#سید_الساجدین🌸
سجادهام را گشودم، شاید که دلتنگیام را
با یاد آن سجدههایِ طولانیات بگذرانم ...
#زهرا_جودکی☘️
@shokoohsher✨
#امام_رضا علیه السلام
چشم ترم اذنِ دخولِ آمدن داد
باید که قدر اشکهایم را بدانم...
#زهرا_جودکی☘️
#السلامعلیک_یا_علیبنموسیالرضا💚
@shokoohsher✨
✨شکوهِ شعر✨
#امام_رضا علیه السلام چشم ترم اذنِ دخولِ آمدن داد باید که قدر اشکهایم را بدانم... #زهرا_جودکی☘️
.
ابری سیاهم، لکه ای در آسمانم
سنگین شده بر شانه ام بار گرانم
می بارم و می بارم و می بارم از نو
جاریست بر روی زمین اشک روانم
با هر نسیم کوچکی این سو و آن سو
دنبال ردِّ خانه ات بی خانمانم
خورشید این گنبد بگو با من چه کرده است؟
شبنم به شبنم طرحی از رنگین کمانم
چشم ترم اذنِ دخولِ آمدن داد
باید که قدر اشکهایم را بدانم
امشب به صحن تو پناه آوردم آقا
آیا اجازه میدهی اینجا بمانم؟
#زهرا_جودکی☘️
#غزل
@shokoohsher✨
هدایت شده از ✨شکوهِ شعر✨
#سید_الساجدین🌸
سجادهام را گشودم، شاید که دلتنگیام را
با یاد آن سجدههایِ طولانیات بگذرانم ...
#زهرا_جودکی☘️
@shokoohsher✨
✨شکوهِ شعر✨
#سید_الساجدین🌸 سجادهام را گشودم، شاید که دلتنگیام را با یاد آن سجدههایِ طولانیات بگذرانم ... #
#امام_سجاد علیه السلام
لبریزم از واژه اما بسته است گویا زبانم
حرفی ندارم بگویم، شعری ندارم بخوانم
سجادهام را گشودم، شاید که دلتنگی ام را
با یاد آن سجدههای طولانیات بگذرانم
یک گوشه تنها نشستم، جام دعا روی دستم
حالا که اینگونه مستم، باید صحیفه بخوانم
نیمه شب ست و منم که، در کوچههای مدینه
در انتظار تو با آن، انبان خرما و نانم
ای کاش میسوخت کوفه،در شعله خطبههایت
در شعله خطبههایت میسوزد اینک جهانم
آن روز با تب چه کردی در آتش خیمهها؟...آه
در دود خیمه چه دیدی؟ با من بگو تا بدانم
وقتی چهل سال با اشک افطار کردی، چگونه
آب گوارا بنوشم؟ اصلا مگر میتوانم؟
#زهرا_جودکی☘️
#محرم #شعر_عاشورایی
@shokoohsher✨
#یافاطمةالمعصومه(س)💚
#حضرت_معصومه
حس میکنم وقتی که دلتنگم جهانی رو به پایانم
از خانه بیرون میزنم، دیوانهام یک جا نمیمانم
از خانه بیرون میزنم، سلول دنیا انفرادی نیست
همپای مردم در پی راه نجات از قلب زندانم
پیچید عطر یاس و من را برد تا باغِ ارم* با خود
یک آن نمیدانم چه شد،دیدم در آغوش شبستانم
دیدم که نور از چلچراغِ صحن آیینه فرو میریخت
دیدم که نستعلیقِ کاشیها چه نقشی بسته در جانم
بانو! بگو همسایهی خوبی برایت بودهام اصلا؟
من ظاهرا نزدیکم اما دورم از تو، خوب میدانم
یک گوشه از ایوانِ آیینه برای شاعرت کافیست
هر روز میآیم همین گوشه برایت شعر میخوانم
#زهرا_جودکی🌱
*«اِرم» خیابانی منتهی به حرم در قم
@shokoohsher✨
با اینکه نبض پنجره در دست ماه نیست
امشب جهان به چشم اتاقم سیاه نیست...
@shokoohsher✨
#زهرا_جودکی☘️
✨شکوهِ شعر✨
با اینکه نبض پنجره در دست ماه نیست امشب جهان به چشم اتاقم سیاه نیست... @shokoohsher✨ #زهرا_جودکی☘️
با اینکه نبض پنجره در دست ماه نیست
امشب جهان به چشم اتاقم سیاه نیست
تا نام توست ورد لبم، شمسِ عارفان
این خانه را نیاز به فانوس ماه نیست
وقت سماعِ پرده و موسیقیِ نسیم
کنج اتاق کمتر از آن خانقاه نیست
زل میزنم به آینه گاهی به جای من
تصویر توست در دل آیینه، گاه نیست
صدبار از خودم به تو برگشته ام، بگو
این توبه های بی اثر من گناه نیست؟!
آه ای خدایِ یوسفِ در چاه مانده، آه
یک کاروان تشنه در این کوره راه نیست؟
با اشک میرسم به تو یا راحم البکاء
جز گریه در میان بساطم سلاح نیست
در گفتگوی عاشق و معشوق شیوهای
شیرین تر از زبان زلال نگاه نیست
@shokoohsher✨
#زهرا_جودکی☘️
#مناجات #شب_قدر
هدایت شده از ✨شکوهِ شعر✨
#یافاطمةالمعصومه(س)💚
حس میکنم وقتی که دلتنگم جهانی رو به پایانم
از خانه بیرون میزنم، دیوانهام یک جا نمیمانم
از خانه بیرون میزنم، سلول دنیا انفرادی نیست
همپای مردم در پی راه نجات از قلب زندانم
پیچید عطر یاس و من را برد تا باغِ ارم* با خود
یک آن نمیدانم چه شد،دیدم در آغوش شبستانم
دیدم که نور از چلچراغِ صحن آیینه فرو میریخت
دیدم که نستعلیقِ کاشیها چه نقشی بسته در جانم
بانو! بگو همسایهی خوبی برایت بودهام اصلا؟
من ظاهرا نزدیکم اما دورم از تو، خوب میدانم
یک گوشه از ایوانِ آیینه برای شاعرت کافیست
هر روز میآیم همین گوشه برایت شعر میخوانم
#زهرا_جودکی🌱
*«اِرم» خیابانی منتهی به حرم در قم
@shokoohsher✨
قلبم به شوق با تو نشستن کشیده پر
عاشق همیشه سمت چپ سینهاش تهیست!
@shokoohsher✨
#زهرا_جودکی🍃
هدایت شده از ✨شکوهِ شعر✨
#امام_سجاد علیه السلام
لبریزم از واژه اما بسته است گویا زبانم
حرفی ندارم بگویم، شعری ندارم بخوانم
سجادهام را گشودم، شاید که دلتنگی ام را
با یاد آن سجدههای طولانیات بگذرانم
یک گوشه تنها نشستم، جام دعا روی دستم
حالا که اینگونه مستم، باید صحیفه بخوانم
نیمه شب ست و منم که، در کوچههای مدینه
در انتظار تو با آن، انبان خرما و نانم
ای کاش میسوخت کوفه،در شعله خطبههایت
در شعله خطبههایت میسوزد اینک جهانم
آن روز با تب چه کردی در آتش خیمهها؟...آه
در دود خیمه چه دیدی؟ با من بگو تا بدانم
وقتی چهل سال با اشک افطار کردی، چگونه
آب گوارا بنوشم؟ اصلا مگر میتوانم؟
#زهرا_جودکی☘️
#محرم #شعر_عاشورایی
@shokoohsher✨
#یامهدی (عج)
من هر غروب سخت دلم شور میزند
اما غروبِ جمعه برای تو بیشتر...
@shokoohsher✨
#زهرا_جودکی🌱
#اللهمعجللولیکالفرج