eitaa logo
شهدای ملایر
310 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
401 ویدیو
39 فایل
عکس، زندگینامه، خاطرات و وصیت نامه شهدای ملایر🍃🌷🍃 ارتباط با ما و ارسال عکس و خاطرات و وصیت نامه و ......به کانال شهدای ملایر 🍃🌷🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از یازینب❤️
دلنوشته ای به همسنگر شهیدم درود بر تو باد، بر تو که هر درودی پیش رویت قد خم می کند و سر بر آستان شیدائیت می نهد. این همه وسواس و اشتیاقی که این قلم لرزان برای رازگشایی با تو دارد عجیب است. گمان می کنم که حرمت قلم نیز در پیشگاه تو رنگ می بازد و بی فروغ جلوه می کند. مگر می توان با پر خیال به گفتگو با شهد نوشیده ی عشقی نشست که از پی یک قد قامت الصلاه دیدار معشوق را تکبیر گفته .بازهم هجمه تصورم گنجاییش این حجم ایثار را ندارد و نبض قلمم نیز به سکوت می رود،و توان کشیدن واژگان را ندارد.ولی بازهم بهانه ای دست داده تا با شما که نمیدانم کجایی و میعادگاه وصالت بغض آبی ترک خورده اروند وجاده فاو ام القصر می باشد، میراث دار تو و شاهد عشق بازی تو و معبودت بوده خوب که گوش می سپارم هنوز هم می توان آوای شعفناک پر ملائکی را شنید که رزم دلاورانه ات رابزمگاهی تدارک دیده .اما من هنوز برای گره گشودن سخنم با شما، پی رمزی گره گشا مانده ام متحیر از اینکه سپیدی کاغذ چگونه یارای کشیدن نوایی را دارد که دم از سخن با تو می زند و گلگونی خونت چهره اش را شرمگین نمی سازد؟ نه! مثل اینکه دیگر مطمئن شدم که حرف زدن با شما کار من زمینی نیست، که قلم سیاه روی و کاغذ شرمسار از سپیدیِ به غایت بی مایه و کم قدر نیز کم می آورند! شما را، ایثارت را، شیوه عشق و عاشقی ات را کم می آورند! اما نمیخواهم بین فاصله من و شما گم شوم.بلکه میخواهم این فاصله کمرنگ تر شود و تا جایی که می توانم به هدف شما نزدیک باشم .این دیگر کار خودت است رسول جان که دستم را بگیری و از خدا بخواهی که راه را گم نکنم 🌹.دوست و همسنگر شما .محمد فتحی
هدایت شده از یازینب❤️
شهید عزیز و رفیق خوبم محمد رسول کرد از جان بر کفان روستای دهنو علی اباد هستند که در ابتدای جنگ تحمیلی در بسیج با او اشنا شدم و از افتخارات دوران خدمتم در بسیج اشنایی با ایشان و شهیدان نبی ترکاشوند .محمد حسن یونسی .ابراهیم نورمروت .رسول هوشیاری و .....از ان روستای قهرمان پرور می باشد . در منطقه عملیاتی غرب و جنوب در کنار شهید محمد رسول کرد بودم و از نزدیک شاهد ایثار و فداکاری این یار با وفای امام بودم .او معلم اخلاق و شجاعت بود او در ولایت مداری بی نظیر بود و به قول خودش راه را با اگاهی انتخاب کرده بود .شهید محمد رسول کرد با اینکه در کمیته انقلاب اسلامی مشغول خدمت شده بود اما چون از یاران شهیدش جا مانده بود به صورت داوطلب در بیشتر مناطق عملیاتی حضور پیدا می کرد .او که در شجاعت مثال زدنی بود در ان شب بیاد ماندنی جاده فاو ام القصر در عملیات بزرگ والفجر ۸ (تنگه احد )آسمانی شد .🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 یاد باد ان روزگاران یاد باد 🌹....روز وصل دوستداران یاد باد 🌹. محمد فتحی
تقدیم کتاب زندگینامه طلبه و غواص #شهیدیحیی‌صادقی به پدرومادر محترمشان به وسیله نویسنده این کتاب ارزشمند. کانال شهدای ملایر خواندن این کتاب جذاب و ارزشمند را به همگان توصیه می کند. @shohadayemalayer
۱۲ اسفند سالروز شهادت رتبه یک کنکور پزشکی، شهید احمدرضا احدی Fanavarimag.ir @fanavarimag
دوازدهم اسفند. سالروز آسمانی شدن شهید  احمدرضا احدی ، صاحب کتاب حرمان هور  برنده بهترین کتاب دفاع مقدس در چندین جشنواره ملی ، نفر اول کنکور و دانشجوی پزشکی دانشگاه شهید بهشتی ، دارای کوتاه ترین وصیت نامه بین همه شهدای جنگ  و شهید نخبه دفاع مقدس به انتخاب بنیاد ملی نخبگان و تخصیص  بورس دکترای خارج این بنیاد بنام جایزه علمی و کشوری شهید احدی در اساسنامه این بنیاد  و هزاران افتخار دیگر ، گرامی باد . اینها بخشی از افتخارات زندگی جوان بیست ساله ی ایران است ، ....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱۲ اسفند سالروز شهادت آورنده رتبه یک در کنکور و دانشجوی پزشکی، شهید احمدرضا @shohadayemalayer
ولی الله رسولی .حدودا ده روزی مانده بود به عملیات.امد مرخصی گرفت.که فردای همان شب برود .ولی فردا پشیمان شدونرفت.گردان از دزفول اردوگاه شهید مدنی اعزام شد بسمت منطقه عملیاتی ۴.چند روزی در هتل پرشین ابادان مستقر شدیم.واز دید گاهی که درگمرک خرمشهر بود .به هدف گروهانمان توجیه شدیم. غروب روزسوم ۶۵از هتل پرشین بسمت خرمشهر حرکت کردیم.ساحل کارون.درقسمت کوت شیخ پیاده شدیم.سوار قایق هاشدیم.واماده دستور بودیم.که حرکت کنیم فرمانده گردان۱۵۱ اخرین سفارشهای لازم رابه نیروها گفت ۲۰ دقیقه قبل رها شده بودند.ما منتظر بودیم.که قواص ها برسند به ساحل دشمن.قواص ها درگیر شدند.قایق ها روشن .وبا سرعت از داخل کارون بسمت اروند حرکت کردیم.اتش دشمن شدید شد.وقتی رسیدیم محل تلاقی اب اروندوکارون.موتور قایق مااز کارافتاد.سمت راست ما جزیره ام الرصاص بود.که از سمت این جزیره.اتش شدیدی روی سر ما میریخت. تعداد نفرات قایق ما ۸نفر بودیم.ازجمله ولی الله رسولی. رها بودیم روی اب.وقایق ما بی اختیار بسمت جزیره ام الرصاص.میرفت.درحالی که دستور عقب نشینی صادر شده بود.با بلند گوی دستی اعلام میکردند گردان ۱۵۱ برگردد عقب.همه قایق ها رفتند عقب ولی ما مانده بودیم .چکار کنیم.بچه ها همه دراز کشیده بودند کف قایق که تیروترکش نخورند.فقط ولی الله نشسته بود لبه قایق .مسئول دسته بودم .فریادزدم اقای رسولی بشین کف قایق دیدم.رسولی اصلا.حواسش نیست.می خوام بگم ولی الله رسولی قبل از شهادت شهید شده بودفقط جسمش دراین دنیا مانده بود.شب سختی بودنمی دانم چند ساعت طول کشید.بچه هادستهایشان را مثل پارو بیرون
قایق داخل اب زدند.و کم کم به ساحل خودمان رسیدیم.پیاده شدیم. همه رو جمع کردم .که تصمیم بگیریم کدام طرف حرکت کنیم.چند خمپاره ۶۰رگباری کنارمان منفجرشد.همه مجروح شدند.فقط بنده وسکاندار سالم ماندیم.صدای یا زهرای مجروحین بلند شد.ولی الله ارپیجی زن بود.دمر افتاده بود.خرج ارپیجیش اتش گرفت.پاشدم برم خاموشش کنم.که یک لحظه موشک ارپیجی پشتش منفجر شد.ولی الله یک فریاد بلند کشید ودعوت حق رالبیک گفت.
شهید ولی الله رسولی شغلش معلم بود.اهل سامن.اوبه شاگردانش درس ایثاروشجاعت اموخت ورفت تاخفتگان رابیدارکند.ای شهید بزرگوار دست ما هم بگیر که بدجوری گیر کرده ایم درگل این دنیا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖🎞 📺 👈اداره آموزش و پرورش شهرستان ملایر 💐 🔺فائزه دهقان دانش آموز پایه نهم طراح تصویر شهید احمد عبدلی🎖 هستند. ✍خیلی اتفاقی امروز حین بازدید از نمایشگاه دست سازه های دبیرستان شاهد زینب کبری سلام الله علیها دوره اول متوسطه دخترانه این اثر زیبا نظرمو جلب کرد و زمانی که از خالق این اثر علت انتخاب این تصویر رو جویا شدم ایشون فرمودند...(فیلم بالا رو دنبال کنید)👆
کاش یک قاصدک از تو خبری می آورد... 🌹شهید جاویدالاثر احمد عبدلی 🍃🌸 ✅ کانال عمار: ایتا https://eitaa.com/joinchat/1036124380Ce91a464209
از دست نوشته های شهید نیاوند
برای احمدرضا👇🏻 سلام آقای دکتر اکثر بچه هایی که پزشکی قبول میشن عشقشون اینه بهشون بگی دکتر😂 نگی ام یجوری بهت میفهمونن که دکترن همینطور که مهندسا دوست دارن بهشون بگن مهندس 😅 اما تو چرا از این قاعده جدایی لحظه ای که خبر قبولیم توی دانشگاه رو دادن داشتم بال در می آوردم ولی خودمونی بگم خجالت کشیدم ازت تو رتبه یک کنکور توی سهمیه رزمندگان بودی توی زمانی که دانشجو شدن خیلی سخت تر از حالا بود تو رتبه یک بودی ولی دلت جای دیگه بود از خوشحالیم واسه رشته و دانشگاهم در مقابل اون شکوه تو خجالت کشیدم نیاز به گفتن نیست همه شنیدن از زبان مادرت که چه واکنشی از خودت نشون دادی وقتی رتبه تو فهمیدی برادر امشب روی سخنم چیز دیگریست خسته ام از همه شهر و گرفتارانش خستم ار فراق خستم از فراق بچه های گردان مسلم یادته نوشتی👇🏻 وصال دوستان روزی مانیست بخوان حافظ غزل های فراقی حالا شده ورد لب های ما این بیت اقا احمدرضا رحمی به این جامونده ها کنید راستیییییی ایام راهیان نوره مشتی نمیخای مهمون کنی ما گرفتارهاتو منطقه ماها بشینیم روبه رو جاده امام رضا کنار تابلوی تا کربلا یک سلام برای این دل تنگمون روضه بخونیم شماهم بخندید به این حال خراب ما مومن تو رو به حاج حسن و حیدر و رضا و مجیداکبری بخر مارو به خودت قسم دلتنگیم برای تو که ندیده عاشقت شدم💔
روحانی شهید احمد . شهید روحانی «احمد جوکار» عابد و زاهدی باایمان از خطه کریمان ملایر بود که فکه را برای عروج به الی الله انتخاب کرد. @shohadayemalayer
شهدای ملایر
روحانی شهید احمد #جوکار . شهید روحانی «احمد جوکار» عابد و زاهدی باایمان از خطه کریمان ملایر بود که ف
طلبه شهید احمد جوکار در متن خودنوشته‌ای خاطرات و زندگینامه خود را به نگارش درآورده است در این خودنوشته می‌خوانیم: در پنجم فروردین ماه ۱۳۴۰ روز جمعه در شهرستان ملایر متولد شدم، ۶ سالم بود که به مدرسه رفتم، علاقه‌ام به درس زیاد بود، از کلاس سوم دبستان علاقه به مطالعه کتاب‌های داستان و مذهبی در من ایجاد شد به طوری که بیشتر کتاب‌های قصه مورد دسترس را مطالعه می‌کردم. تابستان‌ها در مغازه پدرم به ایشان کمک می‌کردم، از آنجا نیز مقدمه آشنایی من با مسجد به وجود آمد و با تشکیل کتابخانه‌ای در مسجد حبیب خانی از لحاظ مطالعه امکانات بیشتری برایم فراهم شد. از سال سوم راهنمایی آگاهی‌ام نسبت به جامعه اطرافم بیشتر شد و نسبت به ظلم‌ها و فساد‌ها و سران ظلم و ظالمین آگاهی بیشتری یافتم و در آن زمان و جو با فقر فرهنگی زیادی که در ملایر بود، در حد خویش همیشه بین دوستانم سعی کردم با طرح مسائل ملموس جامعه آگاهی برادرانم را نسبت به این مسائل بیشتر کنم. در این موقع فعالیت‌های مذهبی‌ام تا اندازه‌ای ثبات گرفته بود و در مسجد فاطمیه باشرکت در نماز جماعت و تشکل‌ها و جلسات مذهبی و داشتن برنامه‌های این چنینی و داشتن برنامه‌های کوهنوردی مطالعه منظم و ... زمینه رشد در ما بیشتر شد. با وارد شدن به دبیرستان به واسطه علاقه شدیدی که به شهر قم داشتم آشنایی با طلبه‌های جوان و فعالیت‌های مذهبی نیز جهت و شکل بهتری گرفت در این زمان شوق به تحصیل در قم و طلبه شدن را با تمام وجود حس می‌کردم و حتی چندین بار براین موضوع عزم جزم کردم که میسر نشد. کتابخانه ولی عصر در شهر ملایر نیز عامل موثری در جهت تشکل بخشیدن به برادران مذهبی بود که پایگاه‌هایی برای فعالیت‌های انقلابی و اسلامی شده بود. در سال ۵۶ و ۵۷ همراه با اوج گیری انقلاب فعالیت هایمان بیشتر شد و کار‌هایی از قبیل تظاهرات، پخش اعلامیه، پخش کتب و نوار‌های انقلاب ما را فعال در جریان انقلاب کرده بود. هنگامی که تظاهرات قم به وقوع پیوست و چندین نفر شهید شدند احساس عجیبی از شور و اشتیاق به شهادت در من پیدا شد و این اشتیاق همواره ادامه داشت. سال پیروزی انقلاب همزمان بود با گرفتن دیپلم و پس از آن با شرکت در امتحان ورودی مدرسه عالی شهید مطهری مشغول به تحصیل در مدرسه شدم. در این یکسال آشنایی با استادانی، چون حجت الاسلام سید علی اکبر حسنی و استاد امامی کاشانی و ... جریانات سیاسی روز رشد علمی و اخلاقی و سیاسی نسبتا خوبی داشتم، در تابستان بعد از آن در ملایر در مدارس برای دانش آموزان کلاس‌هایی داشتیم در ضمن در حزب جمهوری اسلامی نیز فعالیت می‌کردم. اواخر تابستان بود که در درگیری با حزب توده در کتابفروشی پایم مجروح شد و حدود یک ماه بستری شدن فرصت خوبی برای فکر کردن، مطالعه و بررسی وضع آینده ام بود و این از الطاف خداوند به من بود. سال دوم به قم رفتم و در مدرسه رسالت تحصیلاتم را ادامه دادم. استفاده از اساتید خودساخته، حرم، امکانات روحی و علمی باعث رشد بیشتر و حرکت بهتر و صحیح‌ترم بود. استفاده کردن از استادان بزرگواری همچون آیت الله مشکینی در درس‌های تفسیر و اخلاق ما را بیشتر به رسالت خویش آشنا می‌کرد، هنگامی که می‌فرمود: طلاب عزیز جامعه به تقوای شما بیشتر از علم شما نیازمند است و شما باید ثابت کنید که سرباز امام زمان هستید و شاگردان مکتب امام جعفر صادق (ع). سال سوم را نیز در مدرسه رسالت مشغول تحصیل بودم، ایام صفر سال گذشته را با برادران از مدرسه به جبهه رفتیم و در جنوب بین برادران ارتشی مشغول فعالیت بودیم، ایام فاطمیه سال گذشته نیز برای بار دوم به جبهه رفتیم و در حمله فتح المبین توفیق شرکت داشتیم. در این عملیات دو نفر از بهترین طلبه‌های مدرسه به نام‌های «رهگشا و مهدی ولی» که هم حجره‌ای و هم مباحثه‌ای بودیم به شهادت رسیدند. تابستان امسال را در کازرون و شیراز با برادران بسیجی و سپاه کلاس داشتیم. سپس در شهریورماه باز به جبهه جنوب رفتم و یک ماه در تیپ المهدی با برادران بسیجی مشغول انجام وظیفه بودم. در محرم گذشته نیز برای بار چهارم با برادران مدرسه رسالت به عرب رفتیم و مدتی در تیپ محمد رسول الله (ص) با برادران رزمنده بسیجی مشغول مبارزه علیه کفار بعثی بودیم و اینک که ماه صفر فرا رسیده و حوزه تعطیل است فرصتی از تا بار دیگر... شهید احمد جوکار در بیست و سوم فروردین ماه ۱۳۶۲ با سمت مسئول نیروی واحد اطلاعات تبلیغات در فکه به شهادت رسید. @shohadayemalayer
فکه را برای رسیدن به خدا انتخاب کرد
فکه را برای رسیدن به خدا انتخاب کرد