eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.2هزار دنبال‌کننده
10.7هزار عکس
2.8هزار ویدیو
42 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷خلبان‌ها هم عمدتاً افرادی در سطح بالای جامعه و به‌اصطلاح باکلاس بودند. اما آنچه ما از عباس، این مرد آسمان‌ها دیدیم و شنیدیم، افتاده‌ترین و خاکی‌ترین فرد ممکن بود. فروردین 1359 بود. منزل همشیره ما سه‌راه آستانه بود. با خاله و جمعی از اقوام برای عید دیدنی به منزل خواهرم رفته بودیم. چند نفر دیگر هم بودند. منزل کوچک بود، دورتادور پذیرایی پر شد. ناگهان صدای یاالله، یاالله بلند شد. عباس و همسرش بودند. قبل از پذیرایی یک راهرو بود. عباس داخل راهرو آمد. همه به احترام ایشان بلند شدند و تعارف کردند داخل بیاید و جای آنها بنشیند. اما عباس داخل نیامد. با همان لهجه شیرازی و خودمانی خودش گفت: بفرمایید. بفرمایید. هیچ‌کس به‌خاطر من جابه‌جا نشود. بلافاصله کفش‌هایی که در راهرو بود را مرتب کناری گذاشت و همان جا روی زمین در راهرو نشست. صاحبخانه می‌گفت: زشت است عباس آقا دم در، بیاید داخل. عباس با خنده گفت: من حاضر نیستم حتی یک بچه به‌خاطر من از جایش بلند شود. ادامه داد: بنّای این خانه که دو نفر نبوده، یک نفر بوده، کسی که آن بالای خانه را ساخته، این پائین را هم ساخته. بالا و پائین خانه فرقی نمی‌کند. کم‌کم فهمیدیم عباس عادت دارد، جلو همه تمام قامت بایستد. 🌷🍃🌷 شهید عباس دوران 🍃🌷🍃 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📻داستان صوتی برگرفته از کتاب «سمیه کردستان» سرگذشت اسارت «شهیده ناهید فاتحی کرجو» http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb ♥️🥀♥️🥀♥️🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شهید مدافع امنیتی که با ۵٠ ساچمه به شهادت رسید 🔹شهیدی که نگذاشت چادر از سر ناموس شیعه بردارند ... 🔹 گزارشی از گفت‌وگو با خانواده و دوستان شهید سلمان امیر احمدی، 🌷🍃🌷🍃 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
⭐یادی از سردار شهید مهدی ظل انوار⭐ 🌷ساعتی تا آغاز عملیات کربلای 5 مانده بود. در سنگر تاکتیکی لشکر نشسته و مشغول آخرین هماهنگی‌ها بودم که صدای سلام آهسته‌ای نگاهم را به سمت درب سنگر کشید. مهـدی بود. از چهره‌اش نور می‌بارید و لبخند بر صورتش می‌درخشید. گفت: من دارم میرم، آمدم خداحافظی! گفتم: آقا مهـدی شما مسئول ستاد لشکر هستید، شما نباید برید! خندید و گفت: نه، من تصمیمم را گرفتم. اصرار و ممانعت من فایده‌ای نداشت. هرچه گفتم، حرفش یکی بود. در این چند سال جنگ تجربه کرده بودم که هیچ‌وقت نمی‌توانم جلو شهادت کسی را بگیرم. کسی که رفتنش امضاءشده بود، حتی من فرمانده لشکر هم نمی‌توانستم از رفتنش ممانعت کنم. انگار نمی‌خواست بی‌اجازه من برود، نمی‌خواست حتی ذره‌ای شک و شبهه‌ای در رفتنش باشد، خداحافظی کرد و رفت... 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🖊️ وصیت‌نامه جستجوگر نور شهید "مجید پازوکی" 📜 وصیت من به تمام راهیان حفظ حرمت و مبارزه با مظاهر کفر تا اقامه‌ی حق و ظهور ولی خدا امام زمان‌(عج). خدانکند ولی خدا را تنها بگذارید و خدای نکرده مثل امام علی(ع) غریب شود؛ به‌هوش باشید. روزی می‌رسد که امام زمان می‌آید و شرمنده‌ی او نباشید با عشق به شهادت و آماده شدن برای قیام مهدی(عج) 🥀 🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷🕊🍃 یاران ب "بسم‌الله" گفتن رد شدند از آب ؛ من ختمِ قرآن کردم و درگیر مُردابم ..! 🥀💔 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🔹امر به معروف صحیح! 🔰حاج منصور فرمانده بسیج شیراز بود. به هر پایگاه مقدار رنگ و برس داد و گفت روی دیوارهای محلات شعارهایی در مورد حجاب بنویسید. هفته بعد همه مسئول پایگاه ها را خواست. حاجی با عصبانیت شروع کرد به گلایه . گفت: من به شما رنگ دادم که مثبت بنویسید، نه اینکه مردم توهین کنید و بد بنویسید! با تعجب گفتیم: حاجی مگر چی شده! با ناراحتی ادامه داد: دیدم فلان پایگاه، با کلیشه روی دیوار نوشته اند بی حجابی زن از بی غیرتی مرد است! بی حجابی دختر از بی عفتی مادر است! سرهایمان را زیر سنگینی نگاه حاجی پایین انداختیم. ادامه داد: این چه طرز امر به معروف است، این چه نحوه شعار نویسی است، چرا به مردم توهین می کنید. حداقل یه شعار در تشویق با حجاب ها می نوشتید! 🌷🌱 حاج منصور خادم صادق 🍃🌷🍃 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
هدایت شده از گلزار شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📻داستان صوتی برگرفته از کتاب «سمیه کردستان» سرگذشت اسارت «شهیده ناهید فاتحی کرجو» http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb ♥️🥀♥️🥀♥️🥀
🔰 | 📍نشانه شیعه بودن.... 🔻ابراهیم روزها بسیار انسان شوخ و بذله گویی بود، خیلی هم عوامانه صحبت می کرد. اما شب ها معمولا قبل از سحر بیدار بود و مشغول نماز شب می شد. تلاش هم می کرد این کار مخفیانه صورت بگیرد. ابراهیم هرچه به این اواخر نزدیک می شد، بیداری سحرهایش طولانی تر بود. گویی می دانست در احادیث نشانه شیعه بودن را بیداری سحر و نماز شب معرفی کرده اند..... 🌷شهید ابراهیم هادی 🌷 📕 سلام بر ابراهیم 🌱🌷🌱🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
⭐یادی از سردار شهید مهدی ظل انوار⭐ 🌷 وارد سنگر شدم. دیدم مهدی یک لباس غواصی برداشته و در حال پوشیدن است. چون یک دستش فلح بود، دستش در لباس گیر کرده بود. تا من را دید گفت بیا کمک! از روی پارگی لباس فهمیدم لباس خودم است که در کربلای 4 ترکش خورده بود. گفتم این لباس من است! گفت دیگه مال من است! گفتم اگر پس ندی، ان شاالله در همین لباس شهید بشی و خودم در قبر بذارمت! خندید و گفت: ان شاالله! ساعتی بعد که در شلمچه خبر شهادتش را شنیدم گفتم این اجابت دعای اولم. چند روز بعد به شیراز رفتم. روز تشییع شهدا بود. از اتفاق قسمت من شد مهدی را در قبر بگذارم. قبر مهدی بین شهید سید محمد کدخدا و برادرش کمال بود. درون قبر رفتم. سرم را نزدیک گوشش بردم و گفتم این هم اجابت دعای دومم. 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🔰 | 🔻خدایا چگونه وصیت نامه بنویسم در حالیکه سراپا گناه و معصیت و نافرمانی ام. گرچه از رحمت و بخشش تو ناامید نیستم، ولی میترسم رفتنم خالص نباشد....! آه چقدر لذت بخش است انسان آماده باشد برای دیدارربش، و چه کنم که تهیدستم خدایا تو قبولم کن..... 🌷شهید مهدی باکری🌷 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🚨 *مراسم میهمانی لاله های زهرایی* 🔹بزرگداشت شهید حاج منصور خادم صادق🔹 🎙 : *برادر سید رضا متولی* برادر *کربلایی مجتبی نادرزاده*💢 : *◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام* : ◀️ *پنجشنبه ۲۸مهرماه/ از ساعت ۱۶* 🔺🔺🔺🔺🔺 🔺🔺🔺🔺🔺 لطفا *مبلغ مجلس شهدا باشید*
🌷🕊🍃 دل مـا ... تنگِ همین یڪ لبخنـد و تو در خنده مستانه خود می‌گذری نوش جـانـت ، امّــا ... گاه‌گاهی به دل خسته ما هم‌ نظری ... 💔 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
💞💖😭 تو جلسہ خواسـتگارے آن قدر سر بزیر 😓 بود که گفتــم تمام گلهاے قالے را شمرد ....😇 ولی پــس از ازدواج احساسات و  را به راحتی بروز می‌داد 💞💝 محـــمد من را « من» خطاب می‌کند.💗 نام مرا  در همراهــش «عاشقانه من» ڪرده بود،... هـر وقت دلـــم برای محـــمد تنگ می‌شود😔 با گوشے محــمد شماره خودم را می‌گیرم یا به محمد زنگ می‌زنم و می‌گــویم محمــد تو رفتی و عاشقانه‌ات را تنها گذاشتی».😭 همہ عاشقانہ هاے زندگیــش را فداے ع کرد 🚩 🌷🌹🌷🌹 ☘ یادش با صلوات 🌷 🍃🌷🍃🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
هدایت شده از گلزار شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📻داستان صوتی برگرفته از کتاب «سمیه کردستان» سرگذشت اسارت «شهیده ناهید فاتحی کرجو» http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb ♥️🥀♥️🥀♥️🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آرزوی شهید «امیراحمدی» بعد از ۷ سال محقق شد همسر شهید امیراحمدی: 🔹سال ۱۳۹۴ بود که ایشان با گروهی آشنا شده و برای حضور در سوریه ثبت‌نام کرده بودند. آن سال‌، هنوز فرزند نداشتیم. به من گفت که باید ۳-۴ هفته برای حضور در دوره آموزشی بروم تا بتوانم در سوریه حضور پیدا کنم. خیلی بی‌تابی کردم و از او خواستم که نرود؛ اما او گفت: «نمی‌توانم نروم، چرا که منم سهمی دارم.» 🔹به دوره آموزشی رفت، اما در میان‌دوره به او گفته بودند که نمی‌تواند به سوریه برود. از آنجا که خانواده امیر احمدی یک شهید داشت، فرد دیگری اجازه پیدا نمی‌کرد که به سوریه برود. البته تا آخرین لحظه تلاش کرد، اما نتوانست به آرزویش برسد. 🔸شهید سلمان امیراحمدی دراغتشاشات اخیر محله (فلاح) منطقه ۱۷ به درجه رفیع شهادت نائل آمد 💔 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
⭐یادی از سردار شهید مهدی ظل انوار⭐ 🌷سال 64، 65 در آزمایشگاه شیمی تجزیه با مهـدی هم‌گروه شدم و کارهای آزمایشگاهی را به‌صورت گروهی باهم انجام می‌دادیم. البته درس‌های تئوری را به علت حضور در جبهه معمولاً شرکت نمی‌کردند و فقط برای شرکت در امتحان‌ها به دانشگاه می‌آمدند. یکی از ویژگی‌های خاص مهـدی دائم‌الذکر بودن ایشان بود. گاه در میان کار آزمایشگاهی که به ایشان نزدیک می‌شدم، می‌شنیدم که زیر لب در حال گفتن این ذکر است: سبحانهُ... سبحانهُ! خیلی ساده زندگی می‌کرد. با کمترین علاقه‌ای به مادیات. بااینکه عقایدش و ظاهرش و رفتارش مشخصه یک حزب‌اللهی بود، اما هیچ سخت‌گیری نسبت به این مسائل نسبت به سایر دانشجویان نداشت. می‌گفت همه ما مسلمان هستیم و هرکدام عقاید خاص خودمان را داریم، نباید دیگران را مجبور به پذیرش عقاید خودمان کنیم 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
✳️دیروز از هرچه بود گذشتیم ، امروز از هرچه بودیم . آنجا پشت بودیم و اینجا در پناه . دیروز دنبال بودیم و امروز مواظبیم گم نشود . جبهه بوی می‌داد و اینجا ایمانمان بو می‌دهد . آنجا بر درب اتاقمان می‌نوشتیم یاحسین از آن توست ... الان می‌نویسیم بدون وارد نشوید الهی نصیرمان باش تا بصیرگردیم بصیرمان کن تا از مسیر برنگردیم آزادمان کن تا اسیر نگردیم 🔺🔺🔺🔺 🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🚨ویژه برنامه گرامیداشت بیست و نهمین سالگرد ، بسیجی عارف سردار سرتیپ پاسدار حاج منصور خادم صادق ب ◀️ پنجشنبه ۲۸ مهرماه ، از ساعت ۱۶🔺 ◀️ قطعه شهدای گمنام/ گلزار شهدای شیراز ↩️ لطفا اطلاع رسانی مجلس شهدا فراموش نشود🌷
🌷🕊🍃 تکیه کـن به شھدا شهدا تکیه گاهشان خداست ... کنار گل بنشینی بوی گل میگیری پس گلستان کن زندگیـت را با یاد شهدا‌‌‌‌‌‌..‌. 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 🌸
. ..: 🔰کنار مزار حاج منصور نشسته بودم. جوانی آمد. سنگ حاجی را تمیز شست. بعد دو زانو کنارش نشست و شروع به خواندن زیارت عاشورا کرد. گفتم: حاجی را می شناسی؟ گفت بیماری رماتیسم داشتم، درمان ها نتیجه نداده و فقط با مُسکن دردم را کنترل می کردند. یک روز نا امید به گلزار شهدا آمد. چشمم به تصویر این شهید افتاد، من را گرفت. همین جا نشستم. تا سه روز همین جا بودم و می خوابیدم. شب سوم، خواب حاج منصور را دیدم. گفت: جوان پاشو برو خونه ات، شما به حق پنج تن شفا پیدا کردی! از خواب بیدار شدم، دیگر از درد خبری نبود. آزمایش دادم، دیگر اثری از بیماری ام نبود. حالا هر روز می آیم، به حاج منصور سلامی می کنم و می روم! حاج منصور خادم صادق 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📻داستان صوتی برگرفته از کتاب «سمیه کردستان» سرگذشت اسارت «شهیده ناهید فاتحی کرجو» http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb ♥️🥀♥️🥀♥️🥀
⭐یادی از سردار شهید مهدی ظل انوار⭐ 🌷چند خانم غریبه، دورتادور سه قبر برادرهایم نشسته و اشک می‌ریختند. گفتم: خانم‌ها ببخشید. اگر اجازه بدهید، من فاتحه‌ای بخوانم و بروم! یکی از آن‌ها پرسید: شما با این شهیدان نسبتی دارید؟ گفتم: برادرشان هستم! گفتم: شما برادران من را از کجا می‌شناسید؟ یکی از آن‌ها گفت: ما اهل شیراز نیستیم و از شهرستان آمده‌ایم.مادر ما، به سرطان مبتلا شده و پزشکان از درمان ایشان نا امید شده و ما را هم از بهبود ایشان نا امید کرده بودند. در اوج نا امیدی یک‌شب، مادرمان خواب دید به ایشان گفتند: شفای بیماری تو دست شهیدان ظِل‌انوارهِ. به شیراز برو و به آن‌ها متوسل شو! این جرقه امید زندگی ما را روشن کرد. با دلی خوش به شیراز آمدیم، قبر برادران شما را پیدا کردیم و به آن‌ها متوسل شدیم. مدت‌زمان زیادی نگذشت که علائم بهبودی در مادر ما دیده شد و به حمدالله الآن سالم و سرزنده است. مو به تن من سیخ شده و اشک در چشمانم پیچیده بود. یکی دیگر از آن‌ها ادامه داد. خدا توفیق می‌دهد هرچند ماه بـرای تشکر و زیارت برادران شما به شیراز می‌آییم، زیارتی می‌کنیم و به شهر خودمان برمی‌گردیم. 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا