....:
#براساس_زندگی_شهیدان_ایزدی
#نویسنده_مریم_شیدا
#منبع_کتاب_مرابه_مسیح_بسپار
#قسمت_دوازدهم
وقتی میرفتم آمریکا دوست داشتم ببینمش ،اما نشد .رفتم در خانه شان نبود. مادرش گفت که رفته راهپیمایی !آن روزها، روزهای پر همهمه ای بود .هر روز مردم می ریختند توی خیابانها و شعار میدادند. پاپا میگفت :این بار سقوط رژیم حتمی است و کودتا توی ایران دیگر جواب نمیدهد. شاه دیگر بر نمیگردد.
سوار ماشین دوست پاپا که بودم ،چشم دوختم به ته کوچه شاید خسرو را ببینم. حتی نرگس را !اما ندیدم. من بدون خداحافظی از خسرو رفتم و بدون اینکه به او بگویم کجا میروم به سفری اجباری!! سفری که مرا از تمام تعلقات هم جدا کرد.
بغل مسجد مغازه مش کاظم بود. زمستان ها جلوی در مغازه می نشست درآفتاب . جای دنج بازی فوتبال جلوی مغازه او بود.گاهی دور از چشم پاپا با بچههای محل فوتبال بازی میکردم .من میشدم دروازهبان. کسی خیلی دوست نداشت دروازه بان باشد. چون غریبه تر بودم من را میگذاشتند دروازهبان .خسرو خط حمله بود و دروازهبان تیم مقابل از شوتهای خسرو میترسید ترجیح می داد گل بخورد تا شوت های محکم خسرو بدنش را بچرزاند.همیشه از بچه ها فحش و بد و بیراه میخورد. گاهی هم که تعداد گل ها زیاد می شد آنقدر متلک بارش میکردند که قهر میکرد و میرفت.مش کاظم از اینکه ما جلوی مغازهاش بازی میکنیم ناراحت بود .خسرو هم از عمد توپ را شوت میکرد توی وسایل جلوی مغازه مش کاظم تا ساکتش کند. از حرص خراب نشدن چیز هایش مشغول جمع کردن میشد .وقتی مشکل از جمع کردن فارغ می شد دوباره غرغر هایش را از سر میگرفت بعضی وقتها هم خود خسرو بعد از بازی میرفت کمکش وسایلش را جمع کند. می گفتم :« نه به آن شوت هایت و نه این کمک کردنت!» میخندید و میگفت:«چیکار کنم از غرغر کردن هایش خوشم نمیآید ،ولی خوب گناه دارد بخواهد تنها وسایل مغازه اش را جمع کند»
توی مغازه نگاه می اندازم. اولین چیزی که در قاب نگاهم می نشیند، عکس مش کاظم با قاب دور طلایی فلزی. این قاب آن وقتها هم توی مغازه اش بود. خسرو گاهی سر به سرش میگذاشت و میگفت :«مش کاظم تو که هنوز زنده ای! چرا عکست را گذاشتی توی مغازه؟!» او هم در جواب میگفت :«من که اولاد ندارم. خودم گذاشتم تا وقتی مُردم و مغازه دست کسی دیگر افتاد. عکسم را ببینند برایم فاتحه بخوانند.
خسرو میخندید و میگفت:« نگران نباش مش کاظم.من و بچه های محل هستیم. نمیگذاریم روحت بی فاتحه بمونه »و بعد زل می زد به قاب عکس می گفت:« لااقل یک عکس مهربون میگرفتی که آدم رغبت کنه برات فاتحه بخونه.فکر می کنم مش کاظم این عکس را موقعی که از فوتبال بازیهای ما شاکی بوده رفته گرفته.»
نوار مشکی دور قاب نشان میدهد که کاظم دیگر توی این دنیا نیست. شاید این نوار هم کار خسرو باشد. همیشه میگفت:« مشتی وقتی مُردی یه نوار مشکی میزارم کنار عکست تا مردم بدونن مردی! خسرو به شوخی میگفت اما مش کاظم دعای خیر می کرد می گفت:« خیر از جوونیت ببینی پسر.»
صدایی از داخل مسجد به بیرون می آید. «با نوای کاروان، بار بندید همرهان ،این قافله عزم، کرب و بلا دارد»
صدای بوق ممتد ماشینم را از جا می کند.
_کاکو، قربون دستت میری اونورتر تا این ماشین رو کج کنیم بریم به کار و زندگیمون برسیم؟!
صدای راننده وانت است. خودم را میکشم به کناری. مردی جوان کنار راننده نشسته و سر و تیپش نشان میدهد نظامی است.
_ببخشید من دنبال یه نفر میگردم .شما میتونید به من کمک کنید؟!
_بفرما اخوی در خدمتم!
_دنبال خسرو ایزدی میگردم.
جوان چند باری ایزدی را زیر لب تکرار میکند و میگوید :«ها !!ایزدیها از بچه های پایگاه مقاومت همین مسجد هستند.
_خوب الان هستن؟!
_والا تا اونجا که من خبر دارم جبهه هستند. فکر کنم یکیشون شهید شده باشه!
دلم میریزد!
_کدومشون؟!
_ اسمش رو یادم رفته. اما یکیشون شهید شده. از بچه ها شنیدم. راستش من از بچه های اینجا نیستم.
_چطوری میتونم پیداش کنم؟!
_میتونی صبر کنی فردا شب از بچه های پایگاه بپرسی. مثل اینکه قراره عکس شهید را بیارن بزنند توی مسجد. حتماً نشونی از خانوادش دارند .شایدم از دوستانش کسی باشه.
راننده عصبی و غرولند کنان پایش را روی گاز می گذارد و می رود. جوان سرش را از ماشین بیرون می دهد و بلند می گوید:« حدود ساعت ۹ شب بیایی بچه ها هستند» دستش را تکان میدهد و ماشین دور می شود.
توان ایستادن روی پاهایم را ندارم. اگر آن کسی که میگفت شهید شده خسرو باشد؟!!!
وانت بار و جیپ که میروند، دور مسجد خلوت و صدا هم قطع میشود . تا به خودم می آیم در هایش بسته می شود. بی اختیار به سمت خانه خسرو میروم. پشت مسجد مشیر بعد از طاق شیر.
در واتس آپ 👇
https://chat.whatsapp.com/BE71umQBe1UB84MK8aPoYv
در ایتا 👇
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
خط قرمز ایشان صیانت از بیت المال بود، در زمان کار هم خیلی بر این موضوع تاکید داشت و معمولا در قالب شوخی تذکراتی در این باره می داد و به نیروهای تحت فرمانش می گفت، "اگر بیت المال را هدر بدهید، بچه هایتان شاخ در می آوردند" که منظورش این بود که از راه راست منحرف میشوند.
ایشان با فرزندان خودمان هم با این روش عمل می کرد، به طوریکه این موضوع برایشان ملکه شده بود. با همین شوخی ها و بیان زیبا، نکات تربیتی را آموزش می داد و با بچه ها همراهی می کرد.
ﺭاﻭﻱ : ﻫﻤﺴﺮﺷﻬﻴﺪ
🌹🌷🌹
#ﺷﻬﻴﺪﻣﺪاﻓﻊ_ﺣﺮﻡ
#ﺷﻬﻴﺪﺩاﺩاﻟﻠﻪ_ﺷﻴﺒﺎﻧﻲ
#ﺳﺎﻟﺮﻭﺯﺷﻬﺎﺩﺕ 🌷
#ﺷﻬﺪاﻱ_ﻓﺎﺭﺱ
🌹🌷🌹
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
13.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ﻛﻠﻴﭗ👆
خیـالت سـرِ وقت میرسـد
ڪہ مبـادا یادم برود
نیستی
ڪه مبـادا یادم برود
دلتنڪَ شـوم ..
#ﺷﻬﻴﺪﻣﺪاﻓﻊ_ﺣﺮﻡ
#ﺷﻬﻴﺪﺣﺎﺝﺩاﺩاﻟﻠﻪﺩﻫﻘﺎﻥﺷﻴﺒﺎﻧﻲ 🌹
#ﺷﻬﺪاﻱ_ﻓﺎﺭﺱ
🌷🌹🌷🌹
و باز سالــروز شهــادت یکے از شهداے شاخص استان فارس و غریبے آنها...
📎در کمتر کانال و فضاے مجازي یاد این شهید شده است
🌷🌹🌷
یاد شهــید و دیگر شهداے مدافع حرم #صلوات
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
نشردهید
#ڪریمہ_اهل_بیٺ🌼💖
🌟آه ای کریمه ای ملیکه عمهء سادات
✨با کولهباری آمدم لبریز از حاجات
🌟بانوی عالم حفظ کن دنیا و دینم را
✨دریاب خانم دختران سرزمینم را
#میلاد_حضرت_معصومه(س)🌸
#روز_دختر #مبارڪ_باد🌼🎉
🌹ﺩﺧﺘﺮاﻥ ﺷﻬﺪا ﺭﻭﺯﺗﺎﻥ ﻣﺒﺎﺭﻙ🌹
🌷🌹🌷🌹
#ﻫﻴﻴﺖ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ,
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#مهرباني و #حل_مشکلات 🕊🌺
🍁هر كس تهران كاري داشت به او #زنگ ميزد.
فاميـل و غريـب و همسـايه برايش #فرقي #نداشت.☝️
هر كس كه از او كاري ميخواست، انجام مـيداد
و #هـيچ_گاه بهانه ای نميتوانم و نميشود، نمي آورد.👌
هميشه به من #ميگفت هر مشكلي داري فقط به خودم بگو؛
نمي خواهد بـه كس ديگري بگويي.
برايش كه درد دل ميكردم، ميخنديد و آرامـم مـي كـرد.💔
#ﺷﻬﻴﺪﺣﺎﺝ ﺩاﺩاﻟﻠﻪ ﺷﻴﺒﺎﻧﻲ
#شهادت ٩٣/٤/٢
#نقل_از_مادرشهید
#سالروز_شهادت 🕊
ﻳﺎﺩﺷﻬﺪا ﺻﻠﻮاﺕ
🔺🌷🔺🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
#تلنگر_آسمانی
اگر کسے میگوید نمیخواهم #بمیرم،
فکر نکنید کہ از #مرگ میترسد!!!
شاید او بہ غیر از " #شہادت " #راضے نیست...
#اﻟﺘﻤﺎﺱ_ﺩﻋﺎﻱﺷﻬﺎﺩﺕ🌹
☘🌷☘
ว໐iภ ↬ http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
دختر استـــــ دیگر !!
شاید دلش خواستهــ
پیش پدرش بخوابد
یا شاید هم دلش تنگــ بابا بوده
#فاطمہ_زهرا_بابا ❤️
#شهید_محسن_فانوسی
#ﺭﻭﺯﺩﺧﺘﺮاﻥ ﺷﻬﺪا...🌹
🌷🌹🌷
#ﺻﺒﺤﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﻧﻮﺭ ﺷﻬﺪا ﻣﺰﻳﻦ ﺑﺎﺩ
🌹🍃🌹🍃
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد
#ﻛﻤﻚ_ﻣﻮﻣﻨﺎﻧﻪ🌸
ﺫﺑﺢ 4 ﻋﺪﺩ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ
#ﺟﻬﺖ ﺳﻼﻣﺘﻲ و ﻇﻬﻮﺭ اﻣﺎﻡ ﻋﺼﺮ ﻋﺞ و ﺭﻓﻊ ﺑﻼ و ﺑﻴﻤﺎﺭﻱ اﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺟﻬﺎﻥ و ﻣﺴﻠﻤﻴﻦ
#بہ_نیابت_شــهدا
☘🌸☘
اﻧﺸﺎاﻟﻠﻪ ﺧﺪاﻭﻧﺪ اﺯ ﺑﺎﻧﻴﺎﻥ ﺧﻴﺮ ﻗﺒﻮﻝ ﻛﻨﺪ و ﺷﺎﺩﻱ ﺩﻝ ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﻫﺎي ﻧﻴﺎﺯﻣﻨﺪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻋﻴﺪ ﻣﻴﻼﺩ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻌﺼﻮﻣﻪ(س) ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻫﺪﻳﻪ اﻱ ﺑﻪ اﻣﻮاﺕ و ﺷﻬﺪا ﺑﺎﺷﺪ
🌸🌺🌸🌺
ﺑﺎﺯ اﮔﺮ ﻛﺴﻲ ﻣﻴﺨﻮاﻫﺪ ﺷﺮﻳﻚ اﻳﻦ ﻗﺮﺑﺎﻧﻲ ﺑﺎﺷﺪ :
6362141080601017
ﺑﺎﻧﻚ اﻳﻨﺪﻩ, ﺑﻨﺎﻡ ﻣﺤﻤﺪ ﭘﻮﻻﺩﻱ
🌹🌷🌷🌹
اﻧﺸﺎاﻟﻠﻪ ﮔﺰاﺭﺵ ﺗﻮﺯﻳﻊ ﺑﺴﺘﻪ ﻫﺎ ﺗﻮﺳﻄ ﺧﺎﺩﻣﻴﻦ ﺷﻬﺪا, اﺭاﻳﻪ ﺧﻮاﻫﺪ ﺷﺪ
🌹🌷🌹
ﻫﻴﻴﺖ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ
در #روز_دختر امسال جای محبت پدرانه حاج قاسم♥️ بین خانواده شهدا خالی است..
