هدایت شده از عباس لشگری
💢 #روایت_عشق
📖 خاطره ای کوتاه و شنیدنی از بسیجی غواص #شهید_علی_اصغر_نقدی
🖌...۱۹ دی ماه ۱۳۶۵ بود . خورشيد آرام آرام در بستر سنگی مغرب می خزيد تا خود را در پشت كوه های بلند باختر پنهان كند . گويا خبر از حادثه ای داشت كه در حال وقوع بود و برای همین هم سر در گريبان خجلت فرو می برد تا پرواز سينه سرخان مهاجر را به نظاره ننشينند .
غواصان خط شکن گردان حضرت ولیعصر ( عج ) #استان_زنجان ، پس از صرف شام ، لباس های غواصی خود را پوشيده و همه با تجهيزات كامل آماده حركت شدند .
اما هنوز فرمان حركت برای عمليات صادر نشده بود . مثل شب های عمليات ، بازار دعای توسل دوباره رونق گرفت . بچه ها مثل هميشه دست به دامن ائمه اطهار ( ع) شدند . اگر كسی آنها را نمی شناخت گمان می كرد كه از ترس مرگ و جنگ اين چنين گريه می كنند . وقتی كه دعای توسل تمام شد ، بچه ها از بسیجی غواص #شهيد_علی_اصغر_نقدی و بسیجی غواص علی سودی خواستند تا شعر کودکانه ( هادی هدی ، كجاييد) را با هم بخوانند . چقدر زيبا بود . آن دو به شكل قشنگی شعر را با هم می خواندند. گاهی هم بسیجی غواص شهيد رضا چمنی با آن ها همكاری می كرد و بچه ها بيت آخر را با هم دم می گرفتند . عجب منظره دل انگيزی بود . آن شب بچه ها كلی خنديدند . انگار نه انگار كه در ميدان جنگ و جبهه اند ، گويا در مجلس جشن و عروسی هستند .
خدايا ! اين شور و شوق در حساس ترين لحظات زندگی ، چگونه در فهم دنيا می گنجد ؟ اصحاب دنيا اين حالت را چگونه تفسير می كنند ؟ چه جمع با صفايی بود ؟
وقتی كه #عمليات_كربلای_پنج آغاز شد ، بسياری از آن بچه ها از جمله بسیجی دلاور #شهيد_علی_اصغر_نقدی و بسیجی دلاور #شهيد_رضا_چمنی ، در همان شب اول در آسمان #شلمچه ، ستاره بی غروب گشتند و گوهر پربهای پيكرشان در صدف شهادت جای گرفت.
🌸 نامشان جاوید و یادشان گرامی
#دفاع_مقدس
#غواصان_شهید_زنجان
#رزمندگان_زنجان
#زن_عفت_افتخار
#مرد_غیرت_اقتدار
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab