شهدای ملایر
وصیتنامه شهید قدرت الله #آقاربیع @Shohadayemalayer
همسر خوبم و عزيزم اى اميد دلم و اى همه هستيم در تمام زندگى روى بروى اصلى تمام حرفهايم با توست تو كه براى من هميشه مجسمه اى از خوبى و پاكى بوده اى و عمرى را در كنارت با محبت هاى سرشار و بى دريغت با شادى واقعى سر كرده ام و هميشه بداشتن همسر بزرگوارى مانند تو افتخار كرده ام و بخود باليده ام چرا كه تو هميشه در سالهاى خوشى و ايام فراغتى تنها غمخوارم بوده ای و سعى كرده اى براى زخمهاى روحى من مرحم شفا بخشى باشى.
همسر عزیزم باور كن كه هيچگاه در طول زندگيم كسى را به اندازه تو دوست نداشته ام و شايد هم خودت دريافته باشى كه وجودت براى من همه چيز بوده است من سعى كرده ام براى تو شوهر خوبى باشم و جز سعادت تو آرزوى ديگر نداشته ام. همسر عزیزم مى دانم تحمل از دست دادن من برايت گران است و همانطور كه خودت گفته بودی بدون من زندگى برايت غير ممكن است ولى عزيزم تو بايد به فكر بچه هايمان باشى و سعى كن جاى خالى مرا براى آنها پر كنى و نگذارى غم نداشتن پدر اين دو نوگل عزيزم را پژمرده كند زيرا بعد از خداوند متعال همه اميدم براى به ثمر رساندن آنها تو هستى .
پس بايد به من قول بدهى كه مثل تمام مادران از خود گذشته برايشان فداكارى كنى تا در آينده انسان شايسته اى شوند تا من و خداى من از تو راضى باشيم و يكى ديگر اينكه از تو مى خواهم همچنانكه تا حالا مادرم را عزيز داشته و براى او مثل يك دختر با محبت با شرف بوده اى از اين به بعد هم او را دوست بدارى تا خداى نكرده او را رنجشى از تو پيدا نكند و همچنين به مادرم هم سفارش مى كنم كه مبادا خداى ناكرده حرفى زند كه دل تو را بشكند.
و اما تو شكوفه عزيزم ، شكوفه درخت زندگيم و يادگارى زندگى پر از اندوهم شكوفه عزيزم آرزو داشتم و دارم آنچنان كه وظيفه يك پدر شايسته و مسئول مى باشد بتو خدمت كنم و طورى تو را تربيت نمايم كه خودم دلم مى خواهد تا تو جاى خالى همه كمبودهاى زندگيم پر كنى و به همين منظور براى تو اميد دلم چيزهايى نوشتم در دفترى بنام خطى زدلتنگى كه آنرا در شب عروسيت به تو هديه مى دهم اگر خداى تبارك و تعالى مشيت فرمود و زنده ماندم كه اين وظيفه را انجام مى دهم و در غير اين صورت بقيه اش را تو خودت با آموخته هايت پر كن و سعى كن باعث افتخار من و مادرت باشى خصوصا سفارش مى كنم درست را تا حد دانشگاه اگر توانستى ادامه بده چون اين آرزوى بزرگ من است و به مادرت كمك كن كه زندگى پر از سعادتى داشته باشيد .
و اما تو على عزيزم كه تو را بحد زيادى و بيش از همه پدرها دوست دارم ولى افسوس كه هنوز كوچكى و نمى توانم برايت حرف بزنم ولى على جان انشاءالله اگر بزرگ شدى سعى كن يادگار خوب پدرت باشى و اينرا بدان كه من در راه مقدسى شهيد شده ام و ميهن و ايران را نيز به حد پرستش دوست داشته ام و به تو هم سفارش مى كنم اگر بزرگ شدى و در جامعه مسئوليتى داشتى هيچگاه وطنت و دينت را از ياد مبر زيرا اين دو از همه چيز مقدس ترند.
برايت خيلى آرزوها دارم كه اميدوارم زنده بمانم و انجام دهم و اگر نه اميدوارم مادرتان ، مادر بزرگوارتان از عهده اين آرزو كه همان سعادت شماست برآيد.
در خاتمه از همه شما پدر ، مادر ، برادرهايم و خواهر عزيز و همسر مهربان و عزيزم ميوه هاى دلم شكوفه و على و تمام آشنايان و فاميل خداحافظى مى كنم و براى شما سعادت و سلامت و براى ايران غيور پيروزى و سربلندى آرزو دارم. 10 خرداد 61
وصیتنامه شهید قدرت الله #آقاربیع @Shohadayemalayer
شهدای ملایر
شهید نورالله #سلیمانی @shohadayemalayer
شهید نورالله #سلیمانی هفتم تیر 1321 در #ملایر به دنیا آمد. پدرش رحیم و مادرش فاطمه نام داشتند. خواندن و نوشتن نمیدانست. آهنگر و جوشکار بود. در قیام پانزدهم خرداد 1342 در تهران هنگام تظاهرات علیه حکومت پهلوی بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. تاکنون اثری از پیکرش به دست نیامده است. مزار یادبود این شهید در گلزار شهدای بهشت هاجر زادگاهش قرار دارد.
