eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.2هزار دنبال‌کننده
10.7هزار عکس
2.8هزار ویدیو
42 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
شــب که آرام تر از پلک تـــو را میبندم ... با دلم طاقت دیدار تـــو تـا فـردا نیست ... #ﺷﻬﻴﺪﻣﺪاﻓﻊﺣﺮﻡ ﺷﻬﻴﺪ ﻋﺒﺪاﻟﻜﺮﻳﻢ ﭘﺮﻫﻴﺰﻛﺎﺭ 🌷🌷🌷 📎 #شبــــتون شهــــدایی🌺 ☘🌷☘🌷 #ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ: ﺩﺭ ﻭاﺗﺴﺎﭖ(ﺟﺪﻳﺪ): https://chat.whatsapp.com/FOxgd1bun2J88glqKT6oVh
نزدیک یک هفته بود که سوریه بودیم. موقع ناهار و شام که می شد علیرضا غیبش می زد. بهش گفتیم: مشکوک میزنی علیرضا، کجا میری؟ گفت: وقتی شما مشغول ناهار خوردن هستین، من میرم به فاطمه و ریحانه ( دختر شش ساله و هشت ماهه اش ) زنگ میزنم... ﺧﻴﻠﻲ ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﺵ ﻋﻼﻗﻪ ﺩاﺷﺖ ﻭﻟﻲ اﻳﻦ ﻋﻼﻗﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﻧﺸﺪ ﺩﻝ اﺯ ﺩﻓﺎﻉ اﺯ ﺣﺮﻳﻢ اﻫﻞ ﺑﻴﺖ ع ﺑﻜﺸﺪ .... اﺧﺮ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺁﺭﺯﻭﺵ ﺭﺳﻴﺪ و ﻓﺪاﻱ ﺑﻲ ﺑﻲ ﺷﺪ .... 🌷 🌺🌹🌺 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
🔰"یک روز با محمد به پارک رفته بودیم. یکی از دانش آموزش تماس گرفت. محمد به خاطر این که تنها می ماندم، می خواست کار دانش آموز را لغو کند. گفتم مشکلی نیست ، بگذار بیاید. او کار دانش آموز را انجام داد وقتی برگشت عذر خواهی کرد و گفت: "نمی خواهم دانش آموزان به بیراهه بروند، می خواهم جذب دین شوند." 🔰یکی از دوستانش هم تعریف می کرد زمانی که با محمد در شلمچه خادم الشهدا بودیم، نصف شب بیدار شدم دیدم محمد سر جایش نیست. هوای بیرون هم سرد بود. بعد از مدتی محمد آمد با یک پلاستیک پر از آشغال گفتم:"کجا بودی تو این سرما؟" محمد گفت:"رفتم زباله ها را جمع کردم.آخه زشته فردا که مردم به زیارت میان، ببینن روی خاک شهدا زباله افتاده." 🌹🌷🌹🌷 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
در حاشیه بندرعباس چند خانواده بودند که تحت پوشش ما بودند، در بین آن‌ها سنی هم زیاد بود و او برایش فرقی نمی‌کرد که شخص شیعه است یا سنی، فقط انسان بودن برایش مهم بود. یک بار که مادر یکی از بچه‌ها بیمار شده بود، گویا خواهر خودش بیمار شده، برایش مهم بود. آمد خانه و گفت کربلایی‌ ، مادر یکی از بچه‌ها بیمار شده باید او را ببریم دکتر، ما رفتیم و او را بردیم دکتر، دو تا از بچه‌هایش هم همراهش بود، در شرایطی که لباس درستی به تن نداشتند و در کل شرایط مناسبی نداشتند. وقتی از بیمارستان برگشتیم طوری این بچه‌ها را بغل کرده بود و برده بود خرید که انگار ابوالفضل خودش را بغل کرده. در دومین دیداری که ما با آن‌ها داشتیم و قرار بود برای آن‌ها خرید کنیم به من می‌گفت همانطوری که برای زهرا و ابوالفضل خرید می‌کنی برای این‌ها هم خرید کن. 🌷 🌹🌷🌹🌷 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
: 🌷یکی☝️ از دلایل اینکه هیچ‌گاه به ایشان به دلیل زیاد خرده نگرفتم، حدیثی بود به این مضمون که📌 «اگر کسی از جهاد و شهادت فرار کند، خداوند مرگی نصیب او می‌کند 👌به‌‌ همان زودی ولی با خفت و خواری‌» و پس از خواندن این مطلب نمی‌کردم به ایشان بگویم به مأموریت نرود.❌ 🌷آنقدر عاشق بود که هنگام نماز از ما می‌خواست ‌دعا کنیم ‌مرگی غیر از شهادت نداشته باشد و همیشه و به ویژه در یک سال اخیر ما را برای کاملاً آماده کرده بودند، به گونه‌ای که شهادتشان برای ما قطعی انگار می‌شد😔. 🌷 📎سالروزﺗﻮﻟﺪ💐🌸💐 🌷🌹🌷🌹 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
ﺧﻮاندن نماز شب برایشان چنان اهمیت داشت که گاهی وقتی نیمه شب به خانه می‌آمد، به حالت نیمه خواب استراحت می‌کرد تا از این فریضه جا نماند. ﺗﻮ ﺳﻮﺭﻳﻪ ﻫﺮ ﻃﻮﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻧﻤﺎﺯ ﺷﺐ ﺑﻮﺩ, ﺷﺐ ﺑﺮاﻱ اﻳﻨﻜﻪ ﻣﺰاﺣﻢ ﻫﻤﺴﻨﮕﺮاﻱ ﺩﻳﮕﺮ ﻧﺸﻮﺩ ﺗﻮ ﻳﻚ اﺗﺎﻕ ﮔﺮﻡ ﻣﻴﺨﻮاﺑﻴﺪ ﺗﺎ ﺑﺘﻮاﻧﺪ ﻧﻴﻤﻪ ﺷﺐ ﺑﻴﺪاﺭ ﺷﻮﺩ و ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺟﺎﺕ و ﻧﻤﺎﺯ ﺷﺐ ﻣﺸﻏﻮﻝ ﺷﻮﺩ.. و ﺷﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﻫﻤﻴﻦ ﻧﻤﺎﺯﻫﺎ و ﻣﻨﺎﺟﺎﺕ ﻫﺎ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﺑﺨﻴﺮﻳﺶ ﺭا اﺯ ﺧﺪا ﮔﺮﻓﺖ 😭 🌹🌷🌹🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
ﺁﺳﻤﺎﻧﻲ🌸 فاطمه به دوسالگی که رسید .قصد داشتم جشن تولدی را برایش بگیرم. اما زخم زبان هایی از اطراف به گوشم رسید. تصمیم گرفتم تولد دوسالگی را همانند سال پیش با جمع چهار نفری در کنار مزار جلیل برای فاطمه بگیرم. خیلی دلم گرفته بود. به گلزار شهدا رفتم و خودم را روی سنگ مزارش انداختم و گفتم : جلیل تحمل زخم زبانهای مردم را ندارم... برای من شاد کردن دل فاطمه مهم است و هدایای مردم برایم اصلا مهم نیست . خیلی گریه کردم و به او گفتم :روز تولد فاطمه کیک تولد می خرم و به خانه می روم و تو باید به خانه بیایی. روز بعد در بانک بودم که گوشی تلفنم زنگ خورد . جواب دادم . گفتند: یک سفر زیارتی سوریه به همراه فرزندان در هر زمانی که خواستید... از خوشحالی گریه کردم.در راه برگشت به خانه آنقدر در چشمانم اشک بود که مسیر را درست نمی دیدم. یک روزه تمام وسایل ها را جمع کردم و روز بعد حرکت کردیم. از هیجان سوریه تولد فاطمه را فراموش کردم. ﺭﻭﺯ ﺗﻮﻟﺪ ﺩﺧﺘﺮﻡ, بدون اینکه به من بگویند حرم حضرت رقیه (س) را تزئین کردند و با حضور تمام خانواده شهدای مدافع حرم جشن گرفتند . شروع سه سالگی فاطمه خانم در کنار سه ساله امام حسین (ع) یک آرزوی بزرگی برای من بود. ﺁﺭﺯﻭﻳﻲ ﻛﻪ ﺣﺘﻤﺎ ﺑﺎ ﻧﻆﺮ ﭘﺪﺭﺷﻬﻴﺪﺵ ﺑﻮﺩﻩ اﺳﺖ 🌷 🌸 🌹🌷🌷🌹 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
به یکی از مغازه‌دارهای سرکوچه‌مان گفته بود دعا کن شهید شوم. به یکی از همسایه‌هایمان هم که دوستی زیادی داشت گفته بود فلانی من این بار بروم احتمالاً دیگر برنمی‌گردم. سعی کنید اسم کوچه را به نام من بزنید. البته اینها را بعد از شهادتش شنیدم. خودم هم بار آخر در دلم غوغا بود. در پس آن همه مأموریتی که رفته بود فقط همین یک بار به دلم برات شد که نکند شهید شود، اما برخلاف آنچه در دلم می‌گذشت، برای اولین بار در زبان با او مخالفتی نکردم. شاید نمی‌خواستم با دلخوری و ناراحتی از هم جدا شویم. مرتب با خودم می‌گفتم جلویش را بگیر... نگذار برود، اما هر کاری کردم نتوانستم حرف‌هایی که با خودم می‌زدم را به او بگویم. رفت واﺧﺮﻳﻦ ﺩﻳﺪاﺭﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ.. 🌷 🌹🌷🌹🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
☘🌹☘🌹 محمدمهدی ۵ یا ۶ ساله بود که نزدیک‌های نوروز به خرید رفتیم و او یک کفش کتانی متمایل به سبز را انتخاب و آن را خرید، وقتی در کوچه و در کنار بچه‌های دیگر آن را می‌پوشید و می‌دید که بقیه نیز کفش او را دوست دارند اما به دلیل نداشتن توانایی خرید، دمپایی به پا می‌کنند نوبتی کفشش را به پای دوستانش می‌داد. چند روز که از خرید کفش گذشت دیگر آن را نپوشید و گفت: چون دوستانم مانند آن را ندارند من هم دیگر نمی‌توانم آن را به پا کنم. ﻳﺎﺩﺵ ﺑﺎ ﺻﻠﻮاﺕ☘ 🌹🌷🌹🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰ماجرای جالب یافتن اولین پیکر شهدای مفقود در سوریه از زبان سردار شریفی مسئول ایثارگران سپاه 🏴🏴🏴🏴 ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩاﺷﺖ ﺭﻭﺯ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮا(س) ﺷﻬﻴﺪ ﺑﺸﻮﺩ 🏴🏴🏴🏴 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🔴📷 شهیدی که یک تنه جلوی ۴۰ داعشی ایستاد! 🔹اگر شهید عبدالکریم پرهیزگار نبود، جاده بوکمال به دست داعش می‌افتاد و به دنبال آن شهر بوکمال نیز سقوط می‌کرد. 🔹او به تنهایی با ۴۰ تن روبه‌رو می‌شود و پس از به هلاکت رساندن ۳۷ نفر از آن‌ها، فشنگ‌هایش تمام می‌شود. به سوی او حمله می‌کنند تا اسیرش کنند، اما این بار با سرنیزه دفاع و دو نفر دیگر را مجروح می‌کند و در نهایت به شهادت می‌رسد. شهید پرهیزگار متولد ۱۳۶۵ و نخستین شهید مدافع حرم شهرستان خفر در استان فارس است. او ۲۰ آذر ۹۶ در سوریه به شهادت رسید و هیچ‌گاه دومین پسرش را ندید. ☘🌷☘🌷☘ : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
✨مسئولین و كارگزاران نظام به خود بياييد و دست از ثروت اندوزي و رفاه طلبي برداريد كه داريد به دره فنا و نيستي سقوط ميكنيد. ✨چه مرگتان شده آيا كريد، كوريد، نميفهميد كه قشر ضعيف جامعه دارد خرد تر مي شود در حالي كه فرزندانتان را براي تحصيل به كشور هايي مي فرستيد كه طبق تعليم آنها پرورش بيابند و فردا براي سهم خواهي به ايران بازگردند. ✨اعمال شما مرا ياد اين بيت شعر مي اندازد: زمين را گر شوي مالك طمع بر آسمان داري به وقت مردنت بيني نه اين داري نه ان داري دست از دنيا طلبي برداريد و به فكر مردم باشيد. و نريدون ان نمن الذين ... 🔖فرازهایی از وصیت نامه 🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
میدونستم داره از گفتن موضوعی خودداری میکنه.😳 چند روزی تکرار شد تا اینکه ی شب که شیفت بودم گاه و بی گاه خوابم میبرد و چرت میزدم...😴 یک لحظه متوجه شدم سایه ای از جلوی چشمام رد شد..🙄 وسوسه شدم و سایه رو تعقیب کردم ببینم چکار میکنه‌؟🤫 دنبالش رفتم .... دیدم مشغول نظافت حیاط و سرویسهای بهداشتی هستند 😱 خجالت کشیدم و دویدم سمتش از ش خواستم ادامه کار رو به من بسپاره.😲 گفتم: شما فرماندهی این کارا وظیفه ماست که نیروی شما هستیم. جواب داد:کاری که واسه رضای خدا باشه جایگاه انسان رو تغییر نمیده ! من این کارو دوست دارم و انجام میدم چون میدونستم بچه ها نمیذارن انجام بدم قبل از نمازصبح و تو تاریکی انجام میدم. از خودم خجالت کشیدم سرمو پایین انداختم و گفتم به خدا قسم خیلی بزرگواری… 🌷 🍃🌹🍃🌹 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹ﻛﻠﻴﭗ ﻭﺩاﻉ ﺷﻬﻴﺪ ﻋﻠﻲ ﺟﻮﻛﺎﺭ ﺑﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪاﻧﺶ😭😭 🌷و ﭼﻘﺪﺭ ﻣﺎ ﻣﺪﻳﻮﻥ اﻳﻦ ﺷﻬﺪاﻳﻴﻢ... .. 🍃 ﻋﻠﻲ ﺟﻮﻛﺎﺭ 🌹 🍃🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود
نزدیک یک هفته بود که سوریه بودیم. موقع ناهار و شام که می شد علیرضا غیبش می زد. بهش گفتیم: مشکوک میزنی علیرضا، کجا میری؟ گفت: وقتی شما مشغول ناهار خوردن هستین، من میرم به فاطمه و ریحانه ( دختر شش ساله و هشت ماهه اش ) زنگ میزنم... ﺧﻴﻠﻲ ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﺵ ﻋﻼﻗﻪ ﺩاﺷﺖ ﻭﻟﻲ اﻳﻦ ﻋﻼﻗﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﻧﺸﺪ ﺩﻝ اﺯ ﺩﻓﺎﻉ اﺯ ﺣﺮﻳﻢ اﻫﻞ ﺑﻴﺖ ع ﺑﻜﺸﺪ .... اﺧﺮ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺁﺭﺯﻭﺵ ﺭﺳﻴﺪ و ﻓﺪاﻱ ﺑﻲ ﺑﻲ ﺷﺪ .... 🌷 🎊 🌺🌹🌺 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
🔰"یک روز با محمد به پارک رفته بودیم. یکی از دانش آموزش تماس گرفت. محمد به خاطر این که تنها می ماندم، می خواست کار دانش آموز را لغو کند. گفتم مشکلی نیست ، بگذار بیاید. او کار دانش آموز را انجام داد وقتی برگشت عذر خواهی کرد و گفت: "نمی خواهم دانش آموزان به بیراهه بروند، می خواهم جذب دین شوند." 🔰یکی از دوستانش هم تعریف می کرد زمانی که با محمد در شلمچه خادم الشهدا بودیم، نصف شب بیدار شدم دیدم محمد سر جایش نیست. هوای بیرون هم سرد بود. بعد از مدتی محمد آمد با یک پلاستیک پر از آشغال گفتم:"کجا بودی تو این سرما؟" محمد گفت:"رفتم زباله ها را جمع کردم.آخه زشته فردا که مردم به زیارت میان، ببینن روی خاک شهدا زباله افتاده." 🌹🌷🌹🌷 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
ﺁﺳﻤﺎﻧﻲ🌸 فاطمه به دوسالگی که رسید .قصد داشتم جشن تولدی را برایش بگیرم. اما زخم زبان هایی از اطراف به گوشم رسید. تصمیم گرفتم تولد دوسالگی را همانند سال پیش با جمع چهار نفری در کنار مزار جلیل برای فاطمه بگیرم. خیلی دلم گرفته بود. به گلزار شهدا رفتم و خودم را روی سنگ مزارش انداختم و گفتم : جلیل تحمل زخم زبانهای مردم را ندارم... برای من شاد کردن دل فاطمه مهم است و هدایای مردم برایم اصلا مهم نیست . خیلی گریه کردم و به او گفتم :روز تولد فاطمه کیک تولد می خرم و به خانه می روم و تو باید به خانه بیایی. روز بعد در بانک بودم که گوشی تلفنم زنگ خورد . جواب دادم . گفتند: یک سفر زیارتی سوریه به همراه فرزندان در هر زمانی که خواستید... از خوشحالی گریه کردم.در راه برگشت به خانه آنقدر در چشمانم اشک بود که مسیر را درست نمی دیدم. یک روزه تمام وسایل ها را جمع کردم و روز بعد حرکت کردیم. از هیجان سوریه تولد فاطمه را فراموش کردم. ﺭﻭﺯ ﺗﻮﻟﺪ ﺩﺧﺘﺮﻡ, بدون اینکه به من بگویند حرم حضرت رقیه (س) را تزئین کردند و با حضور تمام خانواده شهدای مدافع حرم جشن گرفتند . شروع سه سالگی فاطمه خانم در کنار سه ساله امام حسین (ع) یک آرزوی بزرگی برای من بود. ﺁﺭﺯﻭﻳﻲ ﻛﻪ ﺣﺘﻤﺎ ﺑﺎ ﻧﻆﺮ ﭘﺪﺭﺷﻬﻴﺪﺵ ﺑﻮﺩﻩ اﺳﺖ 🌷 🌸 🌹🌷🌷🌹 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
میدونستم داره از گفتن موضوعی خودداری میکنه.😳 چند روزی تکرار شد تا اینکه ی شب که شیفت بودم گاه و بی گاه خوابم میبرد و چرت میزدم...😴 یک لحظه متوجه شدم سایه ای از جلوی چشمام رد شد..🙄 وسوسه شدم و سایه رو تعقیب کردم ببینم چکار میکنه‌؟🤫 دنبالش رفتم .... دیدم مشغول نظافت حیاط و سرویسهای بهداشتی هستند 😱 خجالت کشیدم و دویدم سمتش از ش خواستم ادامه کار رو به من بسپاره.😲 گفتم: شما فرماندهی این کارا وظیفه ماست که نیروی شما هستیم. جواب داد:کاری که واسه رضای خدا باشه جایگاه انسان رو تغییر نمیده ! من این کارو دوست دارم و انجام میدم چون میدونستم بچه ها نمیذارن انجام بدم قبل از نمازصبح و تو تاریکی انجام میدم. از خودم خجالت کشیدم سرمو پایین انداختم و گفتم به خدا قسم خیلی بزرگواری… 🌷 🍃🌹🍃🌹 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹ﻛﻠﻴﭗ... 🔹ﻭﺩاﻉ ﺷﻬﻴﺪ مدافع حرم ﻋﻠﻲ ﺟﻮﻛﺎﺭ ﺑﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪاﻧﺶ😭 .. 🍃 ﻋﻠﻲ ﺟﻮﻛﺎﺭ 🌹 🍃🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
: 🌷یکی☝️ از دلایل اینکه هیچ‌گاه به ایشان به دلیل زیاد خرده نگرفتم، حدیثی بود به این مضمون که📌 «اگر کسی از جهاد و شهادت فرار کند، خداوند مرگی نصیب او می‌کند 👌به‌‌ همان زودی ولی با خفت و خواری‌» و پس از خواندن این مطلب نمی‌کردم به ایشان بگویم به مأموریت نرود.❌ 🌷آنقدر عاشق بود که هنگام نماز از ما می‌خواست ‌دعا کنیم ‌مرگی غیر از شهادت نداشته باشد و همیشه و به ویژه در یک سال اخیر ما را برای کاملاً آماده کرده بودند، به گونه‌ای که شهادتشان برای ما قطعی انگار می‌شد😔. 🌷 📎سالروزﺗﻮﻟﺪ💐🌸💐 🍃🌷🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
محمدمهدی ۵ یا ۶ ساله بود که نزدیک‌های نوروز به خرید رفتیم و او یک کفش کتانی متمایل به سبز را انتخاب و آن را خرید، وقتی در کوچه و در کنار بچه‌های دیگر آن را می‌پوشید و می‌دید که بقیه نیز کفش او را دوست دارند اما به دلیل نداشتن توانایی خرید، دمپایی به پا می‌کنند نوبتی کفشش را به پای دوستانش می‌داد. چند روز که از خرید کفش گذشت دیگر آن را نپوشید و گفت: چون دوستانم مانند آن را ندارند من هم دیگر نمی‌توانم آن را به پا کنم. ﻳﺎﺩﺵ ﺑﺎ ﺻﻠﻮاﺕ☘ 🌹🍃🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹ﻛﻠﻴﭗ... 🔹ﻭﺩاﻉ ﺷﻬﻴﺪ مدافع حرم ﻋﻠﻲ ﺟﻮﻛﺎﺭ ﺑﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪاﻧﺶ😭به مناسبت ایام شهادت شهید 🏴در سالروز وفات حضرت یاد کنیم از شهدایی که برای دفاع از حریم حضرتش از همه دلخوشی های خود گذشتند... .. 🍃 ﻋﻠﻲ ﺟﻮﻛﺎﺭ 🌹 🍃🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
به یکی از مغازه‌دارهای سرکوچه‌مان گفته بود دعا کن شهید شوم. به یکی از همسایه‌هایمان هم که دوستی زیادی داشت گفته بود فلانی من این بار بروم احتمالاً دیگر برنمی‌گردم. سعی کنید اسم کوچه را به نام من بزنید. البته اینها را بعد از شهادتش شنیدم. خودم هم بار آخر در دلم غوغا بود. در پس آن همه مأموریتی که رفته بود فقط همین یک بار به دلم برات شد که نکند شهید شود، اما برخلاف آنچه در دلم می‌گذشت، برای اولین بار در زبان با او مخالفتی نکردم. شاید نمی‌خواستم با دلخوری و ناراحتی از هم جدا شویم. مرتب با خودم می‌گفتم جلویش را بگیر... نگذار برود، اما هر کاری کردم نتوانستم حرف‌هایی که با خودم می‌زدم را به او بگویم. رفت واﺧﺮﻳﻦ ﺩﻳﺪاﺭﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ.. 🌷 🌹🌱🌷🌱🌹 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
حضرت رقیه (س) فاطمه به دوسالگی که رسید .قصد داشتم جشن تولدی را برایش بگیرم. اما زخم زبان هایی از اطراف به گوشم رسید. تصمیم گرفتم تولد دوسالگی را همانند سال پیش با جمع چهار نفری در کنار مزار جلیل برای فاطمه بگیرم. خیلی دلم گرفته بود. به گلزار شهدا رفتم و خودم را روی سنگ مزارش انداختم و گفتم : جلیل تحمل زخم زبانهای مردم را ندارم... برای من شاد کردن دل فاطمه مهم است و هدایای مردم برایم اصلا مهم نیست . خیلی گریه کردم و به او گفتم :روز تولد فاطمه کیک تولد می خرم و به خانه می روم و تو باید به خانه بیایی. روز بعد در بانک بودم که گوشی تلفنم زنگ خورد . جواب دادم . گفتند: یک سفر زیارتی سوریه به همراه فرزندان در هر زمانی که خواستید... از خوشحالی گریه کردم.در راه برگشت به خانه آنقدر در چشمانم اشک بود که مسیر را درست نمی دیدم. یک روزه تمام وسایل ها را جمع کردم و روز بعد حرکت کردیم. از هیجان سوریه تولد فاطمه را فراموش کردم. ﺭﻭﺯ ﺗﻮﻟﺪ ﺩﺧﺘﺮﻡ, بدون اینکه به من بگویند حرم رقیه (س) را تزئین کردند و با حضور تمام خانواده شهدای مدافع حرم جشن گرفتند . شروع سه سالگی فاطمه خانم در کنار سه ساله امام حسین (ع) یک آرزوی بزرگی برای من بود. ﺁﺭﺯﻭﻳﻲ ﻛﻪ ﺣﺘﻤﺎ ﺑﺎ ﻧﻆﺮ ﭘﺪﺭﺷﻬﻴﺪﺵ ﺑﻮﺩﻩ اﺳﺖ 🌷 🍃🍃🌱🍃🍃 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
به یکی از مغازه‌دارهای سرکوچه‌مان گفته بود دعا کن شهید شوم. به یکی از همسایه‌هایمان هم که دوستی زیادی داشت گفته بود فلانی من این بار بروم احتمالاً دیگر برنمی‌گردم. سعی کنید اسم کوچه را به نام من بزنید. البته اینها را بعد از شهادتش شنیدم. خودم هم بار آخر در دلم غوغا بود. در پس آن همه مأموریتی که رفته بود فقط همین یک بار به دلم برات شد که نکند شهید شود، اما برخلاف آنچه در دلم می‌گذشت، برای اولین بار در زبان با او مخالفتی نکردم. شاید نمی‌خواستم با دلخوری و ناراحتی از هم جدا شویم. مرتب با خودم می‌گفتم جلویش را بگیر... نگذار برود، اما هر کاری کردم نتوانستم حرف‌هایی که با خودم می‌زدم را به او بگویم. رفت واﺧﺮﻳﻦ ﺩﻳﺪاﺭﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ.. 🌷 🌹🌱🌷🌱🌹 : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید