eitaa logo
شکوفه های خیال
984 دنبال‌کننده
864 عکس
57 ویدیو
2 فایل
هدف از تأسیس کانال، نشر اشعار شاعران نامدار معاصر یا کهن نیست. بلکه برآنیم تا شاعران جوان و مستعدی که اشعار زیبا و فاخری دارند در حوزه شعر آیینی و عاشقانه بیشتر شناخته شده و با آثارشان آشنا شویم. ارتباط: @entezar_30
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 میان کل اسماء گرانقدر نشسته اسم زیبای تو در صدر بحق اسم تو ،پروردگارم مرا می‌بخشد آخر در شب قدر 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 مهتاب در آن سحرگه از سو افتاد خورشید از آسمان به پهلو افتاد آنقدر که ضربه یِ عدو سنگین بود محراب هم از درد به زانو افتاد *تصویر: اثر یوسف عبدی نژاد 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 هیچ از آن جمال نتوان گفت چه بگویم ؟! مثال نتوان گفت کیست آن ذات خارج از ادراک؟ پاسخ این سوال نتوان گفت نرسد دست عقل تا درکش جز به وهم و خیال نتوان گفت همه قرآن ز باء بسم الله ست شرح آن زلف و خال نتوان گفت دشمنش گر نخواست ، حرفی نیست به حرام از حلال نتوان گفت در نجف عمر ما نگردد کم پیشش از ماه و سال نتوان گفت وعده دادست "من یمت یرنی" جز به مرگم وصال نتوان گفت ذوالفقارش به خصم ثابت کرد جز به او ذوالجلال نتوان گفت تو و گفتن ز خطی از فضلش؟! عاصی از این مُحال نتوان گفت 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 فتنه ای صوت اذانش را گرفت از جهان ما جهانش را گرفت تیغ زهرآلوده حیدر را نکشت قتلگاهِ کوچه جانش را گرفت 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 گم شده ام گم شده ای جانی ام گم شده ای در منِ حیـــوانی ام بتکده گشته است تمام تنم منتظر لحظه ی ویرانی ام آمده ام این رمضان ای رحیم باده ی رحمت تو بنوشانی ام سفره ی تو پهن شده از قدیم در طلب لقمه ی عرفانی ام دفتر عمرم شده چون شب سیاه درپی آدم شدنی آنی ام کاش به عشق تو شوم مبتلا عاشق این آتش رحمانی ام 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 در گفت نرو ،گریست دیوار نرو مرغابیِ خانه کرد اصرار نرو از فاطمه اصرار که ای یار بیا از دخترش انکار که اینبار نرو 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 نخل ها خم می شوند و چاه تنها می شود بسمِ ربّ عشق،ثارالله تنها می شود یا محمد(ص)امشب اسماعیل بی یار و غریب در دلِ محرابِ قربانگاه تنها می شود روز ها تاریک و شب ها بوی غفلت می دهد آسمانِ کوفه دور از ماه تنها می شود ابرها کم طاقتند و پا برهنه میدوند دخترِ خورشید،زینب، آه تنها می شود کربلا تا کوفه با قلبی شکسته،دردمند خطبه خطبه در میان راه تنها می شود بوی زخم و تیغ می آید گمانم بعدِ او در میانِ دشتِ نیزه شاه تنها می شود 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 آیینه ی طاعت است بی شک مولا ارکان عدالت است بی شک مولا در روز جزاء که شب فراگیرشود خورشید شفاعت است بی شک مولا 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 نه در آیینه ی ابیات می تابد ثنای تو نه در این واژه های گنگ اوصاف رسای تو کدامین بال خواهد برد ما را تا بلندایت پری از نور میخواهد پریدن در هوای تو پدرها پاک دل بودند و مادرها از آن بهتر که اکنون پر شده جان و دل ما از ولای تو چنان صحن و سرای توست قلب عاشقان اما پر است از عاشقان اینک دل صحن و سرای تو چه دستانی گره خورده به دامان ضریح آقا چه دلهایی که جا مانده در ایوان طلای تو یتیمان میشناسندت تمام درد مندان هم نگاهی نیز بر ما کن که جان ما فدای تو گره ها باز خواهد شد به وقت یاعلی گفتن چه حاجت ها روا کرده ید مشکل گشای تو عجب زیباست بعد از مرگ بیداری به شرطی که به پا خیزیم مولا جان به لحن آشنای تو به پیش هیچ کس دست گدایی بر نخواهم داشت سرم بالاست وقتی میگذارم سر به پای تو 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🌸 سحر بود و زمان غافل، پلیدی زد نقابش را گمان میکرد پیدا کرده حق انتخابش را درون خانه امن خدا دنبال فرصت بود بگیرد ازجهانِ عدل تسویه حسابش را دوباره شیشه عطری شکست ازکینه ها، دیدی شبیه فاطمه دادند مُزد انقلابش را دم افطار می بارد نگاه زینب از ماتم سپس باحسرت و اندوه می شویَد خضابش را حسین و ام کلثوم از نگاه آخر مولا تبرک میکنند آیات سرشار از گلابش را حسن باغربتی جانکاه می خواند دعا تا صبح که شاید از خدایش پس بگیرد آفتابش را یتیمان کاسه های شیر را آرام آوردند ولی هرگز نفهمیدند احساسات نابش را شبی تاریک دور از مسجد کوفه خدا می دید زمین آغوش واکرده بگیرد بوترابش را 🆔 @shokofeha_ye_kheal
🥀 حسین جان میان کل اسماء گرانقدر نشسته اسم زیبای تو در صدر بحق اسم تو ،پروردگارم مرا می‌بخشد آخر در شب قدر 🆔@shokofeha_ye_kheal
حقیقتِ شب قـدر است حضـرت زهـرا برای درک شب قدر، مادرم کافی است 🆔@shokofeha_ye_kheal
◼️ سحر بود و زمان غافل، پلیدی زد نقابش را گمان می‌کرد پیدا کرده حق انتخابش را درون خانهٔ امن خدا دنبال فرصت بود بگیرد از جهانِ عدل تسویه حسابش را دوباره شیشهٔ عطری شکست از کینه ها،دیدی شبیه فاطمه دادند مُزد انقلابش را دم افطار می‌بارد نگاه زینب از ماتم سپس با حسرت و اندوه می‌شویَد خضابش را حسین و ام کلثوم از نگاه آخر مولا تبرک می‌کنند آیات سرشار از گلابش را حسن با غربتی جانکاه می‌خواند دعا تا صبح که شاید از خدایش پس بگیرد آفتابش را یتیمان کاسه‌های شیر را آرام آوردند ولی هرگز نفهمیدند احساسات نابش را شبی تاریک دور از مسجد کوفه خدا می‌دید زمین آغوش واکرده بگیرد بوترابش را 🆔@shokofeha_ye_kheal
◼️ مُردم امشب کنار بستر تو باز کن چشم بسته را بابا پدرانه بگیر در آغوش زینب دل‌شکسته را بابا فرق تو باز و چشم تو بسته است می‌کشد غصۀ تو زینب را باز لب وا کن و بخوان قرآن بشکن آخر سکوت امشب را آن شبی که سر تو ضربت خورد نام تو بود ذکر افطارم جای مادر اگرچه خالی بود شکر کردم که من تو را دارم شکر کردم که گرمی دستت گرمی دست مادرم زهراست شکر کردم که گرچه مادر نیست به سرم باز سایۀ باباست شکر کردم که زینبم، یعنی همه‌جا زینت توام بابا بعد مادر که رازدارت بود مرهم غربت توام بابا شکر کردم که تو بهار منی باغ خانه پر است از بویت شکر کردم که آسمان دلم همه‌شب روشن است از رویت شده شقّ‌القمر ولی، ای وای! مثل فرقت شکسته‌ام بابا چشم بگشا کمی نگاهم کن ماه درخون‌نشسته‌ام! بابا کاش آن ضربتی که قاتل زد جای فرقت به فرق من می‌خورد من بمیرم برای زخم سرت کاش زینب به‌جای تو می‌مرد نه‌فقط زینب و حسین و حسن همۀ خلق بی تو بی‌پدرند چشم خود باز کن اَباالایتام که یتیمان کوفه دربه‌درند ضربتی که شکافت فرق تو را کینۀ بدر و خیبر است و حنین کینه‌ای که پس از تو می‌گیرد جان شیرین مجتبی و حسین استخوانی که در گلوی تو بود نفست را گرفته بود انگار بود سی سال خار در چشمت شاید از غصۀ در و مسمار روی تو زرد و فرق تو خونی رنگ دیگر گرفته‌ای بابا بیشتر از تمام این سی سال بوی مادر گرفته‌ای بابا... 🆔@shokofeha_ye_kheal
◆ به مسجد می‌رود یا سمت قربانگاه می‌آید؟ چرا از هر طرف امشب نسیم آه می‌آید؟ قدم‌هایش چقدر از خانه تا مسجد شتابان است به سختی عرش دارد پا‌به‌پایش راه می‌آید چه شوقی می‌چکد از صورتش وقت وضو امشب برایش عاقبت آن لحظۀ دلخواه می‌آید برای بار آخر کوچه‌کوچه، کوفه می‌بیند سراغ سایه‌های تیره، نور ماه می‌آید هلا ای شهر! شام آخر است آماده‌ای آیا؟ چه بر روز تو در این فرصت کوتاه می‌آید؟ نمی‌بینند مردم حجم تنهایی مولا را غریبی علی تنها به چشم چاه می‌آید 🆔@shokofeha_ye_kheal
◆ تبی افتاده پی‌درپی به جانِ مسجد کوفه امان از ناله‌هایِ بی‌امانِ مسجد کوفه دلِ گلدسته دارد لحظه لحظه می‌شود آشوب غم‌انگیز است از امشب اذانِ مسجد کوفه أمیرالمؤمنین می‌ایستد جانانه در محراب زمان می‌ایستد در آستانِ مسجد کوفه نماز صبح، دارد در وجودش سخت دلشوره کنارِ رکعت دوم میانِ مسجد کوفه علی با جان و دل ذکرِ رکوع آخر خود را قرائت کرد و بند آمد زبانِ مسجد کوفه تنِ محراب لرزید و به خون آغشته شد قبله مسافر شد امامِ مهربانِ مسجد کوفه نمازش را شکست آن تیغِ لاکردار در سجده به شدّت داد ذاتش را نشانِ مسجد کوفه امان از زانوانِ ناتوانِ حیدر کرار امان از اشک‌هایِ آسمانِ مسجد کوفه به جایِ نغمهٔ "مولایَ یامولایْ" می‌پیچد نوایِ "وا علیا" در نهانِ مسجد کوفه به ارکانِ هدایت خورد در ماهِ خدا ضربت به این علت خدا شد روضه‌خوانِ مسجد کوفه! 🆔@shokofeha_ye_kheal
◆ حقیقتِ شب قـدر است حضـرت زهـرا برای درک شب قدر، مادرم کافی است 🆔@shokofeha_ye_kheal
◆ شبیه کودگی گمگشته در بازار حیرانم از اینکه دست‌هایت را رها کردم، پشیمانم! شبیه خانه‌ای کهنه، ترک خورده، پر از دردم که بی‌تو رو به ویرانی، که بی‌تو رو به پایانم... فراری از خودم هستم، پناه آورده‌ام سویت اَلا ای ملجأ و مأوا! پریشانم، پریشانم من و مرداب عصیانم، من و کوه گناهانم منی که تشنه‌ی یک قطره از باران غفرانم نگیر از من نگاهت را برای لحظه‌ای، آنی! که تو خورشیدی و من ذره‌ام... نه! کمتر از آنم تمام عمر را بی‌تو به سر کردم، ضرر کردم ببخش این عبد را مولا، پیشیمانم پشیمانم 🆔@shokofeha_ye_kheal
◆ تاریکم و با نور جلی می‌آید آن وعدهٔ روزِ ازلی می‌آید دور و برِ من کاش که خلوت باشد آن لحظهٔ آخر که علی می‌آید! 🆔@shokofeha_ye_kheal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◆ از چشم من ای حس غزلواره بجوش از چشمه‌ی توبه جرعه‌ای آب بنوش کاری بکن ای دل، دل بیچاره‌ی من در جلب رضایت خداوند بکوش 🆔@shokofeha_ye_kheal