eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.2هزار دنبال‌کننده
10.7هزار عکس
2.8هزار ویدیو
42 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
پایان شمارش آرا در حوزه انتخابیه شیراز و زرقان؛ نجابت راهی بهارستان شد 🔹بر اساس اعلام رئیس ستاد انتخابات فارس در حوزه انتخابیه شیراز و زرقان روح الله نجابت با کسب ۷۸ هزار و ۳۵۱ رای وارد مجلس دوازدهم شد. 🔹معاون سیاسی امنیتی استانداری فارس گفت: سه نماینده دیگر از حوزه انتخابیه شیراز و زرقان از میان ۶ نامزد دیگر با بیشترین میزان آرا وارد دور دوم ماراتن انتخابات خواهند شد. 🔹وی افزود: جعفر قادری با ۵۹ هزار و ۶۲ رای، علیرضا پاک‌فطرت با ۵۶ هزار و ۳۲۹ رای، ابراهیم عزیزی با ۵۲ هزار و ۷۷۳ رای، اسماعیل حسینی با ۴۹ هزار و ۱۱ رای، رحمت‌الله مرزوقی با ۴۷ هزار و ۳۰۱رای و ضرغام صادقی با ۴۳ هزار و ۱۵۵ رای در دور دوم به رقابت خواهند پرداخت. https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
شهدای غریب شیراز
پایان شمارش آرا در حوزه انتخابیه شیراز و زرقان؛ نجابت راهی بهارستان شد 🔹بر اساس اعلام رئیس ستاد ان
انگار یه اختلاف در کل کشور و استان فارس هست که درصد آرای ماخوذه هر نماینده براساس کل آرای یا آرای صحیح سنجیده شود... اگه این اختلاف برطرف بشود احتمالا آقای قادری هم در این مرحله وارد مجلس می‌شود
🌷۱۲ اسفند‌ ۶۲ ،سالروز شهادت جاویدالاثر شهید 📸👆 عکسی از مادر یک شهید که جهانی شد ❄️تهران-خیابان انقلاب-زمستان۱۳۷۴-عکاس: محسن برمهانی 🔹مادر شهید شاهین باقری: ▫️شاهین در عملیات خیبر در جزیره مجنون مفقود شد، ۱۱ سال از فرزندم خبری نداشتم و هرلحظه منتظر بازگشتش بودم تا جاییکه هرگاه کسی درب خانه را می‌زد به گمان بازگشت شاهین به سمت درب می‌دویدم و هر بار بیش از قبل ناامید می‌شدم 🔹هرگاه کاروانی از شهدا به تهران می‌آمد به امید اینکه خبری از فرزندم بگیرم به استقبال شهدا می‌رفتم.یک روز زمستانی هنگامی که برف هم شدید می‌بارید متوجه شدم کاروانی از شهدا به تهران آمده فوراً به سمت آن کاروان رفتم. در همین حال عکسی از من در کنار ماشین حمل شهدا گرفته شد که این عکس در رسانه‌های داخلی وخارجی بازتاب زیادی داشت 🔹شاهین درجزیره مجنون بشهادت رسید و پیکرش هم در باتلاق‌های این جزیره ماند،اما بلاخره پس از ۱۱ سال به من خبر دادند که پیکر فرزندت بازگشته؛ وقتی برای دریافت پیکر او رفتم تنها چندکیلو استخوان تحویلم دادند و آن لحظه به یاد روز تولدش افتادم که تنها ۳کیلو داشت و آنروز هم ۳کیلو از استخوانش را تحویل دادند 🌱🍃🌱🌷🌱🍃🌱🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz نشردهید
آخرین نتیجه انتخابات مجلس درفارس https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بابات کجاس؟ بابام تو بهشته… 😭💔 دلت برای چی تنگ شده؟ دلم برای نون تنگ شده… دلم برای همه چی تنگ شده… 💔😭 حواسمان این روزها به مردم غزه باشه...😔 🌱🌹🌱🌹 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🍃 من‌تشنه‌یِ‌ شروع‌‌غمی‌آسمانی‌ام! لطفا‌برس‌رفیق‌به‌دا‌دجوانی‌ام...💔 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
