eitaa logo
شهدای ملایر
365 دنبال‌کننده
5هزار عکس
465 ویدیو
49 فایل
عکس، زندگینامه، خاطرات و وصیت نامه شهدای ملایر🍃🌷🍃 ارتباط با ما و ارسال عکس و خاطرات و وصیت نامه و ......به کانال شهدای ملایر 🍃🌷🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️🌸🍃 🌸🍃 🍃 🌸 🌸 سلام عزیزم # تولدت مساوی شده است با مهر ، ماه مهر ماه مهربانی و تو مهربان ترین فرد زندگیم هستی ، کسی که به قول حاج حسین یکتا ، قبل از اینکه من عاشقش بشوم او عاشق من شد ، با جان دادنش در هوای سرد دی ماه سال۶۵ عاشقیش را ثابت کرد و رفت تا بمانم و زندگی کنم اما در مسیرش...حالا نمیدانم در مسیری که میخواستی هستم یانه؟ گاهی لنگ زدم و گاهی ماندم ، اما تمام تلاشم را کردم که عاشقت بمانم... تو عزیزدردانه قلب شده ای و این برای من نعمتیست بزرگ و خدا را بارها ازاین نعمت بزرگ شکر کرده ام.. امروز یکم مهرماه تولد توست و این بهانه ای شد که بازهم احساسم را فریاد کنم و بگویم: ❤️"رضاجان، رضای من، عزیز دلم تا بی نهایت ..."❤️ 🌸🍃 🍃🌸 🌸….. @Karbala_1365
🌹 #شهیدرضاساکی خودش را روی سیم خاردارها انداخت و بچه ها از رویش عبور کردند. یعنی #فرماندهی_را_درحق_بچه_هایش_تمام_کرد. 🌹 #شهیدداریوش ( #رضا) #ساکی 🌺راوی: آزاده جانباز #سیدرضاموسوی @Karbala_1365
ﺑﮕﺬﺷﺖ ﺩﺭ ﻓﺮﺍﻕ ﺗﻮ ، ﺷﺐﻫﺎﯼ ﺑﯽﺷﻤﺎﺭ ! ﻫﺮ ﺷﺐ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺍﻣﯿﺪ ، ﮐﻪ ﻓﺮﺩﺍ ﺑﺒﯿﻨﻤﺖ ...! ❣ 🌹 #شهیدرضاساکی🌹 شهادت: #کربلای۴ _اروند 🌸….. @Karbala_1365
❣جای بعضی از آدمها در زندگی #پُرنمی‌شود زخم می‌شود تا اَبد می‌ماند اما پر نمی شود #مِثل_جای_خالی_تُو...💔🍂 🌹 #شهیدرضاساکی ✨❤️
🌷🍃✨✨✨✨✨✨✨✨ 🍃✨ ✨ از راست شهیدان: 🌹 #احمدرضااحدی شهادت:۶۵/۱۲/۱۲ #کربلای۵ 🌹 #شهیدرضاساکی(داریوش) شهادت:۶۵/۱۰/۴ #کربلای۴ 🌸..... @Karbala_1365
بالاتر از نگاه منے آه "ماه مـــن " دستم نمےرسد بہ بلنداے چیدنتـــ اے شہید ... ڪاش باتو همراه شوم دمے ...لحظہ اے... چیزی بگو و مرا از این تنهایی بیرون بیاور😔🍂 شهادت:۶۵/۱۰/۴ عملیات ۴ 🌾🍂 @Karbala_1365
🍃 رفاقتی دوستت دارم... مرامی..! از آن قدیمی ها ! مثل داش مشتی ها پایت ایستاده ام! از آن مدلها که با کجایی تصدق نگاهت صدایت میکنند…🌺 ✨ #شهیدرضاساکی روزتون قشنگ و شهدایی🌺 هدیه به شهیدبزرگوار سهم هر نفر ۱۴ صلوات #نذرظهورامام_زمان(عج)...🌸 #کربلای۴ #غواص #کوچه_شهید 🍃❤️ @Karbala_1365
سلام شهید گمنامی رو میشناسم بنام که ۲۸ سال پیش در یکم فروردین سال ۷۰ در عملیات مروارید به درجه رفیع شهادت رسیدند و هنوز پیکر عزیزش برنگشته ، اما نکته ای که مدتها بود ذهنم رو درگیر کرده بود این بود که دوسه بار خواب این شهیدعزیز رو دیدم که درکنار مزار نشسته اند و یکبارهم دیدم برایش گل آورده بود.. برایم سوال بود شهدای گمنام از نظر درجه بالاترند، چطور ایشان بااین مقام برسر مزار شهیدساکی می آید و ایشان را زیارت میکند , تااینکه کلیپی را درمورد شهدای غواص دیدم که اقای رائفی پور میگفتند: شهدایی که در آب بشهادت می رسند " اجر دوشهید را دارند…" ناخودآگاه بیاد خوابم و این دوشهید بزرگوار و مقام و درجه عزیزشان افتادم..