حاج قاسمی که خود هم #منتقم خون شهدایمان بود هم پشت و پناه خانواده شهدا🌷
اما امسال ...😔
🇮🇷از طرف ملت ایران
روز #دختران_حاج_قاسم مبارک 🌸
🌹🍃🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
....:
#براساس_زندگی_شهیدان_ایزدی
#نویسنده_مریم_شیدا
#منبع_کتاب_مرابه_مسیح_بسپار
#قسمت_سیزدهم
دستم را به سمت زنگ میبرم. مانند آن وقت ها منتظرم تا خسرو در چار چوب در جا بگیرد و دستهایمان در هم گره بزند و با خودش ببرد داخل خانه .و بگوید تا نیایی یک چایی بخوری نمیزارمبری .و مرا بکشاند داخل اتاق کوچک شان و از قوری روی علاالدین نفتی برایم چای بریزد .و آنگاه بنشیند از کتاب مقدس برایم از مسیح بگوید .برایم عجیب بود که او به مسیح اعتقاد داشت .میگفت :مسیح پیامبری بوده که برای هدایت انسانها آمده .از مریم می گفت که چطور خدا اراده کرده تا مریم بدون داشتن همسر عیسی را باردار شود .از رکوع مریم همراه نمازگزار ها می گفت .از تهمتهایی که به مریم میزدند. از چیزهای دیگری هم میگفت که من تا به حال نشنیده بودم. میگفت که بارداری مریم معلوم نبوده و میگفت مریم از نخلی خرما می خورده که خودش به زمین می ریخته و از تشنگی زیر پای عیسی چشمه آب جوشیده.
چقدر با آب و تاب برایم تعریف میکرد و من سراپا گوش می شدم انگار او یک مسیحی الاصل باشد.
_چی میخوای جوون؟!
پیرمردی جلوی من ایستاده است نمی دانم چه بگویم که ادامه می دهد: «اینجا تکیه امام حسین است خونه یکی رو میخوای؟! ایزدی ها که رفتند اینجا را دادند برای تکیه»
وقتی هردومان در انزجار و درد بودیم من می گفتم یا عیسی مسیح و خسرو میگفت یاحسین ! مسیح را خوب میشناخت ولی من حسین او را نمی شناختم تنها می دانستم وقتی روزهای قتل این آقا می آمد، محل سیاهپوش می شد .مردها هماهنگ با صدای سینه و زنجیر ها نوای قشنگی به صدا در می آوردند و اسمش را صدا میزدند :«حسین.. حسین.. حسین» پا نمی گذاشت در این شبها پایم را از خانه بیرون بگذارم. صدای شور مردم محله را از جا می کند وقتی صدای یا ابوالفضل ها بلند می شد، نمی دانم چه حسی در درونم در قلیان میافتاد و با بردن نامش به لرزه درمی آمدم.
هر وقت از خسرو از محرم و امام حسین میپرسیدم میگفت: برنابی !وقتی به دنبال راه نجاتی می گردی، چه کسی را صدا میزنی؟!
دست به صلیب می بردم و میگفتم :«عیسی مسیح!»
خسرو هم در جواب میگفت:« ما هم برای اینکه از خودمان را گناهانمان نجات پیدا کنیم حسین را سلام میدهیم و کوتاه ترین راه برای نجات ما از گناهان و گرفتاری هاست»
_حسین کیست؟ حسین مثل مسیح است؟!
_حسین نامش و ذکرش مثل معجزه مسیح است که مرده را زنده میکند و کور مادرزاد را شفا می دهد حسین برای ما الگو است. الگوی ایستادگی و مقاومت. تا اجازه ندهیم کسی به ما ظلم کند و در برابر ظالم بایستیم. بنابراین اگر ما با شاه و استکبار مخالفیم ،چون حسین امام ماست و تا وقتی حق و باطل وجود دارد، حق باید در برابر باطل بایستیم.حسین به ما درس شهادتطلبی داد تا از مرگ نترسیم حسین کشتی نجات ماست.
_نجات از چه چیزی؟!
توی چشم هایش اشک حلقه میزد و برایم حکایتی تعریف می کرد که هنوز در خاطرم مانده می گفت: «شخصی بود که چندان مقید به احکام شرعی که مسلمانان باید انجام بدهند ،نبود.مثل دستوراتی که توی کتاب مقدس شما آمده. اما وقتی به بیرق امام حسین میرسید سلام می داد .
وقتی از دنیا رفت توی پرونده عملش میبینند که این آدم جهنمی است .فرشته ها آن را میگیرند تا به جهنم ببرند .که چشمش به بیرق امام حسین میفته و میگه من باید سلام بدم چون همیشه با دیدن این بیرق سلام میدادم. که میگن نمیشه .کارتو تمامه.باید به جهنم بری! حضرت صدای آنها را می شنود و می فرماید گفتگوی شما برای چیه ؟؟!فرشته ها نامه عمل اون شخص را به حضرت نشان می دهند. حضرت نگاه میکنه و نامه را به ملائکه پس می دهد.ملائک دوباره اون شخص رو میبرند که متوجه میشن دارند به سمت بهشت میروند !دوباره به پرونده آن شخص نگاه می کنند و می بینند حضرت زیر نامه نوشته« یا مبدل السیئات بالحسنات »کسی که بدی ها را به خوبی ها تبدیل میکنه کشتی نجات یعنی همین! یعنی کسی که خدا به خاطر او بدی ها را به خوبی ها تبدیل میکنه! راه رسیدن به خدا با حسین آسون تره»
در واتس آپ 👇
https://chat.whatsapp.com/BE71umQBe1UB84MK8aPoYv
در ایتا 👇
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#ﺩﺧﺘﺮﻫﺎ_ﻫﻢ_ﺷﻬﻴﺪﻣﻴﺸﻮﺩ...
🌷🌹🌷
حجابش مثال زدنی بود. همواره چادر را حریم و ماوای خود می دانست تا آنجا که در شب بمب گذاری بعد از خوردن ترکش به سرش و در حالیکه دیگر رمقی نداشت و به زمین افتاده بود، دکتر بالای سرش می رود و اینگونه آن پزشک نقل می کند که: «بالای سرش رفتم در حالیکه این شهیده رمقی نداشت همین که متوجه نامحرم شد چادرش را دور خود جمع کرد وروی صورتش کشید.
و ﺩﺭ اﻳﻦ ﺣﺎﻟﺖ #ﺷﻬﻴﺪ ﺷﺪ ...))
#ﺷﻬﻴﺪﻩ_ﻧﺠﻤﻪ_ﻗﺎﺳﻢ_ﭘﻮﺭ
#ﺩﺧﺘﺮاﻥ_ﺷﻬﻴﺪ
#ﺷﻬﺪاﻱﺑﻤﺒﮕﺬاﺭﻱ ﺭﻫﭙﻮﻳﺎﻥ ﻭﺻﺎﻝ
#ﺷﻬﺪاﻱاﺳﺘﺎﻥﻓﺎﺭﺱ
🌹🌹🌹🌹🌹
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ماجرای خوابی که دختر شهید اﺳﺘﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﻲ دید و هدیهای که چند روز بعد از طرف پدر برای دختر آمد...
🌸🌷🌷🌸
🕊 #شهید مدافع حرم
#ﺷﻬﻴﺪمحسن_الهی
#ﺷﻬﺪاﻱاﺳﺘﺎﻥﻓﺎﺭﺱ
#ﺷﻬﺪاﻱ اﺳﺘﻬﺒﺎﻥ
صلوات
🌷🌹🌷🌹
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید