eitaa logo
یادمان شهدای گمنام
833 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
624 ویدیو
14 فایل
بسم‌ربــ‌الشھدا ^^ ❲وعده‌ دیدار ما با شھدا عصر هر پنجشنبه با قرائت زیارت عاشورا ساعت ۱۷:۰۰ اراک، خیابان قائم مقام، یادمان شهدای گمنام باغ موزه دفاع مقدس ❳ 🤍 ارتباط با ادمین @yaamiralmomnin313 لینک ناشناس👇🏻 https://abzarek.ir/service-p/msg/2163701
مشاهده در ایتا
دانلود
🖇زندگی به سبک شهدا♥️🌱 🖇 آیا به عباس الهام می شد؟ سرهنگ خلبان حق شناس، نماینده نیروی هوایی در قرارگاه هویزه بودند. من به همراه سرهنگ بابایی که در آن زمان پست معاونت عملیات را به عهده داشتند. برای تحویل پست سرهنگ حق شناس به قرارگاه رفته بودیم. در برخوردهای گذشته، برخورد جناب حق شناس با عباس زیاد دوستانه به نظر نمی رسید، ولی در آن روز ایشان خیلی گرم و صمیمانه با عباس برخورد کردند اورا در آغوش گرفت و بوسیدند. حق شناس گفت: جناب بابایی ! من نمی دانم چرا اینقدر شما را دوست دارم عباس هم گفت: -خدا را شکر . ما فکر می کردیم شما از ما ناراحت هستید ولی خدا شاهد است که من هم شما را دوست دارم. جناب حق شناس پس از سفارشات لازم به همراه سرباز راننده خداحافظی کردندو قرارگاه را به مقصد تهران ترک گفتند. عباس پس از رفتن سرهنگ حق شناس شروع کرد به خواندن قرآن. پانزده الی بیست دقیقه ای نگذشته بود که بی اختیار روی به من کرد و گفت: -خداوند او را بیامرزد . خدا رحمتش کند. گفتم : که را می گویی ؟ یکباره به خود آمد و گفت : همین طوری گفتم لحظه ای بعد باز زیر لب گفت : خدا رحمتش کند. سپس چهره اش در هم کشیده شد و غمگین و ناراحت به نظر می رسید. علتش را از او پرسیدم؛ ولی چیزی نگفت. ده دقیقه ای گذشت ناگهان خبر آوردند، سرهنگ حق شناس در جاده با تریلی تصادف کرده و به شهادت رسیده است. بی درنگ سوار ماشین شدیم و به محل حادثه رفتیم . هنگام برگشت ، عباس سرش را به شیشه ماشین چسبانده بود و به یاد شهید حق شناس قرآن می خواند و می گریست. (ستوان حسن دوشن) @shohadayeegomnamm