••
باد برخاست و از دوش عبایش افتاد
مهربان شد در و دیوار به پایش افتاد
مرو از خانه، به فریاد جهان گوش مکن
فقط امشب فقط امشب به اذان گوش مکن
#هر_شب_یک_لاله
#هجدهمین_روز_ماه_مبارک
#شهید_ذبیح_الله_سلگی
هدایت شده از فتح گراف | Fath Graph
#اعمال
#رمضان
💠💠💠
🌸دعاے روز بیست و دوم ماھ مبارک رمضان🌸
💠💠💠
کانال رهروان شهدا
▪️⚪️🌱🌿🍁🌸🍁🌿🌱⚪▪️
🆔:@rahrovan_shohada110
▪️⚪️🌱🌿🍁🌸🍁🌿🌱⚪️▪️
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید محمد عاشوری در تاریخ بیست مرداد ماه سال هزارو سیصدو چهل و هفت در شهرستان ملایر متولد شد محمد با رشد کردنش تبعیت از امام و رهبری را با حضور در محافل حسینی آموخت تبعیتی که او را برای اجرای اوامر امت به میدان نبرد حق علیه باطل کشانید و او را در صف مدافعان از کشور قرار داد که او را در بیست وهشتم دی ماه هزارو سیصدو شصت وپنج به آرزوی هر اهل بینش و بصیرتی یعنی شهادت رسانید یادش گرامی و راهش پررهرو باد فرازی از وصیت نامه شهید شهادت یک مرگ تحمیلی نیست که بر شهید تحمیل کنند آری عزیزان شهادت یک مرگ انتخابی است مرگ سرخ است .ای تاریخ به یاد داشته باش فرزندان برگزیده آقا امام زمان (عج) چگونه با شنیدن رمز عاشقانه از جا کنده شدند و بسوی وادی خون بیکران دشت کربلا هجوم آوردند و در این راه جز رضای خدا را در نظر نگرفتند و دل از علایق شخصی برگرفتندو هر حماسه ای نو بر گرفتند و رفتند تا راه بسته کربلای حسینی را بگشایند شهدایی را به خاطر داشته باش که با عشق به خدا از آتش هایی که بدست ناپاک کفر جهانی و مزدورانشان افروخته شد بیم به دل راه ندادند . @shohadayemalayer
شهید ماشاء الله لياليون
فرزند محمدصادق
متولد 1341/07/21
محل تولد : خرمشهر
تاریخ شهادت : 1361/05/14
محل شهادت : کردستان- بوکان
@shohadayemalayer
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرازی از زندگی نامه و وصیت نامه شهید اسمعیل توکلی @shohadayemalayer
🌹🕊
🥀 #مدیون_شهداییم…
🍂🥀
❣بعد از عملیات، #علی_چیت_سازیان بچه های واحد را جمع کرد و گفت:میریم سرکشی به خانواده شهدا. از #ملایر شروع می کنیم ، اول خدمت استاد باید عرض ادب کنیم.
مرادش از استاد #حاج_آقارضافاضلیان امام جمعه ملایر بود. حاج آقا سنت خواندن صیغه برادری را نقطه شروع دوستی و برادری بچه های واحد اطلاعات عملیات کرده بود.
وقتی خدمت او رسیدیم چند نکته اخلاقی گفت. یکی این بود که:شما در جبهه، در تا شب تاریک منور میزنید که دورو برتان را ببینید و از همه مهمتر دشمن را ببینید. توی تاریکی نفس اماره هم منور #نمازشب جوری دلت آن را روشن میکند که چشم هایتان بینا می شود و اینجاست که می توانید نفس اماره را به زیر لجام اختیار و اراده خود درآورید آن نفسی که دشمن ترین دشمنان شما است و باید با منور #شب_زنده_داری اسیر شما شود.
بعد از این نکته اخلاقی با چند نفر صیغه برادری خوانده و یکی یکی بچه ها را در آغوش گرفت.
از آنجا به خانه #شهیدمنصوراحمدی_پور رفتیم. 🕊🌹
منصور قبل از اینکه به واحد بیاید محافظ حاج آقارضافاضلیان، و به شدت متاثر از آموزههای اخلاقی حاجآقا بود و در #عرفان مراتب بالایی داشت. قبل از شهادتش خدا به او یک نوزاددختر داده بود. علی آقا نوزاد منصور را بغل کرد و با صدای بلند، های های گریه کرد و گفت:ما که با پدران این بچهها زندگی کردیم، باید فردای قیامت جواب اینها را بدهیم که بعد از شهادت پدرانشان چه کردیم؟ و کتاب زندگی ما چگونه بسته میشود؟ با خدمت به شهدا و راه شهدا یا خیانت به آنها و آرمان شان؟
این جملات را که میگفت مثل بچه یتیم ها همه سرها پایین بود و اشک ها جاری…
🌺راوی:
#حاج_کریم_مطهری
📚منبع:
#کتاب_هفتادو_دومین_غواص
🌹🕊
♥️ #عطش_و_عشق…♥️
🌱🌴
✍داشتم گزارش شناسایی را روی کاغذ کامل میکردند که آیت الله حاج آقارضا #فاضلیان امام جمعه #ملایر و استاد اخلاق و پدر معنوی بچههای اطلاعات عملیات آمد و مهمان ما شد
نماز ظهر و عصر را که خواندیم دور شمع وجود حاج آقا رضا حلقه زدیم. حاج آقا با بیشتر بچه ها صیغه برادری خوانده و از آن زمان صیغه برادری خواندن سکه رایج بچههای اطلاعات عملیات شد.
و بعد از رفتن حاج آقارضا، #علی_آقاچیت_سازیان از خوش صداهای جمع ما اکبر امیر پور و حسین رفیعی خواست که چند خطی بخوانند. حسین هم به سبک مرشدی غزلی خواند و اکبر امیرپور که بچهها عمو اکبر صدایش می کردند این نوحه را با صوتی حزین خواند:
شد شب هجران، خواهر نالان، کم نما افغان، با دل سوزان
فردا به دشت کربلا، زینب ای زینب، گردد سرم از تن جدا زینب ای زینب…
بعد از نوحه و روضه عمواکبر روی یک قطعه کاغذ اسم همه را نوشت و هرکسی جلوی اسمش را امضا کرد. در این شفاعت نامه هم قسم شدیم که اگر کسی به فیض عظمای شهادت رسید دیگر همرزمان را شفاعت کند.✨
#هانیه_تکلو اولین شهید از جمع ما در #شناسایی بیشکان بود.
هانی جوانی بود با صورت مهتاب گون که گاهی از دور، محو نمازشب های او در بخشداری میشدم.
همتیمیاش #ممدعرب تعریف کرد:" برای شناسایی نهایی به بیشکان رفته بودیم که در مسیر برگشت یک پایه هانی روی #مین رفت. خواستم پای او را از زمین بلند کنم که پای دیگرش هم روی #مین رفت و هر دو پا متلاشی و نیمه قطع شدند. پاهای غرقه خون را با بند پوتین بستم تا مانع از ادامه خونریزی شوم. خودم هم ترکش خورده بودم و نمیتوانستم اورا کل کنم. منورهای دشمن هم پشت سر هم بالای میدان مین روشن می شدند، برای اینکه دشمن ما را نبیند به هر زحمت، هانی را تابیرون میدان مین کشیدم.
استخوان های پایش روی خاک کشیده میشد اما ناله نمی کرد. وقتی از میدان مین دور شدیم گفت:کمی آب به من بده. 💧اما من از ترس اینکه خونریزی اش بیشتر شود به او آب ندادم.
او را گوشهای گذاشتم و گفتم می روم با نیروهای کمکی بر می گردم و برایت آب می آورم.
آمدم و با سه نفر کمکی برگشتم بعد از ۴ ساعت به سختی او را پیدا کردیم. میترسیدم با روشن شدن هوا، عراقی ها برسند. #هانی داشت جان می داد.
گفتم هانی برایت آب آوردم.💧 منتظر بودم آب را بگیرد اما
گفت:آب خوردم…
گفتم اما تو تشنه بودی مگر از من نخواستی؟!
گفت:#سقای_کربلا آبم داد...
این آخرین جمله هانی بود. او را روی پتو خواباندیم، اما همین که راه افتادیم دست و پا زد و جان داد.🕊🌹
فردا صبح همه بچههای #اطلاعات_عملیات با پیکر هانی وداع کردند.
علی آقا صحبت گرمی کرد و گفت: خون هانی راه را به ما نشان داد. #هانی_اهل_ذکر_بود. ذکر #لا_اله_الا_الله را همواره بر لب داشت. حتی هنگام شناسایی. پس بیایید، همقسم شویم، تا زنده ایم در جبهه بمانیم و خدا مرگ ما را مثل هانی #شهادت در راه خودش قرار بدهد.❣
🌺راوی:همرزم شهید
#حاج_کریم_مطهری
📚منبع:
#کتاب_هفتادو_دومین_غواص
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
شهید حسن مظفر، یادگار «رحم خدا» و «کوکب» بيست و نهم ارديبهشت ماه 1334 در شهرستان ملاير چشم به جهان گشود. وی تا پایان دوره كارشناسی در رشته حقوق درس خواند. كارمند دانشگاه بود. ازدواج كرد و صاحب يک پسر و دو دختر شد و سپس از سوی سپاه پاسداران در جبهه حضور يافت. این شهید گرانقدر ششم مرداد ماه 1367 در اسلام آباد غرب توسط گروههای ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسيد. پيكر او را در گلزار شهدای شهرستان پاكدشت به خاک سپردند. @shohadayemalayer
لازم به ذکر است برادران دیگر حسن که علی و رضا نام دارند نیز به شهادت رسیدهاند.
شهدای ملایر
شهید حسن مظفر، یادگار «رحم خدا» و «کوکب» بيست و نهم ارديبهشت ماه 1334 در شهرستان ملاير چشم به جهان گ
شهید "حسن مظفر" در نامه ای خطاب به همسرش مینویسد:
از اینکه مطیع فرمان الهی و راضی به قضای حق تعالی هستی خوشحالم تو خود میدانی که جنگ فعلی بنا به گفته امام عزیزمان جنگ بین اسلام و کفر است و ماها که مسلمانیم و ادعای حمایت از اسلام هم داریم بایستی به فرمان ولایت امر گردن فهیم و با حضور و فعالیت خود در جبهه های حق علیه باطل این ادعا را ثابت کنیم. البته در این راه شدائد و مشکلات نیز هست ولی چه باید کرد؟ آیا رهبران و امامان ما مشکلات نداشتند.
آیا بر آنان مشرکان و منافقان زندگی را تنگ نکرده بودند و آیا آنان زن و فرزند و زندگی نداشتند؟ بلی داشتند پس موضوعی که آنان در راه مقابل مصائب نگهداری میکرد ایمان و اعتقاد و حفاظت و صیانت از اسلام بود و در این راه نیز جان باختند و ما نیز پیرو و شیعه چنین امامانی هستیم.
مقلد امامی هستیم که خود از سلاله پاک انبیاء و اوصیاء است و اوست که چنین فرمان میدهد که به حق فرمان الهی است خداوند انشااله بر صبر و استقامت تو که با صلات نیز هستی بیفزاید و در پناه خداوند بزرگ که والاترین پشت و پناه هر انسانی است متنعم باشی @shohadayemalayer