#زندگینامه_شهید_فرهاد_شاهچراغی
#نویسنده_مجید_خادم
#قسمت_دوازدهم
#منبع_کتاب_کدامین_گل
🌹🌹🌹.
در ساختمان ساواک هم انقلابیون کار را یکسره کرده بودند. در دالانی که به سمت در اصلی می رفت، ملت یک نفر کت و شلواری را با ضرب پرت کردند بیرون. مرد کت و شلواری ژست شق و رق اداری اش را از دست داده بود. دست هایش را بالا آورده و داد میزد :"من ساواکی نیستم"
و مشتی که خورد توی دهاتش. کراواتش را گرفته و او را می کشیدند به سمت میدان ستاد. توی راه هرکسی می رسید مشت و لگدی نثارش می کرد.
فرهاد دوید به سمتشان :"نزنیدش.. صبر کنین"
صدایش گرفته بود بس که داد زده بود. اما صدایش به صدا نرسید. به ساواکی که رسیده بود از فشار کشش کراوات خفه شده بود.
وارد اتاق های ساواک که می شدی، همه لخت و سرد. از یکی از اتاق ها دسته های کاغذ و پرونده بیرون می آمد و روی دست مردم می رفت. گاهی یکی داد می زد، این عکس فلانیه.. این اسم و پرونده فلانیه"
یکی از دوستان فرهاد مردم را توجیه می کرد که پرونده ها را جمع کنید و همه را ببرید مسجد ولی عصر. آقای محلاتی گفته نگذارید گم و گور بشه.
🌷🌷🌷🌷🌷
مردم توی صحن شاهچراغ و بیرون حرم جمع شده اند و شعار می دهند. بعد از خطبه های نماز." پاوه جنگ است، خاموشی ننگ است"
گروهک ها انگار دارند پادگان های ارتش را می گیرند.
"من باید برم کردستان مامان"
مادر لحظه ای سر جا خشکش زد. هنوز چندقدمی از جمع نمازگذارها دور نشده اند
_برای چی چی؟
_باید برم ببینم چه خبره.
_شما چکاره تی؟ درس و مدرسه نداری؟ میدونی اگه بابات بفهمه، اگه عموت بفهمه...
_مامان، خودتون که شنیدین، اما گیام داده.
مادر دوباره قدم هایش را تند می کند به طرف سه راه نمازی.
"بابات راضی نمیشه. منم راضی نمیشم. جوون اول باید به درس و..."
ذهن مادر توی مینی بوس هایی بود که جلوی شاهچراغ مردم را سوار می کردند برای کردستان.
"میرم و زود میام. نمیخوام بمونم که"
مادر بالای سر مادر توی اتوبوس ایستاده و پشت صندلی را با دست گرفته. مادر مخالفت میکند. پدر و بقیه هم. مادر که کمی شل بشود بقیه پشت رضایتش پنهان می شوند. همیشه همینطور بود همه را جوری راصی میکرد که حرف روی حرفش نباشد. حتی پدر :" بچه ی این سن و سال رو فرستادی رفت؟ با این دست و پای رشیدش وقتی برگشت اگه دیدی یک دست و پا نداره چی جوری میخوای نگاش کنی؟"
مادر چشم تو چشم پدر نمی شود.
"اونجا میگیرن آدم ها رو تکه تکه میکنن. چرا گذاشتی بره این جوون بی تجربه؟ مگه توی روزنامه ها نخوندی؟"
نگاه مادر براق شده توی صورت پدر:
_دادمش دست خدا. مملکتمونه. نمیشه که همه بترسن.
تلفنی با مادر حرف میزند. میگوید که میخواهد رسمی سپاه بشود.
_میخوام برم توی اطلاعات سپاه. تازه راه افتاده.شما اجازه میدین؟
اخبار حملات مسلحانه به سردشت و بانه و شهادت پاسداران به گوش می رسد. آنهایی که تیرباران شده بودند و یا آن مجروحانی که زنده زنده در آتش سوخته بودند.
توی ساختمان گزینش فرهاد همه را می شناخت و همه می شناختند. برای ثبت نام نیازی به معرف نداشت. از انجمن اسلامی دبیرستان نمازی قبلا با آنها در ارتباط بود و همان جا هم بود که روزی یکیشان به او گفته بود "دوست داری پاسدار بشی؟"
سن زیر هجده سالش با آن قدو هیکل قابل حل بود. هرروز خبر کشته شدن عده ای توی شهر می پیچید. هرروز خانه تیمی شناسایی می شد و خانه ای دیگر تشکیل.
سر در اولین ساختمان سپاه نوشتند:"به جایگاه عاشقان شهادت خوش آمدید".
🌷 🌷 🌷 🌷
در واتس آپ 👇
https://chat.whatsapp.com/F4LSvAcL2g99PP58OICsAO
در ایتا 👇
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
مراسم میهمانی لاله های زهرایی🌹
#فردا
به مناسبت سالگرد عملیات والفجر8
#لطفامبلغ_باشید
🕊
اگـر هـمــه چـیـز را از دسـت بـدهی ،
#شـهـیـد_نمـیـشوی
اگـر همــه چـیـز را بـا دسـت بـدهی
❤️شـهـیـد❤️ مـیـشـوی
🌷🌹🌷🌹
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#ﺷﻬﻴﺪاﻣﺎﻡ_ﺭﺿﺎﻳﻲ ﺷﻴﺮاﺯ
🌺🌺
چهل روز قبل از تولد او خواب آقایی سبز پوش و نورانی را دیدم که مرا به فرزند پسر مژده داد و نام رضا را برای او انتخاب کرد..
• دو ساله بود که به همراه مادرش برای زیارت امام رضا(ع) به مشهد رفتیم.اطراف ضریح مطهر مشغول دعا بودیم که یک دفعه متوجه شدم دست های کوچک او به طرز عجیبی به ضریح چسبیده است.با نگرانی سعی کردم دست او را بکشم زیرا به نظر می رسید جدا کردنش ممکن نبود.مردم به سمت او هجوم آوردند.کمی طول کشید تا او را جدا کردیم.انگار به ضریح مطهر قفل شده بود.همین که به خانه رسیدیم،باکمـال تعجـب جای پنج انگشـت سبز را روی کم او دیدیم.
#شهیدرضاپورخسروانی
#شهدای_فارس
#اﻳﺎﻡ_ﺷﻬﺎﺩﺕ
🌷🌹🌷🌹
ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ
***
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﺩﺭ ﺳﺮﻭﺵ:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
ﺩﺭ ﻭاﺗﺴﺎﭖ:
https://chat.whatsapp.com/BE71umQBe1UB84MK8aPoYv
#ﺷﻬﻴﺪاﻣﺎﻡ_ﺭﺿﺎﻳﻲ ﺷﻴﺮاﺯ
🌺🌺
چهل روز قبل از تولد او خواب آقایی سبز پوش و نورانی را دیدم که مرا به فرزند پسر مژده داد و نام رضا را برای او انتخاب کرد..
• دو ساله بود که به همراه مادرش برای زیارت امام رضا(ع) به مشهد رفتیم.اطراف ضریح مطهر مشغول دعا بودیم که یک دفعه متوجه شدم دست های کوچک او به طرز عجیبی به ضریح چسبیده است.با نگرانی سعی کردم دست او را بکشم زیرا به نظر می رسید جدا کردنش ممکن نبود.مردم به سمت او هجوم آوردند.کمی طول کشید تا او را جدا کردیم.انگار به ضریح مطهر قفل شده بود.همین که به خانه رسیدیم،باکمـال تعجـب جای پنج انگشـت سبز را روی کم او دیدیم.
▫️▫️
ﺑﺮﺷﻲ اﺯ ﻛﺘﺎﺏ :ﻣﻘﻴﻢ ﻛﻮﻱ ﺭﺿﺎ
▫️▫️
#شهیدرضاپورخسروانی
#شهدای_فارس
#اﻳﺎﻡ_ﺷﻬﺎﺩﺕ
🌷🌹🌷🌹
ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ
***
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
سردار ؛
چه کردهای شما با دل ما
دلتنگیمان بند نمی آید...آه!
📎چهل روز گذشت...
#ﺷﻬﻴﺪسپهبد_حاجقاسم_سلیمانی🌷
#ﻳﺎﺩﺵ ﺑﺎ ﺻﻠﻮاﺕ 🌷
#ﺷﺒﺘﺎﻥ ﺷﻬﺪاﻳﻲ
🌺🌹🌷🌺
https://chat.whatsapp.com/BE71umQBe1UB84MK8aPoYv
یادش بخیر
سفرههای ساده ؛
خندههای معصومانه
صفا و یکرنگی که در
کلام و نگاهشان هویدا بود ...
#ﺷﻬﻴﺪسپهبد_حاجقاسم_سلیمانی 🌷
📎سلام ،
#صبحتون_شھـــــدایی🌺
🌺🌹🌺🌹
https://chat.whatsapp.com/BE71umQBe1UB84MK8aPoYv
بسم رب الشهدا
#سالگرد_شهید:
رضا در خرداد ماه سال ۱۳۴۳،در شهر شیراز به دنیا آمد.نام زیبایش،به سفارش هشتمین ستاره درخشان امامت،قبل از تولد به پدر شهید الهام شد بود.
رضا در سن ۱۶ سالکی یه جبهه رفت و در جنگ های نا منظم به فرماندهی شهید #دکتر_مصطفی_چمران به حراست و دفاع از کشور پرداخت.
پس از مدتی رضا،وارد سپاه شد،با اینکه ابتدا دوره زرهی دیده بود،اما وارد واحد مخابرات لشکر ۱۹ فجر شد.
در تیر ماه سال ۶۴ رضا در عملیات قدس 3 با تحمل بیش از دو روز تشنگی و گرسنگی،تمام تلاش خود را برای عقب کشیدن دوستان و همرزمانش از دل دشمن به کار بست.
بعد از این عملیات رضا به زیارت آقا علی بن موسی الرضا ع شتافت و از ایشان برات شهادت خود را گرفت.در همین زمان تنها فرزند رضا به دنیا آمد همو که گفته بود با آمدنش وقت رفتن من هم می رسد...
سرانجام در تاریخ ۱۳۶۴/۱۱/۲۲ رضا به آرزوی دیرینه خود رسید،در حالی که دختر کوچکش کمتر از چهل روز داشت و او را بیش از دو بار ندیده بود.
#شهید_رضا_پور_خسروانی
#شهدای_فارس 🌷
🌺🌷🌹🌷🌺
#ﻳﺎﺩﻭاﺭﻩ ﺷﻬﻴﺪ اﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎﻳﻲ ﺷﻬﻴﺪ ﺭﺿﺎ ﭘﻮﺭﺧﺴﺮﻭاﻧﻲ
#اﻣﺮﻭﺯ / ﺑﺎ ﺣﻀﻮﺭ ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﺷﻬﻴﺪ / ﺳﺎﻋﺖ 16
#ﮔﻠﺰاﺭﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ. ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ
🔺▫️🔺▫️🔺
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#ﻃﺮﺡ_ﺁﻣﺎﺩﮔﻲﺑﺮاﻱ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲ_ﺷﻬﺪا
اﻳﻦ ﻫﻔﺘﻪ #ﺫﻛﺮﺷﺮﻳﻒ:
*#ﺻﻠﻮاﺕ ﺑﺎ ﻋﺠﻞ ﻓﺮﺟﻬﻢ*
*#ﻫﺪﻳﻪ ﺑﻪ اﻫﻞ ﺑﻴﺖ اﻃﻬﺎﺭ(ع) و اﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ(ﻋﺞ)و اﻣﺎﻡ ﺭاﺣﻞ(ﺭﻩ ) و ﺷﻬﺪاﻱ ﺷﻬﺮﻣﺎﻥ و اﻣﻮاﺕ و...*
و
*#ﺷﻬﺪاﻱ ﻋﻤﻠﻴﺎﺕ ﻭاﻟﻔﺠﺮ 8*
و ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ
ﺷﻬﻴﺪ ﺭﺿﺎ ﭘﻮﺭﺧﺴﺮواﻧﻲ و
ﺷﻬﻴﺪ اﺳﻤﺎﻋﻴﻞ ﺻﻼﺡ ﻣﻂﻠﻖ
*ﻫﺮﻛﺲ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺗﻌﺪاﺩ ﺑﻪ ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﺪ ﺩﺭ ﺧﺘﻢ اﻳﻦ ﺫﻛﺮ ﺷﺮﻛﺖ ﻛﻨﻨﺪ*
🚩📷اینفوگرافیک/ مهمترین محورهایی از وصیتنامه الهی سیاسی سپهبد قاسم سلیمانی
#ﻋﻜﺲ ﺑﺎﺯ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ 👆
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌙شب جمعه یاد شهدا با صلوات
🌷 شهید مهدی زین الدین :
هر گاه شب جمعه شهدا را یاد کردید
آنها شما را نزد سالار شهیدان اباعبدالله(ع) یاد می کنند
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
✍ﻭﺻﻴﺖ ﻧﺎﻣﻪ #ﺷﻬﻴﺪﺳﻠﻴﻤﺎﻧﻲ :
ﺣﺮﻣﺖ ﻭﻟﻲ ﻓﻘﻴﻪ ﺭا ﺣﺮﻣﺖ ﻣﻘﺪﺳﺎﺕ ﺑﺪاﻧﻴﺪ
🌹🌷🌹🌷
#ﺻﺒﺤﺘﺎﻥ ﺷﻬﺪاﻳﻲ
🌺🌹
ﻳﺎﺩﺷﻬﻴﺪ و ﺗﻌﺠﻴﻞ ﺩﺭ ﻓﺮﺝ ﻣﻮﻻ ﺑﺎ ﺻﻠﻮاﺕ
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75