@shohadayemalayer🍃🌷🍃
بازتاب قیام 15 خرداد در #ملایر
سیدرضا فندرسکی
بر اساس گزارش ساواک در تیر سال 1342 طلاب ملایر شبها بحثهای سیاسی را مطرح کرده و تصمیماتی نیز اتخاذ میکردند[1]. تشکیل این جلسات را میتوان از پیامدهای قیام 15 خرداد در جهت سیاسی شدن حوزه های علمیه دانست.
در همین ایام از طرف سید محسن ملایری به آیتالله سید محمدهادی میلانی اطلاع داده شد که وی طوماری با هشت هزار امضا آماده کرده و آمادگی دارد با ده هزار نفر به سمت تهران حرکت کند.[2] هر چند در متن اسناد اشاره نشده است اما به روشنی میتوان دریافت که اینگونه حرکتها در اعتراض به دستگیری امام خمینی و حمایت از ایشان صورت گرفته است. از سوی دیگر طرفداران حکومت پهلوی نیز با ارسال تلگرافهایی به مقامات وقت حکومت، حمایت خود را از تصویب لوایح ششگانه اعلام کردند.[3]
آیتالله سید اسدالله مدنی یکی از روحانیون مشهور و مخالف حکومت پهلوی در نخستین روزهای مهر سال 1343 از همدان وارد ملایر شد. روحانی دیگری به نام یاسینی نیز او را همراهی میکرد. آیتالله مدنی در مدت حضور در ملایر در مسجد شیخ باقر محسنی از علمای مشهور ملایر منبر میرفت. در نشستی که او با تعدادی از دبیران متدین این شهر داشت قرار شد اقدامات لازم جهت تأسیس دبیرستانی غیر دولتی که به تربیت مذهبی جوانان بپردازد انجام شود.[4]
در سیام مهر آیتالله مدنی برای دومین بار به ملایر سفر کرد و در ورود مورد استقبال عدهای از مردم این شهر قرار گرفت. وی در مدت دو روز اقامت در ملایر در منزل یکی از کسبه شهر به نام حاج علیرضا قدسی سکونت داشت. شب نخست، آیتالله مدنی در مسجد صفی نماز جماعت را برگزار و سپس در سخنانی از کوتاهی اهالی نسبت به ساخت مدرسه مذهبی که در سفر اول قرار شده بود ساخته شود انتقاد کرد. وی همچنین از وضعیت تحصیل دختران در مدارس نیز گله کرد.[5]
در طی دو روز اقامت آیتالله مدنی در ملایر عده زیادی از مردم با او ملاقات کردند. گفته میشد وی با برخی از افراد مثل حسین میرزاده، کریم بنیادی، علیشاهی، مجلسی، کتیرایی و روشنضمیر جلسات سری طولانی داشته است.[6]
پینوشتها:
[1] - قیام 15 خرداد به روایت اسناد، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، جلد3، 1378، ص 440.
[2] - همان، ص 459.
[3] - همان، جلد 7، 1387، ص 452.
[4] - یاران امام به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد وزارت اطلاعات، جلد4، 1389، سند ص 37.
[5] - همان، ص 39.
[6] - همان، ص 46. @shohadayemalayer
هدایت شده از شناخت ادیان_عباس مریدی✍️
انگار ڪہ یڪ ڪوه
سفر ڪرده از این دشت
انقدر ڪہ خالے شده
بعد از تـــو جهانم...
💠 @ramzeamaliyat
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
#امام_خامنہ_ای
ما در این شبهای ماه #رمضان اگر میخواهیم #توسل بجوییم، #تضرع ڪنیم، #دعای مستجاب داشتہ باشیم، بایستـی #ارواح متعالـی #شهیدان را #شفیع قرار دهیم.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
شهدای ملایر
بازتاب قیام 15 خرداد در #ملایر سیدرضا فندرسکی بر اساس گزارش ساواک در تیر سال 1342 طلاب ملایر شبها ب
شهید محترم #مهدی ملایری
شهید محترم مهدی ملایری در ساعت 12 ظهر 15 خرداد 1342 بر اثر اصابت گلوله در بازار تهران به شهادت رسید. @shohadayemalayer
خاطرات
دست نوشته های زندان به همراه زندگینامه مختصر مرحوم حجتالاسلام سیداحمد حسینی ملایری(همدانی)
فرزند سیدمحمد در سال 1315 شمسی در شهرستان #ملایر متولد شد پس از تحصیلات مقدماتی به فراگیری علوم اسلامی روی آورده و از محضر برخی اساتید و بزرگان حوزه بهرهمند گردید. فعالیتهای سیاسی خود را با آغاز نهضت امام خمینی (ره) شروع نمود. طی دهه چهل دو بار دستگیر و به اتهام اقدام بر ضد امنیت داخلی کشور مجموعاً چهار ماه زندانی شد. در سال 1349 توسط ساواک احضار و مورد تذکر واقع گردید. در آستانه انقلاب اسلامی در تاریخ 11/5/57 توسط کمیته مشترک ضدخرابکاری دستگیر و زندانی شد. علت بازداشت وی سخنرانی در مسجد ارک تهران در بزرگداشت مرحوم آخوند ملاعلی همدانی بود. وی در مورخ 26/6/57 از زندان آزاد شد. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی همچنان به فعالیت و تلاش خود ادامه داد. حجتالاسلام حسینی در سال 1381 دار فانی را وداع گفت.
بسمه تعالی
عمری است دل به مهر و وفای تو بستهایم پیوند با تو کرده و از خود گسستهایم
با خود خیال آرزویی بسته هر کسی ما دیده از دو عالم و دل بر تو بستهایم
ما را چه در حریم وصال تو راه نیست دل پر امید بر سر راهی نشستهایم
به یاد روزهای پرافتخار در زندان عشرتآباد و زندان موقت شهربانی تهران در کنار جمعی از فضلا و خطبای شهیر ایران به سر میبردم افتخار دوستی با فاضل محترم و واعظ شیرین سخن جناب آقای وحدت پیدا کردم امیدوارم دوستی بیشائبه مرا بپذیرند.
الاحقر حاج سیداحمد حسینی
همدان کمالآباد ـ 12/4/42
بسمالله الرحمن الرحیم
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک چند روزی قفسی ساختهاند از بدنم
ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست به هوای سر کویش پر و بالی بزنم
ای نسیم سحری بوی وصالش به من آر تا من از شوق قفس را همه درهم شکنم
مدت ده روز بود که در زندان انفرادی عشرتآباد بسر میبردم در نهایت احتیاج بودم یک نفر آشنا و دوستی را ملاقات کنم تا یک مقدار تسلی روح برایم ایجاد شود. ناگهان متصدی اطاق من آمد و گفت که آقا بفرمایید وقتی به صحن حیاط آمدم عدهای از یاران را ملاقات کردم که همه به درد من گرفتار بودند اول کسی که توجهم را جلب کرد و مورد لطفم قرار داد فاضل محترم و دانشمند مکرم جناب آقای الیاسی بود. بعد از چند روز در زندان عمومی عشرتآباد شبانه با وضع ناراحتکنندهای ما را به زندان موقت شهربانی تهران منتقل نمودند. اکنون با جمعی از علما و خطبای درجه یک ایران در این زندان به سر میبریم و حداکثر استفاده را از فضلا نمودم. چند جمله فوق جهت یادداشت قلمی شد تا در مظان استجابت دعا فراموشم نفرمایند.
16 صفر 83 ـ 17/4/42 الحاج سیداحمد حسینی
بسمالله الرحمن الرحیم
گلی گفت اگر دست گهی داشتمی بگریختمی اگر رهی داشتمی
با بیگنهی مرا چنین میسوزند ای وای اگر یک گنهی داشتمی
قریب به یک ماه است با عدهای از فضلا و وعاظ مرکز و سایر شهرستانها در زندان موقت شهربانی تهران به سر میبرم و حداکثر استفاده را از محضر آنان نمودم. منجمله جناب آقای حاج بکائی که یکی از وعاظ و خطبای برجسته شهرستان تبریز بود افتخار دوستی را دریافتم. امیدوارم ایشان هم با لطف بیپایان خود بپذیرند.
الاحقر حاج سیداحمد حسینی ـ 12/4/42
بسمالله الرحمن الرحیم
به مناسبت عصر روز جمعه که تعلق به ولیعصر (عج) دارد این چند شعر نگاشته شد.
روزگاری است که ما طالب دیدار توئیم همه دیدار تو جوئیم و گرفتار توئیم
هر کسی را به کسی هست سرور و رائی سود ما را بود آخر که خریدار توئیم
ای گل گلشن امید ز ما دیده مپوش ما اگر خار اگر گل ز گلزار توئیم
مدت یک ماه است با جمعی از علماء و فضلا و خطبا به جرم دفاع از حریم مقدس قرآن در زندان موقت شهربانی تهران به سر میبرم و از حضور استادان سخن حداکثر استفاده را بردهام از جمله آقایانی که افتخار دوستی و آشنایی را با او پیدا کردم و این خود یکی از سعادتهایی بود که در این زندان نصیبم شد جناب مستطاب حجهالاسلام آقای حاج آقا محسن محدثزاده بود، فرزند برومند همان کسی که هزارها نفر را در هر روز به یاد اهل بیت پیغمبر «ص» میاندازد. خداوند توانا حق ایشان را بر ما حلال کند و او را از ما راضی بگرداند و ایشان را شفیع ما در نزد اهل بیت قرار دهد.
حاج سیداحمد حسینی ـ از تهران
13/4/42
مرتضی شریف آبادی، یادداشتهای زندان، تهران، موزه عبرت ایران، 1384، ص145-149
@shohadayemalayer