یکی از بازیهایی ک ما با بچه ها داریم
خیلی هم مناسبت داره با شب یلدا..
بازی (مسابقه ی) #میوه هاست
اول از شب یلدا براشون میگید و نعمتهای زیادی ک ما در اختیارمون هست و اون شب استفاده میکنیم.
یادمون باشه ک همیشه همه چیز و همه کارها رو ب خدا ربط بدیم ...
مثلا چرا در این شب ما اون همه میو و تنقلات میگیریم و دور هم نوش جان میکنیم؟؟
پاسخ:
چون میخوایم بخشی از نعمت های خدا رو یادخودمون بیاریم واز خداوند بابت اینهمه نعمت های🍏🍎🍐🍊🍋🍌🍇🍉🍅🍍🍒🍓🌽🍯🧀🍧🍨🍹🍓
خوشمزه و سالم و....
تشکر کنیم..
یه مقدار از نعمتها و فواید اونها میگیم و بعد بازی رو شروع میکنیم...
#بازی_میوه_ها
توضیح:
بعضی از میوه ها درختی هستن یعنی روی درختن مثلا سیب،🍎🍐🍊🍒🍌
اما بعضی هاشونم بوته ای هستن .یعنی روی زمین مثل🍓🍉🍇 طالبی(چه اسم جالبی....😂)
مربی بعنوان مثال ازهرکدوم تعدادی رو اسم میبره تا بچه ها خوب یاد بگیرن..
اونوقت بازی شروع میشه..
باید بچه ها بگیم : هروقت ما میوها ی درختی رو نام بردیم شما دستتون میره بالا وانگار از درخت میخواین بچینید...
وهر موقع میوه های بوته ای رو گفتیم شما باید بنشینید و انگار ک میخواین از روی زمین جمعشون کنید..
#توجه
یادتون باشه ک اگه اشتباه کنید میسوزید و از بازی میرید بیرون..
@اون وقت برای آزمایش چند نمونه از میوه ها رو درهم. (درختی و زمینی)
رو مربی نام میبره و خود مربی هم همزمان با بچه هد اون کار رو انجام میده یعنی برای میوه های درختی دستش رو بالا میبره و بوته ای ها هم میشینه...
خوب ک بچه ها یاد گرفتن میریم سراغ قسمت اصلی و شیرین بازی...
ازاینجا ب بعد مربی برای پرت کردن حواس بچه ها گاهی اشتباهی انجام میده...😂😂😂😁😂😂😇
مثلا میگه🍎
ولی خودش میشینه😂
یا مثلا 🍉 ولی دستش رو میبره بالا..
بچه ها ک اشتباه میکنن .معمولا ب اشتباهات خودشون میخندن.
اونوقت مربی میگه بچه ها مگه سیب روی زمینه یا هندوانه روی درخت؟؟؟
خدا چقدر داناست ک میدونه نباید هندوانه رو روی درخت بوجود بیاره
میدونید چرا؟؟🤔
آفرین...چون اگه یه هندونه از بالای درخت بیفته بخوره تو سر یه نفر اون بنده خدا دیگه ضربه مغزی میشه 😀😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
مربی باید خودش بتونه مطالب رو طنز گونه برای بچه ها بیان کنه ک بچه ها بخندن...
موفق باشید..
#بازی_میوه_ها
#شب_یلدا
نمایشنامه شب یلدا برای کودکان | به مناسبت شب یلدا یک نمایشنامه برای کودکان با موضوع شب یلدا گردآوری کرده ایم که نقش های آن خوراکی های شب یلدا هستند.
سلام سلام آی بچه ها منم فرشته سرما, حالتون خوبه چطوره, احوالتون چطوره,
حالا که ساکت نشستین معلومه که خوب هستین،منم خوبو خوشحالم میپرم بادوبالم حالا میرم
پروازکنم قصه رو با نام خدا آغاز کنم
یکی بود یکی نبودزیر گنبد کبود خونه ای بود،تو خونه پیر زنی بود،پبرزن غصه میخورد, چرا!
چون برای شب چله هیچی نداشت،که بااون اژ دختراش از پسراش از نوه هاش پذیرایی کنه،
جلو مهموناش آبروداری کنه،پیر زن توهمین فکر بود تااینکه یکی در زد
میوه(تق تق تق)خاله پیر زن(کیه کیه درمیزنه درو بالنگر میزنه) باید برای همه یه میوه هااولش گفته بشه
اناناس
کیم کیم لذیذم پیش همه عزیزم کمیابمو گردونم باپوست دونه دونم غصه نخور خانوم جون من اومدم به میدون
خوش اومدین خوش اومدین بفرما قدم گذاشتین روی چشمای ما (پیر زن باید این متنو در آخر هر میوه ای بگه)
لیمو
لیموی نازنینم،مثل نبات شیرینم دشمن سرما خوردگی ،دوست شما تو زندگی،غصه نخور خانوم جون من اومدم به میدون
انگور
کیم کیم تو باغم شبیه چل چراغم اگه درشتو ریزم غوره امو مریضم غصه نخور....
سیب
من سیبمو من سیبم خوش مزه او شیرینم اون بچه ها که خوبن اول منومیشورن بعدش منو گاز میگیرن غصه نخور....
هندوانه
یه میوه یه سنگینم ،سنگینو پر دانه ام،شیرینو آبدارم در شب یلدا منم مهمون سفرتونم غصه نخور....
آجیل
آجیل شب چلم مخلوطو خوش مزه ام ،محبوب بچه ها منم تو جیبشون جامیگیرم غصه نخور...
سیب زرد
میوه یه فصل سردم به همه رنگه زردم در شب یلدا منم مهمون سفرتونم غصه نخور....
چغندر
منم منم چغندر شیرینمو با مزه سفیدوقرمز هستم در شب یلدا منم مهمون سفرتونم غصه نخور...
انار
انارمو انارم هزار تا دانه دارم میوه یه شب چلم سرخو خوش مزه ام غصه نخور...
نارنگی
سلام سلام رفقا چطوره حال شما منم منم نارنگی ،نارنجیو بامزه غصه نخور....
پرتقال
میوه یه فصل سردم ،دشمن رنجو دردم ویتامینه ث دارم بچه هارو دوست دارم غصه نخور
کدو
چه خبره! چه خبره! برین کنار برین کنار من اومدم ببین چه رنگی دارم توسفره می درخشم غصه نخور...
در آخر فرشته سرما میادو میگه:یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود خونه ای بود ،تو خونه پیر زنی بود,
پیرزن خوش حالو شاد بود دیگه هیچ ماتموغصه ای نداشت،
شب چله مهمونی داشت توی سفرش هیچی کم نداشت
منبع : خاله لیلا
#نمایشنامه
#شب_یلدا
♨️ مسابقه اسمارتیز
برای این بازی کودکان را به دو گروه تقسیم میشوند و در دو دایره روی زمین می نشینند. شخصی که در بازی شرکت ندارد، به عنوان داور انتخاب میشود. در مرکز دایره هر گروه یک کاسه پر از اسمارتیز قرار بدهید و به هر بازیکن یک نی و یک کاسه کوچک یکبار مصرف بدهید. بعد از اعلام آغاز بازی به وسیله داور هر شرکتکننده با استفاده از نی و به داخل کشیدن هوا اسمارتیزها را از ظرف مرکز گروه به کاسه خودش منتقل میکند. برنامه ریزی نحوه و ترتیب برداشت اسمارتیزها برای گروهها مهم است چون در غیر این صورت ممکن است سر شرکت کنندگان به هم برخوردکند. داور از بالا به بازی نظارت میکند و از هر نوع تقلب جلوگیری میکند. گروه برنده، گروهی است که سریعتر ظرف اصلی اسمارتیز را خالی کند.
#مسابقه
#کودکانه
#شب_یلدا
ارسال شده از سروش+:
#شعر_مهدوی_کودکانه_شب_یلدا
تشبیه غیبت طولانی امام زمان علیه السلام به #شب_یلدا🌃
✨چه خوبه شب یلدا
شبی بلند و زیبا✨
✨کنیم یاد خدا را
بخونیم این دعا را✨
✨خدای مهربونم
تو که یلدا میاری✨
✨برف و سرما میاری
بعد برف و زمستون✨
✨گل به صحرا میاری
بیار امسال برامون✨
✨مهدی صاحب زمون
انار دونه دونه ✨
✨آقا چه مهربونه
هر آدمی تو دنیا✨
✨هر کجایی که باشه
آقا بیادشونه✨
🌺
#شب_یلدا
#یلدای_فاطمی
#داستان
🔲🔶🔳ماجرای درخواست انار
حضرت زهرا (س) هیچ وقت از همسرش چیزی را درخواست نمی کرد.
روزی بانو در بستر بیماری افتادند. امام علی (ع) بر بالین ایشان آمدند و فرمودند:«زهرا جان! چه میل داری تا برایت فراهم کنم؟»
حضرت زهرا(س) مانند همیشه فرمودند:«من از شما چیزی نمی خواهم، ای پسر عمو! پدرم به من سفارش کرده که هرگز چیزی از شوهرت در خواست نکن، مبادا تهیه آن برایش مشکل باشد و در برابر در خواست تو شرمنده شود.»
امام علی (ع) فرمودند: « ای فاطمه! به حق من، هر چه میل داری بگو تا برایت آماده کنم.»
پس از پافشاری امام علی(ع) ، بانو(س) فرمودند:« اکنون که من را سوگند دادی می گویم. اگر اناری برایم فراهم کنی خوب است.»
امام برای به دست آوردن انار خانه را ترک کردند. در راه از مردم می پرسیدند:«در این فصل از سال کسی میوه انار دارد؟»
مردم با تعجب به امام (ع) نگاه می کردند، زیرا فصل انار گذشته بود اما یکی از مسلمانان گفت:«یا علی! فصل انار گذشته، ولی چند روز قبل شمعون یهودی چند انار از طائف آورده بود.»
امام(ع) به در خانه شمعون رفت. شمعون وقتی که چشمش به علی علیه السلام افتاد با تعجب به امام (ع) نگاه کرد و پرسید :« چه شده است علی؟»
امام ماجرای خانه را تعریف کرد و درخواست خرید انار کرد. شمعون گفت: «چیزی از انارها باقی نمانده است همه را فروخته ام.»
همسر شمعون پشت در بود و سخن آنها را می شنید، به شوهرش گفت: «من یک انار برای خودم برداشته بودم و در زیر برگ ها پنهان کردم.»
آنگاه رفت و انار را آورد و به امام(ع)داد. آن حضرت چهار درهم به شمعون داد. او گفت: قیمتش، نیم درهم است.
امام فرمود: «همسرت این انار را برای خود ذخیره کرده بود تا روزی از آن نفع بیشتری ببرد. نیم در هم مال خودت و سه درهم و نیم هم مال همسرت.»
امام در حال برگشت به خانه بود که با صدای ناله ی فقیری رو به رو شد. ایشان به دنبال صدا رفتند تا ببیند چه اتفاقی برای آن بنده خدا افتاده است. امام(ع) دیدند مرد فقیر و غریب و نابینایی در خرابه ای بدون سرپرست و غذا روی زمین خوابیده است.
امام فرمودند:« تو کیستی؟ از کدام قبیله ای؟ چند روز است که در اینجا افتاده ای؟»
گفت:« ای جوان صالح! من از اهالی مدائن (ایران) می باشم، در آنجا قرض زیادی داشتم. ناگزیر سوار بر کشتی شدم و با خود گفتم خود را به مولایم امیرمؤمنان می رسانم شاید آن حضرت کمکی به من کند و قرض هایم را ادا نماید - جوان نمی دانست که سرش بر دامن علی علیه السلام است -»
امام (ع) نگاهی به انار کردند و فرمودند:« من یک انار دارم که برای مریض در خانه ام می برم، بیا تا نصف این انار را به تو بدهم»
امام (ع) انار را دو نصف کرده و نصف آن را کم کم در دهان آن جوان می گذاشت تا تمام شد. جوان گفت: «اگر مرحمت فرمایی نصف دیگرش را نیز به من بخورانی، چه بسا حال من خوب شود!»
امام علی (ع) نیم دیگر انار را نیز کم کم به او خوراند تا تمام شد.
سپس امام راه خانه را در پیش گرفت اما از خجالت بر پیشانی اش عرق نشسته بود و نمی دانست چطور دست خالی به خانه رود، از شکاف در به درون خانه نگاهی کرد تا ببیند فاطمه (س) خواب است یا بیدار.
مشاهده کرد همسرش به دیوار تکیه داده و طبقی از انار پیش روی اوست و میل می فرماید، حضرت بسیار خوشحال وارد خانه شد، متوجه شد که این انار مربوط به این دنیا نیست.
پرسید:« فاطمه جان! این انار را چه کسی برای شما آورده است؟»
فاطمه (س) گفت: «ای پسر عمو! وقتی که از پیش من رفتی، چندان طولی نکشید که نشانه سلامتی را در خود یافتم. ناگاه صدای در به گوشم رسید فضه خادمه در را گشود، مردی را دید که طبق انار دارد. آن مرد گفت: این طبق انار را امیرمؤمنان علی علیه السلام برای فاطمه فرستاده است.»
منبع: ریاحین الشریعة، ج 1، ص142
•┈•••❄️🌿🌺🌿❄️•••┈•
#شب_یلدا
#یلدای_فاطمی
#داستان
💐🌸🍀🍀🍀🌹🌷
🔸شعر
﴿ یلدای مهدوی ﴾
🌸🌼🍃🌼🌸
🌸 بهبه که جشنِ یلدا
🌱 امشب دوباره برپاست
🌸 دورِهمی همیشه
🌱 کانونِ مهر و گرماست
🌸🔸
🌸 بر رویِ کرسیِ داغ
🌱 ظرفِ انار و پسته
🌸 مادر بزرگِ خوبم
🌱 گوید دوباره قصه
🌸🍃
🌸یک قصهی قدیمی
🌱خیلی قشنگ و باحال
🌸 میگویداوکه یلداست
🌱زیباترین شبِ سال
🌸🔸
🌸 عشق و امید باشد
🌱 در قصهی قدیمی
🌸 از داستانِ زیباش
🌱 بر ما وزد نسیمی
🌸🍃
🌸 یاد آوری نماید
🌱 بر ماظهورِ خورشید
🌸 آیندهی قشنگِ
🌱 پر نورِ صبحِ امید
🌸🔸
🌸زیباترینِ شبها
🌱همیشه بعدِ یلدا
🌸هستآنشبیکهباشد
🌱صبحش ظهورِ مولا
🌸🍃
🌸 ما بچه ها خدایا
🌱 داریم یک تمنا
🌸 آنهم که باشد امسال
🌱 سالِ ظهورِ مولا
🌸🌼🍃🌼🌸
شاعر : سلمان آتشی
#شب_یلدا
#یلدای_مهدوی
درسنامه شب یلدا
یلدای مهدوی
اجرا در همین ایام
دعاهای مربوط به آقا
دعا خوبه چه بچه ها
ما بکنیم واسه اقا
دعا واسه روزه ظهور
اومدن اون مهربون
هر صبح وهر دم غروب
دعا کنیم واسه اون آقاجون
سلام بچه های مهربون دوستای امام مهدی. راستی بچه ها می دونستید امام مهدی هر صبح و غروب برای ما دعا میکنه . من از وقتی فهمیدم خیلی خوشحال شدم . منم دوسدارم واسه آقا دعا کنم.
شنیدم یک سری دعا هست که اگه ما بخونیم امام مهدی خیلی خوشحال میشه حالا هر کی دوست داره امام مهدیش و خوشحال کنه یک صلوات بلند واسه سلامتیش بفرسته.
(این قسمت درباره دعاها حرف می زنیم .دعاها را کمی طولانی توضیح میدهیم)
(برای تدریس درس دعا بهتره مربی خلاق باشه)
(مثلا از داستان استفاده کند یا از بازی)
(بازی که برای این قسمت توصیه می شود این است که مربی قسمتی از هر کدام از دعاها را پخش کند و از بچه ها بخواهد که اسم دعا را حدس بزنند البته تکرار شود بهتر است هم یک جور بازی است هم کودک به ذهن می سپارد)
(یا مربی کنار تخته باشد چیزی که مربوط به هر دعاست را توضیح بدهد و از بچه ها بخواهد حدس بزنند. که توضیح داده خواهد شد)
(برای روش داستان مربی برای هر دعا یک داستان کوتاه بسازد وآن را توضیح بدهد تا به نام آن دعا برسد)
توضیح کوتاهی درباره هر دعا بدهید و از بچه ها بخواهید حدس بزنند که اسم دعا چیست
مثلا…
دعای عهد
بچه ها یک دعایی هست که صبح ها خونده میشه , برای اینکه به امام مهدی قول بدیم همیشه به یادش هستیم. هر کسی این دعا رو چهل روز بخونه خدا اون و از یارای امام مهدی حساب میکنه
بچه ها اسم این دعا چی؟؟؟
دعای سلامتی امام مهدی(ع)
اول این دعا کلمه اللهم داره, اگردقت کرده باشید همیشه بزرگترها بعد نماز این دعارو می خونن,امام زمان به یک ادم خیلی خیلی خوب فرمودن به کسانی که مارو دوست دارن بگید این دعارو تو قنوت نمازشون بخونن, یک راهنمایی دیگه هم بکنم این ما تو این دعا از خدا می خواهیم همیشه مراقب امام زمان ما باشه
کی میدونه اسم این دعا چی؟؟؟
دعای ندبه
این دعا صبح های جمعه خونده میشه یکم هم طولانی ما تو این دعا امام زمان و صدا میکنیم و میگیم که از نبودنشون ناراحتیم. این دعا رو گفتن که باید جمعه ها بخونیم. حالا هر کسی بلده اسم این دعا رو بگه؟
دعای فرج
یک دعایی هست که امام مهدی به ما فرمودن زیاد بخونیمش تا ان شالله ایشون زودتر بیان.
برای روش دیگر مربی می تواند خلاق باشد و برای هر دعا یک داستان کوتاه درست کند و در نتیجه ان داستان به اسم دعای مورد نظر برسد..
اما بچه ها اسم شب یلدا شنیدین همه
شب یلدا از مناسبت های ملی و گذشتگان ما هست
می خوایم این مناسبت و با یه شعر امام زمانی با هم یکی کنیم
اسم اش هم بزاریم
یلدای مهدوی
🔸شعر
﴿ یلدای مهدوی ﴾
🌸🌼🍃🌼🌸
🌸 بهبه که جشنِ یلدا
🌱 امشب دوباره برپاست
🌸 دورِهمی همیشه
🌱 کانونِ مهر و گرماست
🌸🔸
🌸 بر رویِ کرسیِ داغ
🌱 ظرفِ انار و پسته
🌸 مادر بزرگِ خوبم
🌱 گوید دوباره قصه
🌸🍃
🌸یک قصهی قدیمی
🌱خیلی قشنگ و باحال
🌸 میگویداوکه یلداست
🌱زیباترین شبِ سال
🌸🔸
🌸 عشق و امید باشد
🌱 در قصهی قدیمی
🌸 از داستانِ زیباش
🌱 بر ما وزد نسیمی
🌸🍃
🌸 یاد آوری نماید
🌱 بر ماظهورِ خورشید
🌸 آیندهی قشنگِ
🌱 پر نورِ صبحِ امید
🌸🔸
🌸زیباترینِ شبها
🌱همیشه بعدِ یلدا
🌸هستآنشبیکهباشد
🌱صبحش ظهورِ مولا
🌸🍃
🌸 ما بچه ها خدایا
🌱 داریم یک تمنا
🌸 آنهم که باشد امسال
🌱 سالِ ظهورِ مولا
🌸🌼🍃🌼🌸
شاعر : سلمان آتشی
#شب_یلدا
#یلدای_مهدوی
بازی…
اگر فضای کافی دارید بچه ها رو دو ر تا دوره ان فضا گرد کنید. در گوش اولین نفر یک حدیث کوتاه بگویید. بعد او باید به طرف نفره دوم برود و در گوش او بگوید و جای او بایستد همین طور نفر دوم تا..
نفر اخر حدیث را به معلم برساند. اگر فضا کافی نیست بچه ها رابه صف کنید.
یک بازی دیگر هم هست که یک جور مسابقه هم هست.