💢از طرف فرمانده سپاه مبلغ ده هزار تومان پاداش به محمد هدیه داده شد بود. آن روز ها پول زیادی بود، تقریباً چهار برابر حقوق محمد. مثل تمام زن ها طلا و زیور آلات را دوست داشتم، از محمد خواستم با آن پول مقداری طلا برای من بخرد. کمی سکوت کرد و گفت: «شما اگر چند گرم طلا داشته باشید خوشحال ترید یا این که دل چند رزمنده را شاد کنیم؟» در جواب سؤالش ماندم. از خواسته خودم کوتاه آمده گفتم:« حالا می خواهی این پول را چه کار کنی؟» گفت: «می خواهم آن را بین پنج نفر از رزمندگان که محتاج تر از من هستند تقسیم کنم!» محمد اثری نژاد 🍃🌷🍃🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 عملیات والفجر هشت و آزاد سازی فاو عمليات والفجر هشت از ۲۰ بهمن ۱۳۶۴ شروع شد و پس از ۷۵ روز درگیری شبانه روزی به تصرف کامل شهر فاو انجامید و ایران اوایل سال ۱۳۶۷ این شهر را از دست داد. به این دلیل که در اواخر جنگ تعادل قوا به هم خورد یعنی تمامی نیروهای تهاجمی سپاه درگیر دفاع شده بود و توان نظامی ما به اندازه سیر صعودی توان دشمن رشد پیدا نکرد. بنابراین نیروهای ما در سرزمینهایی که گرفته بودیم پراکنده شده بودند و باید از اینها دفاع میکردند . وقتی توازن قوا به هم خورد نیروهای صدام توانستند از فرصتی که قوای خود را به منطقه شمال غرب برای اجرای عملیات والفجر ۱۰ برده بودیم استفاده کرده و در اینجا که توان پدافندی کم شده بود به فاو حمله کنند . بعضی از فرماندهان ما با حمله به فاو به شدت مخالفت می کردند و دلیل آنها هم این بود که این عملیات عقبه مناسب ندارد و ما وقتی از اروند عبور کنیم و حتی منطقه را بگیریم پشت سرمان رودخانه عظیمی به نام اروند است و ما از نظر عقبه در محاصره طبیعی زمین هستیم و حل مشکلات عملیات با توجه به سوابقی که در نظر داریم معمولاً به سادگی امکان پذیر نیست و ما نمی توانیم به اندازه کافی قایق ، هلیکوپتر و آتش توپخانه و . . . فراهم کنیم. پس با انجام آن یک فاجعه بزرگ رخ میدهد و با تصرف این منطقه ممکن است تمام عقبه های ما را با هواپیما ببندد و پلها و امکانات را بزند و نیروهای ما در محاصره قرار گیرند و اسیر شوند. حرف آنها از نظر اصول نظامی درست بود چون صدام وقتی عملیات انجام شد گفت : ایرانی»ها در کیسه ای گیر کرده اند و من در این کیسه را می بندم و همه را میگیرم.» . ... : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید ┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢یک کار جالب ... 📽کلیپ را پخش کن، اسکرین شات بگیر ، رفیق شهیدت را بین شهدای شیراز انتخاب کن و بعد عهد ببند ... ♨️برای دیگران هم بفرست تا آنها هم دلشان شهدایی بشه 🌱🌷🌱🌷🍃 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭐️یادی از سردار جهادگر شهید حاج خلیل پرویزی⭐️ 🌹از پشت در هم صدای گریه اش شنیده می شد. به خدا التماس می‌کرد که او را هم به دوستان شهیدش برساند. تا حالا ندیده بودم اینطور گریه کند و صبرش به لب رسیده باشد. گویا دیگر توان تحمل دوری دوستانش را نداشت. وارد اتاق شدم و کنارش نشستم. سرش را به سینه چسباندم و با بغض گفتم: خودت را اذیت نکن ننه. جنگ که هنوز تمام نشده. ان‌شاالله تو هم به آرزویت می‌رسی. انگار به او شوک داده باشند. سرش را عقب کشید و به چشمانم نگاه کرد. دیگر نمی‌توانستم جلوی اشک‌هایم را بگیرم. تا حالا اینقدر رک برای شهادتش دعا نکرده بودم. گل از گلش شکفت و با خنده‌ای از سر شوق گفت: «من نوکرتم ننه. ان‌شاالله پیش حضرت زینب سربلند باشی.» مرا در آغوش کشید و تند تند صورت و پیشانی‌ام را می‌بوسید. 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 ایام بزرگداشت ولادت حضرت رقیه (سلام‌الله علیها)، بر عاشقان حضرت سیدالشهداء (علیه‌السّلام) مبارک باد. نان از کَرَمِ رقیه‌جان… مارا بس جانی ز دَمِ رقیه‌جان… مارا بس در بین تمام آرزوها... یا رب! یک شب حَرَمِ رقیه‌جان… مارا بس 🌱🎊🎊🎊🎊🎊🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔆این هم از همسر نجم الدین شریعتی مجری برنامه سمت خدا 😁😂... 💭در شب میلاد حضرت رقیه س چند دقیقه لبخند بزنید ....😇 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
💢شهید گمنام پِلاڪ‌ را از گردنش‌‌ درآورد. گفتم‌: از ڪجـٰا تو را بشنـٰاسند؟! گفت:آنڪہ‌ بـٰاید‌ بشنـٰاسد! میشنـاسد👌🏻🌸 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
ظهور منجی موعود امام زمان عج و شهدا 🔻🔻🔻🔻 در ایام اعیاد شعبانیه و پایان سال 🌿🌿🌿 تهیه بسته های معیشتی شامل پوشاک، کفش و مواد غذایی و توزیع بین نیازمندان 🔹🔸🔹🔸🔹 شماره کارت جهت مشارکت 👇👇 6037997950252222 بانک ملی . بنام مرکز نیکوکاری شهدای گمنام 🌱🌹🌱🌹 تحویل حضوری کالا(اجناس نو ) ⬇️⬇️⬇️⬇️ مراسم میهمانی لاله های زهرایی عصر هر پنجشنبه. دارالرحمه شیراز . قطعه شهدای گمنام 🔺🔺🔺🔺🔺 شیراز 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 کمترین کمک نشر مطلب جهت مشارکت بیشتر هست ⬆️⬆️
🌷🕊🍃 گاهی ... تمام خواهش های دنیا خلاصه میشود در دو کلمه: ای شهید من ... مـرا دریــاب ... 🌷 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🌷صبح 14 اسفند ماه بود. در سنگر تخریب بودیم که یکی سید صدرالدین را صدا زد. رضا ایزدی بود. سید که یک پایش قطع بود لی لی کنان تا جلو سنگر رفت. رضا چیزی در گوش سید گفت و رفت. سید که برگشت گفتم رضا چی می گفت. سید سری تکان داد و گفت، میگه سید دعا کن منم شهید بشم! 🌷با بچه های تبلیغات در منطقه دور می زدیم. چشممان به رضا ایزدی و بهاالدین مقدسی افتاد که با موتور بودند. اصرار کردیم کمی صحبت کنند. رضا فقط می خندید. زیر لباس خاکی اش، لباس سیاه عزای برادرش رسول بود،‌اما چهره اش مثل همیشه بشاش و خندان. بها الدین در مورد شهید و نقش شهید حرف زد. نوبت رضا شد. رضا با خنده می گفت چی بگم... ناگهان جدی شد. جدی گفت ما آرزویمان است مثل حاج شیرعلی سلطانی بی سر خدمت امام حسین برسیم... با خنده رفتند. شاید چند ساعت نشد که هر دو دوست کنار هم شهید شدند. بی سر... 🌹🍃🌹 هدیه به سرداران شهید رضا ایزدی و بهاالدین مقدسی صلوات 🔹🔹🔹🔹 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
48.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدا گفت بخاطر من از اسمت می‌گذری؟ کاری میکنم اگه یه روز اسمت نباشه مردم خونه‌هاشونم پیدا نکنن! و امروز اگه اسم این شهدا سر کوچه‌های ما نباشه همه‌مون گم میشیم! 🎙حاج حسین یکتا 🌱🌷🌱🌷🌱🌷 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
🌹 دست نوشته ای منتشر نشده از سردار دل ها برای یکی از دوستانش ♦️به راستی هنوز مانده است تا ابعاد پنهان شخصیت حاج قاسم مکشوف شود 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
⭐️یادی از سردار جهادگر شهید حاج خلیل پرویزی⭐️ 🌹عراق پدافندهای سنگینی در جزیره فاو انجام می داد. یکی از رخنه‌هایی که دشمن با تمام توان سعی داشت از آن عبور کند در شرق آبگرفتگی کارخانه نمک و غرب جاده البحار بود. باید این رخنه را با خاکریز پر می کردیم. قرار شد با آقای انگشتباف نماینده از لشکر 27 محمدرسول الله که در خط مستقر بود و یک نماینده از جهاد فارس که قرار بود این رخنه را پر کند از خط باز دید کنیم. قرارگاه حاج خلیل پرویزی را معرفی کرد. من پشت فرمان موتور نشستم، حاج خلیل پشت من و آقای انگشتباف پشت او. آتش سنگینی روی منطقه می بارید، مسیر لغزنده و پر از چاله های انفجار بود. با سرعت می رفتم که حاج خلیل محکم روی دوشم زد و گفت بایست! با قدرت ترمز گرفتم. موتور سر خرد و روی زمین افتادیم. ناگهان یک راکت هواپیما دو سه متری ما به زمین خورد و منفجر شد. جانمان را نجات داده بود. قرار شد بقیه مسیر را پیاده و با فاصله برویم. من و انگشتباف با دو و سرعت خودمان را به یک سنگر رساندیم. اما حاج خلیل نیامد. گفتم کاش از همین جا توجیه می کردید. گفت: اتفاقا نیروهای خود حاج خلیل تا اینجا را خاکریز کشیده اند، به منطقه مسلط است. گفتم: مگر ایشان چه کار است؟ گفت: حاج خلیل پرویزی فرمانده جهاد فارس است. تعجب کردم چرا یکی از نیروهایش را برای شناسایی نفرستاده است. آمدنش دیر شد. با دو برگشتیم. در عقبه شنیدیم جلو ترکش به سرش خورده و او را عقب فرستاده اند. با معراج تماس گرفتیم، خبر شهادتش تأیید شد. 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🔹️ بیشتر رازهاش رو با خودش برد. همیشه می‌گفت: «فقط دو تا دستم می‌دونن من دارم چکار می‌کنم.» بهش گفتم: «خب من رو هم توی کارهای جهادیت شریک کن.» رضا، برگه‌ی حمایت مالی‌ش از دختربچه‌ی سه‌ساله‌ی رقیه نامی را توی دستم گذاشت و گفت: «هواش رو داشته باش؛ حتی اگر من نبودم. مثل زهرا و ابوالفضل خودمون.» 📝راوی: همسر شهید رضا اکبرزاده، از شهدای حادثه تروریستی گلزار شهدای کرمان https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
🌷🕊🍃 شهید‌میشود‌کسی‌که‌یا‌د‌گرفت‌تمام‌قلبش‌‌ شیش‌دونگ‌فقط‌وفقط‌مال‌ِخدا‌باشه... 💔 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
💠می گفتم شیرعسکر، تو نباید شهید بشی، آخه آنقدر بلندی که پاهات از تویوتا و آمبولانس می زنه بیرون، مجبور میشم خمش کنیم! می خندید و می گفت تو دعا کن من شهید بشم، با تریلی و لودر بیا جنازه من را ببر! 💠چندین شب بود که در حال خاکریز زدن بودیم. سر و روی همه شده بود پر از خاک. شیرعسکر گفت: می خواهم فردا برم حمام! گفتم: نور بالا می زنی، حتماً غسل شهادت هم بکن! گفت: تو هم برو دنبال تریلی، که جنازه ام روی زمین نمونه! روز بعد رفت حمام و طرف های ظهر بود که برگشت. آتش سنگین پاتک دشمن روی خط بود. یک لحظه بدنم گرم شد و افتادم. وقتی به هوش آمدم، راننده آمبولانس گفت: رفیقت هم شهید شد! اشک در چشم هایم پیچید، به او قول داده بودم برای جنازه اش تریلی ببرم، اما نتوانستم! شیرعسکر رضا زاده 🌱🌹🌱🌹 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz