هدایت شده از 『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🍃🍂
🍂
🌷🍂 #گردان_غواصی🍂🌷
به روایت
🌷 #بهروزطالب_نژاد🌷
#قسمت_دوم
🌷 بعد از عملیات که #رضاساکی شهید شد ما یک مدتی از خرمشهر منتقل شدیم آبادان در هتل پرشین من دوباره دیدم باقی مانده #گردان_غواصی یک جایی جمع شدند که اصلا پنجره نداشت , نور نداشت در واقع انباری #هتل_پرشین بود. آنجا اولین بار #شهیداحمدرضااحدی را دیدیم که ایشان خیلی با اشتیاق آمده بود و با تک به تک ما صحبت می کرد که شما از #داریوش_ساکی چه خبر دارید خاطرات چی دارید ؟ من تازه آنجا متوجه شدم که ایشان #دانشجو بوده دانشجوی #رشته_پزشکی بوده و با شهیداحمدرضا احدی هم اتاقی بودند.
یک سری از خاطراتش را از احمدرضا شنیدیم و آن موقع هم شاید باز آنقدر عقل ما نمی رسید که شهیداحمدرضااحدی هم خیلی مهمان این دنیا نیست شاید به فاصله کمتر از یک ماه بعدش در #عملیات_کربلای5 در مرحله دوم یا سوم ایشان هم شهید شدند.🌹
🌸 روحشان شاد و راهشان پر رهرو🌸
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص⊰❀⊱
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
هدایت شده از 『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🍃🍂
🍂
🌷🍂 #گردان_غواصی🍂🌷
به روایت
🌷 #بهروزطالب_نژاد🌷
#قسمت_دوم
🌷 بعد از عملیات که #رضاساکی شهید شد ما یک مدتی از خرمشهر منتقل شدیم آبادان در هتل پرشین من دوباره دیدم باقی مانده #گردان_غواصی یک جایی جمع شدند که اصلا پنجره نداشت , نور نداشت در واقع انباری #هتل_پرشین بود. آنجا اولین بار #شهیداحمدرضااحدی را دیدیم که ایشان خیلی با اشتیاق آمده بود و با تک به تک ما صحبت می کرد که شما از #داریوش_ساکی چه خبر دارید خاطرات چی دارید ؟ من تازه آنجا متوجه شدم که ایشان #دانشجو بوده دانشجوی #رشته_پزشکی بوده و با شهیداحمدرضا احدی هم اتاقی بودند.
یک سری از خاطراتش را از احمدرضا شنیدیم و آن موقع هم شاید باز آنقدر عقل ما نمی رسید که شهیداحمدرضااحدی هم خیلی مهمان این دنیا نیست شاید به فاصله کمتر از یک ماه بعدش در #عملیات_کربلای5 در مرحله دوم یا سوم ایشان هم شهید شدند.🌹
🌸 روحشان شاد و راهشان پر رهرو🌸
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص👣
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
هدایت شده از یٰآددٰآشْـٺ℘ـٰاۍشـ℘َـدآْ••🌿
گاهی شوخیهای شهدا بیشتر دلمون رو تنگ میکنه تا رشادت و رزمشون..
مثل #شهیداحمدرضااحدی که موقع عکس گرفتن هم باز شلوغکاری میکرد و دستاشو بزور گرفته بودن و مثل #شهیدحیدرکاظمی
@Shahadat1398🕊
برای احمدرضا👇🏻
سلام آقای دکتر
اکثر بچه هایی که پزشکی قبول میشن عشقشون اینه بهشون بگی دکتر😂
نگی ام یجوری بهت میفهمونن که دکترن
همینطور که مهندسا دوست دارن بهشون بگن مهندس 😅
اما تو چرا از این قاعده جدایی
لحظه ای که خبر قبولیم توی دانشگاه رو دادن داشتم بال در می آوردم
ولی خودمونی بگم خجالت کشیدم ازت
تو رتبه یک کنکور توی سهمیه رزمندگان بودی
توی زمانی که دانشجو شدن خیلی سخت تر از حالا بود تو رتبه یک بودی
ولی دلت جای دیگه بود
از خوشحالیم واسه رشته و دانشگاهم در مقابل اون شکوه تو خجالت کشیدم
نیاز به گفتن نیست همه شنیدن از زبان مادرت که چه واکنشی از خودت نشون دادی وقتی رتبه تو فهمیدی
برادر امشب روی سخنم چیز دیگریست
خسته ام از همه شهر و گرفتارانش
خستم ار فراق
خستم از فراق بچه های گردان مسلم
یادته نوشتی👇🏻
وصال دوستان روزی مانیست
بخوان حافظ غزل های فراقی
حالا شده ورد لب های ما این بیت
اقا احمدرضا رحمی به این جامونده ها کنید
راستیییییی
ایام راهیان نوره مشتی نمیخای مهمون کنی ما گرفتارهاتو منطقه
ماها بشینیم روبه رو جاده امام رضا
کنار تابلوی تا کربلا یک سلام
برای این دل تنگمون روضه بخونیم
شماهم بخندید به این حال خراب ما
مومن تو رو به حاج حسن و حیدر و رضا و مجیداکبری بخر مارو
به خودت قسم دلتنگیم
برای تو که ندیده عاشقت شدم💔
#شهیداحمدرضااحدی
صدای روایتگری #حاجحسینیکتا توی گوشم میپیچید.. که : " غواصها به آب زدند و نهر آتش گرفته بود..."💔
صدای باد که از لابه لای نیها به گوش میرسید با صدای شلعه آتش یکی شد.. صورتم گر گرفته بود و از بالای خاکریز که حالا شبیه تل شده بود خیره به آب شدم..
زیر لب شروع بشمارش کردم.
یک دو سه ... سی .. چهل ...
چند غواص شهید شدن؟؟؟
صدای دوشکا و گلولههای وحشی رهاشده مرا یاد آن آر پی جی زن انداخت که قدکشید و یاحسین گفت و خواست خاموشش کند .. اما خودش باهمان گلولههای دوشکا، بیسر شد..💔
#یحییصادقی طلبهای که حتی خبر از شهادت همرزمانش داشت..
حالا کجای خین میشد دنبالشان گشت؟!
کجای خین میشد برایشان گریست تا به چشمشان آمد؟!
همانجا نشستم خیره به آب شدم.. خین چشمهای مرا نیز خیس کرد..
شاید اگر باران میبارید بهتر بود ..
کاش کسی میگفت ببارد باران..!
مثل #شهیداحمدرضااحدی که گفت:
" بگویید ببارد باران...!"
حالا وقت باران بود...💔
#نهرخین
۲۵ اسفند ۱۴۰۱
هدایت شده از 『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
صدای روایتگری #حاجحسینیکتا توی گوشم میپیچید.. که : " غواصها به آب زدند و نهر آتش گرفته بود..."💔
صدای باد که از لابه لای نیها به گوش میرسید با صدای شلعه آتش یکی شد.. صورتم گر گرفته بود و از بالای خاکریز که حالا شبیه تل شده بود خیره به آب شدم..
زیر لب شروع بشمارش کردم.
یک دو سه ... سی .. چهل ...
چند غواص شهید شدن؟؟؟
صدای دوشکا و گلولههای وحشی رهاشده مرا یاد آن آر پی جی زن انداخت که قدکشید و یاحسین گفت و خواست خاموشش کند .. اما خودش باهمان گلولههای دوشکا، بیسر شد..💔
#یحییصادقی طلبهای که حتی خبر از شهادت همرزمانش داشت..
حالا کجای خین میشد دنبالشان گشت؟!
کجای خین میشد برایشان گریست تا به چشمشان آمد؟!
همانجا نشستم خیره به آب شدم.. خین چشمهای مرا نیز خیس کرد..
شاید اگر باران میبارید بهتر بود ..
کاش کسی میگفت ببارد باران..!
مثل #شهیداحمدرضااحدی که گفت:
" بگویید ببارد باران...!"
حالا وقت باران بود...💔
#نهرخین
صدای روایتگری #حاجحسینیکتا توی گوشم میپیچید.. که : " غواصها به آب زدند و نهر آتش گرفته بود..."💔
صدای باد که از لابه لای نیها به گوش میرسید با صدای شلعه آتش یکی شد.. صورتم گر گرفته بود و از بالای خاکریز که حالا شبیه تل شده بود خیره به آب شدم..
زیر لب شروع بشمارش کردم.
یک دو سه ... سی .. چهل ...
چند غواص شهید شدن؟؟؟
صدای دوشکا و گلولههای وحشی رهاشده مرا یاد آن آر پی جی زن انداخت که قدکشید و یاحسین گفت و خواست خاموشش کند .. اما خودش باهمان گلولههای دوشکا، بیسر شد..💔
#یحییصادقی طلبهای که حتی خبر از شهادت همرزمانش داشت..
حالا کجای خین میشد دنبالشان گشت؟!
کجای خین میشد برایشان گریست تا به چشمشان آمد؟!
همانجا نشستم خیره به آب شدم.. خین چشمهای مرا نیز خیس کرد..
شاید اگر باران میبارید بهتر بود ..
کاش کسی میگفت ببارد باران..!
مثل #شهیداحمدرضااحدی که گفت:
" بگویید ببارد باران...!"
حالا وقت باران بود...💔
#نهرخین
صدای روایتگری #حاجحسینیکتا توی گوشم میپیچید.. که : " غواصها به آب زدند و نهر آتش گرفته بود..."💔
صدای باد که از لابه لای نیها به گوش میرسید با صدای شلعه آتش یکی شد.. صورتم گر گرفته بود و از بالای خاکریز که حالا شبیه تل شده بود خیره به آب شدم..
زیر لب شروع بشمارش کردم.
یک دو سه ... سی .. چهل ...
چند غواص شهید شدن؟؟؟
صدای دوشکا و گلولههای وحشی رهاشده مرا یاد آن آر پی جی زن انداخت که قدکشید و یاحسین گفت و خواست خاموشش کند .. اما خودش باهمان گلولههای دوشکا، بیسر شد..💔
#یحییصادقی طلبهای که حتی خبر از شهادت همرزمانش داشت..
حالا کجای خین میشد دنبالشان گشت؟!
کجای خین میشد برایشان گریست تا به چشمشان آمد؟!
همانجا نشستم خیره به آب شدم.. خین چشمهای مرا نیز خیس کرد..
شاید اگر باران میبارید بهتر بود ..
کاش کسی میگفت ببارد باران..!
مثل #شهیداحمدرضااحدی که گفت:
" بگویید ببارد باران...!"
حالا وقت باران بود...💔
#نهرخین
هدایت شده از شهدای همدان
♦️شهید رتبه یک کنکور پزشکی
حالا که توی ایام کنکور هستیم، جا داره یادی کنیم از شهید «احمدرضا احدی» رتبه یک کنکور پزشکی
#شهیداحمدرضااحدی
#عند_ربهم_یرزقون
#شهدای_همدان
#شهدای_ملایر
🆔@shohadayehamedan
- گاهـی میان تمآم هیاهوهای شهــر، لابه لای عطـرَ گلهای سفیـد ، در طلوع و غروبـــــــــَ آفتابـــــــ و گاه در رقص پـرندهای در دل آسمــان.... حضـورت را احساس میکنــم... تُـــو در میان همیـن جمعیتـی، در لابه لای همآن گلهـای سفیـد، و در پـرواز همآن پرنده آزاد....✨
اصلا بقـول #شهیـداحمـدرضـااحـدی، تــُو جایی نرفتــهای!! تـُـو آن سـوی این دنیــآیـی...!
مــگر جز این استــــــ که احمــدرضــا گفت: "" شهدا جای دوری نرفتهاند و آنسـوی دنیای مادی هستند، مثل سکه که یکطرفش شیر و آنسویش خط است. آنسوی دنیـای مادی عالـم غیـب و ملکوتــــــ است، اما ما نمیبینیم...""
علـیجآن، جـز این نیستـــــ... تـُــو هستـی، در همه جآی این شهــر، اما این منـم که تـُــورا نمیبینم...
#شهــدازندهاند
بیآدمدافعامنیت #شهیـدعلـینظـری
@shahidalinazari
دریادگیریدرسهایشخیلیزرنگودقیق بودوهمیشهمیگفت:درسرابایدسر
کلاسازاستادیادگرفت،اگراینگونهشد
دیگرنیازینیستکهبعداًبهخودت
زحمتبدهی.فقط کافیاستیک
دورمرورکنی..
سال64رتبهبرترکنکورپزشکیشد
سال65شهیدشد...♥!
#شهیداحمدرضااحــــدی
#امام_حسین
#وعده_صادق
#مرگ_برآمریکا
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
رتبهاولکنکورسال۶۴بود
و دانشجــوی پـــزشڪی
دانــشگاه شهـیدبهشــتــی
آخریـندسـتنوشتهاشاینبود:
صفاییندارد ارسطوشدن
خوشاپــرڪشیدن پــرســتـو شــدن...
#شهـیداحمدرضااحــدی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