eitaa logo
·· | بٰا شُــهَدٰا ٰتا شـَهٰادت ْ| ··❤
564 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
77 فایل
برای نخبهای ایرانی برای موندن و نترسیدن برای شهیدای افغانی برای حفظ خاک اجدادی🇮🇷 به عشق قاسم سلیمانی💔 من افتخار دارم به دختری که #چادرش تو سختی ها باهاشه من افتخاردارم به #ایران به سرزمین #شیران به بیشه ی #دلیران خـღـادم و تبـღـادل : shohda1617@
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 . ( - آیٰا آن روز نیزخوٰاهدرسیدکھ بلبلےدیگر دروصف مٰاسرودشهادٺ‌بسراید؟ ؛) @shohda_shadat ----------------------------------
فرازی از وصیت نامه : از غافل نشوید و بدانید من به یقین رسیدم که است. از همه ی خواهران عزیزم و از همه ی زنان امت رسول الله می خواهم روز به روز خود را تقویت کنید، مبادا تار مویی از شما نظر نامحرمی را به خود جلب کند؛ مبادا رنگ و لعابی بر صورتتان باعث جلب توجه شود؛ مبادا را کنار بگذارید... همیشه الگوی خود را و زنان اهل بیت قرار دهید؛ همیشه این بیت شعر را به یاد بیاورید آن زمانی که حضرت رقیه سلام الله خطاب به پدرش فرمودند: غصه ی حجاب من را نخوری بابا جان چادرم سوخته اما به سرم هست هنوز... از همه ی مردان امت رسول الله می خواهم فریب فرهنگ و مدهای غربی را نخورید؛ همواره را الگو و پیشوای خود قرار دهید و از درس بگیرید... خودتان را برای روحی لک الفدا و جنگ با کفار به خصوص اسرائیل آماده کنید که آن روز خیلی نزدیک است. همیشه برای بنده باشید که اگر این چنین شد بدانید عاقبت همه ی شما به خیر ختم می شود... ... اللهم عجل لولیک الفرج @shohda_shadat
عشـق آن بُغضِ عجیبےسٺ کھ ازدورےِیار نیمھ شب ... بیـنِ گلو مانـده و جاטּمےگیرد ... :) @shohda_shadat
یوم‌الورود ما به سرزمین ، همان یوم‌الخروج ما از سرزمین یزید است. "اللهم‌ارزقنی‌شفاعةالحسین‌یوم‌الورود" @shohda_shadat
• بہ قولِ استاد پناهیان:↓🍃 محبٺ بہ امامـ حسین عالےٺرین نوعِ محبٺه مثلا هر روز دستتو بزارےرو سینه‌ات✨ بگی سلامـ اربابِ خوبَم ❤️ @shohda_shadat
فقط اونجا که حاج‌محمودکریمی میگه بزار بگم با زبونِ سادهـ همین حسیـن حسیـن گفتن‌ هم از ســرم زیــادهـ ..، :) @shohda_shadat
: 📜 () ⚫️ قابل توجه همراهان گرامی، محرم امسال که امکان شرکت کردن در مراسمات روضه و سوگواری امام حسین (ع) برای همگان فراهم نیست، هیأتی مجازی در پیام رسان واتسآپ راه اندازی شده است، تا عزیزان بتوانند در خانه هم از برنامه های ویژه محرم اعم از سخنرانی، مداحی و .... استفاده نمایند. عاشقان امام حسین (ع)، بفرمایید هیأت مجازی 👇 https://chat.whatsapp.com/G4AfBdAABwR7qN7hx3Cliq ⏰ شروع مراسم هر شب ساعت ۹.۳۰ 🎤 موضوع سخنرانی ها ازدواج، همسرداری، تربیت فرزند و .... 📌 به علت اینکه پیام رسان واتساپ فقط پیام های بعد از عضویت در کانال را نمایش می دهد، هر چه زودتر عضو این هیأت مجازی شوید تا بتوانید از همه مطالب استفاده نمایند.
بریم به سمت تماس دریافتی از طرف خدا🌸🔈 زشته بچه شیعه موقع نماز پای گوشی باشه فضیلت نماز اول وقت رو از دست ندیم بریمم❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎋 🍀 نگذاشت ادامه بدم با لحنی سرد که از سرمای کلماتش تمام وجودم یخ بست گفت:علی سلام،جواب سلام واجبه اما سلام کردن واجب نیست! صدای وحشتناک بسته شدن در تو گوشم پیچید، باورم نمی شد این امین بود اینطور رفتار کرد! ذهنم از سوال های بی جواب درموندہ بود این امین، امینی نبود که با عشق گفت هانیه!__کتاب رو گذاشتم تو کیفم، نمی تونستم درس بخونم،تو شوک رفتار دیروز امین و عاطفه بودم! نمیخواستم فکر و خیال کنم،مشغول سالاد درست کردن شدم،مادرم وارد خونه شد همونطور که چادرش رو آویزون می کرد گفت:هانیه بلا، چرا به من نگفتی؟ با تعجب نگاهش کردم. _چیو نگفتم مامان؟ رو به روم ایستاد _قضیه امین! بدنم بی حس شد، به زور آب دهنم رو قورت دادم، زل زدم به چشم هاش. _چه قضیه ای؟! _یعنی تو خبر نداشتی؟ _نمیفهمم چی میگی مامان! _قضیه خواستگاری دیگه! نفسم بند اومد،خواستگاری چه صیغه ای بود؟! :لیلا سلطانی✨ @shohda_shadat 🌸
🎋 🍀 به زور گفتم:چه خواستگاری ای؟! _امشب خواستگاری امین ہ! خواستگاری؟امین؟کلمات برام قابل هضم نبود، برای قلب بی تابم غریبه بودن،قلبی که به عشق امین می طپید، با صدای امین جون میگرفت، مگه دوستم نداشت؟مگه نگفت هانیه؟ هانیه ای که چاشنیش یک دنیا عشق بود؟غیر ممکن بود! _هانیه دستتو چیکار کردی؟! انقدر وجودم بی حس شدہ بود که نفهمیدم دستم رو بریدم! اما این دستم نبود که بریدہ شد این رشته عشق من به امین بود که پارہ شدہ بود، باید مطمئن میشدم، با سردرگمی و قدم های لرزون رفتم سمت ظرف شویی تا آب سرد بگیرم به قلب آتیش گرفتم پس انگشتم رو گرفتم زیر آب! _ام... چیزہ... حالا خاله فاطمه کی رو در نظر گرفته؟ _فاطمه خودشم تعجب کردہ بود، امین خودش دخترہ رو معرفی کردہ از هم دانشگاهیاشه! قلبم افتاد،شکست،خورد شد! لبم رو بہ دندون گرفتم تا اشک هام سرازیر نشه،داشتم خفه میشدم! حضور مادرم رو کنارم احساس کردم. _هانیه خوبی؟رنگ به رو نداری! چیزی نگفتم با حرف بعدیش انگار یک سطل آب سرد ریختن رو سرم! _فکرکردم دلبستگی دورہ نوجوونیت تموم شدہ! از مادر کی نزدیک تر؟! :لیلا سلطانی ✨ @shohda_shadat🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا