eitaa logo
کانال‌ شهدای‌ خمین
1.6هزار دنبال‌کننده
840 عکس
392 ویدیو
1 فایل
"تا ابد مدیون شهداییم" 📝 خاطرات و وصیت‌نامه‌ شهدای خمین 📢 اطلاع‌رسانی یادواره‌های شهدای شهر و‌ روستا 🎬 تولید کلیپ از شهدای‌ خمین ممنونیم به جهت نشر‌سیره‌شهدا کانال را به بقیه هم معرفی کنید ؛ کپی مطالب ایرادی نداره ؛ @ya_zeynab_madad✍️
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 از کجا اعزام‌ شدی....؟ از خمین شهری که....😍! 🇮🇷کانال شهدا و رزمندگان خمین👇 @shohadayekhomein
🥀 شهید ۱۶ ساله بابک امیدی 📝 برشی از وصیت‌نامه: (شهدا به گریه کن نیاز ندارند، شهدا به کسانی نیاز دارند که راه‌شان را ادامه بدهند) 🇮🇷کانال شهدا و رزمندگان خمین👇 @shohadayekhomein
کانال‌ شهدای‌ خمین
🥀 شهید ۱۶ ساله بابک امیدی 📝 برشی از وصیت‌نامه: (شهدا به گریه کن نیاز ندارند، شهدا به کسانی نیاز
دوست داشت اسمش مهدی باشد. چند روز قبل عملیات داخل سنگر بودیم. صبح که از خواب بلند شد دیدم بابک خیلی خوشحاله، بهش گفتم: چیه بابک؟! امروز خوشحالی ! گفت دیشب خواب امام زمان (عج) را دیدم، وقتی می‌خواستند منو صدا بزنن به اسم مهدی صدا زدن و گفتند چند روز دیگه میای پیش ما.... عملیات رمضان که شروع شد روز اول عملیات بابک به شهادت رسید و پیکرش ۱۸ سال گمنام در منطقه پاسگاه زید ماند. 🇮🇷کانال شهدا و رزمندگان خمین👇 @shohadayekhomein
📷 سپاه خمین _۱۳۶۲ مراسم توسل رزمنده‌ها شهدای این عکس 👇 فرمانده شهید بهرام شیخی شهید محمد سرلک _ شهید صفر علی رضایی _ شهید محسن سرمدی 🔸 شهید سیدعباس میرهادی صف آخر نشسته و در حال سینه زدن است. 🇮🇷کانال شهدا و رزمندگان خمین👇 @shohadayekhomein
حاج صفر عابدی می‌گفت: سیدعباس بیشتر اوقات تو مراسمات صف آخر می‌ماند، یک روز بهش گفتم سید شما فرمانده هستی چرا تو مراسم‌ها میای صف آخر؟! گفت: من اینجا می‌مانم تا ازینجا حال معنوی بچه‌ها را ببینم... هر موقع حال معنوی بچه‌ها خوب باشه میفهمم که میتونم روشون حساب باز کنم و تو جلسات لشگر ماموریت‌های سنگین تری قبول می‌کنم. 🇮🇷کانال شهدا و رزمندگان خمین👇 @shohadayekhomein
بخشی از دستنوشته شهید سیدرسول سیدین: «کاش هوا بودم و یک تنفس امام می شدم. خدایا آنچه را که میخواهی در عوض شهادت به من بدهی به امام خمینی بده» پ.ن: خمین، 1364 مراسم تشیع پیکر شهید سیدرسول سیدین به سمت گلزار شهدا 🇮🇷کانال خاطرات شهدا و رزمندگان خمین👇 @shohadayekhomein
سیدعباس یک فرمانده پشت میز نِشین نبود، تو سخت‌ترین کارها خودش را اولین نفر می‌رساند. اول خودش می‌رفت بعد به بقیه نیروها می‌گفت بیایید.... تا دید ماشین گردان رفته به گِل و در نمیاد سریع رفت شروع کرد به هُل دادن، بعد از سیدعباس یکی یکی بچه‌ها اومدن کمک تا ماشین از گِل درومد. 📷فرمانده شهید سیدعباس میرهادی _ در حال هُل دادن ماشین گردان 🇮🇷کانال خاطرات شهدا و رزمندگان خمین👇 @shohadayekhomein
📷شهید نوجوان مجتبی نوری اعزامی از روستای فرفهان 🔸نوجوان ۱۴ ساله‌ی که به خاطر شجاعتش بعد از عملیات آزادسازی ارتفاعات شِمشی ، حاج ابراهیم همت فرمانده لشکر ۲۷ تهران یک روز بیشتر در منطقه ماند تا او را ببیند.... 🔸نوجوان۱۴ ساله‌ی که وقتی وصیتنامه نوشت انگار یک عارف وصیتنامه نوشته: به نام او که زنده به اویم... رفتنم به‌ سوی اوست... بودنم به خاطر اوست... وجودم اوست و هستی‌ام اوست... معشوقم اوست، معبودم اوست، راهم اوست، هدفم اوست که با ذره ذره وجودم احساسش می‌کنم... 🔸نوجوان۱۴ ساله‌ی که با پدرش مرحوم حاج ابوالفضل نوری باهم مسابقه شهادت گذاشته بودن که کدوم یکی زودتر به شهادت برسند. ✅مزار شهید مجتبی نوری گلزار شهدای خمین می‌باشد. 🇮🇷از طریق لینک زیر عضو شوید👇 کانال خاطرات شهدا و رزمندگان خمین @shohadayekhomein
لطفا کانال شهدا را تبلیغ کنید...👇👇👇
کانال‌ شهدای‌ خمین
📷شهید نوجوان مجتبی نوری اعزامی از روستای فرفهان 🔸نوجوان ۱۴ ساله‌ی که به خاطر شجاعتش بعد از عملیات آ
ارسالی توسط اعضا کانال.... پدر شهید مجتبی نوری موقع حرکت ماشین به پسرش با صدای بلند میگفت: ((تا پیروز نشدید برنگرد)) رحمت خدا بر چنین پدران و مادران شهید پرور🌺 🇮🇷کانال خاطرات شهدا و رزمندگان خمین👇 @shohadayekhomein
یکی دو ماه قبل شهادتش جلو پله های مسجد امام خمینی(ره) دیدمش، گفت:« شیخ مسعود بعد نماز هستی خمس ام رو برام حساب کنی؟» به زبون داش مشتی خودش گفتم: «آره داش علی هستم» چیز خاصی نداشت که بهش خمس بخوره، وقتی براش حساب میکردم از خیلی چیزایی که خمس بهشون تعلق نمی گرفت میخواستم رد بشم، نمی ذاشت، می گفت خمس اینا را هم حساب کن تا بدم... 📷خمین - 24 خرداد 1401 اقامه نماز بر پیکر شهید علی کمانی 🇮🇷کانال خاطرات شهدا و رزمندگان خمین👇 @shohadayekhomein
🥀یا امام هادی(ع) 📷اولین نفر از سمت راست _ شهید محمدهادی محمدی _ روستای خوگان 🔸اهل مطالعه بود ، با اینکه درآمد زیادی نداشت اما همیشه یه مبلغ کنار میذاشت باهاش کتاب می‌خرید‌. خیلی وقت‌ها به خاطر کتابخوانی که داشت تحلیل هاش درست از آب در می‌آمد. می‌گفت: ((حرف امام یه کلمه است!حرف خدا)) 🇮🇷کانال خاطرات شهدا و رزمندگان خمین👇 @shohadayekhomein
🥀معلم مجاهد، شهید حیدرعلی زیدی 🔸مشتُلق (چشم روشنی).... در بخش زایمان نوبت شیف‌ام بود، تا خودم را برسانم بیمارستان یکم طول کشید، داخل میدان مدرس مراسم تشییع شهید بود و خیابان مملو از جمعیت! یه خانم پا به ماه که موقع زایمان‌ش رسیده بود را آورده بودن بیمارستان باید می رفتم تاکمک دست ماما باشم. با هر سختی بود خودم را رساندم. بچه که به دنیا اومد جَلدی پیچاندَمش لای ملحفه سفید تا برم از باباش مشتلق بگیرم. رسم بود وقتی بچه به دنیا می‌آمد می‌رفتیم پشت در اتاق زایمان از باباش شیرینی میگرفتیم. مخصوصا وقتی نوزاد دختر بود. به دلم صابون زده بودم که از باباش یه مشتلق خوبی بگیرم، تا رسیدم پشت در اتاق گفتم: ((بفرمایید اینم از دخترخانم کاکل زری تون)) بابای بچه کجاست؟ شیرینی ما یادش نره! یه نگاهی کردم دیدم چندتا خانمی که روبروم ایستاده بودن شروع کردن به گریه کردن... جا خورده بودم که چرا گریه می کنن! دوباره بلندتر گفتم: «بابای این دخترمون کیه» منتظر جواب بودم که دیدم یکی از همان خانم ها که داشت گریه میکرد اشاره کرد به سمت میدان مدرس گفت:« خانم پرستار، اوناهاش ... بابای این بچه همون شهیدی هست که روی دست مردم داره تشییع میشه!» عین یخ وا رفتم! باورم نمی شد، درست همان لحظه ای که دختر به دنیا آمد همان لحظه بابا داشت به سمت گلزار شهدای خمین تشییع میشد... 📷 واپسین روزهای دی‌ماه سال ۱۳۶۰ خمین _ مراسم تشییع پیکر معلم مجاهد شهید حیدرعلی زیدی 🇮🇷کانال جامع خاطرات شهدا و رزمندگان خمین _ عضو شوید👇 @shohadayekhomein
🥀غیرت.... بچه چاله نخل بود، باهم رفیق بودیم از جبهه اومده بودم خمین چند روز بمانم و برگردم، تو خیابان مرا دید. بنا کرد به اینکه میخوام باهات بیام جبهه... هر چی بهش گفتم علی محمد جبهه رفتن تشکیلات داره اعزام یه برگه ای چیزی میخواد! گوشش بدهکار نبود، مرغ‌اش یک پا داشت. می گفت باید منو با خودت ببری! شنیده بود که اوضاع مردم تو مهاباد خوب نیست غیرتی شده بود! دلش نمی خواست دیگر بماند دست روی دست بذارد، با خودم بردمش. رفتیم مهاباد از قضا مسئول عملیات هم دقیقه نودی دم عملیات مجروح شده بود و شخص دیگری کار را دست گرفته بود. او هم علی محمد را نشناخت که تازه وارد است سازماندهی اش کرد و اعزام شدیم برای عملیات آزادسازي جاده میاندوآب... همون صبح روز اول هم را گم کردیم. دم دمای غروب بود که پیداش کردم داشتم میرفتم سمت‌اش که خوردیم به کمین کومله دموکرات تا به خودم آدم دیدم علی محمد غرق در خون روی زمین افتاده و شهید شده.... اولین اعزام اولین حضور اولین روز شهادتش رو گرفت و رفت... (()) 🇮🇷کانال جامع خاطرات شهدا و رزمندگان خمین _ عضوشوید 👇 @shohadayekhomein
کانال‌ شهدای‌ خمین
🥀غیرت.... بچه چاله نخل بود، باهم رفیق بودیم از جبهه اومده بودم خمین چند روز بمانم و برگردم، تو خیا
چقدر سخته رفیق‌ات جلو چشات شهید بشه و تو بمونی... تو بمونی و پیکرش، آنهم تو یک شهر غریب... حاج حسن محمدی که خاطره بالا را تعریف میکرد، میگفت: به خودم ماموریت دادند که پیکر علی‌محمد را ببرم خمین و به خانواده اش خبر بدم... تو زندگیم کاری سخت‌تر ازین انجام ندادم 🇮🇷کانال جامع خاطرات شهدا و رزمندگان خمین _ عضو شوید👇 @shohadayekhomein
🔸بمناسبت ماه رجب ایام سالگرد 🔸شهید مفقودالاثر مدافع حرم 🔸مهدی رباطی 🥀به خاطر اینکه بچه‌ها کوچک بودند، راضی به رفتنش به سوریه نبودم، آخر سر هم بدون اطلاع دادن به من رفت. وقتی تماس گرفت گفت: خیلی زود بر‌میگردم... ((ولی هیچ وقت برنگشت)) نه خودش و نه پیکرش... حق داشت که نگاه پُر مِهر و گرم فاطمه‌ی زهرا(س) را به خاک سرد زمین ترجیح دهد.... راوی : سرکار خانم غلامی همسر گرانقدر شهید 🇮🇷کانال جامع خاطرات شهدا و رزمندگان خمین _ عضو شوید👇 @shohadayekhomein
امام روح الله(ره)👇 سلام خدا برشهدای گمنام و مفقودالاثر که در دل بیابان، انیسی جز نسیم صحرا و همنشینی جز فاطمه‌ی زهرا(س) ندارند... 📷گلزار شهدای خمین _ یادبود شهید گمنام مدافع حرم مهدی رباطی 🥀انتشار به مناسبت ایام رجبیه سالگرد قَمری شهید... 🇮🇷کانال جامع خاطرات شهدا و رزمندگان خمین _ عضو شوید👇 @shohadayekhomein
کانال‌ شهدای‌ خمین
امام روح الله(ره)👇 سلام خدا برشهدای گمنام و مفقودالاثر که در دل بیابان، انیسی جز نسیم صحرا و همنشین
اسم اصلیش فرخ بود، اعزام سوریه‌اش به مشکل خورده بود و اعزامش نمی‌کردند. تصمیم گرفت تا وقتی با اعزامش موافقت کنند هر شب چهارشنبه برود مسجد جمکران.... وقتی مشکل اعزامش حل شد به عشق امان زمان و عهدی که با ایشان بسته بود اسمش را گذاشت ((مهدی)). توی فرم اعزام هم اسمش را مهدی رباطی نوشته بود، نه فرخ رباطی ! اسم مادرش را هم به عشق حضرت زهرا (س) نوشته بود زهرا... 🇮🇷کانال جامع خاطرات شهدا و رزمندگان خمین _ عضو شوید👇 @shohadayekhomein
کانال‌ شهدای‌ خمین
امام روح الله(ره)👇 سلام خدا برشهدای گمنام و مفقودالاثر که در دل بیابان، انیسی جز نسیم صحرا و همنشین
هنوز خیلیا هستن شهدای مدافع حرم خمین را نمی‌شناسند. تولید محتوا از ما... انتشار و ارسال برای اونایی که شهدای شهرخمین را نمی‌شناسند با شما... بفرستید برای دیگران...
🗓۲۷ دی‌‌ماه _ سالروز شهادتِ اعزامی از روستای جهان‌قلعه 🔸داشتیم اعزام می‌شدیم تا بریم برای عملیات کربلای۵، شلمچه دیدم عباس داره لباس های تمیز و نو می‌پوشه! بهش گفتم: عباس داریم میریم عملیات، عملیات مون هم سنگینه. این چه لباسی هست داری می‌پوشی؟! لبخندی زد و گفت: ((آدم وقتی میخواد مهمانی خدا بره باید مرتب و شیک بره)) _ تو همین عملیات هم به شهادت رسید.😔 راوی: رزمنده مجاهد مرحوم حاج ابوالفضل نوری ، پدر شهید مجتبی نوری 🇮🇷کانال جامع خاطرات شهدا و رزمندگان خمین _ عضو شوید👇 @shohadayekhomein
19.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥ویدئو کلیپِ شهید محمدکاظم هاشمی از جوانان خمین و از شهدای نیروی هوافضای سپاه 🔸به مناسب انتقام هوافضای سپاه از تروریست‌ها.... 🥀انشالله هیچوقت مدیون خانواده شهدا نباشیم... 🇮🇷کانال جامع خاطرات شهدا و رزمندگان خمین _ عضو شوید👇 @shohadayekhomein
🌱 باز پنجشنبه بوی اسپند و گلاب 🌱 یاد کنیم امام و شهدا را با صلوات 🇮🇷کانال جامع خاطرات شهدا و رزمندگان خمین _ عضو شوید👇 @shohadayekhomein
🥀خاطره شنیده نشده از شهید غلامحسن شیخی _ خمین 🥀خوشبحال شهدایی که مثل امام حسین(ع) شهید شدن... 🔸ترکش خورده بود افتاده بود روی زمین، وقتی رسیدم بالاسرش خون‌زیادی ازش رفته بود، هی داد میزد که یکی بهش آب بده... خونریزی زخم‌ش زیاد بود اگه آب بهش می‌دادم خونریزی بیشتر میشد و شهید می‌شد. می‌گفت: علیرضا توروخدا یه قمقمه آب بهم بده یه جوری التماس می‌کرد دل سنگ آب میشد، چه برسه به من که رفیقش بودم. گفتم: غلامحسن! یکم صبر کن الان بهداری میاد زخمتو میبنده بعدش به خدا بهت آب میدم... طاقت نداشت! فقط داد میزد که بهش آب بدم. خونریزی زیاد عطش سختی براش ایجاد کرده بود. بهداری اومد تا نگاهش به زخم غلامحسن افتاد اشاره کرد به من که چند دقیقه دیگه شهید میشه. ((خودش متوجه شد)) با خودم گفتم چه آب بهش بدم چه ندم شهید میشه! بذار لاقل لب تشنه شهید نشه... به اندازه یه درب قمقمه آب پر کردم بردم نزدیک لباش تا بهش بدم، دیدم سریع صورتش رو اونوری کرد تعجب کردم! غلامحسن مگه آب نمیخواستی؟ چرا صورتت رو بر میگردونی؟ بیا آب بخور دیگه؟ یه نگاه معنا داری کرد گفت: (( میخوام‌ مثل اربابم امام‌حسین(ع) شهید بشم....)) یه سلام داد و با لب تشنه به شهادت رسید.... به نقل از رزمنده علیرضا محمودی اهل خمین 🇮🇷کانال جامع خاطرات شهدا و رزمندگان خمین _ عضو شوید👇 @shohadayekhomein
🌿 به مناسبت ((یکی از بزرگترین آرزوهام اینه در راه مبارزه با ظلم جون بدم)) ✍️بخشی از آخرین دست‌نوشته مهندس شهید محمدکاظم هاشمی 🇮🇷کانال جامع خاطرات شهدا و رزمندگان خمین _ عضو شوید👇 @shohadayekhomein
🔸اگه شهدا با بی حجابی مخالف هستند با رشوه و رانت و اختلاس و اسراف در بیت المال هم مخالف هستند... ✍️ تو فرمانداری خمین مسئول توزیع کوپن تیرآهن بود، بعضی از افراد سرمایه دار، بهش پیشنهاد رشوه دادند تا بتوانند کوپن بیشتری ازش بگیرند تا بروند در بازار آزاد بفروشند، اما محمدطاهر زیر بار نمیرفت و محکم جلوشون ایستاد. می‌گفت:(( نه من اون آدمی هستم که شما فکر کردید میتونید با رشوه منو بخرید، نه شما دنبال این مسائل باشید این مسائل خلاف قانون و شرع است)) حتی یکی دوبار هم تهدیدش کردند که برات پاپوش درست میکنیم بازم زیر بار نرفت می‌گفت:(( عزت دست خداست)) با اینکه عیال وار بود و داشت خونه می‌ساخت حتی از سهمیه کوپن تیرآهن خودش به عنوان شهروند عادی گذشت و داد به افراد نیازمندتر که زودتر خونه‌هاشون تکمیل بشه. 🥀شهید محمدطاهر بیات _ خمین به نقل از کتاب پشت میز نَشین‌ها برگرفته از سیره مدیریتی شهدا 🇮🇷کانال جامع خاطرات شهدا و رزمندگان خمین _ عضو شوید👇 @shohadayekhomein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥انتشار برای اولین بار🔸🔸🔸 🥀برشی از سخنرانی شهید حسین ساعدی _ قبل از عملیات خیبر... انتشار شهادت جمعی از مستشاران سپاه در ... ((جنگه دیگه! هر اتفاقی افتاد جز صدا زدن حضرت مهدی(عج) و خدا کاری نکنید و چیزی نگید که روحیه دیگران تضعیف بشه)) 🇮🇷کانال جامع خاطرات شهدا و رزمندگان خمین _ عضو شوید👇 @shohadayekhomein