ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺳﺒﺖ ﺳﺎﻟﮕﺮﺩ ﺷﻬﺎﺩﺕ
👇👇
🌷به شهید بزرگوار، حاج منصور خادم صادق قول داده بودم که در مقری که ایشان فرمانده آنجا بود تصویری از بارگاه آقا اباعبدالله(ع)، همراه با سلام به حضرت بکشم. محمد جواد در تبلیغات لشکر بود و کارهای نقاشی را انجام می داد. می خواست برای عیادت از برادرش که تازه مجروح شده بود به شیراز برود، او را راضی کردم تا برای این امر با من همراه شود. قرار شد محمد جواد بارگاه آقا را نقاشی کند و من هم سلام را بنویسم. نزدیک های غروب کار ما تقریباً تمام شد. محمد جواد که پرچم را رنگ می کرد که صدای سوت خمپاره پیچید. خرده بتن های سنگر که بر اثر موج انفجار کنده شده بود، عینکم را شکاند، همه چیز را محو می دیدم. اما از چیزی که دیدم تنم یخ کرد. ترکشی بزرگ به پیشانی محمد جواد بوسه زده و پیشانی اش را برده بود, خون سرش بر بالای گنبد آقا، درست در محل پرچم پاشیده شده بود!"
☝🏻️
🌷🌾🌷🌾🌷
#طلبه_شهیدمحمدجوادروزیطلب
#شهدای_فارس
شهادت: 12/12/1364- فاو
🌹🌷🌹🌷🌹🌷
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
@shohadaye_shiraz
ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺷﻬﺪاﻱ ﻏﺮﻳﺐ ﺷﻴﺮاﺯ ﺭا ﺗﻨﻬﺎ ﻧﮕﺬاﺭﻳﺪ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﺩﺭ ﺳﺮﻭﺵ:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
1_52974982.mp3
5.47M
لبیک یا حسین:
❖﷽❖
#شهیدانه 🌹
#شهـــــادت یعنے؛
زنـــــدگے ڪـــن، امــا!
#فقط_برای_خدا...
اگـــــر شهـــــادت میخواهید
زنـــــدگے ڪنـــــید #فقط_برای_خدا...
🌸🍃
#پیشـنهاد_دانلود
#پشت_پات_آب_میریزم
#نریمانی
╭❋❊❋─────╮
🌷
.
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
از قافله ے عشق مرا جا نگذارید
در موج بلا یکہ و تنها نگذارید
ما را بہ شہیدان برسانید دوباره
بر موج دلم حسرت دریا نگذارید
#صبحتون_شهدایی
#یادشهداباصلوات
🌹☘🌹☘🌹
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
@shohadaye_shiraz
ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺷﻬﺪاﻱ ﻏﺮﻳﺐ ﺷﻴﺮاﺯ ﺭا ﺗﻨﻬﺎ ﻧﮕﺬاﺭﻳﺪ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ﻛﻠﻴﭗ ﺷﻬﻴﺪ ﻫﺎﺷﻢ اﻋﺘﻤﺎﺩﻱ
#ﻳﺎﺩﺵﺻﻠﻮاﺕ
🌹🌷🌹🌷
تازه از جبهه برگشته بود. گفت: مادر قدر این بازوهای من را بدون و ببوس! کمی مکث کرد و خیلی جدی ادامه داد: اگه یه وقت دست و پای من فدای حضرت ابوالفضل (ع) شد ناراحت نشو! دلم ریخت. اما محکم گفتم: فدای حضرت ابوالفضل (ع)، فدا شد که شد، مگه تو از جوون هایی که در جبهه پرپر می شن کمتری.
از شرم سرش را پائین انداخت. برای اینکه رضایتم را نشانش دهم، رفتم صورتش را بوسیدم خندید و گفت: بلاخره مادرم هم راضی شد.
به دور دست خیره شد و گفت: سه روز جنازم زیر آفتاب میمونه، دست و انگشتم نداره؟ رفت. وقتی از جبهه برگشت، چه زیبا حاجت روا شده بود.
☝️راوي مادر شهید
#شهيد_عبدالواحد_نصيرپور
#شهداے_فارس
🌹🌹🌹🌹
ڪانـــــالــــ_ﺷﻬـــﺪاے_غــــریــــــبــــ_ﺷﻴــﺮاﺯ
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﻓﺮﻫﻨﮓﺷﻬﺪاﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﻢ
@shohadaye_shiraz
هوالشّهید ..
ما شما را
به هر زبانی
که ترجمہ کردیم
عشق شدید ...❤️
#صبحتون_شهدایی
#یادشهداباصلوات
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
شهدای غریب شیراز
﷽
#ﻃــﺮﺡ_ﺁﻣـــﺎﺩﮔـےﺑــﺮاے_ﻣﻴﻬـﻤﺎنے_ﺷﻬـــﺪا
اﻳﻦ ﻫﻔﺘہ #قرائت ﺩﺳﺘــہ ﺟﻤﻌــے ﺫﻛــﺮ:
#ﺻﻠﻮاﺕ ﺑﺎ ﻭﻋﺠﻞ ﻓﺮﺟﻬﻢ
#هدیـــہ ﺑﻪ ائـــمہ اﻃﻬﺎﺭ(ع) و اﻣﺎﻡ ﺭاﺣﻞ , ﺷﻬﺪاﻱ ﺷﻬﺮﻣﺎﻥ و
و #ﺷﻬﺪاﻱ_ﮔﻤﻨﺎﻡ و
اﻣــﻮاﺕ و ﮔﺬﺷﺘــﮕﺎﻥ و...
🌹🌹
ﻫــﺮﻛﺲ ﺑہ ﻫﺮ ﺗﻌــﺪاﺩ ﺑﻪ مےﺗﻮاﻧـﺪ ﺩﺭ ﺧﺘــﻢ اﻳﻦ ﺫﻛﺮﺷــﺮﻛﺖ ﻛﻨﻨــﺪ
👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ویژه| چشمت روشن؛ نذرت قبول!
🔹مادر شهید مدافع حرم میگوید سه گوسفند نذر کرده تا پیکر پسرش که در سوریه مفقودالاثر شده بود، به آغوشش بازگردد. حالا بعد از ۴ سال بیخبری، مقداری استخوان بدستش رسیده و میخواهد فرداظهر هنگامی که مردم شیراز پیکر مطهر پسرش را تشییع میکنند، نذرش را اَدا کند.
🔸مادر شهید «محمد باقری»؛ چشمت روشن؛ نذرت قبول!
#ﺷﻬﻴﺪاﻣﺎﻡ_ﻣﺤﻤﺪﺑﺎﻗﺮي(ع)ﺷﻴﺮاﺯ
🍁🌷🍁🌷
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
@shohadaye_shiraz
ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺷﻬﺪاﻱ ﻏﺮﻳﺐ ﺷﻴﺮاﺯ ﺭا ﺗﻨﻬﺎ ﻧﮕﺬاﺭﻳﺪ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
شهدای غریب شیراز
#ﺑﻮﻱ_ﺷﻬﺪا_ﻣﻲ_ﺁﻳﺪ🌹
و ﭼﻪ ﺯﻳﺒﺎ ﺷﻬﻴﺪﻱ ﻛﻪ ﻣﻨﺘﺼﺐ و ﻣﻠﻘﺐ ﺑﻪ اﻣﺎﻡ ﭘﻨﺠﻢ ع اﺳﺖ ﺑﻌﺪ اﺯ 4 ﺳﺎﻝ ﺩﻭﺭﻱ اﺯ ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﺑﺎ ﺩﻋﺎﻱ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺑﻪ ﻭﻃﻦ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ و ﺩﺭ ﺭﻭﺯ #ﻣﻴﻼﺩاﻣﺎﻡ_ﺑﺎﻗﺮ ع ﺗﺸﻴﻴﻊ ﺧﻮاﻫﺪ ﺷﺪ
#ﻓﺮﺩا ﻓﺮاﻣﻮﺵ ﻧﺸﻮﺩ
💚 مبارڪ باد ماه رجب 💚
✨ماه رجب ماهی ڪه
🌺اولین روزش باقری
✨سومینش نقوی
🌺دهمینش تقوی
✨سیزدهمینش علوی
🌺نیمہ اش زینبی
✨بیست و پنجمش ڪاظمی
🌺بیست و هفتمش محمدی ست
✨حلول ماه مبارڪ رجب و ولادت امام محمدباقر بر عاشقان و محبان اهل بیت (ع) مبارڪ باد✨
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
•چه زیبا گفت
سردار بےســـــــر جبهـــه:
•رسم عاشق نیست
با یڪ دݪ دو دلبر داشتݩ
#شـهید_محمدابراهیم_همت🌷
#سـالروز_شـهادت
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ﻛﻠﻴﭙﻲ اﺯ ﺷﻬﻴﺪ ﺟﻮاﺩ ﺭﻭﺯﻳﻂﻠﺐ
#ﺷﻬﻴﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﺷﻴﺮاﺯ
🌸در مرحله ی اول عملیات والفجر8، به عنوان تخریب چی مأمور شدم به گردان فجر مرتضی جاویدی . این گردان، خط شکن بود. یادم است یک هفتهای در روستای کنار اروند بودیم؛ منتظر شروع عملیات بودیم.
در این فاصله رفیقی پیدا کردم بهنام رضا امینی. طلبه حوزه علمیه فسا بود و اعزامی از فارس. بنده¬ی خدا قبل از عملیات، دو سه بار آمد سراغ من و گفت: «بیا سنگر ما، چند دقیقه با هم صحبت کنیم.»
نمیدانم میخواست درد دل کند، نصیحت کند؟ یا اصلاً کار خاصی نداشت. خلاصه من نمی رفتم.
شبی که میخواستیم برویم عملیات، خیلی ناراحت بود. با گلایه گفت: «چند بار بهت گفتم بیا تو سنگر ما، نیومدی. حالا چند دقیقه بیا کنار اروند بشینیم، کارت دارم.»
گفتم: باشه.
رفتیم. به یکی از دیواره¬های روستای کنار اروند تکیه دادیم و بنا کردیم به صحبت. با هم قرار گذاشتیم هر کدام از ما شهید شد، دیگری شفاعتش کند.
او از من آدرس خانهمان را خواست. گفت: «میخوام بیام خونهتون. میخوام بیام شهرتون.»
گفتم: برادر امینی، از این آدرسها خیلیها بههم می¬دن، ولی کسی نمی¬ره خونه¬ی کسی. حالا تو این شب عملیات، یک ساعت دیگه میخواهیم حرکت کنیم، به من می¬گی آدرس بده، میخوام بیام شهرتون، خونهتون؟!
گفت: «ولی من قول می دم که بیام.»
گفتم: مَرده و قولش!؟
گفت: «باشه.»
گفتم: پس بنویس: بوشهر، برازجان، پایگاه مقاومت الفتح، ناصر قاسمی.
نوشت. بعد باهم روبوسی کردیم و راه افتادیم برای عملیات.
امینی همان ابتدای عملیات مفقودالاثر شد، می گفتند قایقشان روی اروند خورد. من هم با گاز شیمیایی خردل مصدوم شده، آمدم عقب.
روزها گذشت. در منزل دوستم نشسته بودم، تلفن زنگ زد. گوشی را جواب داد. بعد، رو کرد به من و گفت: «از بچه¬های بنیاد شهیدن. می¬پرسن ناصر قاسمی اون¬جاست؟ گویا جنازه شهید گمنامی¬رو آوردن سردخونه، می¬گن ناصر قاسمی بیاد، شاید اون بتونه شناسایی کنه!»
با تعجب گفتم: چرا من؟!
گفت: «نمی¬دونم. ظاهراً فقط دنبال قاسمی¬ها می¬گردن. لابد حسابی هست. الان یک هفته است تو شهرهای استان سرگردونه. می¬گن اگر شناسایی نشه، جزو شهدای گمنام دفنش می¬کنن. از گناوه و بوشهر و برازجان هرکی رفته، نشناخته.»
رفتم سردخانه. کشو را کشیدم بیرون. دیدم جسدی است بی¬سر. شلوار کردی¬اش آشنا بود. هرچه به حافظه¬ام فشار آوردم، چیزی یادم نیامد. گفتم: منم نمی¬شناسمش.
وقتی داشتند کشو را می¬بستند، یک لحظه چشمم خورد به مشمایی که در جای سرش بود. گفتم: وایسا ببینم این چیه؟!
برداشتم. داخلش یک عکس امام بود، یک قرآن کوچک جیبی، یک انگشتر و یک کاغذ تا خورده. کاغذ را باز کردم. دیدم نوشته؛ بوشهر، برازجان، پایگاه مقاومت الفتح، ناصر قاسمی.
مو بر تنم راست شد. گفتم: الله¬اکبر. این که رضا امینی خودمونه!
یاد آن روز افتادم.
گفتم: آدرس نگیر، نمیای.
گفت: «قول می¬دم.»
گفتم: مَرده و قولش.
گفت: «باشه ...»
امینی آمد و من خیلی شرمنده شدم.
🌸🌷🌸
#شهید رضا امینی
#شهدای_فارس
🌷🌷🌷🌷
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
@shohadaye_shiraz
ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺷﻬﺪاﻱ ﻏﺮﻳﺐ ﺷﻴﺮاﺯ ﺭا ﺗﻨﻬﺎ ﻧﮕﺬاﺭﻳﺪ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﺩﺭ ﺳﺮﻭﺵ:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#کجایی_رفیقم
دلم رفاقتی این چنینی می خواهد
که سربند یا زهرایم ببندد ....
که خاکی باشـد؛
دلم رفاقتی می خواهد
که شهــــیدم کند؛
رفاقتی تا بهشت...
#شهدارفاقت_تاقیامت🌹
شبتون شهدایی🌙✨🌸
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75