گفتم که باحالتره! اصلا «حسین» ما آدم کشته و بدجوری انتقام گرفته!
-دَمش گرم؛ از حکومتی ها زده؟
+آره از اون بالایی ها.
-حاجی! عکسش رو نداری؟
+محمد هستم.
-ما بگیم ممد؟
+بفرما.
🔹 یه خانم می آید جلویم، گوشی به دست، از «حسین» که حکومتی زده بگو، می خوام با صدات، پادکست درست کنم برای مبارزه!
+این طوری نمی شه؛ بیایید یه گوشه. می پیچیم تو یه فرعی کنار جوب می شینیم! به چشم،١٠نفر می شن، خیلی مهربون و توی هم نشستن و هنوز ننشسته سیگارها تعارف می شود، به من هم تعارف می کنند، می گم تو تَرکم. می خندن!
-ارسلان: بگو؛ می خوایم بریم.
🔹 شروع می کنم و خاطرات مبارزه «حسین علم الهدی» و کشتن ساواکی ها در کرمان و... را برایشان می گویم. آرام آرام چهره ها متفاوت می شود، یکی شان بلند می شود و دوتا فحش خاردار می دهد و می رود. اما بقیه نشسته اند و من داغ تر حرف می زنم تا #شهادت_حسین_علم_الهدی زیرشنی های #تانک.
-یکی از دخترها شالش را سرش می کند، پسری دارد با ته سیگارش با زمین بازی می کند که ناگهان چند نفر در تعقیب چند زن و مرد را می بینیم که مشخص است هر دو طرف حرفه ای هستند.
🔹 با صدای این اتفاق همه حساس می شویم.
-یکی از تعقیب کننده ها که با لباس عملیات مشکیS313 هست تا ما را می بیند جلو می آید. چه غلطی می کنید اینجا؟ سرم را بلند می کنم: من مسئولشان هستم.
-شما؟
+دوست شما!
-پاشید متفرق شید. بزن بزن شروع شده.
دختر و پسرها و من بلند می شویم، یکیشان جلو می آید خیلی نزدیک، فرد با لباس S313 کنار من است.
-ممدآقا اینو رد کن بره وگرنه درگیر می شیم.
دست برادرS313 را می گیرم، کنارش می کشم، حرف می زنم و می گم دنبال چی هستم!
دنبال اینکه قبل شدت گرفتن درگیری ها و تاریکی ولو یک نفر شده را رد کنم برود خانه.
-به من نگاه می کند: به خدا تازه از اربعین و موکب داری آمده ام، خسته و داغان، خدا خیرت بدهد. هر گلی زدی به سر خودت زدی... و می رود.
🔹 بر می گردم، از جمعیت 10 نفره دختر و پسرها، 7 نفر مانده اند.
👈 ادامه در پست بعد... 👇👇👇
👈 ادامه از پست قبل 👆👆👆
+می گویم: نمی خواید برید تظاهرات مگه؟
-با مدل «مسیح» بریم یا «حسین»؟
+انتخاب با خودتان؟
🔹 سر دو راهی گیر افتاده اند! دخترها بیشتر تو فکر هستن.
+یه جمله می گم و خداحافظی می کنم: حسین، قبل اینکه شما بیایید خودش رو براتون فدا کرده و جون داده، اما مسیح اون طرف نشسته و من و شما رو انداخته به جون هم.
-یکی از پسرها: بس که این مسیح فلان فلانه...
🔹 خداحافظی می کنم که بروم، سه نفرشان با من می آیند، نزدیک فلسطین هستیم، دیگر حریف سؤال های شان در مورد حسین علم الهدی نیستم، مسیر را می برم سمت کتابفروشی سر میدان فلسطین. سه جلد«#سفر_سرخ» می خرم، یکی برای دختر خانم، دوتا برای پسرها و می گویم: این شما و این حسین...
🔹 می زنیم بیرون، می خواهم جدا بشوم، دختر خانم جلو می آید:
-اسمم فاطمه است، تو گروه، مینا صدایم می کنند.
+عکس فاطمه خودم را نشان می دهم که منم یک فاطمه دارم.
-بغضش می ترکد:«خوش به حال فاطمه که بابایی مثل تو دارد»... می خواهد حرف بزند، نمی تواند. پسرها سرشان پایین است...
+دیگروقت گذشته و هوا دَم تاریکی است، می گم چه می کنید؟
-هر سه می گویند بر می گردیم خانه، «حسین» بخوانیم. اما فاطمه یا همان مینا حالش فرق می کند. شماره می خواهند، می دهم.
+خداحافظی می کنیم، حالا اول طالقانی به سمت ایرانشهر هستم، اشک هایم می ریزد که چقدر کم کاری کرده ام برای این دهه هشتادی ها، حرف فاطمه (مینا) مثل پُتک در مغزم کوبش دارد...
🔹 یک جواب دارم فعلا: در کنار همه دشمنان و... من هم مقصرم.
#شهید_سید_محمد_حسین_علم_الهدی
#اغتشاشات_تهران
#محمد_علیان؛ پژوهشگر و مدیر مرکز نشه های پیشرفت منطقه ای وابسته به ستاد فرمان اجرایی امام (ره) می باشد.
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
#سفارش_میکنم:
🌷 پاسدار جهادگر شهید #حمید_شاهید
▫️ تولد: 18 تیر 1337
▫️ نام پدر: مهدی
▫️ شهرستان: مشهد مقدس
▫️ اعزامی از سپاه حمیدیه به محور ابوحمیظه عملیات نصر
▫️ تاریخ و علت شهادت: 17 دی 1359- انفجار مین ضد تانک
▫️ محل شهادت: پل کرخه
▫️ محل آرامگاه: ردیف پنجم- قبر اول
#سفارش شهید حمید شاهید به ما:
✍️ شما را به تقوا در همه امور توصیه می کنم.
نماز اول وقت و زیارت امام رضا (ع) را فراموش نکنید.
از فرمان رهبر تبعیت بی چون و چرا داشته باشید.
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
#گزارش_تصویری | #هویزه
🔺 خادمان مشغول کارند...
👈 ساخت یک باب فروشگاه عرضه موادغذایی، سرویس های بهداشتی و وضوخانه های جدید، تسطیح محوطه های پیرامون یادمان های هویزه و کرخه نور جهت رفاه حال زائران شهدا.
#خداقوت
#اخبار_هویزه
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
📝 #دلنوشته |
🔅 در احوالاتی اسیر شده ام که انگار برای من نیست، من حتی با خودم غربیه شده ام، دیگر کسی را که در آیینه می بینم نمی شناسم، اینها تنها تا زمانی است که میان من و تو فاصله باشد و من در سر، آرزوی زائر تو بودن را می پرورانم؛ اما آنگاه که به تو می رسم حال بد من را چنان دگرگون می کنی که باران، دشت خشکیده را آباد می کند.
💠 تو پیله ای را که به دور خود بسته ام باز می کنی و مسیر آسمان را به من نشان می دهی، من پرواز را از تو می آموزم که با بال های شکسته پر گشودی. چه زیباست با تو بودن و در کنارتو نفس کشیدن .
📍حتی خیال در کنار تو بودن آرامش بخش من است، در حوالی ات ریشه خشکیده وجودم جانی دوباره می گیرد. دست یاری ات را به سمت من بگیر...! من یقین دارم در سایه تو عاقبت بخیر می شوم.
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
#بر_قله_افتخار
آیین افتتاحیه راهیان نور دانش آموزی 1401 امروز در بندرعباس برگزار شد
#راهیان_نور_1401
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh