eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.4هزار دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
3هزار ویدیو
43 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * 🎙️به روایت تیمور مصطفی پور با آن که عارضه ،داشت با آن که نارسایی ریه داشت و البته از همگان پنهان داشته بود. هم این که باید گفت در بحث تخریب جزو افراد منحصر به فرد بود. آن هم نه برای مجموعه ی ما یا مثلاً شیراز و فارس بحث از اینها فراتر بود و او برای پشتیبانی کل سپاه یک پشتوانه به حساب میآمد و یک نیروی قابل اعتماد و اتکا روشن است که در کار تخریب ،چاشنی کشی و خنثی سازی بمبها علاوه بر این که کار سخت و و حرفه ای و رازدار و مطمئن هم نیاز است که حساسی است به فردی امین جمع این صفات در جناب آقای غازی جمع بود. ایشان بیش از آن که در مجموعه باشد و در مسئولیت خودش که همانا فرماندهی مرکز پشتیبانی فرماندهی موشکی بود در مأموریتهای حساس سپاه برای امر تخریب و خنثی سازی حضور داشت و هر مجموعه ای از سپاه که کاری از این قماش داشت گزینه ی اول او بود تا برود و کار را شایسته انجام دهد. جالب این که حالا فردی با این ویژگیها و با این صفات که در این راه فشار و زحمات طاقت فرسایی را نیز تحمل میکرد باید فردی خشن و زبر عبوس و تند خشک و بی انعطاف میبود؛ ولی این گونه ،نبود بلکه او خیلی عاطفی و خیلی با احساس بود او شاعری لطیف طبع بود که افقهای دور را میدید و در فرصتی اگر بود دفترش را بیرون میآورد یا از شعرهای خودش جلسه ها هم میخواند یا از یادداشتهایش و یا از شعرهایی که حفظ داشت و گاه میشد که بغض در گلو از ادامه مطلب باز میماند یا چشمهایش پر از اشک میشد و این برای خود من خیلی جالب بود که سختی و نرمی در او جمع بود از خاطرات و بلکه از کارهای به یاد ماندنی شهید شمس الدین غازی یکی هم این است که وقتی سردار شیخ زاده در مینی بوس سپاه که منافقان آن را در سه راه باسکول نادر شیراز به گلوله بسته ،بودند مجروح میشود و به بیمارستان سعدی میبرندش کادر پزشکی ناامید از حیات از عمل او سرباز میزنند؛ ولی غازی با اصرار و الحاح بلکه با دعوا و تهدید پزشکان، شیخ زاده را به اتاق عمل میفرستد و سردار از این ماجرا جان به در میبرد. .. : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * 🎙️به روایت سعید افسریان خبر شهادت ناصر ،جوانمردی خیلی زود به جبهه مخابره شد و شاید تنها کسی که از اهواز خود را برای تشییع در شیراز ،رساند سید شمس الدین غازی .بود رابطه ی عاطفی غریبی که سید شمس الدین با نیروهای زیر دست خود پیدا میکرد در اینجا تبلوری مؤمنانه داشت. پیش از این خود از شمس سراغ داشتم شوخی و بذله گویی و خوش مشربی باور نداشتم که از او گریه و زاری ببینم. باور نمیکردم که این زار پریشان گریان که ضجه میزند و زنجموره میکند همان شمس شوخ شنگ و شیرین کار است در کنار آن روحیه جدیت و صلابت در کار هم ویژگی دیگر شمس بود او که آنقدر خلاقیت و ابتکار داشت که به شوخی و جدی دکتر «شمس» خوانده میشد در حالی که امکانات فراوانی نیز در اختیار نداشت و اگر تجهیزات و تدارکات امروز در اختیار شمس بود، یکی از مخترعان معروف می.شد هم از ابتکارات او ساخت بمب های صوتی بود که وقتی از بالا به پایین پرت می شدند. منفجر میشدند و تنها صدایی مهیب ایجاد میکردند. در حالی که هیچ آسیبی نداشتند و این اسباب بازیهای پر سروصدا برای گروههای آموزشی بسیار مناسب بودند. خلاصه این که سید شمس الدین غازی هم جذبه ی خوش خویی و طنز پردازی داشت و هم جذبهی مدیریتی و اجرایی و در آن روزگار که به عنوان مربیان آموزشی در پادگان جمع بودیم هروقت فرمانده پادگان سردار شیخ زاده میخواست بچه ها را یک جا ببیند بی درنگ می آمد سراغ اتاق سیّد چون میدانست که همگی بر گرد شمع وجود شمس جمع هستیم حق این است که کار شبانه روزی در آن ایام با جمعیت فراوان نیروی آموزشی حسابی ما را خسته میکرد .ضمن این که وقتِ سرکشی به خانه را هم نداشتیم و گاهی تا یک ماه به منزل سر نمیزدیم در این جا نقش شهید غازی مهم بود که با شوخی ها و رفتارهای دل انگیزش به ما روحیه میداد. از شهادت سید شمس الدین بیخبر بودم. از مأموریت که بر می گشتم مستقیم به پادگان بعثت ،محل خدمت رفتم. وقتی عکس او را جلو در پادگان دیدم، از حال طبیعی خارج شدم برای لحظاتی بهت زده بودم توان حرکت نداشتم. حالی داشتم که وقتی خبر شهادت برادرم را شنیدم این گونه نبودم. .. : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*