هدایت شده از شناخت ادیان_عباس مریدی✍️
📌بہ خـــاطر بسپاریـــم:🔰
جادهاے ڪہ ہه #ڪربلا مے رسد
از سنگرهاے #دفـــاع_مـــقدس مےگذرد و قدم بعدے #قــدس اسٺ.
📎امـــام روح اللّہ(ره) فـــرمودند: براے #آزادے_قــدس باید از #ڪربلا گـــذشٺ...
❁↬ @ramzeamaliyat
شهدای ملایر
شهید عبدالحسین #اشرفی @shohadayemalayer
زندگینامه پاسدار شهید عبدالحسین #اشرفی
شهید عبدالحسین اشرفی سوم شهریور ماه سال 1337 در روستاي توچغاز شهرستان ملایر و در خانواده ای کشاورز و ساده زیست به دنیا آمد. پدرش هادي، کشاورز بود و با کار بر روی زمین کشاورزی و باغداری مخارج زندگی را تامین می کرد و با کسب روزی حلال سعی داشت فرزندان خود را با طینتی پاک پرورش دهد.
سال 1344 وارد دبستان شد و تحصیلات خود را آغاز کرد اما به دلیل مشکلات موجود موفق به ادامه تحصیل نشد و تنها تا سال اول مقطع راهنمایي ادامه تحصیل داد.
در سال های انقلاب دوشادوش دیگر جوانان و نوجوانان انقلابی شهرستان ملایر در راهپیمایی ها شرکت کرد و در راه پیروزی انقلاب گام برداشت.
پس از پیروزی انقلاب و با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و به عنوان پاسدار روانه جبهه های نبرد حق علیه باطل شد. در عملیات های متعدد شرکت کرد و همراه با دیگر همرزمان خود حماسه ها آفرید.
سرانجام پس از ماه ها حضور در محورهای مختلف عملیاتی در هفتم آبان ماه سال 1359 در منطقه عملیاتی جوانرود بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و به کاروان عظیم شهدا پیوست. پیکر وي را در گلزار شهداي زادگاهش به خاک سپردند.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد. @shohadayemalayer
شهدای ملایر
شهید عبدالحسین #اشرفی @shohadayemalayer
وصيتنامه پاسدار شهید عبدالحسين #اشرفی
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده مهربان
در انتظار روزيم كه گلوله اى از لوله تفنگ دشمنم خارج شده و بر سينه سپر كرده ام قرار گيرد. از مرگ بى ثمر مى ترسم لكن آرزويم اين است كه مرگم نيز بتواند بوی زندگى داشته باشد. اگر شربت شهادت نصيبم شد، اين انتظار از پدر و مادرم است كه قربانى خود در پيشگاه خدايش و نزد پيامبران و پيشوايان و همرزمانش را بی اجر نكنند.
دوست ندارم كه كسى بر من بگريد چونكه من مال كسى نيستم و از آن خدايم هستم و هر وقت اراده كند به پيش او خواهم رفت البته اگر لياقتش را داشته باشم.
وصيت من به برادران و خواهرانم اين است كه هرگز از دين اسلام دست برندارند و من كه يك قطره خون بيشتر نداشتم و آن را در راه خدا و امام امت خمينى بت شكن نثار مى كنم.
من از برادر بزرگم شرمنده ام چون در حق من خيلى كارها كرده است. من يك مقدار كتاب دارم كه وقف مسجد بالا كنيد. از خانواده دايى حسين شرمنده ام.
درود بر امام خمينى سلام بر پويندگان راه على و اين آخرين ماموريت من بود.
انالله و انا اليه راجعون
ما هم از آن اوييم و به پيش او خواهيم رفت. @shohadayemalayer
8 مهر 1359