هر یک از بچه ها باید به ترتیب سریع و پشت سر هم بگوید
*من همیشه به یاد امام زمانم*
هرکسی که مکث کند یا تپق بزند دیگر نباید ادامه بدهد..
تکلیف..
بهتره مربی همیشه به همراه بچه ها اول کلاس دعای سلامتی امام مهدی را بخوانند تا عادت کنند.
یک نکته مهم
بیشتر بچه ها خواندن دعای سلامتی را ان هم با صدای بلند را دوست دارند.
🌺 یلدای مهدوی
🌸🌼🍃🌼🌸
🌸وقتی که یلدا میشه
🌱غنچهی لب وا میشه
🌸توو کشور ما ایران
🌱چه جشنی برپا میشه
🌸🔸
🌸امشبکهدارهمهمون
🌱مامان جونِ مهربون
🌸دورهمی میخونیم
🌱دعایِ صاحبْ زمون
🌸🍃
🌸این شبِ اولِ دی
🌱بلندترین توو ساله
🌸انار آجیل نخودچی
🌱دورِهمیش باحاله
🌸🔸
🌸دست میزنیم که یلدا
🌱اومده توو خونه ها
🌸بگو که فالِ حافظ
🌱برات بگیره بابا
🌸🍃
🌸میوهیخوبوخوشرنگ
🌱توی سبد نشسته
🌸بچه ها دوس میدارن
🌱نخودچی رو با پسته
🌸🔸
🌸مادربزرگ با لبخند
🌱به ما میگه خوشامد
🌸قشنگه یلدامون با
🌱درود بر محمّد
🌸🍃
اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم
🌸🌼🍃🌼🌸
✍🏼 شاعر: سلمان آتشی
📎 #کودکانه
📎 #شعر_کودکانه
📎 #شب_یلدا
📎 #یلدای_مهدوی
📎 #بچه_شیعه
🔸شعر
﴿ شب یلدا ﴾
🌸برای جشنِ یلدا
🌱بلندترین شبِ سال
🌸دوباره جمعِ فامیل
🌱به رسمِ خوبِ هر سال
🌸کنارِ هم نِشَستیم
🌱خوشحالو شادوسرحال
🌸یه هندونه رویِ میز
🌱با چند تا کارد و چنگال
🌸یه دیس انارِ تازه
🌱نارنگی و پرتقال
🌸با یک کیلو آجیل که
🌱برای وقتِ سریال
🌸خریده بود آقا جون
🌱از حاج حسینِ بَقال
🌸مادربزرگ با خنده
🌱میگفتیاشانس و اِقبال
🌸خدا کُنه نباشه
🌱هِندونَمون یه وقتکال
🌸آقا جون از تَهِ دل
🌱خندیدو گفت به هر حال
🌸مهم اینه که هستیم
🌱ما دورِ هم خوش احوال
🌸حالا بیار خانوم جون
🌱لطفاً تو از توو یخچال
🌸اون کیسه ای که داره
🌱یه چند تایی توش بَلال
🌸تا من بِگم به محسن
🌱یا شایَدَم سِد جلال
🌸دُرست کُنه بَرامون
🌱بَلالا رو رو ذُغال
🌸بگو به بچههای
🌱کوچیک و هم نونَهال
🌸که واسَشون خریدم
🌱کلوچه من از شمال
🌸کلوچه های عالی
🌱خوشمزه وُ پُر خَلال
🌸مادر بزرگ با لبخند
🌱با قلبی پاک و زُلال
🌸گُفتِش منم بَراتون
🌱دارم یه هدیه امسال
🌸برای بچه ها من
🌱بافتَم با کاموا یک شال
🌸میشهیهچیزبگم من ؟
🌱اگه نداره اِشکال
🌸بیاید دعا کُنیم ما
🌱به دَرگَهِ ذوالجلال
دعا برای روزی
برای کَسبِ حلال
برای ازدواج و
زندگیِ ایده آل
بِگیم خدایا ممنون
برای این حِس و حال
🌸برای شادی ها مون
🌱که کرده غم ها رو چال
شاعر : علیرضا قاسمی
#شعر_کودک_و_نوجوان
#شعر_کودکانه_شب_یلدا
#شعر_شب_یلدا
#شب_یلدا