eitaa logo
شکوفه های خیال
984 دنبال‌کننده
864 عکس
57 ویدیو
2 فایل
هدف از تأسیس کانال، نشر اشعار شاعران نامدار معاصر یا کهن نیست. بلکه برآنیم تا شاعران جوان و مستعدی که اشعار زیبا و فاخری دارند در حوزه شعر آیینی و عاشقانه بیشتر شناخته شده و با آثارشان آشنا شویم. ارتباط: @entezar_30
مشاهده در ایتا
دانلود
◼️ سحر بود و زمان غافل، پلیدی زد نقابش را گمان می‌کرد پیدا کرده حق انتخابش را درون خانهٔ امن خدا دنبال فرصت بود بگیرد از جهانِ عدل تسویه حسابش را دوباره شیشهٔ عطری شکست از کینه ها،دیدی شبیه فاطمه دادند مُزد انقلابش را دم افطار می‌بارد نگاه زینب از ماتم سپس با حسرت و اندوه می‌شویَد خضابش را حسین و ام کلثوم از نگاه آخر مولا تبرک می‌کنند آیات سرشار از گلابش را حسن با غربتی جانکاه می‌خواند دعا تا صبح که شاید از خدایش پس بگیرد آفتابش را یتیمان کاسه‌های شیر را آرام آوردند ولی هرگز نفهمیدند احساسات نابش را شبی تاریک دور از مسجد کوفه خدا می‌دید زمین آغوش واکرده بگیرد بوترابش را 🆔@shokofeha_ye_kheal
◼️ مُردم امشب کنار بستر تو باز کن چشم بسته را بابا پدرانه بگیر در آغوش زینب دل‌شکسته را بابا فرق تو باز و چشم تو بسته است می‌کشد غصۀ تو زینب را باز لب وا کن و بخوان قرآن بشکن آخر سکوت امشب را آن شبی که سر تو ضربت خورد نام تو بود ذکر افطارم جای مادر اگرچه خالی بود شکر کردم که من تو را دارم شکر کردم که گرمی دستت گرمی دست مادرم زهراست شکر کردم که گرچه مادر نیست به سرم باز سایۀ باباست شکر کردم که زینبم، یعنی همه‌جا زینت توام بابا بعد مادر که رازدارت بود مرهم غربت توام بابا شکر کردم که تو بهار منی باغ خانه پر است از بویت شکر کردم که آسمان دلم همه‌شب روشن است از رویت شده شقّ‌القمر ولی، ای وای! مثل فرقت شکسته‌ام بابا چشم بگشا کمی نگاهم کن ماه درخون‌نشسته‌ام! بابا کاش آن ضربتی که قاتل زد جای فرقت به فرق من می‌خورد من بمیرم برای زخم سرت کاش زینب به‌جای تو می‌مرد نه‌فقط زینب و حسین و حسن همۀ خلق بی تو بی‌پدرند چشم خود باز کن اَباالایتام که یتیمان کوفه دربه‌درند ضربتی که شکافت فرق تو را کینۀ بدر و خیبر است و حنین کینه‌ای که پس از تو می‌گیرد جان شیرین مجتبی و حسین استخوانی که در گلوی تو بود نفست را گرفته بود انگار بود سی سال خار در چشمت شاید از غصۀ در و مسمار روی تو زرد و فرق تو خونی رنگ دیگر گرفته‌ای بابا بیشتر از تمام این سی سال بوی مادر گرفته‌ای بابا... 🆔@shokofeha_ye_kheal
◆ به مسجد می‌رود یا سمت قربانگاه می‌آید؟ چرا از هر طرف امشب نسیم آه می‌آید؟ قدم‌هایش چقدر از خانه تا مسجد شتابان است به سختی عرش دارد پا‌به‌پایش راه می‌آید چه شوقی می‌چکد از صورتش وقت وضو امشب برایش عاقبت آن لحظۀ دلخواه می‌آید برای بار آخر کوچه‌کوچه، کوفه می‌بیند سراغ سایه‌های تیره، نور ماه می‌آید هلا ای شهر! شام آخر است آماده‌ای آیا؟ چه بر روز تو در این فرصت کوتاه می‌آید؟ نمی‌بینند مردم حجم تنهایی مولا را غریبی علی تنها به چشم چاه می‌آید 🆔@shokofeha_ye_kheal
◆ تبی افتاده پی‌درپی به جانِ مسجد کوفه امان از ناله‌هایِ بی‌امانِ مسجد کوفه دلِ گلدسته دارد لحظه لحظه می‌شود آشوب غم‌انگیز است از امشب اذانِ مسجد کوفه أمیرالمؤمنین می‌ایستد جانانه در محراب زمان می‌ایستد در آستانِ مسجد کوفه نماز صبح، دارد در وجودش سخت دلشوره کنارِ رکعت دوم میانِ مسجد کوفه علی با جان و دل ذکرِ رکوع آخر خود را قرائت کرد و بند آمد زبانِ مسجد کوفه تنِ محراب لرزید و به خون آغشته شد قبله مسافر شد امامِ مهربانِ مسجد کوفه نمازش را شکست آن تیغِ لاکردار در سجده به شدّت داد ذاتش را نشانِ مسجد کوفه امان از زانوانِ ناتوانِ حیدر کرار امان از اشک‌هایِ آسمانِ مسجد کوفه به جایِ نغمهٔ "مولایَ یامولایْ" می‌پیچد نوایِ "وا علیا" در نهانِ مسجد کوفه به ارکانِ هدایت خورد در ماهِ خدا ضربت به این علت خدا شد روضه‌خوانِ مسجد کوفه! 🆔@shokofeha_ye_kheal