🌸🍂🍃🍂🍃
🍂🍃🍂
🍃
🌹 #شهیدحسن_تاجوک🌹
🌺 #خاطره_دوم:
🌷سال 65 در پادگان شهید مدنی – بین جاده دزفول وشوشتر- مستقر بودیم که یک روز دیدم بچه های کادر جمع شده اند در چادر #حاج_حسن_تاجوک.
حاجی من را صدا کرد. رفتم. 2 تا از بچه های بسیجی هم بیرون از چادر ایستاده بودند. گفت: باید این ها را تنبیه کنی.
من هم کشیدمشان کنار و گفتم: پوتین هایتان را در بیاورید، خودم هم پوتین هایم را درآوردم ، چندبار دور اردوگاه را دویدیم. بعد آمدیم کنار چادری که بچه ها وحاجی بودند. دیدم بچه ها می خندند. گفتند نگاه کن حاجی ! این خودش را هم تنبیه کرده، پوتین هایش را در آورده.
حاجی گفت: نخندید، اصل تنبیه همین است.❣
این حرکت را از #شهیدمجیدفراهانی یادگرفته بودم.
🌺 #خاطره_سوم:
🌷روز 2/10/65 - مقر گردان 151 – هتل پرشین آبادان بود که #حاج_حسن جلسه ای گذاشت تا ما را توجیه کند. حاجی یک خودکار آنتنی داشت، کشیدش و شروع کرد کالک عملیاتی را توضیح داد، هدف ها را گفت. بعد از آن هم می پرسید. می گفت هدف شما کجاست؟ باید توضیح می دادیم. نوبت به #شهیدنبی_الله_ترکاشوند شد، آنتن هم به او داد. نبی الله وقتی شروع کرد آنتن را بیشتر کشید.
ناگهان حاجی گفت: صبرکن ببینم ، صبرکن.
گفت: چیه حاجی؟!
ماهم تعجب کردیم!!
گفت: نگاه کن من که #فرمانده گردانم آنتن را اینقدر کشیدم تو مسئول دسته ای اینقدر می کشی؟؟! بزن جا بزن جا...
شوخی کرد و بچه ها خندیدند.😂
🌾
شب عملیات #کربلای۴ بود و بعدش هم با آن دید نظامی که داشت گفت: عملیات لو رفته ، از کجا معلوم؟! از آنجایی که دارند خرمشهر را بمباران می کنند. زمانی که منطقه ای را بمباران می کنند یعنی عملیات لو رفته است.
🌺راوی: همرزم شهید
#شکرخدابابایی
@Karbala_1365