eitaa logo
شهدای غریب شیراز 🇮🇷
5هزار دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
3.8هزار ویدیو
48 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇.. تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 که زمان شهادت و محـل قبر خود را نشــان داد.... 🌷روز خاکسپارے شهیـد موزه بود. اکثر بچه هاے قدیم لشـکرجمع بودن... با حاج عبدالله به حسینیه گلزار شهدا تکیه داده بودیم. گفت فـلانی, این آب خورے رو می بینے؟ (و به اب خوری کنار مزار شهیدسپاسی اشاره می کرد.) گفتم :خــوب؟ گفت: هفته دیگه, جاے اون یه شهید دفن می کنید؟ گفتم کی؟ گفت:حاج عـبدالله رودکی!😳😳 گفتم :خواب دیـدے خیـر باشـه!😊 به چند نفر دیگه هم سپــرد. هفته بعدشد. شب خوابی دیدم که مطمئن شدم, خبــر بدی در راه است. تا خبرشهادتش امد. بعد هم گفــتن از تهران آمــده اند تا پیــکر حـاج عبدالله را ببــرن تهران.., بهشت زهرا! سریع خــودم را رساندم و با عصبانیت گفتم :مگــه نشــنیده اید امام فرمودند ملاک وصیت شهدا است! گفتن بله! گفتم: هفته پیش به من گفت کجا دفن شود, به چنــد نفر دیگر هم... چه جایے بهتر از کنار مجــید سپاسے! 🍃🌷🍃 حاج عبدالله رودکی 🌷🌱🌷 : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
یادی از شیرازی 🔻 🔰در آخرین شب زندگی اش در حالی که در تب می سوخت همسرش را راضی می کند تا او را به مجلس دعای توسل برساند به گواه دوستانش، آن شب مثل همیشه بشدت منقلب بود. پس از مراسم دعا، همه سوار اتومبیل میشوند. ماشین حرکت می کند که در مسیر با حمله ضد انقلاب و با اصابت گلوله به سر مبارکش به میرسد. ✍ : 🔹همســرم بـدان ڪه من نســرین کسے ڪه تو را دارد، را هم بسیار دوســت مے‌دارم، چون خــداے خــود را در آن زمــان پــیدا مےکنم. از تــو مے‌خواهــم اگر می‌خواهے فردے خداگــونه باشـــی و درس دهنـــده، از امـــروز و از این ســـاعت سعی کنی تمــــاس خود را با خــدای خویــش بیـــشتر کنــے و همیـــن طــور معلــّمے باشی جدّے. 🌷 🌱🌹🌱🌹 @shohadaye_shiraz عضو کانال شهداي شیراز شوید 👆
💔 در دامن حضرت زهــــرا(س)..🥺🥺 ♨️دومـــین روز بود که راه می‌‌رفتیــم, در گرمای پنجــاه درجه تیرماه ایلام و بدون آب، تشنگے و بے آبی در وجــودمان غوغا می‌ڪرد... ♨️ مهدی نظیری ۱۶سال بیشتر نداشت. نفـــس‌های آخر را می‌‌کشید. بی آبی کار خودش را کــرده و وجود نازنینش در آفتاب آب می‌شد. باحیرانی وناتوانی چند قدم راه می‌‌رفت و با صورت به زمین می‌‌افتاد. باز تقلّا می‌ڪـــرد و مےایستاد وبازهم زمین می‌‌افتاد. فکر می‌کردم ســــراب می‌‌بیند. ♨️کنارش نشــــستم. سر مهدی تشنه لب را روی زانو گذاشته بودم دیدم لب مهدی به هم می‌خورد. گوشـــم را نزدیک بردم گفت: آقا رضا سرم را روی زمین بگذار، سرش را روی زمین گذاشتم. ♨️ﺩﺭ ﺑــــﻴﻤﺎﺭﺳﺘــــﺎﻥ ﺑﻴﻬﻭﺵ ﺑﻮﺩﻡ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﺭﻭﻳﺎ ﺩﻳﺪﻣﺶ... مهدے با لبــــــاسی یکپارچه از نور با لبخند کنارم آمد. گفـــت: رضا می‌‌دانی چرا هر بار که زمین می‌خوردم باز بلند می‌شدم ... آخه حضرت زهرا (س) کنارم ایستاده بود؛ مےخواستــــم به احترام ایشان بلند شوم زمین می‌خوردم مےدانی چــــرا گفتم سرم را روی زمین بگذار آخه حضرت زهرا (س) می‌خواســـت سرم را به دامن بگیرد واسه همین از شما خواستم سرم را از روی زانویت زمین بگذاری.» ✍ﺑﻪ ﺭﻭاﻳﺖ ﺷﻬﻴﺪ ﺭﺿﺎ ﭘﻮﺭﺧﺴﺮﻭاﻧﻲ 🌷 🌹🌱🌹 : @shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🚨فرمانده اےکہ بعــد از شهادتش اسراییلی ها و منافقیــن برایش جــشن گرفتند😳😭🌹 فرمانــده عملیــات ایران در لبنان بود بعد هم شــد فرمانده عملیات قرارگاه حمزه. بین اسراییلے ها و منافقین معروف بود به ،،، اما خودش پایان نامه ها مے نوشت "امروز فردا ".💞 وقتی افتــاد زمین، یکے از منافقین فریاد زد این شــیرازیه، از ترس یه تیر خلاص تو سرش زدن، یکی تو دهنش، هفتاد تا هم به سینــش.... 😳😳😭 رادیو اســراییل و منافقـــین تا چند روز جشن گرفته بودند.... ابوالوردے 🌹🍃🌹 : @shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌷روضه داشتیم. چند تا از مهمان ها از استکان ها خوششان امد, به هر کدام دو تا دادم. وقتی احمد امد گفتم چهارتا استکان بیشتر نداریم, سختمه مرتب انها را بشورم. یه حواله بده از شورا بگیرم. سرخ شد. گفت به خدا اگه اتش کف دستم بگذاری که از ان سمت دستم بیرون بیاید از کارم برای خودم و خانواده ام سواستفاده نمی کنم! 🌷بیش از حد بچه هایش را دوست داشت, اما شهادت برایش دوست داشتنی تر بود. به پسرمان که سه, چهار ساله بود می گفت:باباجان, دعا می کنی من شهید بشم! پسرمان با زبان بچه گانه خودش می خواند و تکرار می کرد:حسین شهید, بابام شهید... احمد از شوق او را در اغوش می کشید. همان روزها در حال ساخت خانه بود. به همسایه ها می گفت ان شاالله اولین شهید این کوچه منم! همین طور هم شد! احمد عسکریان 🌱🌹🌱 : @shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
♨️شیطان در مسجد... 🍃سید رسول می‌گفت: حاج صادق آهنگران به یک مداح لبنانی آموزش می‌داد و گفت: "هر چیزی شیطانی دارد؛ حتی این میکروفون! اگر نتوانی شیطانش را شکست بدهی، صدای خوب هم کمکی نمی‌کند." بعد رو به ما گفت: "فکر نکنید چون در مسجد کار می‌کنید، اینجا شیطان نیست…؟! مسجد هم شیطان دارد. اسلحه‌ای که در دست‌تان است، موتور سواری‌تان، همه‌ چیز... باید بگردید و شیطان پنهان در آن را پیدا کنید. نگذارید کار خوب‌تان، طعمه‌ی او شود." 🌾 حواسمان به شیطان‌های پنهان باشد تا زحمات‌مان از بین نرود… سید عبدالرسول سجادیان 🍃🍃🍃🍃🍃🍃 📲 @shohadaye_shiraz
💠یڪ بار که از جبـــهه آمده بود خواهش کرد به اتـــفاق پـــدرش به مشهد و زیارت امام رضــا (ع)برویـــم. با تأکید رسول مرتب به حرم می رفتیم. یکبار در حرم گفت: مادر اگر قصور و خطايی از من ديدے ببـــخش، اگر زمانے صدايم ناخــودآگاه بر روے شـــما بلند شد، مرا ببخش! مادر در اين حرم مقدس دعا كن تا شهيد بشم. گفتم: دعا نمی‏كنم كه شهيد بشی، اما دعا می کنم خدا هرچه صلاح توست، مقدّرت کند. ‏گفت: نه، حتماً بايد دعا كنى كه شهيد بشم، چون وقتی روز قيامت برسد زانوهاى بزرگان در مقابل حساب خداوندى سست می‏شود، مادر جان! تو اگر می خواهى شفيعى در آن دنيا داشته باشى، امروز دعا كن كه من شهيد بشم! 🌷🍃🌷🍃 عبدالرسول گلبن حقیقی ╭┅─────────┅╮ @shohadaye_shiraz ╰┅─...................─┅╯ وارد کانال شهداشویــد👆👆
♨️پزشکی که در روز پزشک آسمانی شد... 💠علی، دکتری بود که مطبش خانه امید بیماران بود. ساعتی برای کار نداشت، تا آخرین بیمار را ویزیت نمی‌کرد به خانه نمی‌آمد. حتی نیمه‌شب اگر کسی در زد، آماده خدمت می‌شد. 💠با بیماری ریوی دست‌وپنجه نرم می‌کرد، اما می‌گفت: «مادر جان! مردم به ما پناه آورده‌اند؛ باید تا آخرین توان یاری‌شان کنیم…» در کرونا هم دست از طبابت بر نداشت... 💠اخلاق بی‌نظیر و لبخند مهربانش مرهم دل‌ها بود. هیچ‌گاه از نیازمندان و بیماران بی‌بضاعت دست خالی برنگشتند. حتی سفر کربلا را برایشان فراهم می‌کرد. 💠دو ماه پیش از شهادت، خواب دیده بود خانه‌ای کنار حرم امام حسین(ع) دارد و مردم برای درمان به آنجا می‌آیند… و چه زود این خواب زیبا با شهادتش تعبیر شد... 🌷🍃🌷🍃🌷🍃 @shohadaye_shiraz نشردهید👆👆
4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"فرش‌های حرمت بال پروازم شدند...🕊💔" (حضور شهید محمد اسلامی در حرم امام رضا علیه‌السلام) 🌷🍃🌷🍃🌷🍃 @shohadaye_shiraz نشردهید👆👆
شهدای غریب شیراز 🇮🇷
#سیره_شهدا ♨️مادر گفت: «برو مدرسه ببین محمدعلی چیکار کرده؟» رفتم. مدیر با جدیت گفت: «برادر شما به
✍وصیت عشاق: 🔹 "من خوشحــالم از اینڪــه بشوم . چـــون را اوج تڪامل می دانم . چرا ڪه در راه عقیـــده خود جـــهاد  میکنم ... چرا هر وقت به مــــا می گویند وصیتنامه ، یاد از امـــوال و دارایے خود می کنیم ولی به این فکر نمی افتیم که چه کارهایی برای اسلام کرده ایم ... چه بهتر است انسان به بهترین درجۀ شهادت شهـــید شود ، با آگاهی ڪامل از اسلام و آشـنایے ڪامل از قــــرآن ، مکتب اسلام ، رهبر ، و... محمد علی دعایی 🌷🍃🌷🍃 : @shohadaye_shiraz شـود اجرشهادت ببرید
💢آوازه حاج خلیل را که شنیدم از مشهد برای شاگردی و آموختن فوت و فن های باطری سازی ماشین به تهران و مغازه جاج خلیل رفتم. 💢هر وقت می‌خواست چیزی را بیاموزد می‌گفت، درس اول من نماز است، قبل از هر چیز یادت باشد نمازت را ترک نکنی! 💢این مدت که خدمت ایشان بودم، محال بود سائل و نیازمندی به درب مغازه بیاید و دست‌خالی برگردد. 💢وقتی بعد از یک سال آموزش و کارگری‌ام تمام شد، با ماشین خودش من را به بازار برد، از آشنایان بازاری‌، کمک کرد تا لوازم باطری‌سازی را بخرم، بعد راهی ام کرد هنوز بعد از حدود پنجاه سال عکس قاب شده اش بالای مغازه ام است و تا به تصویر حاج خلیل سلام نکنم، روزم شروع نمی شود. حاح خلیل طلایی نشــــــــردهیــــــــد ╭┅─────────┅╮ @shohadaye_shiraz ╰┅─...................─┅╯ وارد کانال شهداشویــد👆👆
🔹دستش در جبهه تیر خورده بود و سیاه کرده بود و طبق نظر دکتر باید قطع میشد . طبق روایت دوست هایش معجزه وار با خواندن زیارت عاشورا و عنایت حضرت شفا پیدا کرد 🔹مادرشهید میگفت :روز بعد آن اتفاق بود، وقتی از خواب بیدار شد گفت: مادر دیشب امام خمینی و امام زمان به دیدن من آمدند، بیش از این نمی توانم بگویم. با هم به دکتر رفتیم. از دست ایشان عکس گرفتند، دکتر گفت دست ایشان کامل خوب شده و دیگر نیاز به جراحی ندارد. وقت برگشت گفت مادر من می خواهم راه خودم را ادامه بدهم، شما اجازه بده که من به جبهه برگردم. گفتم هیچ وقت مانعت نشدم، اما این بار صبر کن یکم تقویت بشی، حالت بهتر بشه بعد برو! گفت نه، اگر می دانستی من کجا دارم می رم، هیچ وقت مانع من نمی شدی. روز بعد تعدادی از دوستاش آمدند گفتند می خواهیم بریم دیدار امام، خسرو همراهشان رفت و بعد نامه فرستاد که من به جبهه آمدم، راضی باش. من ۱۹ شهریور برمی گردم. ۱۰ شهریور شهید شد و ۱۹ شهریور به شیراز برگشت. 🌱🍃🌱 شهید محمد حسن(خسرو) ایزدی نشردهید 🌱🍃🌱🍃🌱 ╭┅─────────┅╮ @shohadaye_shiraz ╰┅─...................─┅╯ وارد کانال شهداشویــد👆👆