✨🌸✨ رونمایی از کتاب «من رضا هستم» زندگینامه غواص شهید داریوش(رضا) ساکی به قلم یادگار دفاع مقدس👇🏻 دکتر مهدی مسیبی هشتم خرداد۱۴۰۰ در همدان ❤️
نمیدانم اسم میلادت را برای خودم چه معنی کنم...؟!! تولد؟.. طلوع؟ زمینی شدن؟... شاید زمینی شدن مناسب باشد..... عجیب است سالروز زمینی شدن آسمانیان را جشن بگیریم... شاید بد باشد...اما..از تو ممنونم که خاک نشین شدی...تا به خاک نیوفتم..... از تو ممنونم که آمدی...آمدی تا با آن چشمانی که هنوز از پس سالها برق میزنند......در زندگی ام نور بدمی.... تعجب نکن....آری...چشمانت نفس دارند جان دلم.... آمدی....در دنیایم که کنج کنجش را بازی های تلخ مشغول کرده بود...دستم را گرفتی و نشاندی...آرام در گوشم گفتی: بیا کلاغ پر بازی کنیم.... کلاغ پر.... گنجشک پر.... غصه پر.... دلتنگی پر... درد پر....💔 ای رضای آسمانی من......گرچه که عمر خاک نشینیت کم بود.....ولی من وجب وجب بودنت...در این زمین تنگ را نفس میکشم.... میدانم.....ملکوتیان خوب تر از من برایت جشن میلاد میگیرند.... مرا ببخش که جسارت میکنم.... اما این شمع کنج مزارت را از من بپذیر.... که نشانه ای باشد برایت که تا ابد پروانه وار دور تو خواهم‌گشت.... ای رضای من.... تولدت مبارک....سرباز همیشه سر افراز حسین... بمناسبت تولد 🌹
🌾 قسمت:دوم ✍این داستان: . ابوشانک. آبادان: هوا خیلی سرد بود. آزاد بودند که هر چقدر امکانات دفاعی که میخواستند و تا هرجایی که می‌توانستند با خودشان ببرند، در حدی که بتوانند حداقل تا صبح فردای عملیات دوام بیاورند. بچه‌ها با لایه‌های داخل لایوژاکت جلیقه‌هایی برای خودشان درست کرده بودند که آنها را شناور روی آب نگهدارد. عده‌ای برای حمل وسایل بیشتر، زیر لباس غواصی، یونولیت گذاشتند و وقتی بدون تجهیزات در آب میرفتند تا کمر بالا می آمدند. کار به جایی رسیده بود که "" ¹ و عده‌ای دیگر با خودشان بلوک حمل میکردند. قرار بود در عملیات هر کسی سلاح تعیین شده خودش را ببرد ولی ² کلاش را زمین گذاشت و آرپی‌جی خواست. آرپی‌جی زیادی برایش بزرگ بود و به قد و قواره‌اش نمیخورد اما میگفت: آرپی‌جی مرا خسته نمیکند من آرپی‌جی را از پا می‌اندازم! مرخصی‌ها لغو شد و باید برای عملیات آماده میشدند. هیچ کس گله و شکایتی نداشت و لبخندهای همیشگی "رضا" خستگی را از تن بچه ها در می‌آورد. رضا با ویژگیهای خاصی که پیدا کرده بود و اکثر اوقات یا در حال دعا و نماز و عبادت بود و یا داخل آب. تعجب دیگران را برانگیخته بود که او کی میخوابد؟ در آنجا هم او در همه کارها پیش قدم بود، هم در آموزش نیروها و هم در فرمانبری از دستور فرماندهان. رفتار و تقوای او موجب محوریتش بین نیروها شده بود و همه دورش جمع می‌شدند. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🌾 پ.ن: ۱- . شهادت: اروند_عملیات‌کربلای۴ ‌ ۲- . شهادت: اروند_عملیات‌کربلای۴ ‌
‌ ✍... دی همه منتظر اعلام لیست نهایی شرکت کنندگان در عملیات بودند و آرزو داشتند که اسمشان در لیست باشد. " رضا و امیرطلایی "، بین بچه ها و مطهری و جامه بزرگ میرفتند و می‌آمدند و توصیه‌ها و نکات مهم را رد و بدل میکردند. مطهری گفته بود هر اتفاقی بیفتد، نباید فین‌هایتان را از دست بدهید از دست دادن فین همان و از غواصی جاماندن همان. خانه‌های خرمشهر مملو از نیرو بود و به لحاظ امنیتی اصرار بر این بود که از خانه‌ها بیرون نیایند و هر کسی در مقر خودش بماند. علاوه بر احتمال اصابت ترکش خمپاره نمیخواستند با رفت و آمد نیروها عملیات لو برود با همه اینها بعضی بچه ها به بیرون سرک میکشیدند و با هم حال و احوال میکردند. " ¹ " با چفیه مشکی که دور گردنش بسته بود بیرون آمد و نگاهی به جلوی مقر کرد و طالب‌نژاد را دید که اسمش در لیست نبود و دلگیر بود. کمی با او صحبت کرد و او را به داخل ساختمان برد. همه مشغول بودند. یکی داشت وصیت‌نامه مینوشت و بعضیها هم ساکشان رو جمع و جور میکردند و بعضی لباس غواصیشان را برای شب آماده میکردند، بعضی‌ها هم که سرنیزه غواصی به آنها رسیده بود آن را آماده میکردند. تا ظهر لیست هنوز قطعی نشده و حضور بعضی‌ها نامعلوم بود و دست آخر تا قبل از نماز مغرب و عشا تکمیل و اسامی یکی یکی خوانده شد. اتفاقی و بدون اینکه بشمارند با عده‌ای که از واحد تخریب و اطلاعات عملیات با آنها می آمدند؛ ۷۲ نفر بودند.² ❤️ نماز مغرب را پشت سر نجفیان خواندند و بین دو نماز مطهری یکباره داد زد که: بچه‌ها سریع‌تر نماز عشا رو بخونید میخواهیم حرکت کنیم. با گفتن این جمله، گریه بچه‌ها بالا گرفت و نماز عشا را با اشک خواندند. خیلی زود لباسهای غواصی را پوشیدند. مهمات و اسلحه و خشاب و نارنجک زیاد بود گفته بودند که هر چقدر که میتوانند امکانات با خودشان بیاورند... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🌾 ۱- ۲- حاج کریم‌مطهری: هر دسته ۲ نفر برای تخریب داشتیم که آقایان احمد فراهانی نادر رضایی، غیاثوند و بودند. ۲ نفرهم اطلاعات_عملیات داشتیم که هر دو شهید شدند، روی هم می‌شدیم " ۷۲ نفر..." ... ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ @shohadayemalayer